چکیدهی فرگرد نخست
۱) مفهوم امروزینِ آزادی خاستگاهی ایرانی دارد.
۱.۱) شرایط ظهور مفهوم آزادی عبارت است از:
الف) باور به سرشتی بودن مفهوم آزادی و مادرزاد بودناش؛
ب) معتبر شمردن «من» – در استقلال از نهاد – بهمثابه مرجع اخلاق و تصمیمگیری؛
پ) تاکید بر هر دو سویهی مثبت و منفی آزادی، یعنی پذیرش «من» خودمختاری همچون انتخابگری چیزی بر جبر طبیعی (مثبت) و رها از اجبار نهادی (منفی)
۱.۲) آزادی منفی در سال ۱۰۰۰ (۲۴۰۰ پ.م) در ایران غربی پدید میآید و مفهومی حقوقی- سیاسی است که به رهایی منها از تعهدات مالی و وظایف نهادی اشاره میکند.
۱.۳) آزادی مثبت در سال ۲۲۰۰ (۱۲۰۰ پ.م) در ایران شرقی زاده میشود و مضمونی فلسفی- دینی است که توسط زرتشت معرفی و تبلیغ میشود و بر خودمختاری انسان و اهمیت اخلاقی و محوریت هستیشناسانهی «من» تاکید دارد.
۱.۴) مفهوم آزادی در حوزهی تمدن اروپایی غایب بوده و تنها به صورت نسخهای ناقص از آزادی منفی (رهایی از شرایط بردگی) صورتبندی میشده است.
۱.۵) بردگی یک ساخت جامعهشناسانه است که شرایط حقوقی و لوازمی اقتصادی دارد و در حوزهی تمدن اروپایی همچون قطب مقابل مفهوم آزادی مطرح بوده و معنایش را تعیین میکرده است. در ایران زمین ساختار بردگی غایب بوده است.
۱.۶) مفهوم آزادی در ایران زمین پیوسته بوده و شالودهی سیاست ایرانشهری، زیربنای ادیان و اخلاق ایرانی، و شیرازهی روایتهای اساطیری ایرانیان را برمیساخته و فهم تاریخ ایران جز با توجه به پیامدهای آن (وضعیت حقوقی کشاورزان آزاد و کنشگری شهروندان آزاد) ممکن نیست.
۱.۶) طی هزار و صد سال گذشته در بستر زبان پارسی مفهوم آزادی با دقتی چشمگیر به چهار شکل صورتبندی و تعریف شده است:
۱.۶.۱) آزادی در معنای اصیلزادگی که بومی بودن در یک قلمرو و دودمان را نشان میدهد و به مادرزاد بودن آزادی افراد اشاره میکند و در ارجاع به کلیت مردم ایران زمین مترادف آریایی است.
۱.۶.۲) آزادی در معنای اخلاقی و در مقام صفتی برای انسان کامل. در این معنی آزدی ترکیب دو غایت زرتشتیِ کمال (خرداد) و ماندگاری (امرداد) است و همتا با رهایی از اجبار جامعه و جبر فرهنگ.
۱.۶.۳) آزادی منفی همچون رهایی از قید و بندهای نهادی، که همتاست با فارغ بودن از اجبارهای تحمیل شده از سوی «دیگریها» – یا به تعبیر فلسفی و عرفانیاش، «کسان» – به «من». تا حدی که حتا قید و بندهای عشق را نیز شامل میشود.
۱.۶.۴) آزادی مثبت همچون رهایی از جبرهای طبیعی و الزامات جهان، که با فارغ شدن از جبرهای زیستی و روانی معطوف به «خود» تکمیل میشود. این به معنای آزادی از گیرودارهای من- جهان در زیستجهان است.
۱.۷) مفهوم آزادی در سراسر تاریخ تمدن ایرانی استمرار داشته و بستری معنایی و چارچوبی از شرایط را برمیسازد که سیاست ایرانشهری در اندرون آن شکل گرفته است. برخلاف تمدن اروپایی که طی چهار پنج قرن گذشته آزادی را براساس محدودسازی سیاست ابداع کرد، در تمدن ایرانی آزادی بر سیاست تقدم داشت و دولت بود که براساس این اصل پیشینی سامان مییافت.
۱.۸) تبلور مفهوم آزادی در کردار جنگی و اخلاق جنگاوران نمود مییافته است. الگویی که در ایران زمین تدافعی، همگانی، جوانمردانه و کارآمد بوده است.
ادامه مطلب: فرگرد دوم: نهادِ قدرتمند – بخش نخست: قدرت و نهاد – گفتار نخست: قضیهی سه نفر
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب