پنجشنبه , آذر 22 1403

تاریخچه‌ی گروه زیست‌شناسی علامه حلی

تاریخچه‌ی گروه پژوهشی زیست‌شناسی علامه حلی

خبرنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی داخلی دبیرستان علامه حلی (گروه پژوهشی)؛ دوره‌ی سوم، سال اول؛ شماره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اول، 1379

 

گوشزد: این نوشتار، تبلور اندیشه هایی است در زمینه‌ی تجربه‌ی كاری نگارنده در مدت هفت سالی (1372-1379 ) كه مسئولیت تشكیل و راهبری گروه پژوهشی زیست شناسی را در دبیرستان علامه حلی بر عهده داشته است. مفاهیم مربوط به این موضوع بدون نظم و ترتیب مشخص، و به ترتیبی كه اندیشیده شده اند ثبت خواهند شد. خواننده باید پیش از پیش از پرداختن به آنها به این چند نكته توجه كند:

نخست این كه این نوشتار گزارشی كاری یا متنی رسمی نیست. شكل و محتوای این مجموعه بیشتر باید به عنوان یادداشتهایی شخصی در نظر گرفته شوندك. یادداشتهایی كه شاید بعدها به كار دیگران هم بیاید و كاربردی در ساماندهی به برنامه هایی مشابه پیدا كند.

دوم این كه این نوشتار هیچ برنامه‌ی مطلق و نقدناپذیری را پیشنهاد نمی كند. آنچه در این مدت در بخشهای كاری مرتبط با من و انجام گرفته است: باید به عنوان تجربه ای نیازمند بازبینی و تصحیح نگریسته شود.

سوم این كه پشتوانه‌ی فلسفی و نظری راهكارهایی كه در این مدت مورد استفاده قرار گرفته است، چنان كه گاه مورد اشاره قرار خواهد گرفت، دیدگاه شخصی نگارنده است و باید برای درك دقیقتر آنچه كه آماج بوده و آنچه كه حاصل شده،‌ ‌مورد توجه قرار گیرد.

در آبان ماه سال 1372 بود كه به عنوان دبیر زیست شناسی پایه‌ی دوم وارد دبیرستان علامه حلی شدم. در آن برش زمانی، شرایط زیر بر درس زیست شناسی دبیرستان حاكم بود:

1)‌ دبیرستان فاقد رشته‌ی تجربی بود و تمام دانش آموزانی كه علاقمند به ادامه تحصیل در رشته‌ی تجری بودند می بایست تا سال چهارم دبیرستان در رشته‌ی ریاضی به تحصیل خود ادامه دهند و بعد در سال آخر تغییر رشته داده و در كنكور رشته‌ی تجربی شركت كنند.

2) شبیه به سایر دبیرستانهای تهران، رشته های خاصی (به ویژه رشته‌ی پزشكی) مورد علاقه و درخواست دانش آموزان بود و همه خود را برای ادامه تحصیل در این رشته حاضر می كردند. تبلیغات مشخصی از سوی مسئولین دبیرستان صورت می گرفت تا (الف) دانش آموزان در رشته‌ی ریاضی باقی بمانند و تغییر رشته ندهند. و (ب) اگر در رشته‌ی تجربی وارد شدند حتما در رشته‌ی پزشكی (به ویژه در دانشگاه های تهران) پذیرفته شوند. این تبلیغات به پشتوانه‌ی درخواستهای مشابه خانواده های شاگردان انجام می گرفت.

3)‌ در پایه‌ی اول، همه‌ی كلاسها (ریاضی و تجربی) ناچار بودند درس زیست شناسی را بگذرانند. این درس توسط معلمهای باتجربه و قدیمی به روشی كلاسیك و جا افتاده تدریس می شد.

4) از همان سال كلاسهایی خارج از برنامه برای شاگردان پایه‌ی دوم و سوم كه علاقمند به مطالعه‌ی زیست شناسی و تغییر رشته به گروه تجربی بودند گذاشته شده بود كه حضور بچه ها در آن اختیاری بود. این كلاسها در خارج از زمان رسمی مدرسه برگزار می شد و بچه های برای شركت در آن به طور جداگانه شهریه پرداخت می كردند.

روز نخستی كه وارد كلاس درس شدم را هرگز فراموش نمی كنم. تازه دانشجوی دانشگاه شده بودم و بیش از هژده سال نداشتم. معاون مدیر و مسئول بخش آموزشی (آقایان مقدم و چنگیزی) كه آشكارا از دیدن جوان بودنم ناامید شده بودند، به قضا و قدر تكیه كرده بودند و منتظر بودند تا با شورش و شلوغ بازی بچه ها پرونده‌ی تدریسم در دبیرستان بسته شود. از همه جالبتر این كه این اولین بار بود كه در سر كلاسی به عنوان معلم حاضر می شدم و هیچ نمی دانستم باید انتظار چه چیزی را داشته باشم. كلاسی هم كه من داشتم، از پنجاه و دو نفر از دانش آموزان سال دومی تشكیل شده بود كه به لحاظ شلوغی در بین كلاسهای اختیاری مدرسه مقام خاصی داشت.

به هر صورت، تدریس در این كلاس آغاز شد. با توجه به شیوه‌ی خاص نگرشم به مفهوم آموزش، از ابتدا اعلام كردم كه كتاب درسی رسمی شان را تدریس نخواهم كرد و برنامه‌ی مطالعاتی شان را خودم تدوین خواهم كرد. این امر با پذیرش بچه ها روبرو شد. تعداد زیاد اولیه‌ی شاگردان، به دو كلاس بیست و چند نفره تقسیم شد تا تدریس ساده تر صورت گیرد. در طی آن سال، كلاسهایم به صورت یك جلسه‌ی دو ساعته در هفته به طور مرتب دنبال شد. در هر جلسه نود دقیقه تدریس می كردم و شاگردان حق داشتند در وسط درس پرسش كنند و یا نظراتشان را اعلام كنند، نیم ساعت آخر هر كلاس هم به پرسش و پاسخ آزاد اختصاص داشت كه شاگردان حق داشتند هر پرسشی كه در زمینه‌ی زیست شناسی دارند مطرح كنند. نكات مهمی كه در این كلاس تجربه كردم عبارت بود از:

  1. اكثریت شاگردان با وجود شلوغبازی های معمولشان، به درسی كه خارج از طرح آموزشی رسمی شان ارائه می شد علاقمند بودند و به خوبی مباحث را پیگیری می كردند.
  2. عده‌ی كمی از شاگردان (در هر كلاس بین سه تا پنج نفر) از شیوه‌ی تدریس راضی نبودند و به طور نامرتب در كلاس حضور می یافتند. برای این كه كسی به دلیل اجبار بیرونی در كلاسها حضور نیابد، حضور و غیاب نمی كردم و از كسی به دلیل غیبتش بازخواست نمی كردم.
  3. بر مبنای پرسشنامه ای كه به عنوان نظرسنجی به شاگردان دادم درصدی بالا (حدود 80% ) از نحوه‌ی تدریس راضی بودند. ایرادهای مشخصی كه از سوی شاگردان عنوان شده بود عبارت بود از: نامربوط بودن مطالب درسی به كنكور و كتاب درسی، و گسسته بودن معنایی مطالب عنوان شده.
  4. تدریس در تمام جلسات به صورت فی البداهه و خودجوش انجام می شد و در مواردی كه بچه ها علاقه نشان می دادند یك مبحث بیشتر باز می شد. محتوای تدریس شده بر مبنای سرفصلهای كتاب درسی شان جانورشناسی و فیزیولوژی انتخاب شده بود، اما ورود به شاخه های دیگر زیست شناسی هم بسته به مورد انجام می شد.

 

 

ادامه مطلب: تاثیر المپیاد بر آموزش زیست‌شناسی کشور

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب