گفتار شانزدهم: خط پهلوی
قلمرو: قلمرو شاهنشانی ساسانی
زبان: پهلوی، پارسی دری قدیم
دورهی رواج: ۳۶۰۰-۴۵۰۰ تاریخی(۲۰۰- ۱۱۰۰ م.)
دولت پشتیبان: ساسانی
آنچه به اسم خط و زبان «پهلوی» رواج یافته، در واقع شاخهی جنوبی همان پارسی میانه است که دو شکل پارتیگ و پارسیگ داشته که به ترتیب در شمال شرقی و جنوب غربی ایران ریشه داشتهاند. خط پهلوی ادامهی مستقیم خط پارتی است و زبان مشهور به پهلوی یا پارسی میانه، در دوران خودش «پارسیگ» خوانده میشده که همان پارسی/ فارسی است. چنان که گفتیم اینها دو زبان و دو نویسه بوده و هریک به تنهایی پیشینه و مساحتی چند برابر زبان و خط فرانسوی و انگلیسی را تا پیش از عصر استعمار زیر پوشش داشتهاند. با این حال آمیختگی چشمگیری میان این دو زبان و خط وجود داشته و به همین خاطر دورهی اشکانی-ساسانی را باید یک عصر یکپارچهی هزارساله دانست که لایههای متفاوتی از زبان و خط در آن با هم بُر خوردهاند.
در این کتاب برای ساده شدن بحث واژهگذاری مرسوم را میپذیریم و زبان و خط پارسی میانه را پهلوی مینامیم. چرا که این نام در دوران اسلامی به این خط داده میشده و هزار سالی قدمت دارد. خط پهلوی در اوایل عصر ساسانی (حدود سال ۳۶۰۰/ ۲۲۰م.) در جنوب غربی ایران پدیدار شد و تا میانهی دوران سلجوقی (قرن چهل و ششم/ ق ۶خ) در گوشه و کنار ایران همچنان به کار گرفته میشد.
خط پهلوی مثل پارتی بر آرامی دوران هخامنشی مبتنی بود و دنبالهی مستقیم آن محسوب میشد. دو تفاوت میان این دو میتوان بر شمرد. یکی آن که پارتی با حروفی جدا از هم نوشته میشد و کهنتر بود، در حالی که کلمات در پهلوی با حروف به هم پیوسته نوشته میشوند و این سنتی دیرآیندتر است و به ویژه مربوط به عصر ساسانی. چنان که دیدیم بلخی را نیز در عصر ساسانی به صورت پیوسته و شکسته مینوشتهاند.
دیگر آن که کاربرد هزوارشها در خط پهلوی بسیار بیش از پارتی است و از این نظر به آرامی هخامنشی شباهت بیشتری دارد. بسیاری از حروف در پهلوی تداخل پیدا کردهاند. بدان معنا که یک نشانه چندین همخوان را نشان میدهد. همچنین نشانههایی برای واکبرهای بلند به کار گرفته میشده است. از این نظر پهلوی را میتوان تحول خط پارتی به سمت نوعی تندنویسی و خط دبیرانه دانست.
زبان پارسیگ یا پهلوی یک خط یگانه نداشته و با چند نویسهی متفاوت ثبت میشده است. مهمترین نمونههایش خط ویژهی سکه (گشتهدبیره) است و خط پهلوی کتابی با ۱۳ حرف و خط زبور پهلوی با ۱۸ حرف که ویژهی مسیحیان بوده و خط پهلوی کتیبهای با ۱۹ حرف که فرمانهای شاهانه را با آن مینوشتهاند. در خط پهلوی زبور و کتابی حروف به هم میچسبیدهاند. جهت چسبیدن هم اغلب از سمت راست بوده، هرچند نیمیشان از هر دو طرف میتوانستهاند به حروف همسایه بچسبند و تغییر شکل بدهند.
در بین اینها خط زبور پهلوی دیرآیندتر از بقیه است و در اواخر دوران ساسانی (قرن ۴۰-۴۱/ ق ۶-۷م.) پدید آمده و پیامد ترجمهی متون مسیحی سریانی به زبان پهلوی بوده است. نسخهای از این زبور که در تورفان واقع در ترکستان کشف شده، قدیمیترین کتاب پهلویایست که تا به حال یافت شده.
کاربرد پهلوی کتابی هم از همه دیرپاتر بوده و تا حدود سال ۴۳۰۰ (۹۰۰ م.) پیروان همهی ادیان از جمله مسلمانان و مسیحیان با آن مینوشتهاند. بعد از آن هم کاربردش در کنار خط پارسی دری تا قرن ۴۶ (ق ۱۰ م.) ادامه داشته که نمونهاش را در کتیبهی مسجد زنجان میبینیم. مغان زرتشتی این نویسه را تا قرن ۵۱ (ق ۱۷م.) میآموختهاند و زندهای اوستا را با آن مینوشتهاند. رسم نوشتن متن سکهها به پهلوی نیز تا دیرزمانی در ایران برقرار بود و مثلا اسپهبد خورشید شاه طبرشان که در حدود سال ۴۱۳۰ (۷۵۰ م.) سکه ضرب کرد، بر آن نام خود را به پهلوی نوشت.
دامنهی جغرافیایی رواج خط پهلوی چشمگیر بوده و از مسیر راه تجارت ایرانی (راه ابریشم) به سرزمینهای دوردست انتقال یافته است. از مرکز چین و شهر شیان گرفته تا کرالا در جنوب هند نسخههایی با این خط یافت شده است که نمونهی مشهورش کتیبهی کلیسای مریم مقدس در کِرالا است. مهاجرانی ایرانی که به دین مسیحیت نستوری باور داشتند، در اوایل دوران ساسانی (سال ۳۷۲۵/ ۳۴۵م.) در جنوب هند
کوچنشینی بزرگی تشکیل دادند. این جماعت بسیار پایدار و شکوفا بود و هزار و دویست سال بعد در سال ۴۹۳۰ (۱۵۵۰م.) کلیسای مریم مقدس را در کرالا ساختند، کتیبههایش را به پهلوی نوشتند.
کلمهی «ایرانشهر» چنان که در کتابی پهلوی نوشته شده است
کتیبهی کلیسای مریم مقدس، کرالا، جنوب هند، سال ۴۹۳۰ (۱۵۵۰م.)
سکهی اسپبهد خورشید با خط پهلوی، سال ۴۱۳۰ (۷۵۰م.)
خط پهلوی در واقع نوعی تندنویسی دبیرانه محسوب میشد و بسیاری از واژگان در آن هُزوارش بودند. یعنی کلماتی آرامی بودند که با خط پهلوی نوشته میشدند، اما هنگام خوانده شدن با همان واژهی پارسی میانه تلفظ میشدند. به عنوان مثال «گوشت» در این نویسه به صورت «لحم» نوشته میشده و به پهلوی «گُوشت» خوانده میشده است. به همین خاطر برخی از نویسندگان خط پهلوی را آمیختهای از الفبا و اندیشهنگار دانستهاند. چون کلمات پرتکرار و کلیدواژهها در آن به صورت کوتهنوشتهایی آرامی ثبت میشده، بی آن که حروف در این کلمات خوانده شوند.
وجود هزوارش خواندن خط پهلوی را دشوار میساخته، اما در مقابل برای کسانی که تمرین مداوم در آن داشتهاند، نویسهای فشرده و سریع شبیه به تندنویسی محسوب میشده است. در این بین مدیریت هزوارشها چندان اهمیت داشته که از ابتدای کار کتابهایی مثل «فرهنگ پهلوی» فراهم میآمده که در آن هزوارشها و برابرنهاد پهلویشان را فهرست میکرده است.
آغازگاه کتاب «خسروقبادان و ریدکی» به خط پهلوی
الفبای پهلوی کتابی
الفبای زبور پهلوی
الفبای پهلوی کتیبهای
ادامه مطلب: گفتار هفدهم: خط اوستایی
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب