بخش دوم: اسطورهی معجزهی جغرافیایی یونان
گفتار سوم: داستان یونان اروپایی
سخن سوم: قصهی یونانیان اروپایی
نخست: روایت افلاطون
مهمترین نویسندهی یونان باستان، که آثارش به شکلی تقريباً کامل برای ما باقی مانده، افلاطون است. افلاطون، از دید بسیاری، بنیادگذار اندیشه و فلسفهی غربی است. با وجود اين، عبارتهای آسیا و اروپا بسیار به ندرت در آثارش به کار گرفته شده است. در رسالههای جمهور، کروتو، پارمنیدس، اوتیدِموس، اوتیفِرون، ایون، فائدون، دولتمرد، فیلبوس، تئه تتوس، مهمانی و سوفیست، که بخش مهمی از آثار وی را تشکیل میدهند، اصولاً هیچ اشارهای به واژهی آسیا و اروپا نشده است. در رسالهی نسبتاً گمنام مِنِگزِموس، واژهی آسیا پنج بار تکرار شده و هر پنج بار آن را به عنوان بخشی از قلمرو مطیع ایران ذکر کرده است. اگر بخواهیم دقیقتر سخن بگوییم، در تمام مواردی که در این متن عبارت آسیا ذکر شده، ترکیبی شبیه به «پارسیها که اربابان آسیا بودند» یا «پارسها که بر آسیا فرمان میراندند» نقل شده است. یکی از ترکیبها، به صورت «آسیایی» ذکر شده و به نبرد ماراتون ارجاع میکند و یونانیها را در برابر آسیاییها قرار میدهد. دیگری، دارای این عبارت است: «پارسیها که بر آسیا فرمان میراندند، و تا آن دوردستها، تا مصر…» این عبارت در ترجمههای کلاسیک انگلیسی به صورت «پارسیها که بر آسیا فرمان میراندند، تا مصر…» ترجمه شده است. این تنها موردی در نوشتارهای افلاطون است که شاید بتوان فرض کرد بر مبنای آن یونانیان مصر را هم جزو آسیا میدانستهاند. در این رساله یک بار هم عبارت اروپا به کار گرفته شده است و آن هم جایی است که افلاطون میگوید: «پارسیان، اربابان آسیا، اروپا را بردهی خود کردند…»
در رسالهی یکم آلکیبیادس، واژهی آسیا سه بار و اروپا یک بار تکرار شده است. عبارت آسیا یک بار در همین ترکیبِ آشنای «پارسها که ارباب آسیا هستند» دیده میشود. یک بار این ترکیب در عبارت آسیایی دیده میشود و یک بار هم جملهی «جایگاه تو در اروپاست نه آسیا…» به کار گرفته شده است. در رسالهی دوم آلکیبیادس واژهی آسیا به کار گرفته نشده است، و تنها یک بار به عبارت «فرمانروای کل اروپا» اشاره شده است.
در رسالهی لوسیس، عبارت آسیا در ترکیب «شاهزادهی آسیا» به کار گرفته شده است که منظور آسیای صغیر بوده است. در رسالهی قوانین، که اشارات فراوانی به سرزمينها و کشورهای مختلف دارد، عبارت آسیا دیده نمیشود و واژهی اروپا تنها یک بار در آن به کار گرفته شده است.
در رسالهی کریتیاس دو بار با واژهی آسیا برخورد میکنیم. یک بار این واژه با اروپا جمع بسته شده است و بار دوم آن را در ترکیب «لیبی و آسیا» میبینیم. ترکیب آسیا و اروپا در رسالهی گرگیاس هم دیده میشود. در تیمائوس هم درست مانند کریتیاس واژهی آسیا دو بار تکرار شده است و یک بار با لیبی و یک بار با اروپا جمع بسته شده است. در این رساله یک بار دیگر عبارت اروپا به کار رفته است و آن هم زمانی است که این گزاره نقل میشود: «مردان آتلانتیس بخشهایی از لیبی تا مصر را زیر سلطهی خود داشتند و اروپا را، تا تیرنه…».
در رسالهی جمهور افلاطون هیچ اشارهای به اروپا و آسیا نکرده است، اما چهار بار از فنیقیه و یک بار از مصر نام برده است. در رسالهی کریتیاس، در برابر دو باری که نام آسیا آورده شده سیزده بار به مصر اشاره شده، و اينها همه نشانگر آن است که یونانیان در این مقطع جایگاه جغرافیایی معنادار و برجستهای برای دو مفهوم آسیا و اروپا قائل نبودهاند. گویا از دید یونانیان باستان تنها وجه شباهت این نامها، آن بوده که ساحلهایی مشرف بر دریای اژه و مدیترانهی شرقی داشتهاند. گویا یونانیان سدهي ششم تا سوم پ.م. نامهای لیبی (جنوب)، مصر (جنوب شرقی)، فنیقیه (شرق)، آسیا (شمال شرقی) و اروپا (غرب) را به عنوان برچسبهایی برای مشخص کردن سواحل اصلی مشرف بر این دریا مورد استفاده قرار میدادهاند.
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب