گفتار چهارم: هزارتوهای قرون وسطایی
در قرون وسطا مفهوم هزارتو در اروپا به حاشیهی متون تبعید شد و اغلب همچون استعارهای منفی برای مکانهای سرگیجهآور و عبورناپذیر به کار گرفته شد. برابرنهادهایی که برای آن طی این هزار سال پدید آمد تا حدودی تصویر ذهنی مردمان را دربارهاش نشان میدهد. در فرانسوی maison de Dedalus (خانهی دائدالوس) به ساختار معمارانهی هزارتو اشاره میکرد و در آلمانی Irrweg (گمراهه، بیراهه) به دشواری رسیدن به مقصد در آن تاکید داشت. در همین دوران کلمهی «ماز» هم از پارسی به زبانهای اروپایی وارد شد و در انگلیسی کهن و میانه نخستین نشانههایش نمایان شد. جای شگفتی دارد که همهی منابع در این مورد همداستان هستند که ریشهی mase انگلیسی کهن و maze انگلیسی نو نامعلوم است،[1] در حالی که کافیست به زبان پارسی و مقطع زمانی ظهور این کلمه بنگرند تا روشن شود که این وامواژهای از پارسی است که در زمان جنگهای صلیبی به زبانهای اروپایی راه یافته است.
نکتهی عجیب دربارهی پیدا شدن این واژه در اروپا آن است که برای نخستین بار آن را در متنی به نام Ancrene Wisse میبینیم که یک کتاب احکام شرعی مربوط به صومعههای زنانهی دومینیکن یا آگوستینی است که به ویژه در انگلستان رواجی داشته و در قرن سیزدهم میلادی نوشته شده است.[2] پژوهشهای جدید نشان داده که این متن در غرب انگلستان و نزدیکی مرزهای ولش نوشته شده و دست کم بخشهایی از آن زیر تاثیر استادان دانشگاه پاریس مثل پیتر کانتور و استفن لانگتون بوده است.
زمان نگارش این متن مصادف است با ششمین و هفتمین موج جنگهای صلیبی که پای مهاجمانی از قلمرو آلمان و انگلستان را به آسورستان باز کرد. کمی بعدتر ترکیبهایی مثل amased (حیران، مبهوت، سردرگم) و amasedli (سرگشته، گمراه) در زبان انگلیسی میانه پدیدار شد که amazement و amazing انگلیسی امروزین خویشاوندانشان هستند.
حدود یک قرن بعد از این آغازگاه مبهم است که جان گاور (۱۳۳۰-۱۴۰۸م.) در منظومهی «اعتراف به عشق» که به انگلیسی میانه سروده شده، به هزارتوی کرت اشاره میکند و میگوید کسی که به آن وارد میشود، دیگر «نمیتواند از آن بیرون بیاید/ بلکه یکسره سرگردان میشود»:
ne scholde noght come oute
Bot gon amased al aboute[3]
از اواخر قرن چهاردهم میلادی کلمهی mase در زبان انگلیسی قدیم رواج پیدا میکند و برای توصیف بناها و هزارتوهای مصنوعی به کار گرفته میشود. به این ترتیب مسیر وامگیری این واژه به زبانهای اروپایی از حالتی روانی (سرگردانی و حیرت) به سازهای معمارانه بوده است و این هم خاستگاه ایرانیاش را نشان میدهد. چون در پارسی هم «ماز» به پیچ و خم و چیزهای پیچدرپیچ و به ویژه شگفتیِ رویارویی با آنها اشاره میکند و دلالت معمارانه ندارد. در واقع حتا هزارتو هم در پارسی بیشتر به شکل و طرح چیزها اشاره میکند و نه سازهها و بناهای بزرگ. به همین خاطر این واژهها را باید در حاشیهی این مضمون در نظر گرفت. مضمونی که در ایران همچون عنصری پایه و رکنی عمومی در همهی ساماندهیهای مکانیِ تقدس یا اقتدار حضور دارد و انگار به همین خاطر به نامی مستقل نیاز نداشته است.
هرچند به این ترتیب بنیادی برای زبانهای اروپایی محلی فراهم آمده بود تا مفهوم هزارتو-ماز را رمزگذاری کنند، اما با این همه تا پایان عصر نوزایی همچنان بدنهی متونی که به هزارتو-ماز اشاره میکرد کلمهی لابیرنت را برایش به کار میگرفت و به لاتین نوشته میشد. در این آثار البته کنکاشی از جنس استعارهورزیهای فلسفی قدیمی به ندرت دیده میشد و بیشتر این مضمون را همچون آرایهای ادبی به خدمت میگرفتند. در مشهورترین متنی که به این موضوع اشاره کرده یعنی «کمدی الاهی» دانته نیز چنین وضعیتی دیده میشود.
بوکاچیو در شرحی که بر «کمدی الهی» نوشته، تصویری از هزارتوی کرت به دست میدهد که تا حدودی به پلینی شباهت دارد. چون میگوید در روزگار او هزارتوها به صورت مسیری مارپیچی ساخته میشدند که فرد با پیمودنش در نهایت به مرکز آن و بعد با مسیری مشابه به خارج از هزارتو راه میبرده است. اما هزارتوی کرت را مجموعهای از اتاقها میداند که هریک بر دیوارهایشان چهار در داشته و به اتاقهای مشابهی گشوده میشدهاند و بنابراین گم شدن در آن بسیار ساده بوده است.[4]
این طرح خاص از مکان گمراه کننده با تقارنی محض را از فیلم «مکعب» (۱۳۷۶)[5] تا رمان «داستان بیپایان» میشل انده در فرهنگ اروپایی فراوان میبینیم، اما چنین مینماید که ظهورش به نسبت دیرآیند بوده و این جملهی بوکاچیو در قرن چهاردهم میلادی یکی از اولین اشارهها به آن محسوب میشود، و این به لحاظ تاریخی در پایان دوران قرون میانه قرار میگیرد.
موزائیک کفپوش با نقش هزارتو و مینوتور، تعمیدگاه سان میکله، قرن سیزدهم میلادی
بوکاچیو و پلینی به این نکته اشاره کردهاند که هزارتوی کرت بر خلاف هزارتوهایی که در چشم معاصران ایشان آشنا بوده، به نوع پیچیده تعلق داشته و به خاطر مسیرهای فرعیاش گم شدن در آن آسان بوده است. با این حال گذشته از این گواه، چنین مینماید که نویسندگان اروپایی همچنان تا اواخر دوران نوزایی تمایزی میان هزارتوی ساده و پیچیده قایل نبودهاند و دغدغهی زیادی دربارهی ناسازگاری توصیفهای متنی و تصویرهای کشیده شده از هزارتوها نداشتهاند. چون در متون به گم شدن در هزارتو بارها اشاره شده و بنابراین معماری آن باید از نوع پیچیده بوده باشد. در حالی که در هنر و نقاشی و نگارههای این دوران همهی هزارتوها ساده هستند و تنها راهی پیچاپیچاند که گم شدن در آن ممکن نیست. اروپاییان کلمهی لابیرنت را بیتمیز دربارهی هردوی این الگوها به کار میگرفتهاند و انگار تفکیک میانشان را در نمییافتهاند.
هزارتوی کلاسیک بر سنگنگارهای در گالیسیای اسپانیا، عصر برنز، قرن ۲۶- ۲۴ (قرن هشتم تا دهم پ.م)
موزائیک رومی با نقش هزارتو، اوسک، ولز، قرن سوم میلادی
در عین حال در مراکز تمدن اروپایی هم بازماندههایی از آداب مربوط به هزارتوها در گوشه و کنار باقی مانده بود. اما در عمل معنا و کارکرد باستانی خود را از دست داده بود و نقش نمادی خرافی را ایفا میکرد. مثلا در کلیساها و بناهای قدیمی رومی هزارتوها در برابر درگاه ورودی بنا ساخته میشدهاند و بنابراین چنین مینماید که یکی از کارکردهای جادویی آن دور کردن ارواح خبیث بوده باشد.[6]
هزارتو در این بافت احتمالا همچون نمادهای دیگر دفع نیروهای زیانکار (مثل شاخ و نعل اسب) عمل میکرده است و چه بسا که کارکرد پیشاتاریخیاش نیز چنین بوده باشد. با این حال در بسیاری از فرهنگها خودِ هزارتو خانه و جایگاه همین نیروهای خطرناک قلمداد شده است. مشهورتر از همه داستان هزارتوی کرت است که مینوتور را در مرکز خود دارد، و در اساطیر هندی هم میبینیم که محل استقرار راوانا که دیوِ بدخواه اصلی داستان است در هزارتویی قرار دارد.
سنگفرش کلیسای جامع گرِیس، سان فرانسیسکو، معاصر
سنگفرش به شکل هزارتو در کلیسای سنت لامبرتوس، مینگولزهایم، آلمان، معاصر
این کاربرد هزارتو به مثابه طلسم و نماد در هنر اروپایی هم بازتاب یافته است. مثلا وِگِتیوس به این موضوع اشاره کرده که برخی از لژیونرهای رومی علامت مینوتور را به عنوان نشان نظامی خود برگزیده بودند و دلیلشان این بود که میگفتند پادگان سپاهیان روم به هزارتوی میماند که فرماندهشان را در خود پنهان میکند و به همان شکل نفوذناپذیر و گریزناپذیر است.[7]
کندهکاری نقش مینوتور-سنتور بر جواهر، میانهی قرن شانزدهم
نقاشی بارتولومیو وِنِتو از مردی با جامهی آراسته به نقش هزارتو، ایتالیا، اوایل قرن شانزدهم میلادی
در تمام این دوران در عین حال سنتهای محلیای نیز وجود داشته که گاه با شکلهایی بسیار کهن و ساده از مضمون هزارتو بهرهبرداری آیینی میکرده است. مثلا طی پانصد سالی که میان عصر نوزایی و دوران مدرن فاصله است، در اسکاندیناوی تعداد چشمگیری هزارتو ساخته میشده که کارکرد و بافتی یکسره متفاوت داشته و بیشتر با آیینهای کهن اروپایی پیوند برقرار میکرده تا باورهای مسیحی و آداب کلیسایی. این هزارتوها اغلب در فضای آزاد و در نزدیکی ساحل با چیدن سنگها ساخته میشدهاند و در زبانهای محلی با اسم «شهر تروا» شهرت داشتهاند. هدف از ساختنشان هم به دام انداختن غولها و بادهای ویرانگر یا نحسیِ دریا قبل از دریانوردیهای طولانی بوده، که به باورهای دوران پیشامسیحی باز میگردد. در جزیرهی سیسیل هم هزارتوهای مشابهی ساخته شده که قدمتی اندک دارند و به قرن ۱۹م. مربوط میشوند.
هزارتوی جزیرهی بولشوی زایاتسکی
نمونهای دیگر از یافتههای جالب توجه که هنوز درست مورد پژوهش قرار نگرفته، مجموعهای از هزارتوهاست که در جزیرهی بولشوی زایاتسکی[8] در منطقهی آرخانگلسک اوبلاست[9] روسیه قرار دارد. این ناحیه در نزدیکی قطب در شمالیترین نقطهی روسیه جای گرفته و از مراکز باستانی استقرار اقوام فینو-اوگری بوده است. هزارتوهایی که در این منطقه قرار دارند احتمالا در دورانی پیشاتاریخی ساخته شدهاند، و با این حال تخمین زمانشان دشوار است، چون این منطقه بسیار دیر وارد میدان تاریخ میشود و تازه در اواخر قرون وسطاست که نویسایی به آن ناحیه راه مییابد. به همین خاطر تاریخ پیدایششان را از ۵۰۰ پ.م[10] تا دوران قرون میانه[11] تخمین زدهاند. هزارتوهای این جزیره از حلقههایی سنگچین تشکیل شدهاند که قطرشان از ۶ تا ۴/۲۵ متر متفاوت است. شکل عمومی آنها دو مارپیچ درهم رفته است. طوری که به دو مارِ چنبر زدهی چسبیده به هم تشبیهشان کردهاند. این هزارتوها بیشک کارکردی آیینی داشتهاند.
در جریان اصلی فرهنگ اروپایی تازه در قرن سیزدهم میلادی و در آستانه نوزایی بود که بار دیگر مضمون هزارتو در ساختارهای معمارانهی کهن بازشناسی و بازتولید شد. پیش از آن هم البته از حدود سال ۱۰۰۰ م. نشانههایی از نقش هزارتوها بر دیوارها و زمین کلیساهای اروپایی نمایان میشود. اما توجه به این طرحواره در آستانهی عصر نوزایی باب شد. بنزو دِ آلساندریا[12] وقتی در سال ۱۳۱۰م. از ورونا دیدن کرد، میدانگاهی را همچون لابیرنت توصیف کرد.[13] وصف او احتمالا به تاسیسات پی (cubiculi) میدانگاه نمایشهای گلادیاتوری باستانیای مربوط میشده که با فرو ریختن سنگفرشها و کف میدان نمایان بوده است.
قالب کلی این طرحها همگی هزارتوست و معمولا از نوع کلاسیک است. چنان که در کاشیکاریهای رومی بعدی همین الگوی هفتلایه را میبینیم که با چهار جهت اصلی ترکیب شده است. یعنی مرکزی داریم که در چهارسویش چهار هزارتوی کلاسیک قرار گرفته و اینها همه به هم وصل شدهاند. همین قالب است که شالودهی هزارتوهای اروپایی در قرون وسطا را بر میسازد. این نمونههای از قرن ۴۳ (ق ۹م.) در اسناد کتبی نمایان میشوند و نمونهی معمارانهی مشهورش را در کلیسای شارتر میبینیم.
هزارتوی قرون وسطایی در کف کلیسای شارتر
برخی گمان کردهاند هزارتوهای ترسیم شده بر کف کلیسا تصویری انتزاعی از راههای زیارتی بوده است. اما شواهد نشان میدهد که منسوب کردن آن به این دیرآیند بوده و تازه در اواخر قرن ۵۲ (ق ۱۸م.) است که هزارتوهای ترسیم شده بر کف کلیساهای ریمس و سنت اومِر با نام «جادهی اورشلیم» (chemin de Jerusalem) توصیف میشوند و چنین دلالتی پیدا میکنند.[14] اما معنا و کارکرد اصلی این هزارتوها چنین نبوده و مثلا اشارهای داریم که مدتها پیش از این مومنان در روز جشن یکشنبهی ایستر بر روی این هزارتوها نوعی رقص آیینی اجرا میکردهاند.[15] این اشاره نشان میدهد که کارکرد آیینی این هزارتوهای دوبعدیِ ترسیم شده بر زمین و «پیمودن»اش از رسم رژهی تروا در رم باستان تا کلیسای شارتر دوام داشته است.
هزارتوی صومعهی سنت برتین، سان اومِر، فرانسه، حدود ۱۵۰۰م.
هزارتوی مشابه با شارتر در کلیسای لوکّا، ایتالیا، میانهی قرن سیزدهم
این نکته را در عین حال نباید نادیده انگاشت که ترسیم شکلهای پیچیدهی هندسی بر زمین مکانهای مقدس سنتی اروپایی نبوده و با دامنه و تنوعی گستردهتر همیشه در ایران زمین رواج داشته است. در واقع بخش مهمی از مسجدهای قدیمی نقشهایی بر کف و دیوارشان دارند که به سادگی میتوان همچون هزارتو و به ویژه ماز تفسیرشان کرد.
ماز باغ کاخ ورسای در قرن هجدهم میلادی
برگی از کتاب La Nouvelle Maison rustique و نمایش هزارتو همچون طرحی در باغآرایی، ۱۷۳۵م.
سنگفرش مسجد جامع حلب
معماری مسجد و قصر که با ستون فضا را به مازی گشوده بدل میکند
- Doob, 2019: 97-98. ↑
- Dobson, 1975. ↑
- Gower, Confessio Amantis , 2005, V. 5295-5296. ↑
- Boccaccio, 1918: 2, 10. ↑
- Cube, 1997. ↑
- Mellinkoff, 2004, Vol.2: 164. ↑
- Vegetius, Epitoma rei militaris 3.6. ↑
- Bolshoi Zayatsky ↑
- Arkhangelsk Oblast ↑
- Paranina and Paranin, 2006: 451–456. ↑
- Saward, 2003: 148-149. ↑
- Benzo d’Alessandria ↑
- Weiss, 1969:25. ↑
- Wright, 2001: 210. ↑
-
Kern, 2000: VIII. ↑
ادامه مطلب: بخش چهارم: تفسیر ماز و تعبیر هزارتو – گفتار نخست: رمزگذاری همت و اراده
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب