گفتار نهم: خط تصویری لوویایی
قلمرو: شرق آناتولی
زبان: لوویایی (آریایی کهن آناتولی)
دورهی رواج: ۲۰۰۰-۲۷۰۰ تاریخی(۱۳۸۰-۶۸۰ پ.م)
دولت پشتیبان: هیتی،دولتشهرهای پراکنده
لوویاییها[1] قومی از آریاییها بودند که با هیتیها خویشاوندی داشتند و چند قرن بعد از شکلگیری دولت هیتی همچون قدرتی مستقل در مرکز آناتولی استقرار یافتند. آنان در ابتدای کار تابع هیتیها بودند و همچون استانی در دل این دولت تعریف میشدند. اما بعد از سست شدن اقتدار پادشاهان هیتی و به ویژه به دنبال فروپاشی نظم سیاسی در پایان عصر برنز، به واحد سیاسی و قومی مستقلی بدل شدند و بعدتر به دولت لودیه بدل گشتند که در زمان ظهور کوروش بزرگ یکی از چهار دولت مهم مستقر در قلمرو ایران زمین بود و بعد از ماد در قلمرو پارس و کشور تازه یکپارچه شدهی ایران ادغام شد. نام «لودیا» در اصل شکلی دگرگون شده از همان عنوان «لوویا» است،[2] با این حال پیوند زبان لودیایی و لوویایی درست روشن نیست و بسیار در این مورد بحث شده است. در حدی که برخی لودیایی را نوعی زبان بومی مستقل دانستهاند. با این حال به احتمال زیاد زبان وقومیت لودیایی ادامهی لوویایی است، که با عناصر بومی و محلی پیشاآریایی ترکیب شده و دگردیسی یافته است.
نمونههای خط هیروگلیف لوویایی
زبان لوویایی به شاخهای کهن تعلق داشت که امروز اغلب آن را به پیشاهندواروپایی نزدیک میدانند، اما با توجه به زمان و جغرافیای ظهورش (سه هزاره پیش) ربطی به پیشاهندواروپاییها (شش هزاره پیش) ندارد. قاعدتا این زبان هم مثل هیتی بازماندهای قدیمی از یکی از شاخههای خانوادهی زبانهای آریایی و به طور مشخص پیشاایرانی بوده است. این شاخه را امروز به خاطر رعایت تابوی اسم ایران و پرهیز از نگریستن به تمدن پارسی، «خانوادهی هندواروپایی آناتولی» مینامند، که تلاشی جانکاه برای پرهیز از رویارویی با حقیقتی ساده است. آن هم این که در اینجا با شاخهی آناتولی از زبانهای آریایی سروکار داریم که بعد از چند قرن مستقیما به زبانهای ایرانی آناتولی (از جمله کیمری و کاپادوکی) دگردیسی مییابد.
شواهد زیادی در دست داریم که نشان میدهد شاخهی زبانهای آریایی مستقر در آناتولی، نه تنها اولین گروه از زبانهای نویسا شدهی آریایی بوده، که اصولا به لایهای دیرینه از تحول زبانهای هندواروپایی تعلق دارد. یعنی نیاکان هیتیها و لوویاییها از اولین جمعیتهای مهاجران آریایی بودهاند که به جنوب کوچیده و در ایران زمین استقرار یافتهاند. این زبانها جایگیری به نسبت محدودی در جغرافیای ایران غربی دارند و هرچند با زبانهای ایرانی دیگر مثل سکایی و مادی و اوستایی همزمان هستند، اما عناصری ابتداییتر را در خود حفظ کردهاند.
مثلا کلمهی منسوب به «چرخ پرهدار» در این زبانها با باقی زبانهای هندواروپایی تفاوت دارد. چرخ پرهدار ابداعی آریایی و ایرانی است و حدود هفت هزار سال پیش در مناطق شمالی پدید آمده است. یعنی زمان شکلگیریاش به قبل از جدا شدن دو شاخهی ایرانی و اروپایی باز میگردد. شواهد نشان میدهد که شاخهی آناتولی زودتر از این هنگام از بدنهی جمعیت اولیه جدا شده است.
هرچند در زمان جدایی این شاخه هنوز دو شعبهی باختری (اروپایی) و خاوری (آریایی) این جمعیت مادر تفکیک نشده بود، اما آناتولی بخشی از قلمرو جغرافیایی تمدن ایرانی است و بنابراین باید نوادگان این مردم را در شاخهی آریایی ردهبندی کرد، چون پیوندهایشان یکسره در درون حوزهی جغرافیایی ایران زمین و به ویژه در پیوند با جمعیتهای بومی ایران غربی تعریف میشده است. به این ترتیب احتمالا قدیمیترین لایه از پیشروی جمعیتی آریاییها به جنوب همین شاخهی آناتولی بوده است، که تازه در میانهی هزارهی دوم تاریخی (اوایل هزارهی دوم پ.م) در آناتولی تثبیت شده و قدرت سیاسی پیدا کردهاند. یعنی شواهد زبانشناسانه نشان میدهد که کوچیدن آریاییها به شمال غربی ایران زمین و استقرارشان در آناتولی دیرینهترین تحرک در جمعیت هندواروپایی اولیه بوده و بسیار پیش از شکلگیری اولین دولتهای آریایی در این منطقه رخ داده است. حدسم آن است که اصولا کوچ این مردم به جنوب نقطهی شروع شکاف خوردن میان شاخهی شرقی و غربی زبانهای هندواروپایی کهن بوده باشد. چون هم زمان این انفکاک با ورود نیاکان هیتیها و لوویاییها به آناتولی همخوانی دارد و هم به لحاظ مکانی آناتولی همان مرزی است که شاخهی آریایی و اروپایی را از هم جدا میکند.
این خانوادهی زبانهای آریایی آناتولی سه یا چهار عضو اصلی داشته که متون در دسترسمان دربارهی دوتایشان -هیتی و لوویایی- بیشتر است. چرا که اینها در مرکز و جنوب آناتولی رواج داشتهاند و زودتر نویسا میشوند. دوتای دیگر عبارتند از پالائی و لودیایی که بیشتر به شمال و مرکز آناتولی مربوط میشوند. لودیایی البته تا حدودی ادامهی لوویایی محسوب میشود و به همین خاطر بسیاری از پژوهشگران این خانواده را دارای سه عضو اصلی دانستهاند که درستتر مینماید.[3]
پالائیها در منابع هیتی به صورت «پالاومنیلی» مورد اشاره واقع شدهاند و قلمروشان شمال غربی آناتولی بوده و گویا قومی آریایی بودهاند که در سرزمین بومیان قدیم آن منطقه مستقر شده بودند و با آنها درگیری داشتهاند. این بومیان کوهنشین که کاسکا نامیده میشوند، احتمالا تباری قفقازی داشته و با هوریهای جنوب شرقی آناتولی و گوتیهای شمال زاگرس خویشاوند بوده باشند. ایشان در قرن نوزدهم تاریخی (ق ۱۵ پ.م) بر قلمرو پالا غلبه کردند و این مردم را تار و مار کردند و در خود حل نمودند. زبان پالائی هم بعد از آن منسوخ شد و اشارهها به این قوم دیگر تداوم پیدا نکرد.[4]
در میان این چهار شاخه چنین مینماید که پالائیها و لودیاییها نویسا نبوده باشند. چون تنها بازماندهی زبان پالائی را در کتیبههای هیتی میبینیم و تنها نوشتارهای بازمانده از زبان لودیایی هم به دوران هخامنشی مربوط میشود که این منطقه استانی از ایران بوده است. یعنی این دو قوم و زبان تنها در دل دولتهای آریایی بزرگتری ردپای نوشتاری از خود به جا گذاشتهاند و به شکلی خودبنیاد و درونزاد نویسایی نداشتهاند.
اما دربارهی لوویاییها داستان متفاوت است. چون ایشان موازی با هیتیها نویسهی ویژهی خود را ابداع کردند که دو نوع داشت. نخست خط میخی هیتی بود که با همان قواعد و چارچوب برای نوشتن لوویایی هم به کار گرفته میشد. بزرگترین بایگانی اسناد نوشتاری به خط میخی لوویایی در هاتوشاش کشف شده که پایتخت هیتیها بوده است. بنابراین دولت پادشاهی هیتی را باید نوعی نظام سیاسی دوزبانهی آریایی دانست که هردو زبان مهم آریاییهای آناتولی (هیتی و لوویایی) در آن اهمیت و رسمیت داشته و هردو هم با یک نوع خط میخی نوشته میشده است. بخش عمدهی متون میخی لوویایی جنبهی آیینی داشته[5] و بنابراین چنین مینماید که این زبان طبقهی کاهنان قلمرو هیتی بوده باشد.
اما لوویاییها در کنار استفاده از خط میخی نوعی خاص از اندیشهنگار تصویری را هم پدید آوردند که ارتباطی با هیروگلیف مصری ندارد، اما به خاطر شباهت ظاهری این دو، قدیم «هیروگلیف هیتی» و امروز «هیروگلیف لوویایی» نامیده میشود. این نویسه برای نخستین بار در قرن بیستم تاریخی (ق ۱۴ پ.م) در قالب متنهایی کوتاه بر لولها و مهرها ظاهر میشود و خاستگاه پیدایش اش مرکز آناتولی است. یعنی زایش آن فرایندی درونزاد و خودمدار در درون جمعیتهای آریایی مقیم آناتولی بوده است، هرچند بیشک ایدهی نوشتن در آن منطقه از سایر خطهای ایران غربی (به ویژه اکدی) و احتمالا تا حدودی در تماس با هیروگلیف مصری وام ستانده شده است. با این حال نشانههای این خط هیچ شباهت و ارتباطی با هیروگلیف مصری ندارد و کارکردش هم بر خلاف آن قلمرو، زیاد به دین و آیینهای مقدس مربوط نمیشود و بیشتر خطی سیاسی و دیوانی است.
اولین نمونههای متن به زبان لوویایی در کیزوواتنا در جنوب شرقی آناتولی، در منطقهی خلیج اسکندرون امروز، یافت شده و به همان قرن بیستم تاریخی (ق ۱۴ پ.م) باز میگردد. در میان گویشها و زیرشاخههای پرشمار زبان لوویایی، گویش مردم کیزوواتنا شاخص بوده و در متون نوشتاری زیاد به چشم میخورد. همچنین است گویش مشهور به «لوویایی امپراتوری» که در مرکز سیاسی دولت هیتی رواج داشته است.[6]
این زبان در گسترهی وسیعی -از غرب آناتولی تا شمال سوریه- سخنگو داشته و وزنهی جمعیتیاش چندان بوده که در پایتخت هیتیها یعنی شهر هاتوشاش زبان روزمرهی مردم لوویایی بوده و بلندپایگان و درباریان هیتی به خاطر استفاده از لوویایی دوزبانه بودهاند.[7] این زبان پس از فروپاشی دولت هیتی (در سال ۱۲۹۰ / ۱۱۸۰ پ.م) رواج خود را حفظ کرد و تا چهار قرن بعد (قرن بیست و ششم/ ق ۸ پ.م) مردم کرکمیش و تابال در آسورستان و اهالی ارسلانتپه در آناتولی به این زبان سخن میگفتند.[8]
در ضمن زبان مردم تروای اساطیری (ویلوسا در اسناد هیتی) اگر هیتی نبوده باشد، لوویایی بوده است.[9] نام شاه تروا در اساطیر همری -یعنی پریام- هم احتمالا همان «پریموآ» در اسناد لوویایی است که یعنی «بسیار باشکوه».[10] این با تصور یونانیان باستان (از جمله هرودوت در ابتدای کتاب «تواریخ»اش) سازگار است که کشمکشهای پارسیان و آتنیها را دنبالهی جنگهای تروا میداند و مردم این ناحیه را خویشاوند پارسیان میداند. در پیوند میان تروا و مراکز ایرانی میتوان به این نکته اشاره کرد که گرانیگاه ثبت زبان لوویایی -که بین مردم ساکن تروا رواج داشته- قونیه در شرق آناتولی بوده و مفصلترین کتیبههای هیروگلیف لوویایی را نیز در آن منطقه کشف کردهاند.
خط میخی لوویایی با هیتی یک تفاوت مهم دارد و آن هم کم بودن بسامد اندیشهنگارها در این خط است. یعنی برای نوشتن لوویایی اغلب از هجانگارها استفاده میکردهاند و اندیشهنگارهای اکدی و سومری بر خلاف خط میخی بسیار به ندرت به کار گرفته میشده است. ویژگی مهم دیگر این خط آن است که واکبرهای بلند را با دوبار نوشتنِ نشانهاش نمایش میدادهاند. مثلا در کلمهی «ایدی» (او میرود) آوای اول «ای» کشیده است و به همین خاطر آن را با نشانههای «ای-ای-دی» مینوشتهاند. به همین شکل کشیده بودن ابتدای «آندا» (این) را با املای «آ-آن-تا» نشان میدادهاند.
نمادهای هجانگاری در خط تصویری لوویایی
ستون سلطانخان
کاسهی سنگی با نوشتار تصویری لوویایی، یافته شده در بابل، حدود سال ۲۶۰۰ (۸۰۰ پ.م)
مهر دوزبانهی تارکومووا شاه هیتی،
خط هیروگلیف لوویایی هم در همین زمینهی دوزبانه تحول یافته و از زبان هیتی تاثیر پذیرفته است. به عنوان مثال نماد دستِ گیرنده بر «گرفتن» دلالت میکند و «تا/ دا» خوانده میشده که بنی هیتی است به همین معنا و همریشه با «دادن/ داشتن» پارسی. این خط عناصر هجانگار به نسبت دقیقی داشته و همین ویژگی باعث میشد بتوان از خط هیروگلیف لوویایی برای ثبت اسمهای بیگانه مثل نام خدایان یا اسامی خاص هوری یا اورارتی هم استفاده کرد. مثلا (آ-خا-را-کو) برای نوشتن (آقارقی) و (تو-رو-زا) برای نوشتن (طِروسی) به کار گرفته میشد، و اینها دو یکا برای اندازهگیری بودهاند.
شیوهی نگارش هیروگلیف لوویایی و مصری البته شباهتهایی هم با هم دارند. یکی آن که جهت نوشتن و خواندن متن در سطرهای پیاپی در هردو اغلب به شیوهی «گاوآهنی»[11] بوده است یعنی در سطرهای پیاپی برعکس میشده و چشم انتهای سطر را برای آغاز سطر بعد ترک نمیکرده و از زیر پایان هر سطر ابتدای سطر بعدی را در جهتی واژگونه پی میگرفته است. شباهت دوم آن که هنگان نوشتن نمادهای این خط ملاحظات زیباییشناسانه بر ترتیب ادا شدن کلمات در زبان ترجیح داشته و بنابراین چیده شدن علایم بر متن مثل متون مصری ساختی دستوری نداشته است.
مُهر دوزبانهی تارکومووا (حدود سال ۲۰۳۰ / ۱۳۵۰پ.م) شاه دولتشهر میرا در قلمرو آرزاوا در غرب آناتولی کلید خواندن این خط بود. چون در گرداگرد شمایل نام او دوبار به خط میخی هیتی و در میانه یک بار با خط هیروگلیف لوویایی نوشته شده است. این یکی از مهمترین اسنادی بود که در پایان قرن بیستم میلادی رمزگشایی از هیروگلیف لوویایی را ممکن ساخت. بایگانی نمادهای هیروگلیف لوویایی بیش از پانصد نشانه را شامل میشود که میتوانند هجانگار، اندیشهنگار و یا شناسه باشند و گاهی نقشهایی ترکیبی بر عهده بگیرند.
استفاده از خط میخی و هیروگلیف برای ثبت زبان لوویایی همپوشانی زیادی ندارد. یعنی متون میخی پیشاهنگ هستند و در قرون هجدهم و نوزدهم (ق ۱۵-۱۶ پ.م) در مراکز سیاسی هیتی نوشته شدهاند و جنبهی آیینی دارند، در مقابل متون هیروگلیف بعد از فروپاشی دولت هیتی در قرن بیست و دوم (ق ۱۲ پ.م) رواج پیدا میکنند و اغلب متون دیوانی و سیاسی هستند. پس چنین مینماید که این دو خط بیشتر در طول هم دو دوران متفاوت از حیات فرهنگی این زبان را نویسا کرده باشند. عمر این زبان و فرهنگ البته بسیار طولانی بوده و هریک از این دورهها نیم هزاره را در بر میگیرند.
نوشتن با هیروگلیف لوویایی در حدود قرن چهاردهم تاریخی (ق ۱۰ پ.م) رواجی چشمگیر پیدا کرد و این با تثبیت عصر آهن و ورود موج دوم جمعیتهای آریایی به منطقه مصادف بود. این خط تا حدود سه قرن کاربرد خود را حفظ کرد، تا آن که با شکلگیری دولت ماد و تضعیف نیروهای سیاسی آناتولی و به ویژه به خاطر رقابت خط الفبایی فنیقی به تدریج منسوخ شد و به حاشیه رانده شد. با این خط همیشه زبان لوویایی را مینوشتند[12] و با این حال برخی از شناسههای خط میخی اکدی و هیتی در آن وامگیری شده است.
نویسندگان اروپایی دربارهی حضور «کلمات یونانی» در متون لوویایی بسیار سخنسرایی کردهاند. اما حقیقت آن است که تنها انعکاس زبان یونانی در این متون اسمهای خاص افرادی است که یونانیتبار بودهاند و در قلمرو رواج این زبان میزیستهاند. در مقابل وامواژهها و اثرپذیری زبان یونانی از لوویایی را در جاهای زیادی میبینیم.[13] یعنی در آن دوران زبان لوویایی زبان مرجع فرهنگی بوده و یونانی از اقمار آن محسوب میشده است، و نه برعکس، چنان که اغلب مورخان یونانمدار گمان بردهاند.
- Luwian ↑
- Beekes, 2003. ↑
- Bauer, 2014: 9–10. ↑
- Burney, 2004: 223. ↑
- Laroche, 1971: 35-39. ↑
- Yakubovich, 2010: 68-73. ↑
- Yakubovich, 2010: 307. ↑
- Melchert, 2003: 147-151. ↑
- Watkins, 1995:144–51; Melchert, 2003: 265-270. ↑
- Starke, 1997: 447–487. ↑
- boustrophedon ↑
- Plöchl, 2003: 12. ↑
- Yakubovich, 2010: 140-157. ↑
ادامه مطلب: گفتار دهم: خط میخی میتانی
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب