تمرین (1)
به عنوان تمرینِ بحث یک گزاره میگویم: «آدمها حق ندارند تحت هیچ شرایطی دروغ بگویند». چه کسی موافق و چه کسی مخالف است؟ از دیدگاهتان دفاع کنید.
دانشجو (1): آدمها حق دارند در شرایطی دروغ بگویند، بعضی وقتها ممکن است با راستگویی جان یک نفر در خطر بیفتد. گاهی اوقات راست گفتن باعث میشود ضرر بزرگتری متوجه من یا دیگری شود و مصلحتی فوت شود.
دانشجو (2): ما در احادیث و روایات داریم که دروغ گفتن کلید همهی گناهان است. دروغ گفتن مانند گلولهی برفی است که وقتی از بالای کوه پرتاب شود، هرچه به پایین برسد بزرگ و بزرگتر میشود.
دانشجو (1): اتفاقاً در منابع داریم که در بعضی مواقع برای حل مسئلهای، مثلاً در هنگام اختلاف بین زن و شوهر، میتوانیم، و حتی واجب است که، دروغ بگوییم تا صلح برقرار شود. حتی در اسلام تقیه داریم که به همین مسئله برمیگردد.
دانشجو (2): افراد راستگو همیشه مورد استناد هستند و جملهای هست که حتماً قبولش دارید که میگوید: من از این نمیترسم که تو به من دروغ بگویی، از این میترسم که نمیتوانم به تو اعتماد کنم.
توجه کردید که هرچه پیش میرود بیشتر میتوان در مورد مسئله بحث کرد. وقتی به حرف طرف مقابل گوش میدهید میخواهید بیشتر حرف بزنید. وقتی میشنوید، آنچه را که میخواهید بگویید تنظیم کنید.
اکنون ساختار بحث دوستان را بررسی میکنیم. نفر اول از مصلحت صحبت کرد و مبنای استدلالش در ابتدا مصلحت بود. نفر دوم از نقطهی دیگری آغاز کرد و از احادیث و روایات گفت. نفر اول برای اینکه پاسخش را بدهد از همان مسیر استفاده کرد و از منابع دینی گفت؛ این یعنی حرف طرف مقابل را شنیده بود و در همان باب بحث کرد. اما نفر اول از آن باب بیرون آمد و طرف مقابل را خطاب قرار داد. خطاب قرار دادن طرف مقابل کار خطرناکی است. در بحث طرف مقابل را مخاطب قرار ندهید، مگر اینکه کاملاً از چیزی که میگویید مطمئن باشید. البته مخاطب قرار دادن یک خوبی دارد و آن این است که نشان میدهد من دارم به تو گوش میدهم و تو را میشنوم. ولی وقتی میگویید «شما خودتان هم قبول دارید که…» ممکن است طرف بگوید «خیر، من چنین چیزی را قبول ندارم». ممکن است بعد از اینکه کمی بحث کردید بتوانید پیشبینی کنید که طرف چه چیز را قبول دارد و از او تأیید بگیرید، ولی تا زمانی که مطمئن نشدهاید چنین کاری نکنید. البته این از دید ناظر بیرونی و از دید داور یک حرکت قوی است، ولی خطرناک است. در مورد فنهای پیچیده مراقب باشید. در مثالی که زدیم روند استدلال نفر دوم در یک خط بود و وابسته به حرف طرف مقابل بود و در همان چارچوب پاسخ داد.
پس حتماً گوش بدهید که طرف مقابل چه میگوید، کلیدواژههایش را دربیاورید و روی کلیدواژهها بحث کنید. کلیدواژهها را بیان کنید تا نشان دهید حرف طرف مقابل را فهمیدهاید.
فرض کنید یک نفر در خیابان به شما بگوید که الان شب است، در حالیکه شما میدانید روز است. آیا عصبانی میشوید؟
دانشجو: خیر، میگوییم لابد چیزی مصرف کرده است!
شاید هم نابیناست و یا شاید دچار توهم است. به هر حال کسی از این حرف عصبانی نمیشود. حال فرض کنید یک نفر به شما بگوید «از سر و وضعت بدم میآید». عصبانی نمیشوید؟ یا اینکه بگوید «پدرت دزد بوده است». این حرف او ناراحتکننده نیست؟ حتی ممکن است حرفهایی بزند که ناراحتکنندهتر باشد و شما با او درگیر شوید.
دنیایی وجود دارد به نام دنیای عینی و دنیای دیگری هست به نام دنیای زبان یا دنیای سخن. دنیای زبان در دنیای عینیای که ما میبینیم مؤثر است. دنیای عینی هم زبان را ترشح میکند. دنیای زبان استوار است و ترشح میشود و وابسته به دنیای عینی است. زبان تعیینکننده است. اگر در شهری همهی مردم بگویند پدر فلانی دزد است، آبروی طرف میرود. این یعنی زبان خطرناک است. ولی زبان همه چیز را تعیین نمیکند و آنچه در زبان رخ میدهد با آنچه در واقع رخ میدهد کاملاً متفاوت است. آنها را یکی فرض نکنیم. خطایی که ما معمولاً مرتکب میشویم این است که آن چیزی را که در زبان گفته میشود بیش از حد جدی میگیریم، گاهی بیشتر از آنچه که واقعاً در جهان خارج وجود دارد. یعنی شاید اگر شما در خیابان دویست نفر را ببینید که بگویند عجب شبی است و چه ستارگان زیبایی در آسمان است، در حالی که روز باشد، ممکن است به خودتان شک کنید که نکند من دارم اشتباه میکنم.
ادامه مطلب: تمرین (2)