پنجشنبه , آذر 22 1403

عصب‌شناسی لذت و پیامدهای اخلاقی آن

عصب‌شناسی لذت و پیامدهای اخلاقی‌ آن

آیا می‌توان از داده‌های عصب‌شناسی جدید چارچوبی برای ارزیابی و بازسازی اخلاق برساخت؟

چکیده‌ی سخنرانی‌ در انجمن حکمت و فلسفه، 1386

 

در آغازگاه عصر خرد در اروپا، زیربنای اخلاقِ مبتنی بر اصول موضوعه‌ی متافیزیکی فرو پاشید و دیدگاههایی نو جایگزین آن شد که می‌کوشید اخلاق را از «وضعیت طبیعی» انسان استخراج کند و به این ترتیب در سطحی کلان نوعی «حقوق طبیعی» را بنیاد کند. این چرخش نظری از گزاره‌های مینویی و خدشه‌ناپذیر کلیسایی به داده‌های مردم‌شناسانه و انسان‌شناسانه، حرکتی جسورانه بود که تا دیرزمانی مسیر اندیشیدن درباره‌ی امر اخلاقی را در اروپا رقم زد و شالوده‌ی دیدگاههای فلسفی مدرن را بر ساخت.

در زمانه‌ی کنونی، دانش عصب‌شناسی و علوم وابسته بدان (رفتارشناسی، جانورشناسی تکاملی، بوم‌شناسی و روان-عصب‌شناسی) چندان پیشرفت کرده‌اند و به دستاوردهایی نایل‌ آمده‌اند که تا چند دهه پیش، تصور آن ناممکن می‌نمود. ابزارها و رویکردهای تازه، انبوهی از داده‌های شگفت‌انگیز و بی‌سابقه را به خزانه‌ی دانش ما درباره‌ی دستگاه عصبی انسان افزوده‌اند، و این همه اگر به عنوان پشتوانه‌ای علمی و تجربی برای پرسشهای فلسفی نگریسته شود، یکسره برداشت ما را از مسائل قدیمی دگرگون خواهد ساخت. مسائلی مثل جبر و اختیار، غایت‌انگاری، و به خصوص امر اخلاقی در این زمینه‌ی پرازدحام از اطلاعات و داده‌های نویافته کاملا بازبینی و بازنویسی شده‌اند، و گاه به پاسخهایی در خور دست یافته‌اند.

یکی از دستاوردهای عصب‌شناسی جدید، فهم عمیقتری است که درباره‌ی مفهوم لذت و رنج به دست آورده‌ایم. امروز می‌دانیم که یک شبکه‌ی عصبی مشخص و دیرینه در مغز انسان و سایر پستانداران وجود دارد که با ناقلهای عصبی مشخصی (نوروپپتیدها و دوپامین) کار می‌کند و احساس لذت در سطح روانشناختی را ممکن می‌سازد. الگوهای رفتاریِ وابسته به این سیستم عصبی، طیفی وسیع از کردارها را سازماندهی می‌کند. کردارهایی که از میلِ طبیعی به غذا و جفت و امنیت آغاز می‌شوند و تا رفتارهایی پیچیده مثل اشتیاق کنجکاوانه به یادگیری و اعتیاد ادامه می‌یابند.

شناخت امروزین ما از سیستم عصبی لذت، این امکان را فراهم می‌آورد که مفهوم غایت را در معنایی اخلاقی از نو بازتعریف کنیم، و برای آن زیربنایی زیست‌شناختی، رسیدگی پذیر و علمی قایل شویم. در این تعبیر، غایتِ سیستمهای زنده در سطحی زیستی بقاست، و این غایت در سطحی عصب-روان‌شناختی به صورت لذت رمزگذاری می‌شود که خود به شکلی هم‌افزا غایتی تازه را در سطحی متفاوت از پیچیدگی نتیجه می‌دهد. به این ترتیب می‌توان یک سوگیری پیش‌تنیده و طبیعی را در رفتارهای انسان تشخیص داد که در راستای بیشینه کردنِ بقا- لذت، و سایر مشتقهای آن در سطوح بالاتر پیچیدگی (قدرت-معنا) جهتگیری کرده است. با این متغیرها می‌توان مفهوم غایت را به شکلی رسیدگی‌پذیر و تجربی از نو تعریف کرد، و به این ترتیب کردارهای اخلاقی را بر مبنای این غایت عینی و آزمون‌پذیر استوار ساخت.

اخلاقی که با این تدبیر «طبیعی شده باشد»، نسبت به نظامهای اخلاق قدیمی‌تر که مشروعیت خود را از پیش‌داشتهایی متافیزیکی یا عرفی اجتماعی می‌گرفتند، نیرومندتر است. از سویی بدان خاطر که دقت و عینیت بیشتری دارد و راهِ تحریف و تفسیر به رأی در آن مسدودتر است، و از سوی دیگر بدان خاطر که روش‌شناسی یکسره متفاوتِ آن، امکان طرح پرسش و طراحی آزمون و تغذیه از داده‌های علمی نو را فراهم می‌آورد و به این ترتیب دیدگاهی تکامل یابنده و فربه شونده را در اختیارمان می‌گذارد.

 

 

 

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب