بخش نخست تعريف انسان
فصل دوم: تکامل انسان
خ) انسان كنونی
با فرا رسيدن چهارمين عصر يخبندان (بر مبنای تقسيمبندی كلاسيك)، جمعیتهای باستانی كرومانيونها منقرض شدند و جمعیتهای کوچکتر و تخصصيافتهتری از انسانهای خردمند كه به نژاد sapiens تعلق داشتند و اسم علمیشان انسان خردمندِ خردمند بود، بر صحنه پديدار شدند. چگونگی دگرگونی كرومانيونها به انسانهای كنونی به خوبی مشخص نشده است. فرض معقول اين است كه گروههای انسان خردمند كه در بخشهای گوناگون زمين ساكن بودند، با پايان يافتن عصر يخبندان و تثبيت اقليم زمين، با شرايط محيطی خويش سازگار شدند. به اين ترتيب، ساكنان ساوانها و دشتهای آفتابگير و استوايی آفريقا پوستی تيره، دست و پايی بلند، و تراكم بالايی از رنگيزه در پوست و مو را به دست آوردند. ساكنان بيابانهای آسيای مركزی و شمال چين كه با شدت تابش زياد و آب و هوايی نامساعد و گاه سرد روبهرو بودند، پلکهايی با اپيكانتوس و چين خورده پيدا كردند و تراكم متوسطی از رنگيزه را در بدنشان انباشتند، و ساكنان مناطق سردسيری شمالی هم كه به دليل كمبود نور خورشيد و ابری بودن محيط نياز به تابش بيشتری برای توليد ويتامين D و گرم شدن داشتند، رنگيزههای بدنشان را به تدريج از دست دادند و نژاد سپيد را ساختند. اين شكل از تبيين ويژگيهای ريختشناختی نژادهای اصلی انسان، البته سادهانگارانه و بيش از حد سرراست به نظر میرسد، اما به طور مشخص رگههايی از واقعيت را هم در خود نهفته است. اهميت عوامل غيرجغرافيايی ــ مثل گزينش جنسی ــ را در شكلگيری جمعیتهای انسانی كنونی نمیتوان نفی كرد، اما با اين وجود نبايد فراموش كرد كه كل اين جريانها در زمینهای از اندرکنشهای بومشناختی معنا میيافته، و همان عوامل محيطی از نخستين شكلدهندگان به گونهی انسان بوده است.[1]
بر مبنای شواهد به دست آمده از خزانهی ژنتيكی آدمی، در حال حاضر هفت جمعيت اصلی انسانی وجود دارند كه همگی به گونهی انسان خردمند تعلق دارند و نژاد همهی آنها هم خردمند است.[2] اين جمعیتها عبارتند از: آفريقايی، سپیدپوست[3]، آسيايی جنوبی، آسيايی شمالی، استراليايی، گينهی نويی، آمِريندان و بومی جزاير اقيانوس آرام.
در ميان اين هفت گروه، تفاوت ژنتيكی چشمگيری بين جمعيت آفريقايی و غيرآفريقايی وجود دارد. اگر تفاوت ژنومی بين آفريقايیها و غيرآفريقاييها را يك فرض كنيم، تفاوت استراليايیها و چينیها برابر با 62 صدم و اختلاف آسيايیها و سپیدپوستها 42 صدم خواهد بود. به كمك ساعت مولكولی، میتوان اين نسبتها را به زمان جدايی جمعیتها ترجمه كرد. بر اين مبنا، آسيايیها و آفريقايیها در حدود صد هزار سال پيش از هم جدا شدند، و زمان مشابه برای جدايی آسيايیها از اهالی استراليا پنجاه هزار سال، و زمان جدايی آسيايیها و اروپايیها کمتر از چهل هزار سال خواهد بود.[4]
گروههای خونی هم شاخصهايی مناسب برای بازسازی تاريخی پويايی جمعیتهای انسانی هستند. گروه خونی A در ميان اهالی استراليا و فنلاند با بسامدی نزدیک به 40 درصد ديده میشود. میدانيم كه استراليا تا واپسين عصر يخبندان به دليل پایینتر بودن سطح درياها با آسيای جنوب شرقی نزديكی زيادی داشته است و ساكنان بومی آن هم از همين راه خود را به آنجا رساندهاند. از راه همين ارتباط، ژن اين گروه خونی، به تدريج از اين مركز در اوراسيا و كانادا پراكنده شده و در اين مناطق به بسامدی بالاتر از 20 درصد رسيده است. در بقيهی نقاط دنيا، بسامد اين ژن کمتر از 20 درصد است.
گروه خونی B در كمربند وسط اوراسيا پراكندگی بيشينهی خود را نشان میدهد و در ميان بوميان هند، تبت، مغولستان و شرق سيبری بسامدی بيش از 25 درصد دارد. اين ژن به تدريج در سراسر اوراسيا و آفريقا پراكنده شده، اما بسامدی کمتر و کمتر پيدا كرده و در نهايت اصلاً به دنيای جديد وارد نشده است.
گروه خونی O، كه در واقع عبارت است از عدم وجود گروههای خونی قبلی، در جمعیتهايی كه به دليل نداشتن ارتباط با جهان كهن خلوص ژنومی خود را حفظ كردهاند بيشتر ديده میشود. اين گروه خونی در آمريكای جنوبی و مركزی و بخشهايی از آمريكای شمالی كه جمعيت سفيدپوستان در آنجاها کمتر است، با بسامدی بيشتر از 90 درصد شيوع دارد. توزيع اين گروه خونی در آفريقا و استراليا و بقيهی آمريكا بين 80 ـ60 درصد است و در مركز اوراسيا به دليل آميخته شدن ترکیبهای ژنتيكی گوناگون بسامدی بسيار پايين دارد.
علاوه بر شواهد بيوشيميايی و ژنومی، برخی از اندامها و دستگاههای بدن جانوران نسبت به تغييرات محيطی و سازشهای تكاملی واكنش سریعتر و آشكارتری از خود نشان میدهند. در دانش ردهبندی، از اين شاخصها برای تمايز قايل شدن بين خوشههای ژنومی همسايه استفاده میشود. اندامهای حسی و پردازشی، اندامهای تغذيهای، و اندامهای حركتی مهمترين سيستمهايی هستند كه اين قاعده در موردشان صدق میكند. در واقع، موجودات زنده مرتباً در حال حل كردن مسایلی هستند كه به جذب ماده و انرژی از محيط، درك و پردازش اطلاعات، و تغيير مكان دادن بدن مربوط میشود، و به اين ترتيب بر مبنای راهحلهای متنوع و گوناگونی كه در شاخههای گوناگون حيات جانوری ابداع شده است، میتوان شالودهی نظری مطمئنی را برای ردهبندیشان استوار كرد.
شكل دندانها و وضعيت آروارهها، از اين شاخصهای تعيينكننده در تكامل نخستیهاست. اين اندام در مورد انسان كنونی هم اهميت خود را حفظ كرده و يكی از شاخصهای مفيد در جداسازی جمعیتهای انسانی كنونی محسوب میشود. بر مبنای شكل دندانها و توزيع جغرافيايی آنها، میتوان بسياری از وقايع مهم را در جابهجايیهای عمدی جمعیتهای انسانی بازسازی كرد. به عنوان مثال، از همين الگوی دندانی به عنوان شاخصی برای تخمين زمان مهاجرت زردپوستان به قارهی آمريكا استفاده میكنند.
بر طبق مدلهای كلاسيك، در حدود يازده يا دوازده هزار سال پيش، انسان خردمندِ وابسته به جمعیت آسیایی شمالی به كمك پل خشكی باريكی كه غرب سيبری را به شمال كانادا متصل میكرد، به آمريكا مهاجرت كردند. اين برش تاريخی را مرز كلوويس[5] مینامند و آن را شاخص دورانی میدانند كه نخستين انسانها به قارهی آمريكا گام نهادند. شواهد چندی وجود دارد كه بر اين تصوير خدشه وارد میكند.[6] مثلاً در غارهای پيائويی[7] در برزيل نقاشيهايی كشف شده كه سی هزار سال قدمت دارد، يا پناهگاههايی سنگی در آمريكای شمالی يافت شدهاند كه مربوط به چهارده هزار سال قبل هستند. به تازگي نشانهايي از انسان در منطقهي پدرافورادا يافت شده است كه قدمتشان را پنجاه هزار سال تخمين ميزنند.[8] امروز این نظریه به تدریج هوادارانی برای خود مییابد که کوچ آسیاییها به آمریکا را در چند موج در نظر میگیرد که از حدود سی هزار سال پیش شروع میشود و تا یازده هزار سال پیش ادامه مییابد. شواهدی هست که نشان میدهد کمی پیش از این دوران، دو کوچ محدودتر ز آفریقا و اروپا نیز به آمریکا انجام پذیرفته است.
درخت خويشاوندي جمعیتهاي گوناگون انسان بر مبناي شباهت ساختار DNA
دادههایی که برای بازسازی انتقال جمعیتها مورد استفاده قرار میگیرند، دامنه و تنوعی چشمگیر دارند. مثلاً یکی از راهها آن است که شواهد باستانشناختی را با شكل دندانبندی انسانها مقايسه كنيم. در این حالت نتايج جالبی به دست میآوريم. به طور كلی دو تركيب مهم دندانی در زردپوستان يافت میشود.
يك الگوی دندانی، به سينودونت[9] مشهور است. اين نوع دندان، در اهالی شرق و شمال شرقی آسيا، و همچنین در سرخپوستان آمريكای شمالی و جنوبی مشترك است و هفت ويژگی دارد كه در دندانهای نوع دوم ديده نمیشود. دندانبندی نوع سينودونت در آروارههايی ديده میشود كه در آنها:[10]
1. دندان آسيای اول در آروارهی پايين دارای ريشهای اضافی باشد و تعداد ريشههايش به سه تا برسد.
2. بخش داخلی دندان پيشين در فك بالا دارای لبهای اضافی و شكلی شبيه به ناودان باشد.
3. مينای آسيای اول در فك بالا برجستگی مشخصی داشته باشد.
4. مينای دندان آسيای سوم در فك بالا دارای فرورفتگی كوچكی باشد.
5. آسيای اول فك پايين دارای چينخوردگی باشد.
6. تعداد برجستگیهای سطحی آسيای اول فك پايين پنج تا باشد.
7. تعداد ريشههای پيش آسيای اول در آروارهی بالا بيشتر از دندان نوع دوم باشد.
الگوی دندانی ديگر، سوندادونت خوانده میشود[11] و فاقد ويژگیهای يادشده است. اين دندانها در اهالی آسيای جنوب شرقی، اندونزی و پلینزی ديده میشود. نژادهای تای و برمهای هم چنين دندانهايی دارند. اين جمعيت تحرك زيادی نداشته است و امروز هم كمابيش در همان قلمرو اوليهی خود متمركز شده است.
آشكار است كه اين جمعیتهای داراي دندانهاي سينودونت منشأ يكسانی داشتهاند و بنابر شواهد ژنتيكی بين دوازده تا بيست هزار سال قبل در بيابانهای مغولستان و چين تكامل يافتهاند. افراد وابسته به اين جمعيت، در سه موج پياپی مهاجرت كردهاند و جمعیتهای بزرگ مهاجر انسانی را در گسترهای بزرگ نتيجه دادهاند: يك موج بزرگ از اين گروه در حدود سیهزار سال پيش به جزاير اقيانوسيه و حاشيهی استراليا رفتهاند، و در شرايط محيطی خاص آنجا بسيار تغيير يافتهاند؛ گروه دوم، به سمت شمال كوچ كرده و به اسكيموهای آلوت تبديل شدهاند؛ و سومين گروه به مسير خود ادامه داده و از راه باريكهی خشكی برينگ به شمال شرقی آمريكا رفتهاند. اين گروه اخير هم به دو شاخهی ديگر تقسيم شدهاند. بازماندگان گروهی از آنها، دارندگان زبان نا ـ دِن هستند كه امروز هم بومی آلاسكا هستند. گروهی ديگر از ايشان جدا شدند و در مسير مهاجرت خود به جنوب قارهی آمريكا، جمعیتهای سرخپوست آمريكای شمالی و بومیان آمریکای مرکزی و جنوبی را تا تيِرا دِل فوئِگو[12] تشكيل دادند.[13]
به اين ترتيب، به كمك يك شاخص ريختشناختی كوچك مانند شكل دندان، بخش مهمی از پرسشهای موجود در مورد پويايی جمعیتهای انسانی جواب داده میشود. ناگفته پيداست كه هيچ كدام از رويكردهای ريختشناختی يا بيوشيميايی به تنهايی برای بازسازی كل تجربيات گونهی انسان كافی نيست.
شواهدی در راستای كم كردن اعتبار تحليلهای وابسته به شكل دندان و آروارهها موجود است كه بار اصلی نتيجهگيری را بر شانهی شواهد مولكولی میاندازد. به عنوان مثال در يك بررسی جديد، دادههای كالبدشناختی جمجمهای/ دندانی با وابستگيهای خويشاوندی شناختهشدهی موجود در ميان انسانها و بابونها مقايسه شد و ارزش اطلاعات ريختشناختی بسيار کمتر از مدارك مولكولی و ژنتيكی تشخيص داده شد.[14]
برآيند كليهی شواهد موجود در مورد انسان خردمند، نشان میدهد كه ساير جمعیتهای انسانی نيز الگوی مشابهی از شاخهزايی را تجربه كردهاند و قوميتهای مختلف را پديد آوردهاند. قوميتهايی كه هر يك به دليل سازگار شدن با زيستگاهی ويژه، شاخصهای ريختشناسی و رفتاری خاص خود را پيدا كردهاند، و به اين ترتيب خوشههای مرتبطی از فرهنگهای خويشاوند را ايجاد كردهاند. يكي از جدولهايي را كه انسانشناسان تهيه كردهاند در اين صفحه ميبينيد، كه الگوي خويشاوندي جمعیتهاي گوناگون انسانی را در تطبیق با تقسیمبندی عامیانهی نژادهای سپید، سیاه و زرد نشان ميدهد.
درخت خويشاوندي جمعيتهاي گوناگون انساني
(با اقتباس از Cambridge, 1992) [15]
- . شاملار، 1367. ↑
- Goldman and Barton, 1992. ↑
- . معمولاً در متون اروپایی، به جای سپیدپوست مینویسند قفقازی (caucasian)، و منظورشان جمعیتهای سپیدپوستِ ساکن در نیمهی غربی اوراسیاست. در اینجا برچسب قفقازی را به کار نبردهام تا جمعیتِ بزرگ یادشده با خوشهی زبانی قفقازی و جمعیتهای خویشاوندِ بهکاربرندهشان اشتباه گرفته نشود. بهکاربرندگان زبانهای قفقازی، که امروز مهمترین بازماندهشان زبان گرجی است، زمانی در دورادور دریای مدیترانه و میانرودان و جنوب ایرانزمین ساکن بودهاند و احتمالاً جمعیتهای پدیدآورندهی تمدن سومر و ایلامی و گوتیوم و کرت به این خوشه مربوط بودهاند. از نظر جمعیتی همهی قفقازی ـ مدیترانهایها، به همراه جمعیتهای آریایی و سامی (که زبانشان به خوشههای خویشاوند متفاوتی تعلق دارد) در درون جمعیت سپیدپوست میگنجند. ↑
- Kivisild et al, 1999. ↑
- – Clovis barrier ↑
- Gibbons, 1996. ↑
- – Piaul ↑
- Bahn, 1993. ↑
- – Sinodont ↑
- Turner lll, 1989. ↑
- – Sundadont ↑
- 597. Tierra del fuego به اسپانيايي يعني «سرزمين آتش»، جنوبيترين جزيرهي مسكوني زمين. ↑
- Turner III, 1989. ↑
- Collard and Wood, 2000. ↑
- Cambridge Encyclopedia of Human Evolution ↑
ادامه مطلب: بخش دوم- فصل اول – پیش گفتار
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب