پنجشنبه , آذر 22 1403

بخش نخست: پیش‌‌‌‌‌‌‌‌داشت‌‌‌‌‌‌‌‌ها – گفتار دوم: درباره‌‌‌‌‌‌‌‌ی نگارش نام‌‌‌‌‌‌‌‌ها

بخش نخست: پیش‌‌‌‌‌‌‌‌داشت‌‌‌‌‌‌‌‌ها

گفتار دوم: درباره‌‌‌‌‌‌‌‌ی نگارش نام‌‌‌‌‌‌‌‌ها

تاریخ‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که امروز در ایران منتشر می‌‌‌‌‌‌‌‌شود، گذشته از نقاط نقدپذیری مانند پیروی چشم و گوش بسته از متن‌‌‌‌‌‌‌‌هاي اروپایی، ترجمه‌‌‌‌‌‌‌‌مداری و تألیف‌‌‌‌‌‌‌‌گریزی، یک ویژگی مشترک دیگر هم دارند و آن آشفتگی‌‌‌‌‌‌‌‌شان در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌ی نام‌‌‌‌‌‌‌‌هاست.

هنگام نوشتن تاریخ یونان باستان، در کل چند رده از نام‌‌‌‌‌‌‌‌ها بسیار تکرار می‌‌‌‌‌‌‌‌شوند.

نخستین رده، نام‌‌‌‌‌‌‌‌های یونانی هستند که معمولاً در زبان‌‌‌‌‌‌‌‌های اروپایی با نگارشی هم‌‌‌‌‌‌‌‌ارز با املای یونانی‌‌‌‌‌‌‌‌شان نوشته می‌‌‌‌‌‌‌‌شوند، اما با واج‌‌‌‌‌‌‌‌بندی‌‌‌‌‌‌‌‌ای جدید و متأثر از خوانش امروز انگلیسی یا فرانسوي خوانده می‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. برای آن که موضوع روشن‌‌‌‌‌‌‌‌تر شود، لازم است مثالی بزنم. در متن‌‌‌‌‌‌‌‌هاي یونانی باستان، یکی از نام‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که بسیار تکرار شده، لودیا () است. این نام را در برگردان‌‌‌‌‌‌‌‌های اروپایی، با برگرداندنِ حرف به حرفِ این اسم، به Lydia تبدیل کرده‌‌‌‌‌‌‌‌اند که آوانگاری دقیق و درستی است. اما مشکل در این‌‌‌‌‌‌‌‌جاست که بیشتر اروپاییانِ امروز حرف y/u را با صدای «ای» می‌‌‌‌‌‌‌‌خوانند، نه «او» که در یونان باستان رایج بوده است. از این رو، در زبان‌‌‌‌‌‌‌‌های انگلیسی و فرانسوي نامي که با نگارشی درست از یونانی نقل شده «لیدیا» خوانده می‌‌‌‌‌‌‌‌شود. مترجمان ایرانی هم، معمولاً همین واژه را با همین واج‌‌‌‌‌‌‌‌نگاری در متن‌‌‌‌‌‌‌‌هاي خود وارد می‌‌‌‌‌‌‌‌کنند و تنها کاری که برای ایرانی‌‌‌‌‌‌‌‌تر کردنش انجام می‌‌‌‌‌‌‌‌دهند تبدیل کردن «یا»ی آخر اسم‌‌‌‌‌‌‌‌های مکان به «یه» است که در زبان‌‌‌‌‌‌‌‌های فارسی و یونانی ریشه‌‌‌‌‌‌‌‌ای مشترک دارد و درست است. یعنی ی یونانی را یک بار اروپایی کرده، و بعد ایرانی می‌‌‌‌‌‌‌‌کنند، و به صورت لیدیه یا لیدی در می‌‌‌‌‌‌‌‌آورند، که به این شکل هرگز رواج نداشته است.

این مشکل هنگامی که به واژگان یونانی دارای حرف‌‌‌‌‌‌‌‌هاي، ، و می‌‌‌‌‌‌‌‌رسیم، وضعی بغرنج‌‌‌‌‌‌‌‌تر پیدا می‌‌‌‌‌‌‌‌کند. چون به عنوان مثال ی یونانی، که «خ» خوانده می‌‌‌‌‌‌‌‌شده، در زبان‌‌‌‌‌‌‌‌های فرانسوي و انگلیسی همتایی ندارد و بنابراین به «ک»، «چ» یا «ش» برگردانده می‌‌‌‌‌‌‌‌شود. به همین شکل، در بسیاری از موارد ، که در یونانی «ک» خوانده می‌‌‌‌‌‌‌‌شده، از مجرای املای لاتینی‌‌‌‌‌‌‌‌اش به زبان‌‌‌‌‌‌‌‌های اروپایی وارد شده، و چون خط لاتین در ابتدا فاقد این حرف بوده، به جای آن گذاشته‌‌‌‌‌‌‌‌اند که در زبان‌‌‌‌‌‌‌‌های اروپایی امروزین می‌‌‌‌‌‌‌‌تواند «س» (در فرانسوي) و «چ» (در ایتالیایی) هم خوانده شود. به این ترتیب نامی یونانی مانند که در اصل «کومِه» خوانده می‌‌‌‌‌‌‌‌شده در زبان‌‌‌‌‌‌‌‌های اروپایی به Cyme تبدیل شده و در شکل «سیمِه» به فارسی برگشته است. وقتی نوبت به حرف سیگما و ترجمه شدنش به «ز» برسد، یا ترجمه‌‌‌‌‌‌‌‌ی x به «گز»، «کس»، «کز» و… را در نظر بگیریم، می‌‌‌‌‌‌‌‌بینیم که ترجمه‌‌‌‌‌‌‌‌های ما از نام‌‌‌‌‌‌‌‌هاي یونانی وضعیتی به راستی نامطلوب دارند.

اروپاییان، به خاطر رواج برخی از حرف‌‌‌‌‌‌‌‌ها و واژگان یونانی در زبان‌‌‌‌‌‌‌‌شان، و برخورد روزمره‌‌‌‌‌‌‌‌شان با مشتقات برخی از این واژگان، گریزی از این تکثّرِ خوانش و استانده[1] نبودن نام‌‌‌‌‌‌‌‌ها ندارند. اما این مشکل در مورد زبان فارسی وجود ندارد. از این رو در این متن، برای پرهیز از آشفتگی‌‌‌‌‌‌‌‌هایی از این دست، برای خوانش نام‌‌‌‌‌‌‌‌های یونانی روشی استانده را برگزیده‌‌‌‌‌‌‌‌ام و نام‌‌‌‌‌‌‌‌ها و واژه‌‌‌‌‌‌‌‌ها را به همان شکلی که یونانیان باستان می‌‌‌‌‌‌‌‌خوانده‌‌‌‌‌‌‌‌اند نقل کرده‌‌‌‌‌‌‌‌ام.

رده‌‌‌‌‌‌‌‌ی دوم از نام‌‌‌‌‌‌‌‌هاي رایج در تاریخ یونان، فارسی است. نکته‌‌‌‌‌‌‌‌ی ناراحت‌‌‌‌‌‌‌‌کننده این است که آشفتگی یادشده از واژگان یونانی به نام‌‌‌‌‌‌‌‌ها و واژگان ایرانی هم تعمیم یافته‌‌‌‌‌‌‌‌اند. چنین است که نام «بَغَه‌‌‌‌‌‌‌‌بوخشَه»ی فارسی باستان، که از دو تکه‌‌‌‌‌‌‌‌ی بغ (خدا) و بوخشه (بخش) تشکیل شده و هر دو هم در فارسی امروز کاربرد دارد، به جای آن که به شکل اصلی‌‌‌‌‌‌‌‌اش یا با خوانش امروزینش (بغ‌‌‌‌‌‌‌‌بخش) روایت شود در قالب خوانشِ فرانسوی از ثبت یونانی‌‌‌‌‌‌‌‌اش به فارسی وارد می‌‌‌‌‌‌‌‌شود! این نام را در زبان یونانی به صورت مگابوسوس () ثبت کرده‌‌‌‌‌‌‌‌اند که در ثبت فرانسوی‌‌‌‌‌‌‌‌اش به Megabyse برگشته و «مگابیز» خوانده شده و به همین ترتیب در فارسی رواج یافته است. هم چنین است در مورد نام کمبوجیه و تبدیل شدنش به کامبیز، کوروش و دگردیسی‌‌‌‌‌‌‌‌اش به سیروس، و پریزاد و جعلش به پاریزاتیس.

بدیهی است که در این کتاب، نام‌‌‌‌‌‌‌‌هاي فارسی را به زبان فارسی نقل خواهم کرد. اما برای پرهیز از پیچیده شدن متن، در حد امکان شکل امروزین نام‌‌‌‌‌‌‌‌ها را ذکر می‌‌‌‌‌‌‌‌کنم و شکل فارسی باستانی‌‌‌‌‌‌‌‌اش را تنها در نخستین باری که به آن نام اشاره می‌‌‌‌‌‌‌‌شود خواهم آورد. به این ترتیب به جای پری‌‌‌‌‌‌‌‌زاتَه پریزاد و به جای بَغَه‌‌‌‌‌‌‌‌پاتَه بغ‌‌‌‌‌‌‌‌باد خواهم آورد. برای پرهیز از نامفهوم شدن متن، برخی از نام‌‌‌‌‌‌‌‌هاي جا افتاده در فارسی را به همان شکلِ رایج به کار می‌‌‌‌‌‌‌‌گیرم. مثلاً آتوسا را به آتَه‌‌‌‌‌‌‌‌سا تبدیل نمی‌‌‌‌‌‌‌‌کنم، پلوتارک و هرودوت را به همین شکل به کار می‌‌‌‌‌‌‌‌برم[2] و سارد را به جای شکل کهنش (اسپَردَه) به کار می‌‌‌‌‌‌‌‌گیرم.

 

 

  1. Standard
  2. 1. شکل درست این اسامی پلوتارخوس و هرودوتوس است.

 

 

ادامه مطلب: بخش نخست: پیش‌‌‌‌‌‌‌‌داشت‌‌‌‌‌‌‌‌ها – گفتار سوم: درباره‌‌‌‌‌‌‌‌ی منابع

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب