آغوش ما برای در بر کشیدنِ همگان و همهی باورها و اندیشهها گشوده است. فروتنی در برابر نبوغ و عظمتِ گذشتگان را عار نداریم و مهر و دوستی با ادیبان و سخنوران و کوشندگانی که شاید در زمینه و بافت و معنا با ما متفاوت باشند، فخرمان است. هویت ما، ناشی از آن است که میآفرینیم و در بر میگیریم و در پیوند با آنیم؛ نه آنچه که گسسته و طردشده و منفور پنداشته میشود. هر کوششی در زمینهی فرهنگ را نیکو و ارزشمند میدانیم و هر تلاشی در راستای نیرومندساختنِ زبان فارسی و ادبیات دری و فرهنگ ایرانی را پاس میداریم، بی آنکه دقیقهای نگاه نقادانهمان را از آن برگیریم، یا لحظهای در داوریِ سنجیده و بیرحمانهمان در موردشان درنگ کنیم. آنچه که خود میآفرینیم را منشهایی خرد در عرصهای کوچک از سپهری عظیم از تمدنی کهنسال میدانیم. گستردگیِ این سپهرِ تمدنی و عظمت آن فرهنگ ایرانی را چندان نیک دریافتهایم که به خاطر کوشش در آن مسیر، شادکام و شادمان باشیم و در عین حال خود را جز گوشهای کوچک از میدانی گسترده نبینیم. شاید گلی و ترنجی بر قالیِ پر نقش و نگار فرهنگ ایرانی بیفزاییم که رنگی و شکلی گستاخانه و نوظهور داشته باشد، اما این کار را با نگریستن به کل قالی انجام خواهیم داد و زیباییِ آن کل و جایگاه این جزء را از یاد نخواهیم برد.
ما در کنار دیگران هستیم؛ بی آنکه قواعدشان را یکسره بپذیریم. دوستدار همگان هستیم؛ بی آنکه از نقدشان و داوری دربارهشان دست برداریم. ما فروتن و خاکسارِ عظمتِ کاری هستیم که دست بدان گشودهایم، از این روست که در آن عظمت سهیم هستیم؛ بی آنکه دستخوشِ خودشیفتگی گردیم. ما با دانش، با تخیل و با اسطوره، آنچه را میآفرینیم که بارها و بارها در دورانهای پیشین و با دستمایهای متفاوت آفریده شده بود. ما آن مسیرها را در یاد خواهیم سپرد و مسیر خویش را فرا خواهیم گشود. شاید که راهی بر انبوه راهها و گلی زیبا بر فرشی بهارستان افزوده شود.
(برداشت از جستار ادبیات علمی- تخیلی- اساطیری: بایدها و نبایدها)