بخش پنجم: دولتهای همسایهی ایرانزمین
گفتار سوم: هند
تا پایان دوران هخامنشی دولتی مستقل و گسترده در هند شکل نگرفته بود و تنها سازمان سیاسی پهناوری که در این شبهقاره وجود داشت، استان هخامنشی هند بود که به احتمال زیاد فاصلهی میان دو رود گنگ و سند را فرا میگرفته و نسبت به آنچه در اغلب کتابهای تاریخ کلاسیک میخوانیم، موقعیتی جنوبیتر و شرقیتر داشته است. پس از حملهی اسکندر مقدونی و فروپاشی دولت هخامنشی یک دولت مستقل مائوری در این منطقه شکل گرفت که هستهی مرکزیاش در شمال غربی و پاکستان و افغانستان امروزین قرار داشت و از این رو همچنان بند نافش با تمدن ایرانی برقرار بود. با این همه، وقتی اشکانی ـ کوشانیها به قدرت رسیدند و بقایای مقدونیان را پاکسازی کردند، یک دولت مستقل هندو در جنوب قلمرو کوشانی پدید آمد و از آن هنگام به بعد با دولتهایی هندی و مستقل روبهرو هستیم که البته نسبت به دولت ایرانی شمالیشان که مدام به درون شبهقاره پیشروی میکرد، کوچک و حاشیهای محسوب میشدند، اما کهنترین سازمانهای سیاسی مستقل «هندی» به شمار میآیند. در دوران ساسانی برای نخستین بار این واحدهای سیاسی به هم پیوستند و یک دولت هندی بزرگ را پدید آوردند که به نام پادشاهی گوپتا (گوپتا سامْراجیَه: गुप्तसाम्राज्य) شناخته میشود.
این دولت در بخش جنوبی قلمرو کوشانی شکل گرفته بود و زمان تأسیس آن و هویت بنیانگذارانش نشان میدهد که شکلگیری آن با ادغام دولت کوشانی در قلمرو ساسانی ارتباط داشته است. دولت گوپتا به دست سْریگوپتا تأسیس شد که زمان زندگیاش را حدود 240 تا 280 م. دانستهاند.[1] کهنترین اشاره دربارهاش به گزارش ییجینگ مربوط میشود که چهار قرن بعد در سال 690 م. مینویسد که بنیانگذار این دولت مهاراجه سریگوپتا نام داشته و عنوانش هنوز در آن زمان بر نبشتههای مسی حک میشده است.[2] ییجینگ گزارش کرده که این مرد با گرد آوردن مالیات چهل روستا یک معبد بزرگ برای بوداییانی که از چین برای زیارت به آنسو میآمدند، بنا کرد.[3] چون نوادگان سریگوپتا هندوهای پایبند به مذهب وایشناوی بودند، احتمالاً سریگوپتا هم چنین زمینهی اعتقادیای داشته است.[4] این شاخه از هندوها به ادیان نوظهوری مانند بودایی و جینی نیز روی خوش نشان میدادند و دربارهی فعالیت مبلغان این ادیان بردبار بودند.[5]
دولت گوپتا همزمان با سقوط کوشان و پیوستن ایران شرقی و شمال هند به دولت ساسانی شکل گرفت. اما به احتمال زیاد در ابتدای کار یک قلمرو محلی کوچک بوده که در مگدهی باستانی متمرکز بوده و نسبت به دولت ساسانی وضعیتی اقماری یا دستنشانده داشته است. این را از اینجا میتوان دریافت که به احتمال زیاد خاستگاه خودِ خاندان گوپتا طبقهی وایشیَه بوده[6] که در سنت هندو از برهمنان و جنگاوران فروپایهتر محسوب میشوند. خاستگاه اصلی خاندان گوپتا احتمالاً منطقهی پْرایاگا (اللهآباد امروزین) در ایالت اوتارپرادش هند بوده است. هر چند مرشدآباد در بنگال و مگده در بِهار هم به عنوان زادگاه ایشان پیشنهاد شده است.
توسعهی این دولت از زمانی آغاز شد که هپتالیها در قرن چهارم میلادی به تدریج قدرت گرفتند و در برابر دولت مرکزی ایران سرکشی پیشه کردند و با تسخیر بخشهای شمالی قلمرو کهن کوشانی، گذشته از استقلال یافتن، به رقیبی برای دولت ساسانی تبدیل شدند. تقریباً در همین زمان دولت گوپتا هم در جنوب توسعه یافت و بخش بزرگی از استان هخامنشی هند را تسخیر کرد و راجستان و بنگال و کل بخشهای شمالی سند و گنگ را در اختیار گرفت. شاهان گوپتا با گرویدن به دین هندو و برگرفتن نمادهای محلی یکی از نخستین دولتهای هندی راستین را تأسیس کردند. این را در فاصلهگیریشان از سیاست تجارتمحورِ کوشانیها و ساسانیها و تمرکز بر اقتصاد کشاورزانه نیز میتوان بازجست. با این همه، ساختار و نمادپردازی سیاسیشان کاملاً ایرانی بود، در حدی که بر سکههای زرینشان نقش شاهانشان را به سبک اشکانی ـ کوشانی رسم میکردند.[7]
گذشته از بنیانگذاران اساطیریای که نویسندگان چینی بدان اشاره کردهاند، این را میدانیم که دولت گوپتا در واقع به دست چاندراگوپتا تأسیس شد که بین 320 تا 335 م. حکومت میکرد. احتمالاً در دوران پدرش (گاتوتْکاچا[8]) و پدربزرگش (سریگوپتا) امیرنشین کوچکی در بنگال بوده که زیر نفوذ ساسانیان قرار داشته است. این دو لقب مهاراجه دارند که بیشتر امیری محلی را نمایندگی میکند، اما چاندراگوپتا به خود لقب مهاراجَهدیراجَه (مِهشاهنشاهان) داد که نشان میدهد از ساسانیان مستقل شده است. او با کومارادِوی که دختر رئیس قبیلهی لیچاوی بود ازدواج کرد و به این ترتیب، دایرهی نفوذ خود را تا مگده مرکز سرزمین بِهار، که محل استقرار لیچاویها بود، گسترش داد.
پسری که از این پیوند زاده شده بود، سامودرَهگوپتا نام گرفت و به مدت پانزده سال (335 ـ 320 م.) حکومت کرد و مردی شاعر و موسیقیدان از آب درآمد که از ستایندگان پرشور دین هندویی و به ویژه ویشنو محسوب میشد، با این همه با شاه بودایی سریلانکا روابطی دوستانه داشت و در رونق دین بودا نیز میکوشید. در دربارش دانشمندان و هنرمندان زیادی گرد آمده بودند که در میانشان میتوان به آسانگَه، ویسوبَندو و هاریشِنا اشاره کرد.
از سامودرهگوپتا کتیبهای باقی مانده که بر ستون اللهآباد نویسانده شده است. این ستون را آشوکا شاه نامدار دودمان مائوریه پیشتر در این شهر برافراشته و خود متنی مشهور بر آن نوشته بود. کتیبهی سامودرهگوپتا به سانسکریت و با خط براهمی اصلاحشدهای زیر کتیبهی آشوکا حک شده و قید شده که سرایندهاش شاعری به نام هاریسِنا بوده است.[9] در این کتیبه سامودرهگوپتا چنین ستوده شده است: «…او که کالبدِ بس باشکوهش با زیبایی چشمگیر جای زخمهای صدها نبرد پوشیده شده است؛ (زخمهایی پدید آمده از) تبرزین، کمان، پیکان، نیزه، تیزِ خاردار، شمشیر، گرز آهنین، زوبین، کمان دوربرد و بسی سلاحهای دیگر!»[10].
این کتیبه بسیار اهمیت دارد چون در آن نام و نشان امیران و شاهانی که از سامودرهگوپتا شکست خورده و تابع او شدهاند قید شده است. جالب آن است که در این کتیبه به تمایز شهرهای دکن (دَکیشناپاتا) و آریاورتَه (یعنی سرزمین آریاییها) روبهرو میشویم. در این متن منظور از دکن بخشهای جنوبیِ دراویدینشین است که در برابر آریاورتهي شمالی قرار میگیرد. مهمترین شهرهای دکن کوسَلَه، کانچیپورام، پیشتاپورام، پیتاپورام و کوستالاپورا بوده،[11] که همگی در استانهای اندرهپرادش و تامیلنادوی امروزین قرار دارند. در مقابل، بعد از نام آریاورته به نام مناطقی مانند کاماروپا و مالاواس و ارجونَهیاناس و یاودِیا برمیخوریم که در آسام و بنگال و پنجاب قرار گرفتهاند. از این رو آشکار است که در این تاریخ پیشروی آریاها در هند به مرز استانهای اندرهپرادش و تامیلنادو محدود بوده و در شمال این استانها قرار داشته است. بر مبنای همین کتیبه، درمییابیم که دایرهی نفوذ سیاسی دودمان گوپتا در اوج آن به حاشیهی شمال شرقی هند محدود میشده است.
چاندراگوپتای اول بیست قلمرو قبیلهای را فتح کرد و به قلمرو سیطرهی خویش افزود.[12] به این ترتیب، دایرهی حکمرانیاش به سپهر تمدن ایرانی بسط یافت و کشمیر و بخشی از پاکستان امروزین را تسخیر کرد. نوادهی همنامِ او که در 375 م. بر تخت نشست، فتوحات او را ادامه داد و بر کمبوجهها و سکاها و پَرَهسکاها و هونها غلبه کرد و به این ترتیب در گجرات و پاکستان امروزین پیشروی کرد و پایگاهی یافت. دولت گوپتا تا پایان قرن پنجم میلادی تداوم داشت و در این هنگام احتمالاً زیر فشار توسعهی شرقی استانهای ساسانی در عصر خسرو پرویز دستخوش فروپاشی شد.
شاهان دودمان گوپتا:
سریگوپتا (240 ـ 280 م.)
گاتوتکاچا (280 ـ 319 م.)
چاندارگوپتای نخست (320 ـ 335 م.)
سامودرهگوپتا (335 ـ 375 م.)
چاندراگوپتای دوم (380 ـ 413 م.)
کوماراگوپتای نخست (415 ـ 455 م.)
اسکَندَهگوپتا (455 ـ 467 م.)
پوروگوپتا (467 ـ 473 م.)
کوماراگوپتای دوم (473 ـ 476 م.)
بوداگوپتا (476 ـ 495 م.)
ناراسیماگوپتا (495 ـ ؟)
کوماراگوپتای سوم (؟)
- Agarwal, 1989: 84 – 87. ↑
- Mookerji, 1995: 11. ↑
- Narain, 1983: 35. ↑
- Narain, 1983: 17 – 52. ↑
- Narain, 1983: 44. ↑
- Nehra, 2010. ↑
- Liu, 2010: 85. ↑
- Ghatotkacha ↑
- Ganguly, 1987: 63 – 64. ↑
- Ganguly, 1987: 63 (line 17 – 18). ↑
- Majumdar and Altekar, 1967: 136 – 155. ↑
- Smith, 1999: 289. ↑
ادامه مطلب: کتابنامه