گفتار چهارم:هنر جیرفت
فرهنگ جیرفت در اواخر هزارهی چهارم و ابتدای هزارهی سوم پیش از میلاد در این منطقه شکوفا شد و گرانیگاه مراکز استقراری کرانهی هلیلرود محسوب میشد، و این سیستمی فرهنگی است که از هزارهی چهارم پ.م آغاز میشود و بدون گسست یا بحران تا قرون اولیهی هزارهی دوم پ.م تداوم مییابد. در دههی ۱۳۸۰ آثاری تکان دهنده از فرهنگی باستانی در این منطقه کشف شد که متاسفانه به خاطر نابسامانی در ساماندهی به میراث فرهنگی کشور، بخش عمدهی آن به شکل علمی کاوش نشد و به یغما رفت.
بازنمایی جانوران در هنر جیرفت
آشفتگی مدیریتی در زمینهی حفظ آثار باستانی در این دوران در عمل از دایرهی فساد و حماقت خارج بود و به خیانت پهلو میزد و نتیجهاش آن بود که بخش عمدهی یافتههایی که از این منطقه به تاراج رفته بود، در نهایت به خارج از ایران و مجموعههای خصوصی ثروتمندان منتقل شد. یعنی نه تنها در مبدأ خاکبرداری و یافته شدنشان به شکلی علمی ثبت و تدوین نشد، که در مقصد هم در دست غیرکارشناسان و نهادهایی غیرعلمی قرار گرفت و از دسترس پژوهشگران بیرون رفت.
نمونهی الواح با خط جیرفت
با این همه تهماندهها و خرده ریزههایی از این فرهنگ که به موزهها و منابع علمی راه یافته است به قدر کافی بیانگر است و نشان میدهد طی هزارههای چهارم و سوم پ.م در این منطقه فرهنگی شکوفا و سبک هنری چشمگیر و خاصی پدیدار شده و در ابتدای هزارهی سوم پ.م نویسا هم بوده است. دو بنای یادمانی عظیم یافت شده در جیرفت به تپههای کُنار صَندل شمالی و جنوبی مربوط میشود که در روستایی به همین نام در ۲۵ کیلومتری جنوب جیرفت قرار گرفتهاند. در تپهی شمالی یک سکوی خشتی عظیم چهارگوش با ابعاد ۴۰۰ در ۴۰۰ متر کشف شده که بنایی یادمانی در ابعاد ۴۰ در ۴۰ در ۱۰ متر روی آن وجود داشته است و قدمتش به میانهی هزارهی سوم پ.م میرسد. در این تپه بقایای زیگوراتی بسیار عظیم یافت شده که قاعدهاش ۳۰۰ در ۳۰۰ متر است و سکوی دومش ۱۵۰ در ۱۵۰ متر اندازه دارد. این زیگورات از نظر اندازه بسیار بزرگتر از همتاهای خود در میانرودان است و همزمان یا احتمالا زودتر از آنها ساخته شده است.[1]
تپهی جنوبی کنار صندل ۱۳۰۰ متر با تپهی شمالی فاصله دارد و مهمترین سازهاش دژی عظیم در ابعاد ۶۰ در ۳۰ در ۱۵ متر است. در یکی از دیوارهای این دژ نقش برجستهی انسانی وجود دارد که امروز تنها ۱۱۰ سانتیمتر از آن در ناحیهی دست و سینهاش باقی مانده، اما در زمان زنده بودن این دژ ۲۱۰ تا ۲۲۰ سانتیمتر بلندا داشته و بزرگترین نقش برجستهی یافته شده در ایران شرقی باستان محسوب میشده است. بالاتنهی این پیکره را به رنگ زرد در آوردهاند و دامنش را با نقشهای لوزی به رنگ سیاه و سرخ آراستهاند.[2] این تندیس دستانش را به شکلی در هم قفل کرده که مشابهش را در زن-شیر گونول و تندیسهای سومری و ایلامی فراوان میبینیم.
تندیس ائاناتوم شاه لاگاش) حدود ۲۴۰۰ پ.م
تندیس سنگی شیر گونول، حدود ۳۰۰۰ پ.م
بانوی کاهن از نیپور، میانهی هزارهی سوم پ.م
نقش برجستهی دژ کنار صندل جنوبی، نیمهی هزارهی سوم پ.م
آثار هنری شاخص جیرفت آوندها و مجسمههایی هستند که از سنگ صابون تراشیده شدهاند و سبک هنری خاصی با پختگی تمام در آن نمایان است. جالب آن که خاستگاه این سبک اثری منفرد در گوبکلی تپه است و عناصری از مضمونهای نقشی سیلک هم در آن نمایان است.
انسان بالدار-مار گوبکلیتپه
انسان بالدار-عقرب جیرفت
ویژگیهای سبکی هنر جیرفت را میتوان چنین برشمرد: تاکید بر موجودات خیالی به ویژه ترکیبهایی خلاقانه از پیکر انسان و جانوران، پافشاری بر نمایش عناصر تکرار شوندهی پوشانندهی بدن جانوران، مثل پر یا فلس یا پیچ و تاب مو، ترسیم خطوط صریح و روشن و تقسیم کردن اندامها (دست، پا، دم عقرب و…) به بخشهای مجزای متصل به هم، و نهادن حفرهها یا دایرههایی به ویژه بر دست و چشم، که با سنگی با رنگی متفاوت پر میشده است. فن نشاندن سنگی رنگی به جای چشم که در گوبکلی تپه نخستین نمونهاش را دیدیم و در هنر سومری بعدتر رواجی تمام پیدا میکند، در جیرفت هم وجود داشته است. با این تفاوت که در گوبکلیتپه از سنگ سیاه اوبسیدین و در سومر از لاجورد بدخشان استفاده میشده اما در جیرفت سنگهای سفید یا صدفها بیشتر در این مورد کاربرد داشتهاند.
برخی از اشیای یافت شده در جیرفت مثل آوندها و وزنهها و تختههای بازی کارکردهای روزانه داشتهاند و برخی دیگر تندیسها و اشیایی هستند که تنها برای زیبایی خلق شدهاند. حتا همان اشیای ردهی نخست نیز چندان با ظرافت و صرف وقت و نیرو آراسته شدهاند که در بسیاریشان سویهی هنری بر جنبهی کاربردی شیء غلبه کرده است. نکتهی مهم دیگر این که هنرمندان جیرفت اصرار داشتهاند کل سطحی که در اختیار داشتهاند را با نقشهای متنوع بپوشانند. این نفرت از فضای خالی بعدتر هم در هنر ایرانی باقی میماند و در نگارگری و کاشیکاری دوران اسلامی به اوجی زیباییشناسانه دست مییابد و به وجه تمایز هنر ایرانی از هنر چینی تبدیل میشود.
سادهترین شکل نگارگری در هنر جیرفت استفاده از نقشهای تکرار شوندهی مارپیچی یا هاشور است که اغلب کل سطح آوندها و جعبهها را میپوشاند. این نقشها اغلب خطوط هندسی صرف نیستند و چنین مینماید که شکلی طبیعی را در وضعیتی انتزاعی بازنمایی میکنند. به عنوان مثال خطوط مارپیچی به نقشهای گیاهی یا امواج رودخانه شباهت دارد و هاشورها زوایایی با هم دارند که انگار سازهای معمارانه را نشان میدهند. در میان اشیای دارای این نقوش، به ویژه تکرار نقش موجهای مارپیچی بر کوزهای رنگین جای توجه دارد، چون نقشمایهی مشهوری که بعدها بر کوزههای یونانی نمایان میشود را دو هزار سال پیشتر از شکلگیری تمدن یونانی با گیرایی تمام نمایش میدهد. نمونهی دیگری که جای توجه دارد، وزنهایست که بر سطحش ستارههایی همراه با چشمهایی حک شده که قالبشان تا حدودی پیکرکهای معبد چشم را به یاد میآورد.
شکلهایی از تقارنسازی هم در هنر جیرفت دیده میشود که بعدها به هنجاری در هنر ایرانی تبدیل میشود. مثلا بر آوندی میبینیم که نقش پهلوان دمدارِ ماراوژنی گرداگرد آوند تکرار شده و مارهایی که از دو سو در چنگ پهلوان-هیولا هستند دور هم چرخیده و به هم پیچ خوردهاند. یا بر یک سنگ وزنه دو شیر نر نشسته کنار هم را میبینیم و در کنارهی آوندی پلنگهایی را که با هم رویارو یا پشت به پشت هستند و دقیقا مشابهش را بعدتر بر جامهای زرین حسنلو و هنر مارلیک میبینیم.
در میان نقشهای انتزاعیای که سطوح آوندها و اشیای یافت شده در جیرفت را پوشانده، برخی آشکارا بازنمایی سازههای معمارانه هستند و معبدها یا زیگوراتها را نشان میدهند. نکتهی جالب دربارهی این نقشها آن است که نشان میدهد بام معبدها یا بخش بالایی دروازهها احتمالا برجستگیهای شاخ مانندی داشته است و این دقیقا همان الگویی که بعدتر در معبدهای ایلامی میبینیم، و در گزارشهای آشوریان میخوانیم که روی معبدهای ایلامی شاخهای مفرغین وجود داشته است. اگر این نقشها را درست تفسیر کرده باشیم، احتمالا نقطهی شروع چنین سبکی از معماری برای نخستین بار در جیرفت ابداع شده است و این نکته هم جای توجه دارد که زیگورات جیرفت هم از نمونههای میانرودانی کهنسالتر است و هم بسیار عظیم است. طوری که اگر قاعدهاش همین باشد که امروز میبینیم، از هرم بزرگ خوفو در مصر هم بزرگتر بوده است.
ردهی دیگری از نقشها که در این منطقه میبینیم، به بازنمایی جانوران طبیعی مربوط میشود. برخی از مضمونها و نقشمایههای هنر جیرفت نخستین نمونهها در نوع خود هستند و برای مدتی بسیار طولانی در قلمرو ایران زمین تکرار میشوند. یکی از آنها نقش عقاب است که احتمالا در جیرفت ماهیتی سیاسی داشته و در ایران زمین تا عصر کنونی چنین تعبیری را حفظ کرده است. در جیرفت هم عقاب را در شکلی واقعگرا و سه بعدی میبینیم و هم نقشهای انتزاعیتر و تخت آن را داریم که اغلب با حفرههایی بر بالها و تنه مشخص میشود و احتمالا اینها نوعی تختهی بازی بودهاند و قدیمیترین بازیهای تختهای جهان به شمار میآیند.
عقابهای جیرفت
در میان این عقابها به ویژه نمونهای که دارای دو سر است جای توجه دارد. چون همین عقاب با بالهای گشوده بعدتر در هنر هیتیها در آناتولی نقشی برجسته پیدا میکند همچون نمادی سیاسی به کار گرفته میشود. عقاب دو سر که اولین نمونهی هنریاش را در جیرفت میبینیم، تا به امروز پیوندش با نمادهای دولتی را حفظ کرده است. این نقش علامت رسمی خاندان سلجوقی بود که بعدتر توسط خاندان رومانف (خانوادهی سلطنتی تزارها) وامگیری شد و امروز در ترکیه علامتی محبوب است.
نقش جانوری دیگری که در جیرفت رایج است، به رمه و به ویژه گاو مربوط میشود. تنوع چشمگیری از نقشهای مربوط به گاو و بز در جیرفت یافت شده که اغلب جانوران را با واقعنمایی چشمگیری نمایش میدهند. بر خلاف سبک هنری سیلک و تل باکون که به انتزاعی کردن افراطی پیکر جانوری گرایش داشت، در جیرفت پیکر به بخشهایی مجزا تقسیمبندی شده و کوشش شده عناصر اصلی بدن و سر به صورت تکه تکه و کنار هم نمایش داده شود. در تمام این نگارهها بر چشم تاکیدی نمایان وجود دارد و معمولا چشمها با نگینی از جنس سنگی سفید یا صدف مرصع شدهاند.
در جیرفت نمونههایی از مجسمهی کامل گاوسانان هم یافت شده است. اما اغلب این موجودات را به صورت نقش برجسته بر سطح آوندهای سنگی میبینیم. جالب آن که بزهای وحشی بیشتر بر جامهای پایهدار و گاوهای اهلی بر جامهای بلند نقش میشوند. اما سبک بازنماییشان همسان است و بر شاخها و کوهان گاوها و عضلانی بودن تن و مفصلبندیها تاکیدی دیده میشود. این عناصر دقیقا به همین شکل تا عصر آشوریها و پس از آن تا دوران هخامنشی تداوم مییابند و هنجارهای هنر درباری ایران را تا پایان عصر ساسانی شکل میدهند.
در برخی از این بازنماییها انسان هم همراه با گاوهای اهلی دیده میشود. در این موارد معمولا منظرهای نمادین را داریم که در آن زنی با گیسوان بلند از نیمرخ بازنموده شده و با دو دست چیزی رشتهمانند را در دست گرفته که میتواند نماد آب یا باد باشد و به سمت سر گاوها موج بر میدارد (تصویر پایین). دست کم در یک مورد هم گاوها را بسته به ابزاری میبینیم که میتواند خیش کشاورزی باشد (تصویر بالا).
نقش جانوری مهم دیگر به گربهسانان بزرگ مربوط میشود. در جیرفت دو جانور اصلی در این رده داریم که عبارتند از پلنگ و شیر. پلنگ با خالهای نمایان حفرهسان روی تن مشخص میشود که ترصیع میشده است. در مقابل شیرها معمولا نر هستند و با یال بلندشان شناخته میشوند. هریک از این دو گونه هماوردی دارند که اغلب در حال جنگیدن با آن نمایانده میشوند. حریف پلنگ مار است و در بسیاری از نقشها این دو جانور را رویاروی هم میبینیم. در این موارد معمولا فلسهای کشیدهی تن مار در برابر خالهای پلنگ مورد تاکید قرار میگیرد.
جانور هماورد شیر چنان که گفتیم، گاو است و این مضمونی است که در سراسر تاریخ هنر ایران پایدار باقی میماند و یکی از مشهورترین جلوههای رمزپردازی مفهوم مهر و خورشید را به دست میدهد. این نکته بسیار جای توجه دارد که در هنر جیرفت تمام عناصر تصویری مهرپرستی بعدی را میبینیم. چیرگی شیر بر گاو، ارتباط شیر با درخت مقدس که بعدتر به پیوند میان مهر و ناهید ترجمه میشود، و ارتباط شیر با کلاغ که باز در نقش کلیدی کلاغ در اسطورهی آفرینش مهری نمودش را میبینیم.
درست به همان ترتیبی که بعدتر در نقشهای عصر نو ایلامی و هخامنشی به بعد میبینیم، معمولا بر پشت شیر گاوکش کلاغی تصویر شده است و شاید مثل داستان آفرینش مشهور مهری، در اینجا هم در نمایاندن جایگاه گاو نقش دستیاری برای شیر شکارچی داشته باشد. گاهی البته تفاوتهایی هم در این میان وجود دارد. معمولا دو شیر و نه یکی بر یک گاو غلبه میکنند، و دست کم در برخی نقشها به جای کلاغ ارتباطی مشابه میان عقرب و شیر میبینیم.
اگر این نقشها به راستی مضمونی مهرپرستانه را روایت کنند، معمای حضور نقش عقرب در میان صورتهای فلکی هم حل میشود. در کتاب «اسطورهشناسی آسمان شبانه» شواهدی آوردهام که نشان میدهد دوازده نماد دایرهالبروج در ایران شرقی تحول یافته و روایتی مهرپرستانه را بازگو میکند. در این میان نقش کلاغ غایب و نقش عقرب پرسشبرانگیز است و احتمالا با دادههای جیرفت میتوان نشان داد که نقش عقرب و کلاغ با هم مترادف بودهاند. این نکته شاید توضیح دهندهی اهمیت نقش کلاغ در مهرپرستی رومی و غیاب نقش عقرب در آن سامان هم باشد.
دو شیر گاوکش با عقرب
شیر گاوکش با کلاغ
نقش دو شیر و درخت حیات
دو شیر و درخت و گاو شکار شده که واژگونه نقش شده، و کلاغی بر پشت شیر(بالایی). در دو تصویر زیر آن ، به جایگزینی عقرب به جای کلاغ توجه کنید.
نقش جانوری مهم دیگری که در جیرفت زیاد تکرار میشود، مار است. مار چنان که دیدیم در میان جانوران هماورد پلنگ است و معمولا در کنار او دیده میشود. با این همه یک مضمون رایج جنگ مار با انسان یا پهلوان هیولاوار است. در بسیاری از آثار هم مار به تنهایی دیده میشود. معمولا در این موارد دو مار را داریم که به هم پیچیدهاند، با الگویی که دربارهی مارهای جنگاور هم بسیار دیده میشود. این علامت مارهای به هم پیچیده تقریبا همزمان با جیرفت در یک لول سومری در فرهنگ عبید و بر لوح نارمر در مصر هم پدیدار میشود و بعدتر نمونهی دیگری از آن را در نقشهای مربوط به وحدت مصر پایین و بالا میبینیم که به صورت گردن دراز و مار مانند دو هیولا که به همین ترتیب به هم پیچیدهاند .
این مارهایی از نظر سبک شباهتی دارند به دستهی یک چاقوی سنگی آیینی که در چاتال هویوک پیدا شده است. این چاقو ۳/۱۰ سانتیمتر درازا دارد و تیغهاش هم سنگی است. آن را در گور مردی یافتهاند که قدمتش به حدود ۵۷۰۰ پ.م باز میگردد. اهمیت این دستهی چاقو در آن است که شکل پرداخت مار از سویی به هنر گوبکلی تپه در سه چهار هزار سال پیش شباهت دارد و از سوی دیگر سبک پرداختش با آثار جیرفت در حدود دو هزاره بعد همسان است. یعنی به حلقهی واسطی بین هنر آغازین جنوب آناتولی و هنر ایران مرکزی میماند.
چاقوی سنگی چاتال هویوک، حدود ۵۷۰۰ پ.م
شیر گاوکش با کلاغی بر پشت، جیرفت، حدود ۳۰۰۰ پ.م
مارها بر آوندهای سنگی جیرفت، ۳۰۰۰-۲۷۰۰ پ.م
دستبند از سنگ کلوریت با قطر ۱۱ سانتیمتر، هرات، ۳۰۰۰ پ.م
در بازنمایی مارهای جیرفت تاکید بر ریزهکاریها و بیزاری از فضای خالی به خوبی دیده میشود. به شکلی که اصراری هست برای این که تک تک فلسهای بدنش نشان داده شود و با این کار آرایهای متقارن آفریده میشود که میتواند کل سطح ظرفی را بپوشاند. مشابه همین ترفند را دربارهی همهی نقشهای جیرفت میبینیم و اصولا این تاکید بر جزئیات و تکرار کردنشان یک شیوهی ویژهی ابداع شده در این کانون فرهنگی است. ظهور این سبک به معنای ترکیب تقارنهای انتزاعی با هنر طبیعتنماست.
نقشپردازی مار بر بیرون و درون آوندهای جیرفت
زنی در کوزه با دو مار
نکتهی جالب دیگر دربارهی رمزپردازی مار، آن است که تقریبا همزمان با جیرفت در شمال مصر هم شکلی از این نقش با قالبی همسان در هنر نمودار میشود. مشهورترین اثر حامل این نقش لوح نارمر نخستین فرعون مصر است که در حدود ۳۱۰۰ پ.م ساخته شده است. بر این لوح دو هیولا با گردنی مارسان دیده میشوند که درست همسان با الگوی رایج در جیرفت در هم پیچیدهاند. این نمونهها نشان میدهد که مضمون مار و این شیوه از نقشپردازیاش در اواخر هزارهی چهارم و ابتدای هزارهی سوم پ.م در سراسر حوزهی تمدنی ایران (غربی) و مصر (شمالی) رواجی داشته است.
لوح نارمر مصری
لول سومری تل عبید، میانهی هزارهی چهارم پ.م
جانور دیگری که در هنر جیرفت زیاد دیده میشود و موقعیتی همتای مار دارد، عقرب است. زمینی بودن و پیوندشان با خشکی و همچنین زهرآگین بودنشان احتمالا دلیلی بوده که باعث شده این دو در بازنماییها دلالتی همسان پیدا کنند. نقش عقرب گاهی با تکرارهای پیاپی خود همچون عنصری تزئینی نقش ایفا میکند. با این همه آشکار است که در بسیاری جاها، مثلا وقتی بر پشت شیر گاوکش قرار میگیرد، کارکردی نمادین پیدا میکند. تختههایی برای بازی هم داریم که به شکل تن عقرب ساخته شدهاند.
نقش عقرب از این نظر با مار تفاوت دارد که نمونههای زیادی از نقشهایی هیولاهایی در جیرفت یافت شده که از ترکیب انسان و عقرب پدید آمدهاند. این مضمون انسان-عقرب که قدیمیترین نمونههایش را در جیرفت میبینیم، بعدتر در هنر سراسر ایران زمین و به خصوص در میانرودان نمود برجستهای پیدا میکند و مثلا در اسطورهی آفرینش بابلی یعنی انوماالیش این موجودات فرزندان تیامت شمرده میشوند و بعدتر در داستان گیلگمش نگهبانی دروازههای کوه مقدس را بر عهده میگیرند. نکتهی جالب آن که انسان-عقربهای جیرفت که تنها سینه به بالایشان انسان است و ظاهرا بر زمین میخزند و در ضمن شاخ و بال هم دارند، از نمونههای میانرودانی خلاقانهتر و متوازنتر طراحی شدهاند. در نمونههای سومری و اکدی اما پیکر انسانی را داریم که انتهای شکمش به دم عقرب ختم شده است و نوآوری دیگری در این مورد نمیبینیم.
انسان عقرب در هنر اکدی قدیم (ابتدای هزارهی دوم پ.م)
دو انسان عقرب بر وزنهی سنگی از جیرفت
انسان عقربها در حال جنگ با پهلوان هیولاوار (بالایی) و پشت به پشت هم (پایینی) بر آوندهای سنگی جیرفت
نکتهی جالبتر آن که همین انسان عقرب جیرفت که بعدتر در ایلام تثبیت میشود، پس از سیطرهی کاسیها بر بابل و میتانیها بر شمال میانرودان بار دیگر در هنر این منطقه نمایان میشود. کاسیها و میتانیها قبایلی آریایی و نیرومند بودند که در اوایل هزارهی دوم پیش از میلاد از شمال و شرق به میانرودان وارد شدند و دیرپاترین دودمان پادشاهی بابل را در جنوب و شالودهی اولیهی دولت آشور در شمال پدید آوردند و بدنهی آنچه که هنر و سیاست اکدی خوانده میشود در اصل در دوران حاکمیت این مردم بر میانرودان تحول یافته است.
در آثار هنری باز مانده از این دوران با شکلی نزدیک به انسان-عقرب جیرفت روبرو میشویم که دقیقا به همین عناصر بدنی آراسته شده است. نکتهی دیگری که پیوستگی زبانی و فرهنگی در قلمرو ایران زمین را نشان میدهد، نام این موجود در اساطیر اکدی است که «گیرتابلیلو» یا «عَقرَبوآمِلو» نامیده میشده که دومی همتای «عقرب-آدم» امروزین است.
لول آشوری، ۱۳۰۰ پ.م
مُهر آشوری، قرن دهم پ.م
نگارهی کودورو (سنگ مرزی) کاسی، حدود ۱۵۰۰ پ.م
انسان-عقرب بر لول عصر بابلی میانه (بالایی) با قالب قدیم سومری و عصر بابلی نو (پایینی) با ریخت همسان با جیرفت
در کنار این نگارههای جانوری، در هنر جیرفت انسان نیز به صورتهای گوناگون تصویر میشده است. این کار در قالب طیفی وسیع از آثار انجام میپذیرفته که از نقش برجسته تا مجسمهی کامل را در بر میگرفته و درجههایی متفاوت از انتزاع یا واقعنمایی را در بر میگرفته است. یک تندیس به نسبت انتزاعی مردی با ریش کوتاه و موی بلند بافته را نشان میدهد که دو زانو نشسته و آوندی را به حالت پیشکش در دست گرفته، و جالب آن که این آوند از همان نمونههایی است که نقش سازهای معمارانه را بر خود دارد. پس این گمان تقویت میشود که آن سازه همان معبد و زیگورات جیرفت بوده و این ظرفها جنبهی آیینی و تقدیمی به خدایان داشتهاند. در کنار آن تندیسی چشمگیر از زنی را داریم که موهایش به همین ترتیب بلند و بافته است و برهنه بر زمین زانو زده است.
شرایط کشف این تندیس البته ابهامهایی دارد، ولی اغلب منابع محل کشف آنرا جیرفت دانستهاند. هرچند در این دو تندیس عناصری مثل گردن دراز و چهرهی پهن و آرایش موها شباهتی با هم دارد، اما دو سبک هنری به کلی متفاوت را نشان میدهد. این به ویژه وقتی چشمگیرتر میشود که به باقی بازنماییهای پیکر انسان در جیرفت و مناطق اطرافش (به ویژه شهداد) بنگریم. در این حالت میبینیم که در اواخر هزارهی چهارم تا میانهی هزارهی سوم پیش از میلاد که شبکهی شهرهای پیرامون کرمان یعنی جیرفت و شهداد و مناطق همسایهاش مرکزیتی داشته، انفجاری از خلاقیت هنری دربارهی بازنمایی تن انسان رخ نموده و شیوهها و سبکهایی متفاوت تقریبا همزمان آزموده میشده است.
تندیس به نسبت انتزاعی دیگری که دستانش را جلوی کمر به هم چفت کرده نمونهی دیگری از این آثار است. از همه مهمتر تندیس سنگیایست به بلندای ۵/۱۱ سانتی متر که مردی با نشان میدهد که کوزهای را زیر بغل زده و کلاهی بر سر دارد. این نوع تندیس دقیقا با همین ترکیب شاخص اصلی هنر مرو و بلخ و سغد در اواخر هزارهی سوم پ.م هستند. این تندیس در شوش یا جیرفت یافت شده و سبک تراش و جنس سنگاش با آنچه در جیرفت دیدیم شباهتی تام دارد.
تندیسهایی شبیه به این از هزارهی سوم پ.م سراسر ایران زمین یافت شده و شباهتهای سبکی و ساختی چندان در این میان چشمگیر است که یکپارچگی بافت فرهنگی و سلیقهی هنری حوزهی تمدن ایرانی را به خوبی نشان میدهد. جالب آن که ترسیم شکل انسان بر آوندهای سنگی با این سبک سه بعدی تفاوت دارد و کاملا در امتداد نقشهای جانوری که دیدیم قرار میگیرد. با این همه عناصر ریختی با مجسمهها همسان است. مردان اغلب سبیل را تراشیده و ریش بلند دارند، و موهایشان هم بلند است. بینیها بزرگ و مثل منقار نمایش داده شده و این یک ویژگی سبکی ایرانی است که تا دوران اسلامی دوام پیدا میکند و در همان دوران در سومر و آسورستان و بعدتر نزد هیتیها وضعیتی اغراقآمیز به خود میگیرد. این نکته هم جای توجه دارد که اغلب در پیوند با گاو، پیکر زن بازنموده میشده است. چنین مینماید که بالاتنهی زن و مرد در این دوران برهنه بوده و پوشاک اصلی از دامنی از جنس الیاف گیاهی تشکیل میشده است.
جیرفت یا شوش، ابتدای هزارهی سوم پ.م
دو تندیس از منطقهی بلخ- مرو، اواخر هزارهی سوم پ.م
در کنار این بازنماییها که بیشتر جانوران و انسان را در وضعیت عادی و طبیعیشان نشان میدهند، مجموعهای چشمگیر از هیولاها و موجودات تخیلی را هم در جیرفت داریم که نمونهاش همان انسان-عقرب بود. هنر جیرفت به ویژه از این جنبه بسیار خلاقانه و شکوفاست. این نخستین هنری است که موجودات تخیلی در آن با این اندازه و پیچیدگی نمایان میشوند و این آغازگاه سیر تحول بسیار دیرپا و بسیار زایندهایست که هنر ایرانی را از سرزمینهای دیگر متمایز میسازد.
در میان مضمونهای مربوط به این هیولاها، آنچه بسیار اهمیت دارد، نقش پهلوانی است که با دو دست دو جانور نیرومند را گرفته و از زمین بلند کرده است. این مضمون را در کتابهای تاریخ هنر یا باستانشناسی اغلب با نام «سرور جانوران»[3] برچسبگذاری میکنند که تعبیر چندان دقیق و درستی نیست.چون ارتباط میان شخصیت مرکزی که پهلوان یا ایزدی است، با دو جانور یا هیولایی که در دستانش گرفته همیشه دشمنانه است و رابطهی سرور و بنده میانشان نمایان نیست. این نام از تعبیر یونانی «بانوی جانوران» (پوتْنیا تِرون: ) گرفته شده که یک بار در اشعار همر آمده[4] و به ایزدبانوان شکارچی مثل آرتمیس اشاره میکند.
مشابه این کلمه را در لقب شیوا در متون سانسکریت داریم که پاشوپاتی خوانده میشود و این خویشاوند است با کلمهی شبان در پارسی و از دو بخش «فْشو/ پَشو» به معنای گوسفند و جانور به علاوهی «پَتی/ بَد» به معنای نگهبان و صاحب (مثلا در هیربد و سپهبد و موبد) تشکیل یافته است. اما این تعبیرهای بسیار جدیدتر از آثار یاد شده هستند و دو هزاره با آن فاصله دارند و در ضمن نقشهایی پرشمار یا مشهور از آرتمیس یا شیوا نداریم که جانورانی وحشی و خطرناک را با دو دست گرفته باشند. هرچند این تعبیرها و مضمونهای مشابه در آثار یونانی یا هندویی دیرآیندتر را میتوان وامگیریهایی از این نقشمایهی کهنتر دانست، که احتمالا بازماندهی یک خدای شکارچی باستانی بوده که در دوران انقلاب کشاورزی جلوهای انسانی پیدا کرده و کم کم با دلالتهای سیاسی گره خورده است. فصل ۳۹ کتاب ایوب را هم تحت تاثیر همین مضمون دانستهاند.[5]
جانوران اغلب زنده و در حال تقلا هستند و در بسیاری از موارد واژگونه با سری آویخته به زیر از پا گرفته شدهاند. پهلوان یا ایزد جانورگیر هم معمولا از روبرو بازنموده میشود، هرچند در هنر آشوری نو نمونههایی نیمرخ از او را نیز داریم. حالت بدن پهلوان نیز اغلب ایستاده است، اما در هزارهی سوم پ.م چند نمونهی زانو زده هم میبینیم که در آن پهلوان روی یک زانویش خم شده است.
نقشمایهی مورد نظرمان در میانهی هزارهی چهارم پ.م در بایگانی آثار باستانی پدیدار میشود و به احتمال زیاد جیرفت کانون اصلی صورتبندی و انتشار آن است. نقشمایهی مشابهی از اوایل هزارهی چهارم پ.م از اوروک کشف شده و دستهی عاجی چاقویی سنگی از جبل الاراک مصر کشف شده که در آن تصویر پهلوان شیرگیری را با همین مشخصات میبینیم، اما اینها نمونههایی منفرد هستند و به احتمال زیاد از هنر ایران مرکزی وامگیری شدهاند. به ویژه نمونهی مصری که به نیمهی دوم هزارهی چهارم پ.م مربوط میشود بیشک زیر تاثیر ایران زمین پدید آمده است، چون پهلوان بازنموده شده در آن لباسی همچون مردم سومر و ایلام بر تن دارد، و کلاهش کاملا همتای نمونههای مشابه در هنر ایلامی است.
پهلوان جانورگیر از گیرسو (لاگاش)، اواخر دوران عبید (حدود ۳۸۰۰ پ.م)
بالایی و پایینیش)نقش پهلوان شیرگیر بر دستهی چاقوی مصری از جبل الاراک، عصر نقده-۲، حدود ۳۳۰۰ پ.م
یکی از نقشهای جالب توجه در این مورد نقش مردی شاخدار بر آوندی است که دو پلنگ را از دم گرفته و به هوا بلند کرده است. مشابه آن را دربارهی سنگ وزنهای هم میبینیم که در آن مردی با پاهای بز به همین شکل دم دو پلنگ را گرفته است (تصویر زیر). از این موارد فراوان در جیرفت یافت شده، که پهلوان چیره بر دو انسان عقرب هم در آن رده میگنجد.
نمونهی چشمگیر دیگر جامی است که بر آن مردی با دو چهره با پا و دم شیر دو شیر را به همین ترتیب به هوا بلند کرده است. این جام از این نظر اهمیت دارد که این مرد افسانهای پاهایش را بر دوش عقابی گذاشته و آن عقاب هم با پاهایش دو مار را تقریبا به همین ترتیب گرفته است. این مضمون عقابی که با دو پا دو مار را گرفته باشد به طور مجزا بر سنگ وزنهی دیگری هم نقش شده است. همسان بودن این دو نقشمایه با گواه دیگری تایید میشود و آن آوندی دیگر است که یک انسان دمدار دو مار را با دستانش گرفته و از زمین برکنده است.
از یک سو روشن است که «غلبهی همزمان بر دو دشمن» مضمونی مشهور و تکرار شونده بوده است. این هم آشکار است که هیولای پیروزمند بر گربهسانان بزرگ را با پیروزی عقاب بر دو مار همسان میانگاشتهاند. احتمالا هردوی اینها نمادهایی سیاسی بوده و جلوههایی متفاوت از پیروزی نیروی خودی بر قوای بیگانه را نشان میدادهاند. اما جالب این که در ابتدای کار تنها مضمون یعنی غلبهی پهلوانی بر دو دشمن اهمیت داشته است. جالب است که آن پهلوان یا عقاب بوده و یا هیولایی نیمهانسان، اما دو دشمن موجوداتی طبیعی و خطرناک بودهاند از جنس گربهسانان یا مار.
در این مرحلهی آغازین نه پهلوان شکلی تثبیت شده داشته و نه آن گربهسان یک گونهی مشخص بوده است. بعدتر میبینیم که پهلوان جلوهای انسانی پیدا میکند و بر دو شیر غلبه میکند. اما در آغاز انگار پلنگ بیشتر مورد توجه بوده و پهلوان هم سیمایی نیمه انسان و نیمه جانور داشته است. پیوند خوردن این نقشمایه با عقابی که دو مار را میگیرد احتمالا از تجربهی زیستهی مردم آن دوران ناشی میشده است. یعنی عقابی که مار شکار میکند منظرهای آشناست و دلالت نمادین عقاب که جانوری پرنده، آسمانی و روزخیز است در برابر مار که زمینی، خزنده و شبگرد است به قدر کافی معنا تولید میکرده که عقاب را خودی و مار را بیگانه بدانند. به خصوص که مار برای انسان کشنده بوده ولی عقاب تلفاتی برای مردم به بار نمیآورده است. این نکته هم جای توجه دارد که پهلوان هیولاواری که پاهایش را بر دوش عقاب گذاشته شباهتی دارد با کرکسهایی که در گوبکلی تپه سر انسان را در پاهایشان گرفتهاند.
نقش هیولای چیره بر جانوران و مقایسهاش با مضمون عقاب مارگیر
تداوم نقش پهلوان شیراوژن- میانی: در هاراپا (میانهی هزارهی سوم پ.م)، بالایی: در عصر هخامنشی، پایینی: مُهر شائوشتر شاه میتانی (میانهی هزارهی دوم پ.م)
نقش دو دیو مارگیر و نگارهی عقابی که در همان وضعیت دو مار را گرفته است.
گاهی هم کشمکش میان جانوران رخ مینماید و انسان در این میانه غایب است. الگوی اصلی این درگیریها به این شکل است که یکی از طرفهای درگیر مار است و این حدسمان را تایید میکند که مار را نماد «دیگری» و «دشمن» دانستیم. گاهی دو مار با هم درگیر هستند و به هم پیچیدهاند، اما اغلب نبرد میان یک گربهسان (معمولا پلنگ) و مار را میبینیم.
نقش پلنگ مارگیر و مضمون نبرد دو مار
پهلوان مارگیر، تپهگیان، نهاوند، میانهی هزارهی پنجم پ.م
نقش پهلوان جانورگیر بر چنگ اور، سومر، ۲۶۰۰ پ.م
پهلوان جانورگیر با شیر و ماری در دست، آشور، قرن هشتم و نهم پ.م
در نقشمایههای یافته شده در جیرفت نقش عقاب و مار به شکل مجزا هم بسیار تکرار میشوند. جالب است که عقاب اغلب تنها و در رسانههایی نمایشی مثل مجسمه و پلاک سنگی بازنموده میشود و اینها چیزهایی هستند که کارکرد روزمره ندارند. در مقابل مار را معمولا بر سطح آوندها و حتا کف بشقابها میبینیم و معمولا چند مار کنار هم بازنموده شدهاند که حالت نقش برجسته دارند.
الگوهای متفاوت بازنمایی عقاب در جیرفت: نقاشی، مجسمه، نقشبرجسته
این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که در جیرفت گذشته از آوندهای سنگی نقشدار، شمار زیادی از سفالهای گوناگون هم کشف شده که هم از نظر طرح و نقش و هم از نظر ریخت عمومی اهمیت دارند و اغلب زیر سایهی جامهای سنگی از چشم پنهان میمانند.
بخشی نادیده انگاشته شدهی دیگری از هنر جیرفت، به زیورها و آرایههایی باز میگردد که اغلب از جنس سنگهای نیمهقیمتی یا قیمتی تراشیده شدهاند و نمونههایی فلزی یا صدفی را هم شامل میشوند:
در جیرفت گذشته از آثاری که بدان اشاره کردیم، طیفی وسیع از سایر اشیای دارای ارزش هنری یافت شده است. بخش عمدهی این آثار به ویژه آنهایی که از جنس طلا و نقره بودهاند، در جریان غارتگریهای سازمان یافته به شکلی غیراصولی از زمین خارج شده و به بیرون از کشور انتقال یافتهاند. از این رو آنچه در دست داریم را باید بقایایی ناقص و پسماندههایی دانست که گوشههایی از سلیقهی هنرمندانی جیرفتی را نشان میدهد.
با این حال همین آثار هم به قدر کافی بیانگر هستند و به شکوفایی هنری خیره کننده در آن زمان دوردست گواهی میدهند. برخی از این آثار به پیشگامهایی خیره کننده از هنر دورانهای بعدی شباهت دارند. به عنوان مثال ایدهی جای دادن ماهیهای کوچک در کف ظرف آب، که بارها و بارها در سراسر تاریخ هنر ایران تکرار شده، یک نمونهی زیبای دیرینه در جیرفت دارد. یا کهنترین جامهایی که با سر جانوری آراسته شده، و یادآور ریتونهای هخامنشی است، در این منطقه یافت شده است. در این میان نقشمایههایی بحثبرانگیز هم داریم که شاید نمادهای دورانهای بعدی را پیشگویی کنند. مثلا بر روی جامی سنگی نقش موجودی گربهسان را میبینیم که بر پشتش خورشیدی دارد، و این شاید کهنترین بازنمایی شیر و خورشید باشد، که با توجه به محبوبیت نقش شیر و مضمونهای مهرپرستانه در جیرفت دور از ذهن نیست.
بشقاب با نقش برجستهی ماهی
سردیس
ریتون با طرح قوچ
کهنترین نقش شیر و خورشید (؟) بر جام سنگی
نقش معبد شاخدار بر آوندی سنگی
- ۵۰ رازانی، امامی و عابداصفهانی، ۱۳۸۸: ۳۵. ↑
- ۵۱ رازانی، امامی و عابداصفهانی، ۱۳۸۸: ۳۵. ↑
- Master of Animals ↑
- ۵۳ ایلیاد، سرود ۲۱، بند ۴۷۰. ↑
- Doak, 2014. ↑
ادامه مطلب: بخش دوم: هنر عصر برنز – گفتار نخست: هنر سومر و ایلام
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب