پنجشنبه , آذر 22 1403

گفتار سوم: کهنترین نوشتارهای بودایی 

گفتار سوم: کهنترین نوشتارهای بودایی

اگر از تمدن متمایز و منقرض شده‌ی سند بگذریم، در می‌یابیم که خطهای براهمی و خروشتی کهنترین نمونه‌های نویسایی در شبه‌قاره‌ی هند هستند. کهنترین متن‌ها به این دو خط نوشته شده‌اند و با وجود تلاشهایی که برای ربط دادن این دو به خط دره‌ی سند انجام شده، تقریبا تردیدی نیست که خاستگاه این خطها همان خط آرامی سلطنتیِ رایج در قلمرو هخامنشی بوده است. هردوی این خطها الفبایی هستند، از نظر شکل ظاهری به آرامی سلطنتی شباهت دارند، از نظر شمار و تنوع نمادها برای واج‌ها دنباله‌ای از خط آرامی محسوب می‌شوند، و زمان و مکان پیدایش‌شان آنها را به دنباله‌ی تمدن هخامنشی شبیه می‌سازد.

در حالی که زمان و مکان ظهور این خطها دقیقا همزمان است با پیدایش اولین واحد سیاسی بازمانده از هخامنشیانِ نویسا، که در درون شبه قاره پیشروی کرد، و کهنترین آثار یاد شده را نیز تنها در قلمرو همین دولت می‌بینیم. این دو خط هم به خاطر ساختار الفبایی خود، ترتیب ابجدی‌شان، و شکل درونی‌شان شباهتی چشمگیر و روشن به خط آرامی سلطنتی دارند که خط رسمی و دیوانی در دولت هخامنشی بوده است. آشوکا که استفاده از این خطها را باب کرد، بی‌شک با خط آرامی سلطنتی و دومین خط الفبایی مهم دوران خودش یعنی یونانی آشنا بوده‌اند. چون کتیبه‌ای دو زبانه با خط آرامی- یونانی از خود به جا گذاشته است. از این رو کاملا روشن است که خط براهمی و خروشتی در قرن دوم پ.م با پشتیبانی دولت مائوریه برای نوشتن زبانهای سانسکریت و پراکریت ابداع شده‌ و وامی بوده که از مرکز فرهنگی دولت مائوریه یعنی استانهای قدیمی هخامنشی ستانده شده است.

خط خروشتی که بیشتر در استانهای ایرانیِ قلمرو مائوریه رواج داشت، خط قدیمی مردم استان گنداره بوده است. این خط برای نوشتن زبان سانسکریت به کار گرفته شده و از دوران آشوکا تا پایان عصر اشکانی در ایران شرقی دوام آورد، و بقایایی از آن تا پایان عصر ساسانی در راه ابریشم همچنان به کار گرفته می‌شد.[1] بعدها علاوه بر سانسکریت، زبانهای تخاری، پراکریت، و سغدی را نیز به این خط نوشتند. بر خلاف خط براهمی که از چپ به راست نوشته می‌شد، خروشتی را معمولا از راست به چپ می‌نوشته‌اند.

کهنترین متون یافت شده در هند، سی و سه کتیبه از آشوکا هستند که بیشترشان بر ستونهای یادمانی او حک شده‌اند. نبشته‌های یافت شده در شرق هند، به زبان مَگَدی هستند و با خط براهمی نوشته شده‌اند.[2] زبان مگدی پراکریت[3] نام داشته و در قلمرو دولت مگده رسمیت داشته و به احتمال زیاد زبان مادری بودا نیز بوده است. در غرب دولت مائوریه، زبان سانسکریت رواج بیشتری داشته است. آشوکا کتیبه‌های مگدی خود را به خط براهمی و متون سانسکریت خویش را به خط خروشتی نوشته است.

مگدی زبان رسمی دولت باستانی مگده و بعدتر زبان درباری دولت مائوریه بوده است. این زبان تباری هند و ایرانی دارد و بعدتر به زبانهای هند و ایرانی شرقی مانند آسامی و بنگالی و اوریا و بیهاری تکامل یافته است. کهنترین شکل از مگدی پراکریت، زبانی باستانی بوده که «نیمه‌مگدی» (اَردَه‌مگدی[4]) خوانده می‌شود. این زبان را شکل پایه و کلاسیکِ زبانهای پراکریت[5] () می‌دانند، که نام گروهی از زبانهای هند و ایرانی است که از زبان مادر آریایی کهن مشتق شده‌اند.[6] اطلاعات موجود درباره‌ی زبان ارده‌مگدی بیش از سایر اشکال پراکریت است. به همین دلیل هم در دانشگاه‌ها، واحدهای درسی‌ای که برای آموزش پراکریت برگزار می‌شوند، در واقع ارده‌مگدی را یاد می‌دهند.[7] برخی از زبانشناسان کل زبانهای خانواده‌ی هند و آریایی میانه را در طبقه‌ی زبانی پراکریت می‌گنجانند. اما تصویر ذهنی مردم جهان باستان متفاوت بوده است و مثلا زبان پالی را، که متون بودایی اولیه بدان نوشته شده، زبانی مجزا دانسته‌اند. این تمایز البته بیشتر ماهیتی دینی دارد. چرا که پالی نیز از نظر ساختار بسیار به زبانهای پراکریت شباهت دارد.

برخی از زبانشناسان امروزین نیز اعتقاد دارند که زبان پراکریت باستانی با سایر زبانهای هند و آریایی میانه (از جمله سانسکریت) تفاوت داشته است. زبان سانسکریت نمونه‌ای نوشتاری، کاهنانه و رسمی از زبانهای آریایی میانه است، در حالی که زبانهای پراکریت در ابتدای کار رواجی عمومی داشته‌اند و به طبقاتی فرودست‌تر تعلق داشته و ادبیاتی عامیانه‌تر را در خود جای می‌داده‌اند.[8] کلمه‌ی پراکریت یعنی «جلو یا پیشتر نهادن»، که کمابیش معنای «اصیل، ریشه‌ای، طبیعی، آغازین» را می‌رساند و در برابر تعبیر سَمسْکرتَه[9] قرار می‌گیرد که یعنی «پرداخته و تصفیه شده و سنجیده شده»، و این همان کلمه‌ی سانسکریت را برساخته است.

زبان دیگری که در تاریخ تحول دین بودایی نقشی به سزا ایفا کرد، گنداری () است. زبان گنداری شاخه‌ای از زبانهای هند و ایرانیِ باستانی بوده که با سانسکریت ودایی و زبان پراکریت خویشاوندی داشته و نزدیکترین زبانِ زنده به آن دَردیک نام دارد که هنوز در افغانستان باقی مانده است. عناصر ایرانیِ این زبان از عناصر هندی بیشتر است، اما آمیختگی نمایانی در مورد قواعد دستوری و واج‌بندی وجود دارد که نشان می‌دهد این زبان احتمالا به پیش از تفکیک کامل زبانهای ایرانی و هندی از هم مربوط می‌شده است. این زبان همان است که به خط خروشتی نوشته می‌شده است. گنداره یکی از استانهای دولت هخامنشی بوده و زبان رسمی‌اش گنداری بوده و احتمالا خط خروشتی در عصر همین شاهنشاهان در این سرزمین تحول یافته است.

کهنترین متون بودایی کشف شده، در استان گنداره نوشته و به استادان این مکتب تقدیم شده‌اند.[10] کشف این متون نشان می‌دهد که از دورترین دورانها کتابخانه‌ی کامل و بزرگی از آثار بودایی در گنداره و به زبان این مردم وجود داشته است.[11] این متون در قرن نخست میلادی نوشته‌ شده‌اند و کهنترین متون مفصل یافت شده در شبه قاره‌ی هند محسوب می‌شوند. این متون در ضمن کهنترین و کاملترین منبع ما برای شناسایی زبان مردم گنداره‌ی باستان نیز محسوب می‌شود. اولین متنی که به این زبان کشف شد، نسخه‌ای از «دمه‌پده» بود که به سال 1893 .م در کوهماری مزار در ترکستان یافته شد. در قرن بیستم میلادی مجموعه‌ی چشمگیری از متون بودایی به این زبان در مناطق جنوب افغانستان و شمال پاکستان کشف شد که مهمترینشان عبارتند از:[12]

نخست: مجموعه‌ی کتابخانه‌ی بریتانیا مشتمل بر 29 پاره از «دمه‌پده»، «اَنَوَتَپَه گاتا»، «سوترَه‌ی کرگدن»، «سَنگیتی‌پاریَیَه[13]» و بخشی از «اَنگوتاره نیکایه». این متون به خط خروشتی بر پوست درخت نوشته شده‌اند و در اصل به معبدی در بامیان و هدا که منطقه‌ای در همان نزدیکی است، تعلق داشته‌اند. نام مکتب درمه‌گوپتَه‌که بر یکی از کوزه‌های حاوی این متون نوشته شده و از این پدید آورندگانش پیروان این فرقه بوده‌اند.[14] در بخشی از متن «سوترَه‌ی کرگدن» کلمه‌ی «مَهَیانَسَه» را می‌بینیم که کهنترین اشاره‌ی مستند به این کلمه است. اما با توجه به بافت جمله‌ی پیرامونش -«فراخوان‌هایی از بسیار کسان در کار است» (اَمَم‌تْرَنَه بْهوتی مهیانَسَه[15]) ممکن است این کلمه به «مردمان پرشمار» و «بسیار کسان» اشاره کند و ربطی به مکتب مهایانه نداشته باشد.[16]

دوم: 24 پاره متن در مجموعه‌ی سنیور[17] که بخشهایی از سوترَه‌های مختلف را در خود دارد. این متون هم بر پوست درخت نوشته شده و در کوزه‌هایی در زمین پنهان شده بودند.[18] کوزه‌ها بر روی خود نام ماهها را به شکل مقدونی ثبت کرده‌اند و این به ابتدای دوران کانیشکا و پیش از آن مربوط می‌شود. بنابراین متون یاد شده احتمالا در زمان کانیشکا نوشته شده‌اند.[19] به این ترتیب زمان نوشته شدن آنها میانه یا نیمه‌ی دوم قرن نخست میلادی است و به این ترتیب از نظر تاریخی درست بعد از متون مجموعه‌ی بریتانیا قرار می‌گیرند.[20] مجموعه‌ی سنیور تقریبا همزمان با مجموعه‌ی بریتانیا در همان بامیان یا هدا نوشته شده، و رسانه‌اش هم پوست درخت و حاملش کوزه‌ی کتیبه‌دار بوده است. با این وجود نمی‌توان این دو مجموعه را یکی دانست. متون مجموعه‌ی بریتانیا طیف وسیعی از سبکها و مضمونها را در بر می‌گیرد که دست کم چند ده کاتب آن را نوشته‌اند.[21] در حالی که تقریبا تمام جملات مجموعه‌ی سنیور توسط یک نفر نوشته شده و به یک قالب ادبی خاص (سوترَه‌) تعلق داشته است. همچنین شواهدی هست که مجموعه‌ی بریتانیا حتا در همان دوران باستان که در کوزه‌ها پنهان می‌شده‌اند، مجموعه‌ای پراکنده و گاه ناتمام بوده است.[22] در حالی که متون مجموعه‌ی سنیور کامل هستند و به صورت مجموعه‌ای تکمیل شده در کوزه نهاده شده‌اند.

سوم: مجموعه‌ی شویِن[23] که 129 پاره متن نوشته شده بر برگ نخل را در بر می‌گیرد. این مجموعه به همراه 27 پاره‌ی مجموعه‌ی هیرایاما، و 17 پاره‌ی مجموعه‌ی هایاشیدِرا حاوی بخش عمده‌ی «مهایانه مهاپَرینیروانَه سوتره[24]» و «بَدراکَل‌پیکا سوتره[25]» هستند. این متون در غاری در منطقه‌ی بامیان کشف شده‌اند و از راه دلالهای عتیقه به دست پژوهشگری نروژی به نام مارتین شوین[26] رسیدند. بخشهای مربوط به مجموعه‌های ژاپنی هم در ابتدای کار بخشی از مجموعه‌ی شوین بوده‌اند، اما به دست دلالهای متفاوتی افتاده و راه خود را به کلکسیون‌هایی ژاپنی گشوده‌اند. این متون در فاصله‌ی قرن دوم تا هشتم .م نوشته شده‌اند و نوشتارهایی به زبان گنداری و گاه سانسکریت را در بر می‌گیرند.[27] خط بیشتر این متون براهمی است، اما نمونه‌های خروشتی نیز در میانشان یافت می‌شود.

چهارم: هشت پاره از یک متنِ فلسفی مربوط به ابیدرمه که در دانشگاه واشنگتن نگهداری می‌شود. این متن نیز بر پوست درخت نوشته شده و قدمتش به قرن اول و دوم میلادی باز می‌گردد. موضوع آن آموزه‌های بودا درباره‌ی ماهیت رنج انسانی است.

شمار و حجم این نوشتارها اندک است، اما با توجه به زمینه‌ی نوشتار در این منطقه (برگ نخل و کاغذ)، و رطوبت اقلیم، عجیب نیست که تقریبا تمام این متون به تدریج از میان رفته یا توسط متعصبان مذهبی نابود شده‌اند.[28] در یکی از این متون که امروز در مجموعه‌ی شویِن قرار دارد و به خط خروشتی نوشته شده و در گنداره کشف شده، به شش پارَمیتا اشاره شده که مفهومی مرکزی در مهایانه و صورتبندی مفهوم بودیسَتوَه است.

مجموعه‌ی متونی که امروز بوداییان مقدس می‌شمارند، کانون پالی نام دارد و به خاطر ساختار سه بخشی‌اش با نام «سه سبد» هم شهرت یافته است. کانون پالی به زبان پالی نوشته شده و کهنترین ثبت متون مقدس بودایی محسوب می‌شود. این متن برای مدت چهار قرن بعد از درگذشت بودا به صورت سنتی شفاهی وجود داشت. تا آن که به سال 29 پ.م در جریان شورای چهارم بوداییان به شکل نوشتار در آمد. طبق سنت شفاهی جایی که راهبان بودایی متن را نوشتند، معبد اَلو ویهارایَه[29] در سری‌لانکا بوده است. این متن در قرون بعدی به زبانهای گوناگون ترجمه شد و در سال 868 .م به فرمان امپراتور چین برای نخستین بار در روایتی چینی چاپ شد.

کانون پالی از سه بخش تشکیل شده و به همین دلیل آن را تْری‌پیتَکَه (به پالی: تی‌پَتیکَه) می‌نامند که یعنی «سه سبد». این بخشها عبارتند از «سبدِ آیین‌نامه» (وینَیَه‌پیتکَه[30])، «سبدِ گفتارها» (سوتَّه پیتکه[31]) و «سبدِ ابیدَمَه» (اَبیدَمَّه‌پیتَکَه[32]). این متون به ترتیب به قواعد انضباطی حاکم بر معابد، آموزه‌های بودا در قالب گفتگو، و بحثهای فلسفی و روانشناختی اختصاص یافته‌اند. دو سبد اولی در قالب متون کهن بودایی نوشته شده‌اند و به مکتبهای باستانی بودایی تعلق دارند. اما ابیدمه‌پیتکه با متون مشابهی که در سنن بودایی دیگر وجود دارد متفاوت است و در زمانی نزدیکتر به ما پدید آمده است. بوداییان مؤمن بر این باورند که کل گفتارهای ثبت شده در سه سبد را گفتار مستقیمِ بودا و شاگردان بلافصل اوست و به همین دلیل هم این متن را «واژگان بودا» (بوداوَچَنَه[33]) می‌خوانند. شاگردان بودا که راوی برخی از بخشهای سه سبد هستند، در خودِ متن با نام و نشان مشخص شده‌اند.[34]

نگرش سنتی بودایی همان است که «مَهاومسَه» بیانش کرده است. پیش از شرح نظر این متن، باید نخست درباره‌ی این منبع و درجه‌ی رواییِ اطلاعات ثبت شده در آن تصویری دقیقتر به دست آوریم. «مَهاوَمسَه» (در سینهالی:) نام منظومه‌ای حماسی به زبان پالی است که «تاریخ بزرگ» معنی می‌دهد. این متن سرگذشت شاهان سری‌لانکا را از فراز آمدن شاه ویجَیَه (به سینهالی:) که از منطقه‌ی رار در بنگال می‌آمد، آغاز می‌کند، و آن را با داستان زندگی شاه مَهاسِنَه (334-361 .م) ختم می‌نماید. بر اساس این روایت، ویجیه در 543 پ.م به تاج و تخت دست یافت و دولتی شکوهمند را در سری‌لانکا بنیان نهاد. درباره‌ی تاریخی بودن این شخصیت جای تردید و بحث زیادی وجود دارد و بیشتر چنین می‌نماید که ویجیه (که نامش یعنی فاتح) شکلِ تشخص یافته‌ی سردارانی بوده باشد که از غرب به سری‌لانکا می‌آمده‌اند و امیرنشین‌هایی کوچک را در این منطقه تشکیل می‌داده‌اند. در این حالت، ظهور این نظم سیاسی نو که در قالب ویجیه پیکربندی شده، احتمالا پیامد ظهور دولت هخامنشی بوده است. چون ویژگیها و توصیف ویجیه به بازتاب نظم هخامنشی در متون باستانی شباهت دارد و زمان‌بندی ظهور او نیز با تشکیل دولت جهانی پارسها و دوران کوروش بزرگ مصادف است.

این متن در ضمن تاریخ ظهور دین بودا هم هست و با زندگینامه‌ی گوتمه سیدارته آغاز می‌شود. تمام فصلهای این کتاب با این بیت خاتمه می‌یابد که این منظومه برای شادمانی و بهره‌ بردنِ پرهیزگاران سروده شده است. چنین می‌نماید که کل متن بزرگداشت کردارهای نیک و دین‌مدارانه‌ی شاهان و شخصیتهایی باشد که به نوعی در تاسیس و شکوفایی مهبد مَهاویهارَه در آنورَدَه‌پورا[35] موثر بوده‌اند.

این کتاب در واقع از سالنامه‌ها و شرح‌هایی تاریخی برخاسته که راهبان بودایی در معبد مهاویهاره درباره‌ی تاریخ سری‌لانکا گرد آورده بوده‌اند. راهبی به نام مَهاتِرَه مَهانامَه در قرن پنجم میلادی این متون را خواند و همه را در قالب این منظومه منظم کرد. مبنای کار او متون قدیمی‌تری به زبانی سین‌هالی بودند که اَتاکَثَه[36] نامیده می‌شدند. این متون خود شرح‌ها و تفسیرهایی بودند که درباره‌ی «سه سبد» نگاشته شده بودند. برخی از این تفسیرها در سنت دینی تراواده باقی مانده‌اند و به صورت بخشی از متن مقدس در آمده‌اند. از این منبع اولیه علاوه بر «مهاومسه»، و پیش از آن، متن دیگری هم پدید آمده که «دیپاوَمسَه» نامیده می‌شود، یعنی «تاریخ جزیره». این متن در قرن سوم و چهارم میلادی نوشته شده است. سنت ثبت رخدادهای تاریخی در سری‌لانکا بعد از «مهاومسه» نیز همچنان ادامه یافت. به شکلی که متن دیگری به نام «چولَه‌وَمسَه» -یعنی «تاریخ کوچک»- هم داریم که از قرن چهارم میلادی تا 1815 .م را پوشش می‌دهد و آن نیز طبق همین سنت توسط راهبان بودایی معبد مهاویهاره نوشته شده است.

«مهاومسه» بر خلاف «مهابهاراتا» و «رامایانه» از دقت تاریخی چشمگیری برخوردار است و برخی از داده‌های آن به ویژه روایتهای مربوط به سلطنت آشوکا بعدتر با کشفهای باستان‌شناختی تایید شده است. با این وجود داده‌های مربوط به دوران پیش از آشوکا بیشتر افسانه‌ است و مثلا زمان ورود شاه ویجینه از آن رو در 543 پ.م قرار داده شده که در سنت بودایی منطقه مرگ بودا را در این تاریخ قرار می‌داده‌اند. این متن در ضمن مهمترین متن حماسی در زبان پالی هم محسوب می‌شود. این متن از دهه‌ی 1930 .م به عنوان متن هویت‌بخش اصلی برای ملی‌گرایان تامیلی‌ مورد استفاده قرار گرفت که تمایل داشتند ریشه‌های هویتی مردم سری‌لانکا را به قومیت تامیلی مربوط سازند. این در برابر تلاش اکثریت مردم سین‌هالی این سرزمین قرار می‌گیرد که دین بودایی را مبنای هویت‌سازی خویش می‌دانند. دعوای میان این دو گروه در 1939 .م به سخنرانی مشهور رهبر تامیل‌ها –پونام‌بالام[37]– ختم شد که در آن کل شاهان یاد شده در مهاومسه را به قوم تامیلی منسوب دانست. به دنبال آن شورش سین‌هالی‌ها بروز کرد که با سرکوب استعمارگران انگلیسی روبرو شد، اما در نهایت بار دیگر در میانه‌ی قرن بیستم رخ نمود و جنگی داخلی را در سری‌لانکا رقم زد که تازه در سال 2009 .م به پایان رسید.

با این توضیح می‌توان دریافت که متن «مهاومسه» در دوران ما به دلایل دانشگاهی و همچنین جریانهای سیاسی اهمیتی یافته است. از طرفی این کتاب یک خزانه‌ی معنایی غنی و ارزشمند در اختیار پژوهشگران می‌گذارد و از سوی دیگر باید احتیاط کرد که برخی از تفسیرهای ایدئولوژیک و سیاسی از آن جدی گرفته نشود.

در «مهاومسه» می‌خوانیم که کانون پالی در قرن نخست میلادی در زمان حکومت وَتَّگامینی[38] بر سریلانکا در این سرزمین تدوین و نوشته شد و بعد از آن دیگر دستی در آن برده نشده است. یعنی این متن نصِ مقدس و تغییرناپذیر کانون پالی را پشتیبانی می‌کند و نشان می‌دهد که دست کم در زمان تدوین این کتاب، چنین باوری در میان بوداییان غالب بوده است. بیشتر پژوهشگران معاصر این قول را پذیرفته‌اند و کانون پالی را در شکل کنونی‌اش به این دوره مربوط می‌دانند.[39] به هر صورت سرزمینهایی که سنت قدیمی تراواده در آن رواج داشته، روی خط استوا قرار دارند و اقلیمی گرم و مرطوب دارند که برای حفظ اسناد باستانی مناسب نیست. به همین دلیل هم کهنترین بقایای کانون پالی که امروز در دست است، (گذشته از یکی دو برگ ناقص نپالی از قرن نهم میلادی) به قرن پانزدهم میلادی مربوط می‌شود. در واقع کهنترین نسخه‌ی به نسبت کامل از این متن به قرن هجدهم تعلق دارد و پیش از آن تنها برگهایی جسته و گریخته از این کتاب کشف شده‌اند.[40] نخستین بار این کتاب در تایلند به سال 1893 .م به طور ناقص چاپ شد و نخستین چاپ کامل آن در سی و هشت جلد به سال 1900 .م در برمه انجام پذیرفت.[41]

گذشته از این هسته‌ی مرکزی که باستانی و دست نخورده پنداشته می‌شود، در طول قرنهای بعد از تدوین سه سبد، شمار زیادی از مفسران بر این کتاب حاشیه نوشته‌اند. در میان‌شان مشهورتر از همه تفسیرِ سنت تراوادَه است که توسط بوداگوسَه در قرن چهارم و پنجم میلادی گردآوری شده است. او این تفسیر بزرگ را خلاصه کرده و به این ترتیب کتاب ویسودی‌مَگَه[42] را پدید آورده است.[43] در دهه‌های گذشته رویکرد رسمی راهبان بودایی بیش از پیش به سوی غرب چرخش کرده و تفسیرها و برداشتهای اندیشمندان اروپایی به شکلی نمایان در درون خود دین بودایی مورد استناد و ارجاع واقع می‌شود.[44]

درباره‌ی خاستگاه آرای نوشته شده در سه سبد دو رویکرد ناسازگار وجود دارد. برخی مانند ریچارد گمپریچ بر انسجام و یکپارچگی متن سه سبد تاکید کرده‌اند و گفته‌اند بدنه‌ی مضمونها و آموزه‌های آن و متنِ سوتَه‌پیتکه و وینیه‌ پیتکه به دوران خودِ بودا مربوط می‌شوند و به راستی ثبتِ گفتارهای اصلی وی هستند.[45] دو یونگ هم از نویسندگانی است که چنین عقیده‌ای دارد و انتقال شفاهی و سینه به سینه‌ی کلام بودا در طی چند نسل را تا زمان نوشته شدن‌شان ممکن و محتمل می‌داند.[46] وین[47]و واردر از نویسندگان دیگری هستند که به همین ترتیب انتساب این متن به بودا را می‌پذیرند و فرضیه‌ی وجود انجمنی از نویسندگان یا تحول تدریجی این متن در طول زمان را به خاطر یکدستی و انسجام «سه سبد» مردود می‌دانند.[48]

در مقابل این نویسندگان، پژوهشگرانی قرار می‌گیرند که تدوین سه سبد را محصول زمانی طولانی و ممارست سرایندگان و آفرینندگانی پرشمار و گمنام می‌دانند و معتقدند در سه سبد چیزی از سخنان اصلی بودا باقی نمانده است. رونالد دیویدسون مهمترین مدافع این دیدگاه است.[49] شاهدِ اصلی هواداران این دیدگاه آن است که بخشهایی فرعی و حاشیه‌ای از کانون پالی با بدنه‌ی آموزه‌های مندرج در آن سازگاری ندارد. اگر بدنه‌ی متن به راستی نص صریح بودا می‌بود، پیدایش این متنهای فرعی و ناهمخوان غریب می‌نمود. در مقابل این تصویر معقول‌تر است که فرض کنیم این بخشهای ناراست‌کیشانه بازمانده‌ی تعالیم اصلی بودا هستند و بدنه‌ی متن دستاورد تجدید نظرهای پیاپی و صورتبندی‌های مجدد و موفق‌ترِ آیین بودایی در زمانهای بعدی بوده است. یک جبهه‌ی افراطی در میان هواداران نظر اخیر وجود دارد که می‌گوید اصولا هیچ بخشی از متون بودایی امروزین به خود بودا مربوط نمی‌شود و این دستگاه نظری در دورانی متاخر بر مبنای آرا و عقاید افرادی گمنام و مستقل از باورهای اصلیِ خود بودا شکل گرفته است. گرگوری شوپِن مهمترین سخنگوی این دیدگاهِ کمینه‌گراست،[50] که البته در میان پژوهشگران متون بودایی با اقبال چندانی روبرو نشده است.

فهم سیر تحول آیین بودایی وابسته به پاسخِ این پرسش است که کهنترین لایه از متونِ بازمانده از این دین کدام است. پژوهشگران متفاوت رویکردها و موضع‌های گوناگونی در این مورد داشته‌اند. با این وجود زبان و محتوای بخشهایی از سه سبد آشکارا از بخشهای دیگر قدیمی‌تر و ابتدایی‌تر مي‌نماید. امروز بیشتر پژوهشگران بر این باورند که قدیمی‌ترین بخشهای سه سبد منثور بوده‌اند.[51] بیشتر پژوهشگران بخشِ قوانین وینیه‌پیتکه و چهار فصل (نیکایَه) نخست از سوته‌پتیکه را کهنترین لایه‌ی سه سبد می‌دانند.[52] اما بخش پَریواره در وینیه‌پیتکه را به دورانی جدیدتر منسوب دانسته‌اند.[53] گِتین بخشهایی کوتاه از شعرهای سوته‌پتیکه را نیز به همین میزان قدیمی انگاشته‌ است.[54] در میان کسانی که بدنه‌ی کانون پالی را گفتار بودا می‌دانند، این تفسیر هم وجود دارد که تغییر محتوا و ناهمخوانی در متن سه سبد را به دوره‌های مختلف زندگی بودا مربوط بدانند که حدود چهل و پنج سال به تبلیغ مشغول بوده و قاعدتا در این مدت بارها برای حل مسائل نوظهور دیدگاه‌های خویش را بازبینی کرده است.[55] امروز بیشتر پژوهشگران می‌پذیرند که در همین بخشهای کهن هم بخشهای افزوده‌ی متاخرتری وجود دارد. اما باز به این گرایش دارند که هسته‌ی مفهومی آن را نیز میراثی از سنت قدیمی و اصیل بودایی قلمداد کنند.[56]

در میان سه سبد بودایی، عملیاتی‌ترین بخش وینیه‌پیتکه است که به قواعد حاکم بر راهبان زن و مرد می‌پردازد. در نگرش سنتی، نگارش این متن را به شورای نخست بودایی و نقل‌قولهای اوپالی از استادش (بودا) منسوب می‌کنند. از متنِ آن بر می‌آید که اگر هم در این دوران بسیار دور تدوین نشده باشد، دست کم در دورانی پیش از انشعاب مکتبهای بودایی تثبیت شده و مورد پذیرش همه قرار گرفته است. چون محتوای آن در مکتبها و فرقه‌های متفاوت بودایی کمابیش یکسان است.

هسته‌ی مرکزی متن، پْرَتیموکَه (به سانسکریت پرَتیموکْشَه:) نام دارد که می‌توان آن را به چیزی شبیه به «رهاییِ شخصی» ترجمه کرد. عنوان یاد شده از دو بخشِ پْرَتی به معنای «به سوی/ در راستای» و موکشه تشکیل شده که دومی به معنای رهیدن از چرخه‌ی زایش و مرگ (سمساره) است. این متن 227 قاعده‌ی اصلی را برای راهبان مرد و 311 قاعده را برای راهبان زن بر می‌شمارد. بخشِ دیگرِ متن که ویبَنگَه خوانده می‌شود، شرحی است بر این قوانین و چگونگی اجرا شدن‌شان، به همراه داستانهای کوتاهی که شرایط تدوین این قوانین و خاستگاه‌شان را بیان می‌کند. متن علاوه بر این بخش دیگری به نام اسکَندَه یا کَندَکَه را در بر می‌گیرد که قوانینی فرعی و افزوده را وضع می‌کند و به همین شکل داستانهایی را درباره‌ی چراییِ پیدایش‌شان می‌آورد.

امروز سه نسخه از این متن وجود دارد که در سه سنت هندی، چینی و تبتی دین بودایی کاربرد دارد.

قدیمی‌ترین نسخه، روایت پالی است که در سنت تراواده نوشته شده و بخش نخست از سه سبد را تشکیل می‌دهد. این متن از سه بخش تشکیل یافته است:

الف) سوتَّه‌ویبَنگَه[57] که شرحی بر پَتیموکَه[58] را به همراه اصل این متن در بر می‌گیرد و قوانینی برای راهبان مرد (مَهاویبَنگَه[59]) و زن (بْهیکونی‌ویبنگه[60]) را در بر می‌گیرد.

ب) کَندَکَه[61] که بیست و دو فصل در موضوعهایی متفاوت را در بر می‌گیرد.

پ) پَریوارَه[62] که قوانین انضباطی راهبانه را از دیدگاههایی گوناگون بررسی و تفسیر می‌کند.

دومین نسخه‌ی رایج از این متن در کیش تبتی بودا رواج دارد و دول‌با[63] نامیده می‌شود. این متن در سنت مهاسرواستی‌واده نوشته شده و از پنج بخش تشکیل یافته است:

الف) وینَیَه‌وَستو[64] که شانزده اسکندَکه[65] و بخشی از هفدهمینِ آن را در بر می‌گیرد.

ب) پْرَتی‌موکشَه‌سوترَه[66] درباره‌ی قوانین حاکم بر راهبان مرد و زن.

پ) وینَیَه‌ویبَنگَه[67] درباره‌ی قوانین راهبان مرد و زن. در نگاه سنتی بخشهای زنانه و مردانه‌ی دو بخش اخیر را دو متنِ جدا حساب می‌کنند و به این ترتیب شمار فصول دول‌با را هفت می‌رسانند.

ت) وینیَه‌کْشودْرَه‌کَوَسْتو[68] بقیه‌ی اسکندکَه‌ی هفدهم را با همراه بخشهایی پس از آن در بر می‌گیرد.

ث) وینَیوتَّرَگْرَنتَه[69] که پی‌نوشت و خاتمه‌ی متن است.

چهار روایت چینی از وینیه‌پیتکه وجود دارد که به سنتهای نظری متفاوتی تعلق دارند.

نخست، شوفِن‌لو[70] است که در سنت درمه‌گوپتَکَه نوشته شده است. قوانین این متن در معابد بودایی چین، کره و مکتب ریتْسو در ژاپن رعایت می‌شود. این متن از پنج بخش تشکیل شده که عبارت است از بْهیکشوویبَنگَه[71] برای مردان و زنان راهب، اسکندکه، سَمیوکْتَه‌وَرْگَه[72] و وینَیَه‌ایکوتَرَه[73] که با فصلی از پریوارَه برابر است.

دوم: شین سونگ لو[74] که ترجمه‌ای از قوانین سنت سرواستی‌واده است.

سوم: ووفِن‌لو[75] که تنها قوانین مربوط به راهبان زن و مرد و اسکنده‌ها را در بر می‌گیرد و در سنت مَهیسَه‌سَکَه نگاشته شده است.

و چهارم: موهوسِنگ‌چی‌لو[76] که در مکتب مهاسَنگهیکَه تدوین شده و مانند نسخه‌ی پیشین تنها سه فصل مربوط به قوانین را شامل است.

سوتَّه‌پیتَکَه (در سانسکریت: سوترَه‌پیتَکَه:) دومین سبد از کانون پالی است و حدود ده هزار گفتار (سوته/ سوتره) را در بر می‌گیرد که به بودا یا شاگردان نزدیکش منسوب شده‌اند.

گومبریچ بر این باور است که چهار نیکایه‌ی اولی از نظر مضمون آموزه‌های بودا را در خود حفظ کرده‌اند، اما ساختار و شکل‌شان به زمانی دیرتر مربوط می‌شود.[77] هیراکاوا هم معتقد است شالوده‌ی نظری این بخش در شورای نخست بوداییان تنظیم شد، اما هنوز این محتوا در قالب متنی مشخص تدوین نشده بود و این امر طی قرنی که به دنبال شورا سپری شد، انجام پذیرفت.[78]

هر گفتار در این مجموعه به پالی سوتَّه و به سانسکریت سوترَه خوانده می‌شود. این گفتارها در قالب پنج مجموعه گرد آمده‌اند که هر کدام‌شان را نیکایَه می‌نامند. نیکایه کلمه‌ای پالی است به معنای جلد یا گفتار که کمابیش با واژه‌ی سانسکریت آگَمه (سبد) مترادف است و به معنای مجموعه و رده نیز کاربرد یافته است. این مجموعه‌ها عبارتند از:

گفتگوهای بلند (دیگَه‌نیکایَه[79]) که سی و چهار گفتار بلند را درباره‌ی هشیاری، مزایای زندگی زاهدانه، و واپسین روزهای زندگی بودا در بر می‌گیرد.

گفتگوهای میانه (مَجّیمَه‌نیکایه[80]) 152 گفتار با اندازه‌ی متوسط را شامل می‌شود که مضمونشان عبارت است از مراقبه‌ی تنفسی، مراقبه و هوشیاری تن، رهایی از شر میل.

گفتگوهای پیوسته (سَمیوتَّه‌نیکایَه[81]) این مجموعه شمار زیادی از گفتارهای کوتاه را در بر می‌گیرد که به خاطر مفصل‌بندی پیچیده‌شان پژوهشگران متفاوت به اشکال گوناگون آن را شمرده‌اند. شمار آنها را از 2889 تا 7762 تا ذکر کرده‌اند.

گفتگوهای عددی (اَنگوتَرَه‌نیکایَه[82]) این مجموعه 9565 گفتار کوتاه دارد که در دسته‌هایی با شماره‌ی یک تا یازده مشخص شده‌اند.

گفتگوهای کوچک (کودَّکَه‌نیکایَه[83]) مجموعه‌ای نامنسجم و گوناگون از گفتارهای بلند و کوتاه است که از زبان بودا و شاگردانش نقل شده است. مضمون آن اموری نظری یا عملی را در بر می‌گیرد و بیشتر پژوهشگران بخشهایی از آن را کهنترین لایه‌ی سه سبد می‌دانند.

بلندترین گفتار در دیگه‌نیکایه که در ضمن طولانی‌ترین سوتره‌ی کانون پالی هم هست، مَهاپَری‌نیبّانَه[84] نام دارد و واپسین روزهای زندگی بودا و ماجرای درگذشت وی را تصویر می‌کند.

گذشته از هفت کتاب ابیدرمه‌ی سانسکریت، هفت کتاب مشابه در زبان پالی هم وجود دارد که به سنت تراواده مربوط می‌شود. این کتابها سومین سبد از «تری‌پیتَکه» (سه سبد) کانون پالی را تشکیل می‌دهند. کتابهای این مجموعه عبارتند از:

1) «دَمَه‌سَنگانی[85]» که با یک رده‌بندی دقیق از دمه‌ها آغاز می‌شود. این رده بندی 22 طبقه‌ی سه‌تایی، و صد طبقه‌ی دوتایی را در بر می‌گیرد. بدنه‌ی کتاب از چهار بخش تشکیل شده است. بخش نخست به حالات ذهن و فهرست کردن عناصر آن می‌پردازد. بخش دوم به رده‌بندی پدیدارهای مادی می‌پردازد و آنها را در رده‌های یکه، دوتایی، و مشابه آن جای می‌دهد. بخش سوم از رده‌های معرفی شده تا اینجای کار بهره می‌جوید تا مایتیکا (همتای matrix در لاتین) را توجیه کند. بخش چهارم همین روند را به شکلی جزئی‌نگرانه‌تر ادامه می‌دهد و در نهایت رده‌ی دوتایی‌ها را موهوم دانسته و طرد می‌کند.

2) «ویبْهَنگَه[86]» که یعنی «تحلیل»، هجده بخش دارد که هریک به موضوعی خاص می‌پردازد: مجموعه‌ها (کَندهَه[87])، مبنای حواس (آیَتَنَه[88])، عناصر (داتو[89])، حقیقت (سَچَّه[90])، مبادی (اینْدْریَه[91])، خاستگاه همبسته (پَتیچَه‌سَموپادَه[92])، بنیاد اندیشیده (سَتی‌پَتانَه[93])، تفسیر درست (سَمَه‌پَدهانَه[94])، مبنای قدرت (ایدْهی‌پادَه[95])، عامل روشنایی (بوجْهَنگَه[96])، راه (مَگَه[97])، جذب (جْهانَه[98])، سنجش ناپذیر (اَپَمَنا[99])، قوانین تمرین (سیکْهاپَدَه[100])، تحلیل (پّتی‌سَمبْهیدا[101])، دانایی (نانَه[102])، مسائل کوچکتر (کودَکَه‌وَتّو[103]) و دلِ آیین (دَمَه‌‌هَدَیَه[104]). هریک از این فصلها به سه بخش تقسیم شده که به ترتیب روش سوترَه‌ها، روش ابیدرمه و در نهایت چند پرسش و پاسخ را در خود می‌گنجانند.

3) «داتوکَتا[105]» یعنی «گفتار عناصر»، پرسش و پاسخهایی را در زمینه‌ای گسترده شامل می‌شود. مضمون اصلی همان است که در دو کتاب پیشین می‌بینیم. کتاب چهارده فصل دارد که هریک به موضوعی پرداخته است.

4) «پوگَلَه پَناتی[106]» که یعنی «توصیف افراد»، در واقع نوعی متن شخصیت‌شناسی است و در آن افراد بر اساس شاخصهایی یگانه تا 22 تایی به رده‌های گوناگون تقسیم شده‌اند.

5) «کَثَه‌وَتو[107]» که یعنی «نقاط اختلاف نظر»، یکی از هفت کتاب «اَبیدرمه پیتَکه» است که به شفاف‌سازی نقاط تعارض میان مکتبهای گوناگون می‌پردازد و در موردشان موضع‌گیری می‌کند. نویسنده‌ی «کتاوتو» را راهبی نامدار به نام موگَلی‌پوتَه‌تیسَه[108] (327-247 پ.م) دانسته‌اند که فرزند مردی برهمن از طبقه‌ی تیسا بود و در پتلی‌پوتره زاده شد. او شاگرد راهبی به نام سیگاوَه[109] بود. او رئیس شورای سوم بوداییان محسوب می‌شد و مرشد و راهبر معنوی آشوکا و پسرش مهینده بود و همان کسی است که سویه‌ی فلسفی کیش بودایی را احیا کرد و آن را به سری‌لانکا وارد کرد.[110] «مهاومسه» نوشته که او بنا به درخواست ارهت‌ها پذیرفت تا در قالبی انسانی باززاییده شود تا بتواند رهبری این شورا را به دست بگیرد و بوداییان را از گمراهی نجات دهد. آشوکا به خاطر سخن او بود که دختر و پسرش را به جرگه‌ی بوداییان فرستاد و ایشان همان کسانی بودند که تبلیغ این دین در سری‌لانکا را بر عهده گرفتند.

تحلیل زبانشناسانه‌ی متن نشان می‌دهد که بخشهای مختلف این کتاب در زمانهایی متفاوت تدوین شده‌اند و احتمالا موگله‌پوته‌تیسه تنها آغازگر این کتاب بوده و به تدریج با ظهور بدعتهای نو پرسش و پاسخهایی تازه به آن افزوده شده است.[111] متن سخنانی را در بر می‌گیرد که در آن یک تن از سوی مکتب تراواده با نمایندگان فرقه‌های رقیب بحث می‌کند و سخنان ایشان را در مورد مسائل مورد اختلاف مردود می‌شمارد. در خودِ متن به اسم این فرقه‌ها اشاره نشده، اما تفسیرهای وارد بر آن هریک از سخنگویان حریف را به یک مکتب منسوب ساخته است. به طور سنتی نوشته شدن این متن را به دوران آشوکا منسوب دانسته‌اند که احتمالا نادرست است. برخی از بحثهای طرح شده در متن به قرن سوم پ.م و شورای سوم بودایی مربوط می‌شوند، اما بدنه‌شان بی‌شک بعد از آن نوشته شده‌اند. تحلیل زبانشناسانه‌ی متن نشان می‌دهد که این کتاب در اصل یک مجموعه از پاره‌ گفتارهای گوناگونی است که به تدریج نوشته شده و در قالب مبارزه‌ای منسجم بر ضد بدعت در یک جا انباشته شده‌اند.[112] این متن 252 محل مناقشه را بررسی کرده و آنها را در چهار فصلِ پنجاه‌تایی به نام «پنجاهه» (پَنّاسَکَه[113]) گنجانده است. هریک از این پنجاهه‌ها هم به بیست فصل (وَگَّه) تقسیم شده‌اند.[114]

6) «یَمَکَه[115]» یا «جفت‌ها» که به پرسشهایی درباره‌ی جفتهای متضاد معنایی می‌پردازد.

7) «پَتَنَه[116]» که یعنی «روابط»، به بررسی روابط علی می‌پردازد و 24 حالت اصلی آن را از هم تفکیک می‌کند.

 

 

  1. Nasim Khan, 2008.
  2. Bashan, 2004: 394.
  3. Magadhi Prakrit
  4. Ardha Magadhi
  5. Prakrit
  6. Daniels, 1996: 377.
  7. Woolner, 1999: 6.
  8. Deshpande, 1993: 33.
  9. saṃskṛta
  10. Fumio, 2000: 160.
  11. Salomon, 1999: 181.
  12. Saloman, 2006.
  13. Sangitiparyaya
  14. Salomon, 2000: 5.
  15. amaṃtraṇa bhoti mahayaṇaṣa
  16. Salomon, 2000: 127.
  17. Senior collection
  18. Salomon, 2003: 73-92.
  19. Salomon, 2003: 77.
  20. Salomon, 2003: 78.
  21. Salomon, 1999: 22-55.
  22. Salomon, 1999: 69-71; Salomon 2000: 20-23.
  23. Schøyen Collection
  24. Mahayana Mahaparinirvana Sutra
  25. Bhadrakalpikā sutra
  26. Martin Schøyen
  27. Olivelle. 2006: 356.
  28. Olivelle, 2006: 357.
  29. Alu Viharaya
  30. Vinaya Piṭaka
  31. Sutta Pitaka
  32. abhidhammapiṭaka
  33. Buddhavacana
  34. Gombrich, 2006: 20.
  35. Anuradhapura
  36. Atthakatha
  37. Ponnambalam
  38. Vaṭṭagāmiṇi
  39. Harvey, 1990: 3; Warder, 1999; Gethin, 1992: 8.
  40. Hinüber, 1996: 5.
  41. Grönbold, 1984:12.
  42. Visuddhimagga
  43. Gombrich, 2006: 153-154.
  44. Journal of the International Association of Buddhist Studies, volume 28, part 2, pp: 302.
  45. Gombrich, 2006: 20f.
  46. De Jong, 1993: 25.
  47. A. Wynne
  48. Warder, 1999.
  49. Davidson, 2003: 147.
  50. Schopen, 1997.
  51. Warder, 1963: viii.
  52. Bechert and Gombrich, 1984: 78; Gethin, 1992: 42f.
  53. Cousins, 1984: 56.
  54. Gethin, 1992.
  55. Harvey, 1990: 3.
  56. Cousins, 1982/3; Harvey, 1990: 83; Gethin, 1992: 48.
  57. Suttavibhaṅga
  58. Patimokkha
  59. Mahavibhanga
  60. Bhikkhunivibhanga
  61. Khandhaka
  62. Parivara
  63. ‘Dul-ba
  64. Vinayavastu
  65. Skandhaka
  66. Pratimokshasutra
  67. Vinayavibhanga
  68. Vinayakshudrakavastu
  69. Vinayottaragrantha
  70. Ssŭ-fen lü
  71. Bhikshuvibhanga
  72. Samyuktavarga
  73. Vinayaikottara
  74. Shih-sung lü
  75. Wu-fen lü
  76. Mo-ho-seng-ch’i lü
  77. Gombrich, 2006: 20f.
  78. Hirakawa, 1974: 69f.
  79. dīghanikāya
  80. Majjhima Nikaya
  81. Samyutta Nikaya
  82. Anguttara Nikaya
  83. Khuddaka Nikaya
  84. Mahaparinibbana Sutta
  85. Dhammasangani
  86. Vibhanga
  87. khandha
  88. āyatana
  89. dhātu
  90. sacca
  91. indriya
  92. paticcasamuppāda
  93. satipaṭṭhāna
  94. sammappadhāna
  95. iddhipāda
  96. bojjhanga
  97. magga
  98. jhāna
  99. appammaññā
  100. sikkhāpada
  101. paṭisambhidā
  102. ñāṇa
  103. khuddhaka vatthu
  104. dhammahadaya
  105. dhātukathā
  106. Puggalapannatti
  107. Kathavatthu
  108. Moggaliputta Tissa
  109. Siggava
  110. Hinüber, 2000: 71.
  111. McDermott, 1975: 424.
  112. McDermott, 1975: 424.
  113. paṇṇāsaka
  114. Hinüber, 2000: 72; Geiger and Ghosh, 2004: 10.
  115. Yamaka
  116. Patthana

 

 

ادامه مطلب: بخش پنجم: سازماندهی آغازین دین بودایی – گفتار نخست: شوراهای بودایی 

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب