پنجشنبه , آذر 22 1403

گفتار  دوم: جامهای پارسی (۱)

گفتار دوم: جامهای پارسی (۱)

جام آوندی ویژه است که شکلی مخروطی دارد، به نسبت کوچک است و با یک دست حمل می‌‌شود، و برای حمل و استفاده از مایعها کاربرد دارد. به لحاظ کاربردی، جام با ریخت بلند و ویژه‌‌اش نوعی حشو محسوب می‌‌شود. چون کاسه هم دقیقا همان کاربرد را دارد. با این پیش‌‌زمینه، قابل درک است که چرا در میان آوندهای باستانی جام است که بیشترین دلالت نمادین را به دست می‌‌آورد و پیچیده‌‌ترین رمزنگاری و غنی‌‌ترین زیبایی‌‌شناسی را در خود پدید می‌‌آورد. جام به خاطر همین خاص و ویژه بودنِ کارکردش، و شیوه‌‌ی جای‌‌گیری‌‌اش در دست، احتمالا از ابتدای کار اهمیتی آیینی داشته است.

خاستگاه جغرافیایی جام ایران زمین است، یعنی کهنترین آوندهایی که این چند شرط را برآورده کنند، در ایران مرکزی پدید آمده‌‌اند. چنین می‌‌نماید که ایده‌‌ی ترکیب کردن بخش حجیم پایین جام با نقش سر جانور هم ابداعی ایرانی باشد. چون کهنترین نمونه‌‌هایش در ایران یافت شده‌‌اند. مثلا در لایه‌‌ی سوم تپه‌‌ی سیلک و همچنین در شوش و اوروک نمونه‌‌هایی از این جامها را داریم. در اواخر هزاره‌‌ی دوم پ.م در املش و مارلیک هم نمونه‌‌هایی بسیار خلاقانه از جامها ساخته می‌‌شده که بدنه‌‌اش به تن جانوران شبیه بوده، اما چون پایه هم داشته و می‌‌ایستاده، آن را با جام نمی‌‌توان یکی انگاشت و بیشتر آوندی پایه‌‌دار بوده است.

جام به معنای دقیق کلمه احتمالا در آغاز با شاخ گاو ساخته می‌‌شده و آوندی ویژه و آیینی بوده که دومین موج از آریایی‌‌های مهاجر به ایران زمین آن را به سپهر فرهنگهای گوناگون معرفی کردند. این موج به اقوامی مربوط می‌‌شود که روی هم رفته ایرانی نامیده می‌‌شوند، هرچند دقیقتر است اگر آریایی‌‌های ایرانی یا حاملان زبانهای ایرانی بدانیم‌‌شان. چون اقوام پیشا آریایی قفقازی و سامی بومی جنوب ایران زمین هم به همین حوزه‌‌ی تمدنی تعلق دارند و ایرانی هستند.

جامهایی که از شاخ گاومیش ساخته می‌‌شده از ابتدای هزاره‌‌ی اول پ.م به شکلی گسترده در اسناد تاریخی و متنی نمایان می‌‌شود. این جام را به ویژه سکاها و کیمری‌‌هایی به کار می‌‌گرفته‌‌اند که در پهنه‌‌ای گسترده از قفقاز و آذربایجان تا آناتولی و اروپای شرقی تاخت و تاز می‌‌کرده‌‌اند. بقایای این نوع جام همچنان در این منطقه باقی مانده و مرکز امروزین‌‌اش در گرجستان است که آن را کانْتْسی () می‌‌نامند و آیین پیشکش کردن نوشیدنی و خوردن مایع به افتخار کسی هنوز در پیوند با آن رواج دارد. تقریبا عین این مراسم را در منابع یونانی باستان می‌‌بینیم که به سکاهای مقیم تراکیه منسوب شده است. چنان که مثلا کسنوفون در شرح زندگی سوثِس دوم () به اجرای آن در حضور وی اشاره کرده است. سوثس دوم در فاصله‌‌ی سالهای ۴۰۵ تا ۳۹۱ پ.م یعنی در عصر زمامداری اردشیر دوم رهبر اتحادیه‌‌ی قبایل سکا در بلغارستان امروزین بود و بنابراین شهربان استان تراکیه محسوب می‌‌شد.

این شکل اولیه از جام در میان سکاهایی که در پیرامون قلمرو هخامنشی و در اروپای شرقی مستقر بودند تا دیرزمانی تداوم داشت و این در حالی بود که در قلمرو نفوذ هخامنشیان خیلی زودهنگام در نیمه‌‌ی اول هزاره‌‌ی اول پ.م با جامهایی آراسته و گرانبها جایگزین شد که از جنس زر و سیم ساخته می‌‌شد. سارمات‌‌ها و آلان‌‌ها و همچنین قبایل ژرمنی متحدشان که سبک زندگی‌‌شان قدری بدوی‌‌تر از سکاهای ایرانی شده بود، تا دیرزمانی این رسم را در میان خود حفظ کردند و عملا تا میانه‌‌ی قرون وسطا رسم همراه داشتن جام شاخی و آیین نوشیدن از آن میان‌‌شان وجود داشت.

این سنت در ایران هم تا دیرزمانی بعدتر هم ادامه پیدا می‌‌کند و سکاها تا پایان عصر هخامنشی همچنان جامهایی از جنس شاخ جانوران –یا گاه در جمجمه‌‌ی دشمنان‌‌شان- حمل می‌‌کرده‌‌اند. این رسم در ایران بسیار پایدار باقی می‌‌ماند. چندان که مثلا شاه اسماعیل صفوی پس از پیروزی بر شیبک خان از جمجمه‌‌ی او جامی ساخت.

در ایران زمین اما این جام شاخی به آوندی گرانبها دگردیسی یافت که از فلزات قیمتی یا گاه سنگهای گرانبها ساخته می‌‌شد و با این حال پیوندش با جام شاخی را از دو جهت حفظ کرده بود. نخست از نظر شکل که همچنان خمیده و همچون شاخ ساخته می‌‌شد، و دیگری حفظ مضمون جانوری در آن، و تاکید بر نقش‌‌مایه‌‌های جانوری که خمیدگی پایینی جام را شکل می‌‌داد.

جامهای جانوری برای نخستین بار در اواخر هزاره‌‌ی دوم پ.م در نیمه‌‌ی شمالی ایران زمین نمایان شدند و تقریبا تردیدی نیست که ظهورشان با ورود اقوام آریایی به این منطقه مربوط بوده است. چون همزمان با حضور قومهای هیتی و میتانی در غرب و مردمان سکا و اوستایی در ایران شرقی نمودهایش را می‌‌بینیم و اینها همه آریایی بوده‌‌اند. اقوامی شمالی که با آریایی‌‌ها درآمیختگی داشته‌‌اند نیز نمونه‌‌هایی پیچیده و ترکیبی از این هنر را نمایان می‌‌سازند که نمونه‌‌هایش را در مارلیک و املش و کاشان می‌‌بینیم.

از حدود قرن دوازدهم و سیزدهم پ.م نخستین نمونه‌‌های جام جانوری فلزی در ایران شمال غربی نمایان می‌‌شود و همزمان در شمال شرقی نخستین اسناد متنی درباره‌‌ی کاربرد آیینی جام را هم در اوستا و وداها می‌‌بینیم. تقریبا در همین هنگام نمونه‌‌هایی از جامهای جانوری را از جنس سفال می‌‌ساخته‌‌اند[1] که مرکزش ظاهرا کاشان بوده است. بعدتر در دوران هخامنشی جامهایی بسیار زیبا از جنس سنگ هم ساخته می‌‌شده که همین شکل را داشته است. چنین می‌‌نماید که از نظر جنس، ماده‌‌ی سازنده‌‌ی اولیه شاخ بوده و بعدتر آرایه و پوشش فلزی آن مستقل شده و به تنهایی جامهای فلزی را نتیجه داده، و بعدتر بر اساس همان قالب ریختی با سفال و سنگ و عاج هم جامهایی می‌‌ساخته‌‌اند.

هر جام جانوری از دو بخش تشکیل شده: یکی بدنه که در اصل ظرفی است برای حمل مایع و معمولا از یک یا دو ورقه‌‌ی فلزی چکش‌‌کاری‌‌شده ساخته می‌‌شده است. دیگری انتهای جام است که بیشتر نقش تزئینی دارد و با ترکیب چند ورق فلزی و کار هنرمندانه بر آن به شکل سر جانوری در می‌‌آید. تراشیدن جام از استخوان و به ويژه عاج هم از اواخر دوران هخامنشی باب می‌‌شود و گرانیگاه آن انگار ایران شرقی بوده باشد. در نسای باستانی (مهردادکرت عصر اشکانی و اشک‌‌آباد امروزین در ترکمنستان) که یکی از پایتخت‌‌های اشکانیان بوده، مجموعه‌‌ای بالغ بر چهل جام زیبا کشف شده که از عاج فیل تراشیده شده است.[2]

جامها را در کل به سه رده‌‌ی خمیده، سر-جام[3] و جام کامل تقسیم کرده‌‌اند. در این نوشتار جامها را بر اساس بازبینی همین چارچوب، بسته به شکل به سه رده تقسیم می‌‌کنیم: قدیمی‌‌ترین شکل انگار جامهایی بوده که زیرش به سر جانوری شاخدار ختم می‌‌شده است.

این جامها به طور طبیعی از جامهای شاخی سکایی مشتق می‌‌شده‌‌اند و احتمالا در شکل آغازین‌‌شان آن را در میانه‌‌شان داشته‌‌اند و همچون آرایه و افزوده‌‌ای به بدنه‌‌ی جام شاخی متصل می‌‌شده‌‌اند. این جامها بدنه‌‌ای به نسبت خمیده دارند و معمولا از جایی آویخته می‌‌شوند، یعنی بر پای خود روی زمین نمی‌‌ایستند. اینها را کله-جام می‌‌نامیم تا به پیوندشان با سر جانور تاکید کرده باشیم. ادامه‌‌ی تکامل این جامها رده‌‌ی دوم را نتیجه داده که در آن نیمتنه‌‌ی جانوری –بازهم اغلب شاخدار- بازنموده شده و اندازه‌‌ی این بخش چندان بزرگ شده که معمولا همچون پایه‌‌ای عمل می‌‌کند و به این ترتیب جام با آن که خمیدگی شاه مانندش را حفظ کرده، می‌‌تواند بر شکم این نیمتنه بایستد. اینها را نیمتن‌‌-جام می‌‌نامیم. در نهایت شکلی دیرآیندتر را داریم که در آن عنصری انسانی جای گرفته است. گاه تنها سر و چهره‌‌ای بازنموده شده و در بسیاری از موارد کل بدن انسان سوار بر جانوری افسانه‌‌ای بخش انتهایی جام را می‌‌پوشاند. اینها را سر-جام‌‌ می‌‌نامیم تا ارتباطشان با سر انسان نمایان باشد. پس سه جور جام داریم که به ترتیب تاریخی با برچسب کله-جام، نیمتن-جام و سر-جام مشخص‌‌شان می‌‌کنیم. کله-جام‌‌ها بی‌‌شک در میانه‌‌ی هزاره‌‌ی دوم پ.م در ربع شمال غربی ایران زمین –از جنوب دریای خزر تا آناتولی- وجود داشته و پیوندش با آریایی‌‌ها روشن است. در اواخر هزاره‌‌ی دوم پ.م و ابتدای هزاره‌‌ی اول در همان منطقه نیمتن-جام‌‌ها از دل آن تکامل پیدا می‌‌کنند و تا پیش از ظهور دولت هخامنشی به کمال و اوجی دست می‌‌یابند. ظهور دولت هخامنشی با دو تحول مهم در هنر جام‌‌سازی مصادف است. نخست فراگیر شدن این ریخت از آوندها در مقام نوعی هنر درباری عام با شکل‌‌های بسیار متنوع و استادانه، و دیگر برآمدن سر-جام‌‌ها از دل آن که پیامد انسان‌‌گرایی زرتشتی-پارسی این دوران است و نمودی دیگر از ظهور «منِ پارسی» که در نوشتارهای دیگری مفصل بدان پرداخته‌‌ام.

نکته‌‌ی جالب آن است که ساخت جامهای فلزی حتا در میان سکاها هم سنتی هخامنشی است و تنها در قلمرو دولت پارس انجام می‌‌شده و از زمان شکل‌‌گیری کشور ایران به دست کوروش آغاز می‌‌شود. قدیمی‌‌ترین بازنمایی‌‌های جام در کورگان‌‌های سکا که در مناطق حاشیه‌‌ای قلمرو کوروش و کمبوجیه و داریوش جای داشته‌‌اند همزمان با زمامداری ایشان و در قرن ششم پ.م در اسناد تاریخی پدیدار می‌‌شود. این سنت به لحاظ فناوری در حاشیه دیرتر از مرکز تحول پیدا می‌‌کند. مثلا در گورتپه‌‌های کوبان در شمال قفقاز نخستین نشانه‌‌ها از جامهای زرین و سیمین را در قرن پنجم پ.م می‌‌بینیم،[4] در حالی که همین نوع جامها با همین تکنیک از قرن ششم پ.م در شوش و پاسارگاد و همدان ساخته می‌‌شده‌‌اند.

G:\pix\-1700 Ceramic ceremonial rhyton in the shape of a grape cluster, Alişar Hüyük, Anatolia, Middle Bronze Age, 1750-1650 BC.jpg آوند سفالی به شکل خوشه‌‌ی انگور، تپه علی‌‌شهر (آلیشار هویوک)، آناتولی، ۱۶۵۰-۱۷۵۰ پ.م

G:\pix\-1500 جامهای مینوآMuseu_arqueologic_de_Creta25.jpg آوندهای مخروطی که به نادرست جام نامیده می‌‌شوند، فرهنگ مینوآ، جزیره‌‌ی کرت، قرن پانزدهم و شانزدهم وپ.م

اغلب نویسندگان برای رعایت سرمشق یونان‌‌مدارانه‌‌ی حاکم بر تاریخ‌‌نگاری اروپایی، همزمان و موازی با سیر تحول جامهای ایرانی یک کانون یونانی هم برای آن فرض کرده‌‌اند.[5] بر همین مبنا امروز در بیشتر متون جام جانوری را بنا به وام‌‌واژه‌‌ای یونانی ریتون[6] (در اصل: روتون؛ ) می‌‌نامند و این واژه‌‌ایست که از ریشه‌‌ی رِئیِن () به معنای «جاری شدن» گرفته شده است. این کلمه در منابع یونان باستان به کار گرفته شده است، اما کاربرد امروزین‌‌اش دیرآیند است و تازه در فاصله‌‌ی دو جنگ جهانی اروپاییان این کلمه را برای اشاره به جامهای باستانی به کار گرفتند.[7] از این رو درست‌‌تر است که در پارسی همان کلمه‌‌ی جا افتاده‌‌ی جام را برایش به کار بگیریم. هرچند طی سالهای گذشته «تکوک» هم به عنوان برابرنهادی برای ریتون پیشنهاد شده است.

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/0/04/Boar_rhyton_Louvre_AO18521.jpg/800px-Boar_rhyton_Louvre_AO18521.jpgآوند مخروطی شبیه سر خرس، اوگاریت، قرن دهم و یازدهم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1200 Silver Drinking cup in shape of fist - Hittite.jpg جام سیمین هیتی، حدود ۱۲۰۰ پ.م

چنین می‌‌نماید که کهنترین واژه برای این آوند در قلمرو تمدن اروپایی «کِراس» (یعنی شاخ) بوده باشد، که احتمالا در فرهنگ موکنای به صورت «کراه» خوانده می‌‌شده است.[8] اما این آوند که با شاخ گاو پیوند داشته را نمی‌‌توان با جام یکی گرفت و به نادرست در منابع همچون پیشگام آن در نظر گرفته شده است. چون این شاخ‌‌های یونانی اولیه دو سوراخ داشته‌‌اند که از یکی‌‌شان مایع را پر کرده و از دیگری که کوچکتر بوده آن را در جایی می‌‌ریخته‌‌اند. یعنی پر کردن و استفاده از آن احتمالا به همکاری دو نفر یا استفاده از هر دو دست نیاز داشته است. همچنین اندازه‌‌اش هم خارج از دامنه‌‌ی جام بوده و در حالت عادی به سه کیلو و در وضعیت پر از مایع به شش کیلو بالغ می‌‌شده است. این جامهای دارای دو سوراخ که موقع پر کردن سوراخ کوچکترشان با انگشت گرفته می‌‌شده، اصولا آوندی متفاوت هستند و از نظر توپولوژیک به کلی با جام تفاوت دارند و از این رو اشتباه غریبی است که همه را در یک رده گنجانده و نامش را ریتون گذاشته‌‌اند.

حقیقت آن است که جامها به معنای دقیق کلمه و در قالب ایرانی اصلی‌‌شان در یونان بسیار دیر نمایان می‌‌شوند. مسیر ورودشان هم کاملا روشن است و می‌‌دانیم که یونانیان آن را از ایرانیان وامگیری کرده‌‌اند. مثلا نخستین نمونه‌‌های جام در منطقه‌‌ی آتیک در فاصله‌‌ی ۵۰۰ تا ۴۴۹ پ.م پدیدار می‌‌شوند[9] و این دقیقا دورانی است که داریوش بزرگ و خشایارشا شمال بالکان و این منطقه را در قلمرو سیاسی ایران ادغام می‌‌کنند. این جامها نسبت به نمونه‌‌های ایرانی ساده‌‌تر هستند، از سفال رنگین سیاه-سرخ ساخته شده‌‌اند، و آشکارا تقلیدی از آنها محسوب می‌‌شوند.[10]

سنت استفاده از جامهای آیینی در هردو مسیرِ خاوری و باختری جا به جا شد و اگر قدیمی‌‌ترین تاریخ‌‌های ظهورش در اسناد باستان‌‌شناختی و متنی را در مناطق مختلف روی نقشه‌‌ای بیاوریم، به روشنی بر مسیرهای تجاری و راههای نظامی برآمده از ایران زمین منطبق است و گسترش تدریجی‌‌اش در قلمرو اروپا و چین را نشان می‌‌دهد. سرعت انتشار این سنت در اروپای غربی را از آنجا می‌‌توان دریافت که حدود هفتصد سال پس از نمایان شدن‌‌ در میان سکاها، وقتی یولیوس سزار به گل حمله کرد نمونه‌‌هایی از آن را در میان سرکرده‌‌های قبایل گل دید و در کتابش بدان اشاره کرد.[11]

در افق فرهنگ یونانی یکی از نشانه‌‌های ارتباط جام با ایران، به ارتباط دیونوسوس با جام شاخی مربوط می‌‌شود. چنان که در نوشتارهای دیگر نشان داده‌‌ام، اهمیت یافتن دیونوسوس در یونان پیامد نفوذ فرهنگی پارسیان بوده و به خصوص آیین بزرگداشت شراب انگوری سنتی بوده که از ایران به بالکان صادر شده است. مرکز صدور این آیین هم تبس بوده که در یونان مرکزی گرانیگاه تجارت با ایران بوده و متحد سیاسی مهم هخامنشیان محسوب می‌‌شده است، چنان که جنگهای مشهور به یونانی-ایرانی در عصر خشایارشا، در واقع درگیری میان آتنی‌‌ها و تبسی‌‌های تابع ایران بوده است.

جام همزمان با تسخیر بالکان به دست رومی‌‌ها به قلمرو ایتالیا هم وارد شد. پیوند میان جام و دیونوسوس نیز به همین ترتیب به قلمرو روم انتقال یافت. تا هفتصد سال بعد یعنی تا قرن پنجم میلادی که نونوس پانوپولیسی[12] () منظومه‌‌ی بلند «دیونوسوس‌‌نامه»[13] را در ۴۸ کتاب و بیش از بیست هزار سطر (۲۰۴۲۶ بیت شش وتدی) سرود، همچنان دیونوسوس ایزدی شرقی و مربوط به ایران دانسته می‌‌شد. طوری که در این متن به خاستگاه شرقی‌‌اش، سفرهایش در قلمرو ایران و هند (استان هخامنشی هند، و نه شبه‌‌قاره) و سفر پیروزمندانه‌‌اش به غرب مفصل داستان‌‌سرایی شده است. جالب آن که در این متن دیونوسوس در حالی بازنموده شده که جامی از شاخ گاومیش در دست دارد و ساخت می انگوری با آن مربوط دانسته شده است.[14]

در مسیر خاوری نیز نقل و انتقالی مشابه انجام پذیرفت. جامهای جانوری با سبک و سیاقی کمابیش همسان با آنچه که در ایران ساخته می‌‌شد، بین قرن پنجم تا هفتم میلادی به سرزمین کره هم رسید و این مدیون بازرگانان ایرانی بود که سرشاخه‌‌های راه ابریشم را تا این نقاط دوردست گسترش داده بودند. علاوه بر بازرگانان، چنین می‌‌نماید که طبقه‌‌ی اسوار جنگاور ایرانی نیز در انتقال این سنت به کره اهمیت داشته باشند. در دوران ساسانی سکاها و تخاری‌‌ها همچنان نیمه‌‌ی غربی قلمرو تمدن چینی را در اختیار داشتند، و دامنه‌‌ی پیشروی‌‌شان تا کره و ژاپن می‌‌رسیده است. هرچند گویا در این مناطق دوردست تنها گروههایی از سوارکاران مهاجر حضوری نظامی داشته باشند. جامهای کره‌‌ای همگی ساده و سفالی هستند و با نقش اسب جنگی آراسته شده‌‌اند،[15] که به تازگی در همین دوران از راه ایرانیان به بخشهای جنوبی قلمرو خاوری انتقال یافته بود.[16] جامها در گورهای مجلل جنگاورانی سوارکار یافت شده‌‌اند که احتمالا خودشان ایرانی‌‌تبار بوده‌‌اند، یا نخستین نسلهایی از بومیان بوده‌‌اند که از ایرانیانی‌‌تباران فنون سوارکاری و فرهنگ شهسواری را آموخته بودند.

با مرور این داده‌‌ها کاملا روشن است که جام آوندی ویژه‌‌ی آریاییان بوده که در آغاز با شاخ ساخته می‌‌شده و در حدود زمان شکل‌‌گیری دولت هخامنشی (قرن هفتم پ.م) گذاری مهم را از سر گذرانده و به تکوک‌‌های فلزی و سنگی تبدیل شده است. گرانیگاه ساخت این جامها هم انگار کارگاه‌‌های سلطنتی پارسیان بوده باشد. چون تمام نمونه‌‌های یافت شده در فاصله‌‌ی قرن هفتم تا چهارم پ.م شباهت ساختاری و فنی و سبکی چشمگیری با هم دارند. هرچند که در پهنه‌‌ی جغرافیایی بسیاری وسیعی –از بلغارستان و یونان تا قزاقستان و افغانستان امروز- پراکنده شده‌‌اند.

یکی از شواهدی که پیوند هنر جام‌‌سازی با دربار پارسی را نشان می‌‌دهد، آن است که در تخت جمشید در میان آوندهای گوناگونی که اقوام تابع برای شاهنشاه پیشکش می‌‌کنند، حتا یک نمونه جام دیده نمی‌‌شود. این نکته قدری شگفت‌‌انگیز است، چون در میان این نمایندگان سکاها و ارمنی‌‌ها و کیمری‌‌ها (تراکی‌‌ها) هم هستند که احتمالا شکلهای آغازین جام در سنتهای ایشان ریشه داشته‌‌ است. توضیحی که در دانشنامه‌‌ی ایرانیکا در این مورد عرضه شده، آن است که جامها چون باید از جایی آویخته می‌‌شده‌‌اند و روی سطح صاف استوار نمی‌‌ایستاده‌‌اند، در میان پیشکش‌‌ها نمایش داده نشده‌‌اند.[17]

این توضیح ولی قانع کننده نیست. چون از سویی نمونه‌‌هایی چشمگیر از جامهای زرین هخامنشی را داریم که بر پایه‌‌شان می‌‌ایستاده‌‌اند، و از سوی دیگر برخی از پیشکش‌‌های بازنموده شده بر دیوارنگاره‌‌ها –مثلا عاج فیل که نمایندگان کوش می‌‌آورند- به همین ترتیب ایستایی بر سطح نداشته است. توضیح پذیرفتنی‌‌تری که می‌‌توان در این مورد پیشنهاد کرد آن است که فناوری ساخت جامهای زرین و سیمین در سرزمین ایلام و پارس قدیم ریشه داشته و از این رو تولید این آوندها در کارگاه‌‌های سلطنتی و توسط خود پارسیان انجام می‌‌پذیرفته است. بنابراین نمایندگان تولید کننده‌‌اش نبوده‌‌اند و بنابراین امکان هدیه آوردنش را هم نداشته‌‌اند. چنین شرحی در ضمن توضیح می‌‌دهد که چرا جامها در پهنه‌‌ای چنین گسترده و به ویژه در حاشیه‌‌های قلمرو شاهنشاهی کشف شده‌‌اند. یک دلیلش احتمالا آن است که جامها اصولا برای هدیه دادن به امیران و شاهان تابع تولید می‌‌شده است و کارکردی همسان با بشقابهای سیمین ساسانی داشته است.

اگر چنین بوده باشد، هخامنشیان را باید آغازگرانِ سنت دیرینه و بسیار مهمِ «ساخت آوند گرانبها برای هدیه‌‌ی سیاسی» دانست. سنتی که در دوران اشکانی نمودهایی از آن را می‌‌بینیم و بی‌‌تردید در عصر ساسانی روش غالبِ ارتباط میان دربار ایران و دربارهای دوست یا تابع بوده است. چارچوب این روش آن است که دربار پارس در ازای خراجی که با جلوه‌‌ی هدایا از تابعانش دریافت می‌‌کرد، هدایایی هم به ایشان می‌‌بخشید. مورخان یونانی قدیم به روشنی اشاره کرده‌‌اند که این هدایا از جنس ظرف و آوند بوده است، و جامها بهترین گزینه در این زمینه‌‌اند و احتمالا برجسته‌‌ترین نمود این سنت محسوب می‌‌شده‌‌اند.

با فهم جامهای هخامنشی در مقام هدیه‌‌ای درباری، راه بر رمزگشایی از ریخت و محتوایش هموار می‌‌گردد. اگر جامها هدیه‌‌ای برای شاهان و امیران محلی بوده باشند، در سنت مهرپرستانه‌‌ی تبادل هدایا برای تحکیم پیمان به سرکرده‌‌های قبایل یا امیران مناطق بخشیده می‌‌شده‌‌اند. در این حالت معمای سبک هنری مشترک‌‌شان، و غیاب آثار مشابه بومی به سادگی گشوده می‌‌شود. حقیقت آن است که اهالی استان تراکیه –که به قوم ایرانی کیمری تعلق داشتند- گنجینه‌‌هایی خیره کننده از خود به جا گذاشته‌‌اند که جامهای زرین گل سرسبدشان به شمار می‌‌آیند. این گنجینه از آثاری انباشته شده که کاملا در دایره‌‌ی هنر درباری هخامنشیان جای می‌‌گیرد، و آثار هنری دیگری همتا و مشابه با آن نداریم که در این زمان در این قلمرو تولید شده باشد. قاعده‌‌ای مشابه را درباره‌‌ی سایر نقاط هم می‌‌بینیم. هرچند سکاهای استانهای تیزخودها و هوم‌‌خوارها (در قزاقستان و قرقیزستان و غرب ترکستان امروز) آثار هنری فراوانی از خود به جا گذاشته‌‌اند و آشکارا فلزکاری پیشرفته‌‌ای داشته‌‌اند، با این حال قالب زیبایی‌‌شناسی‌‌شان به کلی با جامهای پارسی متفاوت است. در عین حال در میان آثار ایشان هم نمونه‌‌هایی از جام را می‌‌توان یافت. یعنی به طور خلاصه ما با جامهایی همسان سر و کار داریم که در پهنه‌‌ای بسیار گسترده به کار گرفته می‌‌شده، و در ضمن با سبکهای هنری بومی آن مناطق هم تفاوت داشته است. معنای این الگو آن است که جامها –و همچنین آثار دیگر- در مرکزی درباری تولید می‌‌شده و به صورت هدایا به مناطق دیگر انتقال می‌‌یافته است.G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\6th-5th Century BC Photographed at the British Museum۳۵۴۳۴.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\6th-5th Century BC Photographed at the British Museumث.jpgجام آلتین تپه، قرن پنجم پ.م

جام در مقام هدیه‌‌ای سیاسی، علاوه بر ارزش اقتصادی‌‌اش، حامل پیامی معنادار هم بوده است. به همان ترتیبی که بشقابهای سیمین ساسانی سرمشق سیاسی بزرگداشت شاهنشاهی فرهمند و جنگاور را بازتولید می‌‌کنند، جامهای هخامنشی هم قاعدتا دستگاه مفهومی حاکم بر سیاست پارسی را صورتبندی و بازنمایی می‌‌کرده است. با این زمینه می‌‌توان به این آثار نگریست و چند نکته را درباره‌‌شان دریافت.

یکی از زیباترین نمونه‌‌های جام هخامنشی، نمونه‌‌ایست که احتمالا در آلتین تپه (در ارمنی: یِرِز) در نزدیکی ارزنجان یافت شده است. جام احتمالا در قرن پنجم پ.م ساخته شده و مکان یافت شدن‌‌اش قلعه‌‌ای باستانی بوده که از دوران اورارتوها (قرن نهم پ.م) در همانجا برپای بوده است. بنابراین آن را می‌‌توان یکی از مراکز اداری شهربانی ارمنستان دانست. جام ۲۳ سانتی‌‌متر بلندا، ۴/۱۳ سانتی‌‌متر پهنا و ۸۹۱ گرم وزن دارد و گنجایش یک و نیم لیتر مایع را دارد. بدنه‌‌اش از دو بخش متمایز تشکیل یافته است. یک آوند مخروطی که از یک ورق نقره‌‌ی چکش کاری شده ساخته شده، و یک دماغه‌‌ی آراسته با تندیس نیم‌‌تنه‌‌ی همای شاخدار، که با روش موم دزدیده از نقره ریخته شده است. گردنبند هما به گوهری آراسته بوده که از جام جدا و گم شده است. سوراخ کوچکی که در جلوی سینه‌‌ی تندیس است، محل فرو ریختن مایع درون جام بوده است.[18]

شباهت ریختی میان این همای شاخدار و سرستونهای همانشان تخت جمشید کاملا روشن است و می‌‌توان دریافت که سازنده‌‌ی جام، به پیوند میان فره شاهی و پرنده‌‌ای اساطیری اشاره می‌‌کرده که ترکیبی از سه جانور مقدس (هما، شیر و بز) بوده است.

https://images.metmuseum.org/CRDImages/an/original/DT900.jpg نمونه‌‌ی دیگر(تصویر بالا)، جام زرین شیرنشانی است که در همدان کشف شده و یک کیلوگرم وزن دارد. بلندای این جام هفده سانتی‌‌متر است و ۸/۱۳ سانتی‌‌متر عرض و ۲/۹ سانتی‌‌متر پهنا دارد. جام احتمالا در حدود سال ۵۰۰ پ.م ساخته شده و نیم‌‌تنه‌‌ی شیری بالدار را نمایش می‌‌دهد.[19] قطعاتی متفاوت از طلا برای ساخت آن به کار گرفته شده و درزهایشان چندان با مهارت به هم چفت و بست شده که در چشم ناظران هیچ نشانی از آن پدیدار نیست. مثلا نوارهای دور بدنه‌‌ی جام که در چهار ردیف منظم شده‌‌اند، از ۴۸ متر مفتول زرین ساخته شده‌‌اند.

این جام به تاراج رفته و امروز در موزه‌‌ی متروپولیتن نگهداری می‌‌شود. نمونه‌‌ای همسان و باشکوه‌‌تر از آن که در موزه‌‌ی ایران باستان جای دارد، تقریبا در همان ابعاد و با همان تکنیک ساخته شده و همچنان شیری بالدار را نشان می‌‌دهد. با این تفاوت که بر خلاف نمونه‌‌ی پیشین بالها از بدن شیر فاصله گرفته‌‌اند و همچون پلی تنه و بدنه‌‌ی جام عمود شده بر آن را به هم متصل می‌‌کنند.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Rhyton from Ecbatana, Achaemenid period, 5th c. B.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Achaemenid_Golden_Rhyton.bmpجام شیرسان موزه‌‌ی ایران باستان، قرن ششم پ.م

این آثار را می‌‌توان با جامی سیمین مقایسه کرد که به مجموعه‌‌ی شومِی[20] تعلق دارد و در حال حاضر در موزه‌‌ی میهو در ژاپن نگهداری می‌‌شود. ابعاد این جام ۵/۱۷ در ۱۰ در ۲/۵ سانتی‌‌متر است و مانند نمونه‌‌های پیشین جامی مخروطی با بدنه‌‌ی حلقه‌‌دار است که با پنج چفت به نیم‌‌تنه‌‌ی شیردالی شاخدار متصل شده است. در نمونه‌‌ی اصلی یک لوله بدنه‌‌ی جام را به سوراخی در میان دو دست شیردال متصل می‌‌کرده و جریان یافتن مایع را ممکن می‌‌ساخته است. اما این لوله از دست رفته و در نمونه‌‌ی کنونی غایب است.

http://www.miho.or.jp/booth/img-big/00003846.jpg

G:\pix\-400 میهو ب.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Achaemenid Silver Rhyton, 5-4 centuries BC. Miho Museum.jpgجام شیردال‌‌سان مجموعه‌‌ی شومی، احتمالا بلخ، اواخر قرن پنجم پ.م

با مقایسه‌‌ی این نمونه‌‌ها می‌‌توان دریافت که در نمونه‌‌های زرین همدانی شیرها -که در حال غریدن هستند – در وضعیتی کمابیش آرام و نشسته تصویر شده‌‌اند، و این را از وضعیت دستان و همچنین زبان بیرون زده‌‌شان می‌‌توان دریافت. در حالی که در این نمونه جانور وضعیتی تهاجمی دارد. پره‌‌های بینی و عضلات دهانش (بیش از شیرهای همدان) منقبض هستند و زبانش در داخل دهان است و دستان روی گردن جمع شده و ناخنها از نوک انگشتان بیرون زده است. این جام احتمالا در اواخر قرن پنجم یا ابتدای قرن چهارم پ.م ساخته شده و در ایران شرقی و احتمالا بلخ یافت شده است. نشانه‌‌ای که پیوندش با بلخ را نشان می‌‌دهد، حلقه‌‌ی طلاکاری شده‌‌ی وسط پیشانی شیر است که مشابهش را بعدتر در هنر بودایی ایران شرقی می‌‌بینیم که گرانیگاهش استانهای بلخ و گنداره بوده است.

این بافت ریختی حاکم بر زیبایی‌‌شناسی جامها ویژه‌‌ی عصر هخامنشی نیست و پس از آن هم تداوم پیدا می‌‌کند. چنان که در دوران اشکانی در پهنه‌‌ای گسترده که از ایران مرکزی تا بالکان را در بر می‌‌گرفته، جامهایی ساخته می‌‌شده که نه تنها با همدیگر شباهتی تام دارند، که به رونوشتی از جامهای پیشاهنگ هخامنشی مثل جام سیمین موزه‌‌ی میهو و موزه‌‌ی بریتانیا می‌‌مانند که سیصد چهارسال پیشتر به ترتیب در ایران مرکزی و ایران شرقی ساخته می‌‌شده‌‌اند. مثلا در قرن دوم و اول پ.م در تراکیه جامی زرین ساخته شده که به رونوشتی دقیق از این آثار متقدم شبیه است.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Thracian Rhyton, 2nd to 1st C. BC.jpgجام زرین، تراکیه،قرن دوم و اول پ.م

فراگیر بودن این چارچوب زیبایی‌‌شناسانه چندان نمایان است که غیاب اشاره بدان و کوشش برای تکه تکه کردن هنر عصر هخامنشی و «غیرایرانی» شمردن بدنه‌‌اش، از فرط نامعقول بودن شگفت‌‌انگیز و اعجاب‌‌انگیز می‌‌نماید. چون در بسیاری از موارد نه تنها با شباهت، که با بازتولید دقیق نقش‌‌مایه‌‌ها سر و کار داریم، که اتفاقا همان مرزبندی‌‌های مصنوعی شرق‌‌شناسانه را در می‌‌نوردد. نمونه‌‌اش را می‌‌توان در جام سیمین قوچ‌‌نشانی دید که در قرن هفتم پ.م و دوران مادها در از نقره همدان ساخته شده، و پس از دویست سال دقیقا به همان شکل از جنس طلا در استان تراکیه (رومانی امروزین) بازسازی شده است. بدیهی است که منسوب کردن اثر دوم به «هنر ملی رومانی» یا «هنر عالی یونانی» به سادگی اشتباه و تحریف‌‌آمیز است. به ویژه که هویت ملی رومانیایی‌‌ها و یونانی‌‌ها برای نخستین بار در اواخر قرن نوزدهم در صحنه‌‌ی تاریخ پدید آمد و پیش از آن این مردمان اقوامی در دل ملتهای دیگر بوده و زیرسیستمی (گاه اثرگذار و مهم) قلمداد می‌‌شده‌‌اند،‌‌ و نه سیستمی مستقل با هویتی خودبسنده.

نکته‌‌ای که هنگام بازبینی جامهای هخامنشی باید بدان توجه داشت، «رسانه» بودن این رده از اشیای هنری است. یعنی در اینجا با «چیز»هایی سر و کار داریم که خارج از دایره‌‌ی کارکرد عادی‌‌شان، همچون گرانیگاهی برای ظهور «امر زیبا» نگریسته شده‌‌اند و به همین خاطر اعتباری و معنایی فراتر از یک آوند عادی پیدا کرده‌‌اند. در شرایطی که شبکه‌‌ای از اشیای مشابه را داشته باشیم، که با هنری ملی هم پیوند خورده باشند، قاعدتا با نظامی از رمزگذاری معنا روبرو هستیم که همچون سیستمی نمادین، و به مثابه نوعی زبان تخصصی عمل می‌‌کند. این قاعده را درباره‌‌ی همه‌‌ی اشیای هنری‌‌ای که به یک رسانه تبدیل می‌‌شوند می‌‌توان معتبر شمرد و درباره‌‌ی سکه‌‌ها هم به زودی درستی‌‌اش را نشان خواهم داد.

بر این مبنا وقتی به جامهای هخامنشی می‌‌نگریم، تنها با آوندهایی زیبا و گرانبها سر و کار نداریم، که در بافتی اجتماعی احتمالا کارکردی آیینی هم داشته‌‌اند. بلکه در اینجا با نوعی زبان تصویری و قالب عام نمادپردازی روبرو هستیم که مفهومی را منتقل می‌‌کرده است. رمزگشایی از معنای این جانوران بحثی مهم و پژوهشی مستقل است که باید در رساله‌‌ای مجزا بدان بپردازیم. اما در حد نوشتار کنونی که محورش تاریخ هنر است، می‌‌توان به این حد بسنده کرد که جانورانی که بر پایه‌‌ی جامها بازنموده شده‌‌اند، بی‌‌شک در عصر هخامنشی معنایی مشخص را در سازندگان و به کار گیرندگان‌‌شان تداعی می‌‌کرده‌‌اند. در کل موجوداتی که بر پایه‌‌ی جامها بازنموده شده‌‌اند را می‌‌توان به چند رده‌‌ی مشخص تقسیم کرد.G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Rhyton in style of Achaemenid Dynasty (5th-6th C. BCE),.jpg

Rhyton in style of Achaemenid Dynasty (5th-6th C. BCE), silver, Persia, Grand Tour; unmarked.جام سبک ترکیبی هیتی-هخامنشی، قرن ششم پ.م

یکی از مهمترین و کهنترین رده‌‌ها که تا اینجای کار نمونه‌‌هایی از آن را دیدیم، به نقش‌‌مایه‌‌ی شیر مربوط می‌‌شود. به زودی خواهیم دید که شیر در همه‌‌ی رسانه‌‌های وابسته به سبک ملی پارسی با بسامدی فراوان تکرار می‌‌شود و آشکار است که نمادی برای ایران، پارسی و مهر قلمداد می‌‌شده است. در جامهای هخامنشی بخش عمده‌‌ی آثاری که عالی‌‌ترین پرداخت و گرانبهاترین مواد اولیه را دارند، نقش‌‌مایه‌‌ی شیر را به صورت طبیعی یا با افزوده‌‌هایی تخیلی بازنمایی می‌‌کنند. در عین حال نمونه‌‌هایی هم داریم که بر اساس سنتی کهنتر ساخته می‌‌شوند. نمونه‌‌اش جامی است که در دوران کوروش بزرگ یا کمبوجیه ساخته شده و شیر را با سبک هنر هیتی-هوری نشان می‌‌دهد که در آن هنگام هزار سال پیشینه داشته است.

معنای شیر در جامها را باید با توجه به معنای این جانور در رسانه‌‌های دیگر – و به ویژه سکه‌‌ها و لول‌‌ها- واگشایی کرد. شواهدی فراوان هست که نشان می‌‌دهد شیر از ابتدای کار (حتا در هنر جیرفت) نمادی برای خورشید و ایزدی جنگاور همتای مهر بوده است. دست کم از ابتدای دوران هخامنشی و دوران کوروش بزرگ نقش شیر همچون علامتی ملی و در پیوند با خورشید در رسانه‌‌های گوناگون تکرار می‌‌شود و احتمالا در جامها هم این جانور همین دلالت را داشته است.

http://www.mahboubiancollection.com/images/art_of_the_medes/s15%20b.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-500 افغانستان؟.jpgبلخ- هرات (؟)، حدود ۵۰۰ پ.م

 

https://bidspirit-images.global.ssl.fastly.net/alma/cloned-images/127341/003/003.jpg

https://bidspirit-images.global.ssl.fastly.net/alma/cloned-images/127341/001/a_ignore_q_80_w_1000_c_limit_001.jpg جام نقره، ایران مرکزی، قرن پنجم پ.م (حدس می‌‌زنم جعلی باشد)

گذشته از نقش شیر، رده‌‌های دیگری هم داریم از نظر تاریخی قدیمی‌‌ترین‌‌شان به جامهای گاوسان و گوزن‌‌سان مربوط می‌‌شوند. این نوع جامها حتا قدیمی‌‌تر از جام شیرسان در اسناد تاریخی نمایان می‌‌شوند و قدمت‌‌شان به موج نخست آریایی‌‌ها در میانه‌‌ی هزاره‌‌ی دوم پ.م باز می‌‌گردد.

آشکارا نوعی تقسیم‌‌بندی شمالی جنوبی بر این دو رده‌‌ی خویشاوند حاکم بوده است. یعنی تا دوران هخامنشی همچنان آریایی‌‌های مستقر در نیمه‌‌ی شمالی ایران زمین –مثل هیتی‌‌ها، سکاها و کیمری‌‌ها- که با خاستگاه جغرافیایی نژادشان ارتباط بیشتری داشته‌‌اند، گوزن را بیشتر محترم می‌‌شمردند و در مقابل در نواحی جنوبی نماد گاو اهمیت بیشتری داشته است. گاو البته علامتی کهنتر هم هست و پیش از ورود آریایی‌‌ها از همان ابتدای شکل‌‌گیری جوامع یکجانشین در ایران زمین رواج داشته است. با این حال از همان ابتدا گرانیگاه بازنمایی‌‌اش بیشتر جنوبی بوده و بر محور آسورستان- ماد-هرات به پایین محدود می‌‌شده است. ورود آریایی‌‌ها از سویی ارج نهادن به گوزن و از سوی دیگر ترکیب نقش گاو با جامهای اولیه را به دنبال داشت.

درباره‌‌ی گاو این را بر اساس متون اوستایی و هیتی و ودایی می‌‌دانیم که استعاره‌‌ای برای گیتی شمرده می‌‌شده و نمادی برای ثروت و نیکبختی و در ضمن زنانگی و نیروی پرورنده‌‌ی طبیعت بوده است. گوزن هم احتمالا شکلی وحشی از همین نیروی بنیادین گیتیانه را نمایندگی می‌‌کرده است. هرچند جوامع آریایی شمالی دیرتر نویسا شدند و در این مورد متونی بسیار اندک از خود به جا گذاشته‌‌اند.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Silver and gold rhyton terminating in the forepart of a stag, 14th–13th century b.c.. Hittite Empire.jpgجام هیتی، قرن چهاردهم پ.م

Silver rhytа with stag protomae - part of the #VassilBojkovCollection. - The #artefact is now on display at the National Gallery in Sofia, Bulgaria. You are invited to visit "The Golden Fleece. The Quest of the Argonauts" exhibition that will be open to the public until the 10th of June. The event is part of the European Year of Cultural Heritage 2018 initiative. #EuropeForCultureتراکیه، ۳۵۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-450 Achaemenid Gilded Silver Rhyton with a Stag Protome ۳۱ سانت.jpgایران مرکزی، ۳۱ سانتی‌‌متر، حدود ۴۰۰ پ.م 

بنابراین یک رده‌‌ی باستانی جامهای گاوسان-گوزن‌‌سان را داریم که تا حدودی توزیع شمالی-جنوبی دارند و احتمالا نماد آبادانی گیتی و رفاه و ثروت و در ضمن زایندگی و نیروهای زنانه بوده‌‌اند. این جامها دو مسیر متفاوت و پرشاخه‌‌ی تکاملی را به شکلی واگرا طی کرده‌‌اند. کهنترین جامهای گوزن‌‌سان قالبی طبیعت‌‌گرایانه داشتند و به ویژه تناسبی طبیعی را میان شاخ و سر گوزن نمایش می‌‌دادند. این گرایش همچنان در مناطق شمالی ایران زمین باقی ماند و هم در دوران هخامنشی و هم بعدتر در عصر اشکانی جامهایی چشمگیر داریم که در آنها گوزن به شکلی واقع‌‌گرایانه تصویر شده و احتمالا بخش عمده‌‌ی این آثار در نیمه‌‌ی شمالی ایران زمین و به سبک هنری آریایی‌‌های موج نخستین (هیتی-میتانی-اوستایی-ودایی‌‌) وفادار مانده‌‌اندLate Classical Greek Bronze Rhyton with a Stag Protome | Flickr - Photo Sharing!

Rhyton with a Stag. Asia Minor/Black Sea coastal region 4th–2nd century B.C.جام برنز، ۳۷ سانتی‌‌متر، ساحل دریای سیاه، آناتولی، قرن چهارم پ.م

با این حال در دوران هخامنشی دو گرایش افراطی در کنار این سنت قدیمی طبیعت‌‌گرایانه داریم که تناسب عادی میان سر و شاخ گوزن را به کلی به هم می‌‌زنند. در سبک محلی سکایی که شباهتی چشمگیر با سبک محلی ایران مرکزی داشت و نمونه‌‌های بسیار کهنترش را در سیلک و ایلام می‌‌بینیم، شاخ به شکلی اغراق‌‌آمیز تصویر شد و در نتیجه گوزنها گاه به حاشیه‌‌هایی انتزاعی در کناره‌‌ی شاخهای عظیم و پرشاخه‌‌شان بازنموده می‌‌شدند. همچنان که دو هزار سال پیشتر در سفال‌‌نگاره‌‌های سیلک و شوش بزها به همین ترتیب با شاخهایی عظیم و پیچ خورده بازنموده می‌‌شدند.

Treasures of Bulgaria - one photo per day - Page 2 - SkyscraperCityگنجینه‌‌ی پاناگیوریشته، تراکیه، ۳۵۰ پ.م

در برابرِ این شیوه‌‌ی محلی، سبک ملی پارسی بیشتر به کوچک نمودن شاخها و تبدیل کردن‌‌شان به نوعی زایده‌‌ی تزئینی گرایش داشت. در این سبک سر گوزن تقریبا همسان با سر گاو بازنموده می‌‌شد و شاخها به شکلی اغراق‌‌آمیز کوچک ساخته می‌‌شد. احتمالا این گرایش در میل به همسان‌‌سازی رمزپردازی‌‌های شمالی و جنوبی ریشه داشته و تلاش می‌‌کرده سلیقه‌‌های سرزمینهایی که گاو و گوزن را مقدس می‌‌شمردند را به هم نزدیک کند.

کوچک شدن شاخها در ضمن نشانه‌‌ی جنسی هم هست. چون شاخ بزرگ و پیچاپیچی که در هنر سکایی همچنان رواج خود را حفظ می‌‌کند، به گوزن نر تعلق دارد. در حالی که گاو نماد زمین و باروری بوده و با زنانگی پیوند خورده است. از این رو جامهای گوزن‌‌سان به خاطر تاکیدشان بر کوچک بودن شاخ، گویی جانور ماده را بازنمایی می‌‌کنند و به این ترتیب نظیره‌‌ای برای جامهای گاوسان قلمداد می‌‌شوند، که برخی از اینها اتفاقا شاخ بلندی دارند و گاو نر را بازنمایی می‌‌کنند. یعنی در جامهای گاو-گوزن‌‌سان نوعی گرایش جالب توجه داریم که در آن گاوها با شاخهایی بزرگ و گوزنها با شاخهایی کوچک بازنموده می‌‌شوند و از این رو از نظر ریختی به هم نزدیک می‌‌شوند.G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Panagyurishte Treasure تراکیه.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-350 Panaguyrishte gold treasure was unearthed in 1949 and has been dated to the 4th c. BC. It consists of 9 solid gold vessels,.jpg G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\ритон-голова барана-Гайманова могила.jpg G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\PANAGYURISHTE TREASURE.jpgجام زرین گوزن‌‌سان، گنجینه‌‌ی پاناگیوریشتِه، تراکیه، اواخر قرن چهارم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-400 Late Classical, ca. 400 B.C.E., Allegedly from the Black Sea Region.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-400 Greek_Gilt-silver_Rhyton_(Libation_Vessel)_In_the_Form_of_a_Stag's_Head.jpg جامهای گوزن‌‌سان، منطقه‌‌ی اطراف دریای سیاه (استان هخامنشی لودیه یا تراکیه‌‌)، حدود ۴۰۰ پ.م

این را هم باید در نظر داشت که هم گاو نر نزد اقوام باستانی ایرانی با ایزد جنگاور توفان پیوندی داشته است، و چه بسا که قاعده‌‌ای مشابه درباره‌‌ی گوزن هم صادق باشد. چون دست کم در اوستا جانورانی که شاخ و دندان بزرگ دارند با بهرام که خدای باد و توفان است و همتای ایندره، پیوندی برقرار می‌‌کنند و جلوه‌‌ی او محسوب می‌‌شوند.

در این بستر اساطیری کوچک شدن شاخ گوزن بر جامها معنادار است. چون کوچک کردن شاخها گاه منتهی می‌‌شده به حذف‌‌شان یا تبدیل‌‌شان به زایده‌‌ای. چنان که گویی گوزنی ماده یا نابالغ را نمایش دهد. این شیوه‌‌ی غیرعادی از بازنمایی گوزن به نظرم زیر فشار نقش محبوب‌‌تر گاو انجام پذیرفته که با منابع اوستایی و سنت دیرینه‌‌تر ایران مرکزی پیوندی استوارتر داشته است. این گرایش به حذف شاخ، که شاخص اصلی متمایز کننده‌‌ی گوزن و گاو است، در اواخر دوران هخامنشی به آنجا کشید که جامهایی با سر آهو و بدون شاخ ساخته می‌‌شد، و این نوعی نوآوری زودگذر بود که پس از فروپاشی دولت هخامنشی چندان نپایید و این احتمالا دلیلی است بر این که آهو در مقابل گاو و گوزن اهمیت نمادین چندانی نداشته و بیشتر همچون میانگینی بین این دو برای مدتی کوتاه اهمیت یافته است. بنابراین می‌‌توان از دو رده‌‌ی جامهای گاوسان جنوبی و گوزن‌‌سان شمالی سخن گفت که در مقطعی خاص در محل تلاقی‌‌شان در ایران غربی جامهای آهوسان را پدید آوردند.

پس وقتی به جامهای گاوسان می‌‌نگریم با چندین لایه‌‌ی متفاوت از رمزگذاری معنا روبرو هستیم. از سویی تقابل گاو و گوزن را داریم که بر محور شمالی-جنوبی و نظمی قومی استوار است. از سوی دیگر پیوند گاو با جوامع یکجانشین کشاورز و ارتباط گوزن با قبیله‌‌های کوچگرد رمه‌‌دار را داریم. در مرتبه‌‌ی سوم رمزگذاری جنسی‌‌ای را می‌‌بینیم که گاو را از طرفی به خاطر شاخ هلال مانندش با ماه و آبهای بارور کننده و زنانگی مربوط می‌‌سازد، و از طرف دیگر به خاطر ماغ کشیدن‌‌اش و ادرار پرحجمش با تندر و باران و بنابراین خدای نرینه‌‌ی توفان پیوند می‌‌زند.

در این بافت پیچیده، الگوی عمومی‌‌ای که می‌‌بینیم آن است که نقش‌‌مایه‌‌ی گاو و گوزن به هم نزدیک می‌‌شوند، و همچون قالبی عمومی به کار گرفته می‌‌شوند که –با توجه به نقشهای ساقه‌‌ی جامها- گویا بیشتر با زنانگی و باروری پیوند داشته باشند. یعنی در عصر هخامنشی جامهای گاوسان و گوزن‌‌سان احتمالا با نیروهای زنانه و باروری و زمین چفت و بست می‌‌شده‌‌اند و آناهیتا بوده که بهرام را از میدان به در کرده است.

جام سفالین، آپولیا، جنوب ایتالیا، حدود ۳۷۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Sasanian period.jpg جام زر و سیم، دوران ساسانی، ایران مرکزی، قرن چهارم میلادی 

قالبی که برای جامهای گاو-گوزن‌‌سان در عصر هخامنشی شکل گرفت، به شکلی چشمگیر دیرپا و ماندگار بود. چندان که تا قرنها بعد جامهایی را می‌‌بینیم که دقیقا در همین چارچوب ساخته می‌‌شوند. مثلا جامی از عصر ساسانی در دست داریم که در چشم غیرمتخصصان تفاوت چندانی با جامی مشابه ندارد که هزار سال زودتر در تراکیه یعنی گوشه‌‌ای دیگر از قلمرو شاهنشاهی پارسی ساخته شده است.

Giclee Print: Rhyton in Shape of Deer's Head with Dionysiac Scene : 24x18inتراکیه، قرن سوم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\northern Italy 5-4th C. BCE. Musei Civici, Trieste.jpgاتروسک، شمال ایتالیا، اواخر قرن پنجم و اوایل قرن چهارم پ.م 

پایداری این سبک هنری تنها به تداومش در زمان محدود نیست، و گسترش مکانی‌‌اش را هم شامل می‌‌شود. به همان ترتیبی که چنین نقش‌‌مایه‌‌ای در ایران غربی و حواشی‌‌اش هزار سال دوام می‌‌آورد، در خودِ دوران هخامنشی نیز رونوشت‌‌هایی از آن را می‌‌بینیم که در منطقه‌‌ی سامی‌‌نشین شمال ایتالیا (اتروریا) یا نواحی یونانی‌‌نشین جنوب شرقی ایتالیا (ماگنا گرایکیا) ساخته می‌‌شده‌‌اند و اینها سرزمینهایی بیرون از قلمرو کشور پارس بوده‌‌اند که به ترتیب با استانهای فنیقیه و لودیه از سویی و ایونیه و مقدونیه از سوی دیگر ارتباط تجاری و فرهنگی داشته‌‌اند. جامهای خارج از قلمرو کشور پارس البته از نظر مواد اولیه و پرداخت قدری ارزان‌‌قیمت‌‌تر و ساده‌‌تر هستند و به جای زر و سیم اغلب از سفال رنگ شده ساخته می‌‌شده‌‌اند. اما روشن است که  سرمشق‌‌شان جامهای هخامنشی بوده و همان سبک ملی پارسی را تقلید می‌‌کنند.Thracian with spear and sauroter G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-350 تراکیه.jpgجامهای زر و سیم هخامنشی؛ تراکیه، قرن پنجم پ.م

Rhyton (drinking horn) with gazelle protome Late 6th-4th century BC Partly gilt silver H. 28.6 cm; D. 13.5 cm Purchase | Louvre Museum | Paris ایران مرکزی، قرن پنجم پ.م 

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-350 GREEK POTTERY SHEEP HEAD RHYTON MID-4TH CENTURY B.C. Probably from Tarentum.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-330 attributed to the Painter of Leningrad Tarentum Apulia Italy 340-330 BCE.jpgتارنتوم و آپولیا، جنوب ایتالیا، میانه‌‌ی قرن چهارم پ.م Giclee Print: Bulgaria, Plovdviv, Rozovec, Rhyton : 24x18inبلغارستان، قرن سوم پ.م 

 

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1300 هیتیBull Rhyton from Central Anatolia Hittite at Met c.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1350 هیتی 18.01 - 12.8 - 21.49 cm).jpg جام هیتی، ۵/۲۱ در ۱۸ در ۸/۱۲ سانتی‌‌متر، مرکز آناتولی، قرن چهاردهم پ.م

جامهای گاوسان تقریبا همزمان با نمونه‌‌های گوزن‌‌سان در اسناد تاریخی پدیدار می‌‌شوند و قدیمی‌‌ترین نمونه‌‌های فلزی‌‌شان در قلمرو هیتی-میتانی ساخته شده و سی و چهار قرن قدمت دارند. با این حال نمونه‌‌های گاوسان شماری کمتر و آرایه‌‌هایی ساده‌‌تر از جامهای گوزن‌‌سان دارند. نمونه‌‌های سفالی مشابهی از این جامها در قلمرو ایلام یافت شده که می‌‌توان آنها را همچون حلقه‌‌ی واسطه‌‌ی آثار هخامنشی و هیتی در نظر گرفت.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-600 ؟images.jpgایلام (؟)، اوایل قرن ششم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\1200-550\-650 ق ۷ پ م.jpgشمال غربی ایران، اواخر قرن هشتم پ.م

در کنار جامهای گوزن‌‌سان شمالی که بیشتر در منطقه‌‌ی سکانشین آناتولی و کریمه و شمال بالکان تمرکز یافته‌‌اند، و در بافت هنر ملی پارسی گردشی تدریجی به سمت کوچک شدن شاخ را نشان می‌‌دهند، بخشهای جنوبی‌‌تر خاستگاه جامهای گاوسان هستند. این جامها از ابتدای هزاره‌‌ی اول پ.م در مناطق مرکزی ایران و به ویژه منطقه‌‌ی مارلیک-املش در بافتی سفالین ظاهر می‌‌شوند و به زودی با جامهای ظریفتر ایلامی که فلزی هستند پیوند می‌‌خورند. جامهای گاوسان از نظر ریختی موازی با نمونه‌‌های شمالی تحول پیدا می‌‌کنند و آنان نیز در اواخر دوران هخامنشی گرایشی به کوچک نمایاندن شاخ دارند.

نقش گاو در این جامها کمابیش همان است که در سرستونهای تخت جمشید و سایر عناصر معمارانه‌‌ی هنر ملی پارسی هم بازتابش را می‌‌بینیم. تا پایان قرن پنجم پ.م تاکیدی بر بزرگی شاخها و خمیدگی‌‌شان دیده می‌‌شود و اغلب گاوها با سر و گردن و دو پای جلویی نمایانده می‌‌شوند. گویی که نشسته‌‌اند. این مهمترین تفاوت ریختی جامهای گاوسان و گوزن‌‌سان است. چون در نوع دوم تنها سر گوزنها بازنموده می‌‌شود و پاها جز در نمونه‌‌های بسیار قدیمی هیتی در جام جایی پیدا نمی‌‌کنند.

A very invaluable and rare Siver Rhyton of a seated bull, Jaam-e Jahaan Namaa exhibition, Bonyad museum, from a collection of Shah's courtieres and generals' properties that were put into requisition following the revolution of 1979. Silver rhytons such as this were ubiquitous and used as a drinking vessel in ancient Persia, especially during the reign of the Achaemenids. It is persumed that this specific vessels were used fro drinking wine and other beverages in the ceremonies. Rezza Abbassi mجام سیمین گاوسان، ایران مرکزی، موزه‌‌ی رضا عباسی، قرن پنجم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Achaemenid_Silver_Rhyton1.jpgایران مرکزی، موزه‌‌ی متروپولیتن، قرن پنجم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-400 Bulgarian Heritage هخامنشی.jpg بلغارستان، قرن پنجم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Persian silver vessel. V th century B.C..jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Achaemenid, c. 5th century B.C..jpg جام سیمین، پارسه (؟)، قرن پنجم پ.م

جامهای گاوسان نسبت به جامهای گوزن‌‌سان شکل استانده شده‌‌تری دارند و با توجه به بسامد بیشتر تکرارشان چنین می‌‌نماید که با سبک هنر ملی نیز پیوندی استوارتر داشته باشند. با این حال نوآوری‌‌های سبکی در برخی از نمونه‌‌های این جام هم دیده می‌‌شود. یکی از آثار جالب توجه در این مورد جام سیمین یافته شده در پوروینا واقع در رومانی امروزین است که در آن حفره‌‌ای به جای شاخها و چشم بر جام وجود داشته و معلوم است که این بخشها را با طلا یا سنگ قیمتی ساخته‌‌اند. نکته‌‌ی جالب توجه درباره‌‌ی این جام آن است که بنا به سنت هیتی که قدمتش به بیش از هزار سال پیش باز می‌‌گردد، در ساقه‌‌ی جام نقش ایزدبانویی بازنموده شده که همین جام را در دست دارد و بر اساس آن می‌‌توان دریافت که سر جانوری که حالا ابتر شده، گاو ماده بوده و شاخهایی کوتاه داشته است.Silver rhyton, Poroina Mare, Romania, 3rd century BC

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Silver rhyton from Poroina, Romania. End of the 4th century BCE. Thracian.jpgجام سیم و زر، پوروینا، رومانی، قرن چهارم پ.م

درباره‌‌ی جامهای گاوسان هم همان الگویی که درباره‌‌ی جامهای گوزن‌‌سان دیدیم تکرار می‌‌شود. یعنی در خارج از قلمرو سیاسی کشور پارس در مناطقی که با ایران ارتباطی فرهنگی و تجاری داشته‌‌اند، نمونه‌‌هایی داریم که آشکارا از سبک هنری رایج در قلمرو هخامنشی تاثیر پذیرفته‌‌اند، و تقریبا همان را عینا بازتولید می‌‌کنند. اما ماده‌‌ی خام‌‌شان به جای فلز گرانبها، سفال رنگ شده است. در جنوب بالکان و جنوب ایتالیا که یونانی‌‌نشین بوده و در شمال ایتالیا که فنیقی‌‌نشین بوده نمونه‌‌هایی از این دست را سراغ داریم که شباهتی چشمگیر با هم دارند و آشکارا هردو از سرمشقی یکسان الهام گرفته‌‌اند.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-330 attributed to the Painter of Leningrad Tarentum Apulia Italy 340-330 BCE.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-450 Greek Art of the Fifth Century B.C..jpgجامهای سفالی گاوسان، از یونان، قرن پنجم پ.م (پایینی) و تارنتوم، ایتالیا، قرن چهارم پ.م (بالایی)

مقایسه‌‌ی کیفیت ساخت در جامهای ساخته شده در درون و بیرون قلمرو دولت هخامنشی، هردو مربوط به میانه‌‌ی قرن چهارم پ.م:

AN APULIAN RED-FIGURED RHYTON Circa 350-340 B.C. Molded in the form of a bull's head, black-glazed with added white for the horns, the ridged poll with incised details, the eyes reserved, the iris and pupil in black outlined in white, the bowl with a winged Nike seated on a rock, a phiale in her outstretched left hand, palmette complexes on either side of the strap handle, a band of dotted egg on the flaring rim 7½in. (19.1cm.) long آپولیا، جنوب ایتالیا، بیرون قلمرو سیاسی پارس

GetaiGold&Silver Armor - Romanian History and Culture استان هخامنشی تراکیه، رومانی امروزین

A GREEK POTTERY RHYTON CLASSICAL PERIOD, CIRCA MID 4TH CENTURY B.C. Probably from Tarentum, of unglazed buff-colored fabric, molded in the form of a sheep's head, with projecting triangular ears, short splayed horns, and lidded convex almond-shaped eyes, the bowl with a flaring rim and a strap handle 9½ in. (24.1 cm.) longجام سفالی گوسفندسان، ۱/۲۴ سانتی‌‌متر، احتمالا تارنتوم، جنوب ایتالیا، میانه‌‌ی قرن چهارم پ.م

A WESTERN ASIATIC POTTERY RHYTON circa 5th-4th century b.c. Perhaps Achaemenid, with a bull's head protome, the wide almond-shaped eyes with articulated pupils and irises below ridged and incised brows, the nose stippled, the pattern of the grooved ridges of the dewlap accented by the horizontal bands painted on the conical bowl, with a single handle in back and a flaring lip, the spout a protruding through the chin 9 in. (22.8 cm.) longجام سفالی گاوسان، ۸/۲۲ سانتی‌‌متر، احتمالا ایران مرکزی، قرن پنجم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-330 Deer's-head rhyton. South Italian, 350-325 B.C..jpg جام سفالی آهوسان، جنوب ایتالیا، ۳۵۰-۳۲۰ پ.م

رده‌‌ی دیگری از جامها، بر محور بز ساخته شده‌‌اند و اینها در ایران جنوبی قدمتی چشمگیر دارند و نمونه‌‌هایی اولیه از طرحشان را از هزاره‌‌ی سوم پ.م سراغ داریم. برخی از جامهای بزسان که کیفیتی همتای بهترین شاهکارهای عصر هخامنشی دارند، حتا پیشتر از ظهور کوروش بزرگ و در ابتدای هزاره‌‌ی اول پ.م در منطقه‌‌ی ایلام و ایران مرکزی پدیدار می‌‌شوند. چنان که در جلدهای پیشین این پژوهش نشان دادیم، در جهان باستان ایلام کانون بی‌‌رقیب فلزکاری بوده و بخش عمده‌‌ی نوآوری‌‌های هنری مربوط به فلزکاری در آنجا آغاز شده است. با توجه به این که کهنترین جامهای جانوری سبک نو (با بدنه‌‌ی شاخی شکل) هم در ابتدای هزاره‌‌ی اول پ.م در قلمرو فرهنگی ایلام ساخته شده، نقش‌‌مایه‌‌ی بز را می‌‌توان به همراه جفت گوزن-گاو یکی از کهنترین نمادهای به کار گرفته شده در هنر جامها در نظر گرفت.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-700 Silver and electrum, 8th-6th century B.C.E. H. 13.5 cm.jpg

https://japanesemythology.files.wordpress.com/2012/09/4231565321_3f6b571816_z.jpgدو جام ایلامی از اواخر قرن هشتم پ.م: بالایی) نقره و الکتروم، ۵/۱۳ سانتی‌‌متر؛ پایینی) سفالی، موزه‌‌ی متروپولیتن

Silver rhyton with goat protome and death of Orpheus - part of the #VassilBojkovCollection. - The #artefact is now on display at the National Gallery in Sofia, Bulgaria. You are invited to visit "The Golden Fleece. The Quest of the Argonauts" exhibition that will be open to the public until the 10th of June. The event is part of the European Year of Cultural Heritage 2018 initiative. #EuropeForCultureسیمین، احتمالا آناتولی، اواخر قرن پنجم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-500 -400_Protome_de_bouquetin_en_bronze_Provenance_inconnue.jpgمفرغ، ایلام، قرن ششم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Rhyton) in lapis lazuli and gold Iran, Achaemenid, 6th_5th century BC.jpgلاجورد و زر، ایلام، قرن ششم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\1200-550\-750 Rhyton. 8th century BC, length 55.5 cm. Bamborskaya Polyana near Gudauta, Abkhazia..jpgجام مفرغ، ۵/۵۵ سانتی‌‌متر، ابخازیا، قفقاز، قرن هشتم پ.م

 

 

  1. Kawami, 1992.
  2. Treiner and Krtycev, 2000: 55-67; Masson and Pugachenkova, 1959.
  3. 28 Kopf-Rhyta
  4. Wieland, 2013: 28–34.
  5. Koehl, 2006; Manassero, 2007.
  6. Rhyton
  7. Wissowa, 1935: 643-645.
  8. Ventris and Chadwick, 1973: 330.
  9. Boardman, 2001.
  10. Hoffmann, 1989: 131-166.
  11. Caesar, De bello gallico, 6.28.
  12. Nonnus of Panopolis
  13. Dionysiaca
  14. Dionysiaca XII 361-362.
  15. Jäger, 2006a: 199-201.
  16. Kim Won-yong, 1984: 1-26.
  17. http://www.iranicaonline.org/articles/rhyton-vessel
  18. Curtis, 2000: 55.
  19. Wilkinson, 1955: 221-223.
  20. 45 Shumei Collection

 

 

ادامه مطلب: گفتار  دوم: جامهای پارسی (۲)

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب