روز شنبه یکم امرداد، میزگرد نقد و بررسی کتاب تاریخ کوروش هخامنشی، اثر دکتر شروین وکیلی، به همت انجمن فرهنگی ایرانزمین در موسسه باور، در تهران برگزار شد.
به گزارش ایرانشهر، در آغاز نشست، علیرضا افشاری مجری برنامه، مقدمهای از بهرام روشنضمیر در وصف کتاب خواند. به باور روشنضمیر، تا پیش از تاریخ کوروش هخامنشی نوشتهی دکتر شروین وکیلی جای یک اثر “کاملا پژوهشی” و در عین حال “ایرانی” که دو ویژگی “بهروزبودن با توجه به یافتههای نو” و “شجاعانهبودن از نظر بیان دیدگاههایی بکر و مستقل” را داشته باشد، کاملا حس میشد. شروین وکیلی، نهتنها یک پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران و جهان که اندیشهمند و نظریهپرداز در حوزه علوم اجتماعی است؛ ویژگی منحصر به فرد او جامعالاطرافبودن و آگاهی کاملش در گسترهی پهناوری از علوم انسانی و تجربی است. به باور روشنضمیر، افق بلند دید او همان چیزی است که پژوهشهای ایرانشناختی ما نیاز دارد. همان چیزی که در دوران معاصر در معدودی چون امیرمهدی بدیع و علیرضا شاپورشهبازیدیده شده است. از این نظر باید این کتاب او را یک “اتفاق” در حوزه تاریخ باستان در ایران دانست.
در ادامه علیرضا افشاری از دکتر شروین وکیلی خواست تا خود آنچه را که درباره بایستگی کتاب لازم میداند، بگوید. دکتر وکیلی در پاسخ گفت: کتاب در مورد کوروش، بسیار است و شخصیت و جایگاه او بالاست و گرانیگاهی مهم است. ولی کتابها معمولا دو نقص عمده دارند؛ یکی اینکه از این شخصیت تاریخی پرسش نشدهاست، شخصیتی که به دو بخش تاریخ را تقسیم میکند. دوم اینکه منابع موجود و شیوه خواندهشدن منابع موجود هم محدود است و هم یکدست. مثلاسالنامه نبونید که در قلمرو کوروش است و همزمان، معمولا به عنوان مرجع فرعی تلقی میشود و نوشتههای خیلی دیرتر مثل پلوتارک را مرجع اصلی میدانند و شیوه خواندهشدن این متون هم خیلی درست نیست و از پیشفرضها پیروی میکنند. این پیشفرضها البته ستاینده کوروش است. در کتاب مقدس کوروش یک شخصیت مقدس است. بنابراین هرچه میشنویم معمولا ستایشآمیز است. معمولا کسانی که علاقهای به کوروش ندارند، اصلا درباره خود بحث ابهام دارند. این کتابها محتوایی مشابه، تکراری و محدود دارند و پرسش تاریخی از کوروش و داریوش و اردشیر که شخصیتهایی که بنیادگذار تاریخ باستان هستند، نمیکنند. این شخصیتها بسیار مهم هستند و باید از آنها پرسش طرح شود. انگیزه اصلی من این است. همچنین در کنارش تلاش داشتم یک چارچوب نظریه پیشنهاد کنم که “نظریه سیستمهای پیچیده” باشد. این نظریه تعریفی از سوژه و من یا انسان ارائه میدهد. من تلاش کردم از دید جامعهشناسی و روانشناسی، تاریخ و استورههای ایران را بازخوانی کنم. پیشتر کتابی درباره دوره پهلوانی ایران نوشتم و اکنون هم به کوروش پرداختم. همچنین کتاب اسطوره معجزه یونانی که به تاریخ روابط ایران و یونان میپردازد.
در ادامه افشاری از دکتر بقایی، ادیب، مولاناشناس، اقبالشناس و مترجم کتاب نقد تواریخ هرودوت، درباره کیفیت کتاب پرسید. دکتر بقایی سخن را درباره کلیت نقد و فضای نقادی آغاز کرد و گفت: من بسیار امیدوارم که این جلسات نقد بیشتر شود. ما متاسفانه با فرهنگ نقد آشنا نیستیم. آنهم در شرایطی که در تاریخ و فرهنگ خودمان نمونههای خوبی داریم. گاهی نقد را با فحاشی و تخریب اشتباه میگیریم و حتی دیدید در رسانهها میگویند انتقاد بکنید ولی انتقاد سازنده، حال آنکه انتقاد اصلا در ذات خودش سازنده است. بنابراین به نظر من اگر چنانچه درباره این کتاب صحبت میشود این یعنی اینکه این اثر باارزش است که کسی میخواهد آن را بررسی و نقد کند. متاسفانه من وقتی کتابهایی را درباره چهرههای مهم تاریخ و فرهنگ خود میبینم، همه کتابسازیاند. چند تا چهره هم بیشتر نیستند، کوروش است و داریوش و زرتشت و فردوسی و مولوی و سعدی و حافظ و خیام؛ و هرکس را شما میبینید تلاش کردهاست درباره این چند چهره با کمک قیچی و چسب کتابی درست کند. من وقتی این کتاب را دیدم چون هیچ آشنایی با نویسنده نداشتم گفتم نکند که این هم از همان دست باشد، ولی وقتی آن را خواندم دیدم که کتاب نیرومندی است و به قول فرنگیها، یک کتاب انتقادی و تحلیلی و قابل استناد است. ما در حوزه تاریخی این نوع کتابها را نیاز داریم. ممکن است درباره دورههای تاریخی کتاب زیاد باشد، ولی فقط ذکر تاریخ است. شما اکنون میتوانید با چند کلیک آخرین اطلاعات را درباره تاریخ به دست بیاورید. آنچه کم است، تحلیل است و من دیدم که در این کتاب بر اساس اطلاعات موجود، مولف دیدگاههای موجود را جمع کرده و نظر قابل قبول را خودش ارائه داده است. همچون جریان تصرف بابل یا فرجام کروزوس.
به نظر من نام کتاب به عنوان تاریخ کوروش هخامنشی اشتباه است؛ تاریخ، یکی به معنی زمان است و یکی به معنی شرح یک واقعه و رویدادی است که زمانی از آن گذشته است. تا حالا دیده نشده که مثلا بگویند تاریخ احمد! تاریخ فقط جلو واقعه میآید و اگر چنانچه پیش از نام بیاید یعنی نوشتهی آن فرد است. مثل تاریخ بیهقی و طبری و بلعمی. بنابراین به نظر من اگر کسی این کتاب را ببیند فکر میکند که نوشتهی آن فرد است. حال آنکه کوروش تاریخ ندارد. کوروش شرح حال دارد، زندگینامه دارد.
البته من بگویم ایراداتی که ما میگیریم ایرادات ملانقطهای است. مثل ایرادات فتحعلی آخوندزاده بر روضه الصفا. در برخی جاها محتوا فدای ظاهر کلمات شدهاست. یعنی عمدی بوده که واژههای نامانوس یا به اصطلاح “لایتچسبک” آورده شود. مثل “کشاورزانه” که من تا به حال ندیدم کسی به کار ببرد. البته به نظر من نقش ویراستار اینجا معلوم میشود. کتابهایی از این دست باید به دست ویراستاری گذاشته شود که هم از نظر محتوایی احاطه داشته باشد و هم در ادب، دستی داشته باشد که با تیغ ویراشی خود اصلاح کند.
مورد دیگر بحث استورهزدایی است. حتی در مقدمه گفته که کوروش استورهزدایی شدهاست. استوره را شخص نیافریده که شخص از میان ببرد. استوره متعلق به جامعه است و خود جامعه هم هر زمان نیاز بداند آن را میزداید. بنابراین مورخ نباید به استوره نقد کند. این همان اشتباهی است که احمد شاملو در دانشگاه برکلی کرد و تفاوت استوره و تاریخ را نفهمید و این ایراد بزرگ بر او خواهد ماند. مورخ میتواند واقعیتها و حقایق را بیان کند، ولی نه اینکه تیغ را به قلب جامعه بزند. به نظر حیف است که درباره این کتاب گفته شود که این اثر از کوروش استورهزدایی میکند. این موضوع بهکل باید کنار گذاشته شود.
شروین وکیلی در پاسخ به ایرادهای دکتر بقایی گفت: در مورد واژه تاریخ، من با آقای دکتر اختلاف نظر دارم. تاریخ به معنی روایت رخدادهاست. به همین دلیل تاریخ را در برابر History قرار دادند که به نظر برابرنهاد دقیقی است. تاریخِ فرد را خیلی نمینوشتند. بیشتر سیره یا سرگذشت میگفتند. ولی اگر به هر حال امروز واژه تاریخ را برابر با History بدانیم، بسیار در زبانهای دیگر به کار میرود. حتی امروز تاریخ کلینیک یا تاریخ لذت نوشته میشود.
درباره استوره اتفاقا من خیلی هوادار استوره هستم. من معتقدم استورهها باید باشند و باید بازآفرینی شوند، ولی مشکلی که خیلی از نویسندگان دارند، مخلوطکردن استوره و تاریخ است. به نظر من وقتی کسی متنی مینویسد یا باید استوره بنویسد یا تاریخ. چون روششناسی و چارچوبها و تحلیلهای زبانشناسی در این دو متن خیلی متفاوت است. من در پی استورهشکنی نیستم، ولی معتقدم در هنگام نوشتنِ تاریخ، باید استورهزدایی کرد؛ چراکه اگر استورهای نگاه کنیم، نمیتوانیم پرسش کنیم. ما اگر بگوییم کوروش یک حکیم الهی بود و از آسمان آمده بود و تجلی امر خیر بود، آنگاه نمیتوانیم پرسش کنیم که چرا کوروش پس از پیروزی، دشمنانش را نمیکشت؟
من اتفاقا خیلی علاقه دارم که به کوروش، استورهای هم نگاه کنم، ولی در جای دیگری. کوروشی که با جمشید، سلیمان و کیخسرو و خیلیهای دیگر ترکیب شده است. من حتا رُمانی بر اساس استورههای ایرانی دارم به نام “سوشیانس” که بر اساس آن یک بازی رایانهای به نام ” گرشاسپ” ساختهاند، ولی خطر آنجاست که ما همه چیز را مخلوط کنیم.
سپس دکتر بقایی دوباره بر موضع پیشین خود پافشاری کرد و گفت: به نظر من درست نیست که ما زبان خود را بر اساس زبانهای دیگر تنظیم کنیم. وقتی در انگلیسی میگوییم History of Cyrus این of برابر با کسره در فارسی نیست. بلکه به معنی “درباره” است. یعنی تاریخ درباره کوروش. ضمن اینکه شما اگر همه تاریخ ایران را نگاه کنید یک مورد نمییابید که چنین عنوانی گذاشته باشند.
ادامه دارد
با درود:دست کم 50 سال است که از نبود نقد در ایران می نالیم واینکه نقد ما یا ناسزاگوییست ویا ستایش..امید که روزی نقد ما نقد باشد وبس! منتظر ادامه ی کار می مانیم تا ببینیم که کدام معنا بدست می اید نقد یا…نمیدانم تحمیل دیدگاه خود بر دیگری انهم زمانی که ان دیگری حاضر است وبه بیان دیدگاه خود وشرح آن می پردازد ،کار درستیست یانه؟ تاریخ همراه زیر یا کسره نزد ما خوانندگان هم به معنای نوشته ایست که کسی آنرا نوشته است وهم بمعنای شرح وبیان گذشته ی دوره ای از سرگذشت …یکی تاریخ تبری ودیگری تاریخ هخامنشیان.آن را تبری نوشته واین در باره ی هخامنشیان وتوسط فلانکس نوشته شده است.به همین سادگی…امیدوارم این نقد وبررسی پایان خوشی داشته باشد.بدرود