پنجشنبه , آذر 22 1403

گفتار ششم: سردبیر کتاب هفته؟

گفتار ششم: سردبیر «کتاب هفته»؟

برکتِ عمده‌‌ی حضور توسی حائری در زندگی شاملو آن بود که هم در میان روزنامه‌‌نگاران و ادیبان جدی و هم در شبکه‌‌ای گسترده از روابط خویشاوندی جایگاهی و وجهه‌‌ای پیدا کرد و توانست با ایشان روابطی دوستانه برقرار کند. تا پیش از این تاریخ تمام کسانی که در ارتباط با او قرار داشتند عضو یا هوادار حزب توده بودند، اما پس از این ازدواج دایره‌‌ای گسترده‌‌تر از روابط اجتماعی گرداگردش پدیدار می‌‌شود. در میان این آشنایان تازه مهمتر از همه دکتر هشترودی بود که در مهرماه سال1340 شاملو را در «کتاب هفته» به کار گمارد.

درباره‌‌ی ماهیت ارتباط هشترودی و شاملو اغراقی در روایت‌‌های مرسوم دیده می‌‌شود. بارها در زندگینامه‌‌های شاملو تکرار شده که هشترودی برای شاملو به عنوان یک شاعر احترام قایل بوده و به این خاطر او را به همکاری در «کتاب هفته» فراخوانده است، اما این برداشت به کلی نادرست است. هشترودی در نوشته‌‌هایی که از خود به جا گذاشته به صراحت ذکر کرده که شاملو را شاعر توانایی نمی‌‌داند چون «شاملو بدون توجه به اصول و قواعد زبان فارسی شعر گفته و در واقع از شعرای فرانسوی زبان تقلید کرده است».[1]

عقیده‌‌ی دیگری که بسیار تبلیغ و ترویج می‌‌شود، آن است که «کتاب هفته» آفریده‌‌ی احمد شاملو بوده و اعتبار و محبوبیت‌‌اش در گروی نوآوری‌‌های وی بوده است. در حدی که در رسانه‌‌های رسمی و پایگاه‌‌های داده‌‌ها بر اینترنت عملا نام «کتاب هفته» با احمد شاملو گره خورده، و یکسره با او مربوط شده است. با مرور اسناد روشن می‌‌شود که این تصور نیز نادرست است. «کتاب هفته» مجله‌‌ای دیرپا و محبوب و اثرگذار بود که برای دو سال چاپ می‌‌شد و در این مدت سه سردبیر به خود دید که اولی‌‌اش شاملو بود. اما عمر سردبیری‌‌اش بسیار کوتاه، و احتمالا تنها یک هفته بوده است. یعنی این جمله‌‌ی بسیار مشهور که «احمد شاملو سردبیر کتاب هفته بود» تنها برای یک هفته در سراسر تاریخ مطبوعات اعتبار داشته است.

چنین می‌‌نماید که هشترودی -که آشنایی و ارادتی به توسی حائری داشت- با وساطت او شاملو را به سردبیری مجله‌‌ی تازه‌‌اش برگزیده باشد. در نخستین شماره‌‌ی این مجله اسم شاملو با این عنوان آمده است. اما به دلایلی که نمی‌‌دانیم، از شماره‌‌ی دوم به بعد دیگر شاملو سردبیر نیست. بعد از شماره‌‌ی نخست نام هشترودی را به جای شاملو در شناسنامه‌‌ي مجله می‌‌بینیم و پس از او علی اصغر حاج سیدجوادی و بعد از او محمود به‌‌آذین سردبیری مجله را بر عهده می‌‌گیرند. همه‌‌ی اینها هم راهی متفاوت و اغلب متضاد با شاملو را طی می‌‌کرده‌‌اند. بنابراین شاملو جز در نخستین شماره‌‌ -که هنوز ترکیب و قالب این رسانه مشخص نشده بود- نقشی در «کتاب هفته» ایفا نکرده و پیوندی که میان این نشریه و کارنامه‌‌ی خود برقرار کرده، نادرست و دروغین است.

برای ارزیابی نقش شاملو در «کتاب هفته» لازم است قدری دقیق‌‌تر روایت‌‌هایی که در این مورد وجود دارد را با شواهد و اسناد بیرونی مقایسه کنیم. شاملو پس از آن یک هفته‌‌ی طلایی، همچنان در دوران سردبیری حاج سید جوادی با «کتاب هفته» همکاری داشت، اما این فعالیتی به نسبت حاشیه‌‌ای و کوتاه مدت بود. سراسر دوران همکاری او با این مجله کمی بیش از شش ماه به درازا کشیده و تنها بیست و پنج شماره را شامل می‌‌شود. کتاب هفته بیش از دو سال منتشر می‌‌شد و بیش از صد شماره از آن به چاپ رسیده است. دوران همکاری شاملو با این نشریه تنها یک پنجم ابتدایی عمر آن را پوشش می‌‌دهد. شهرت و اهمیت این مجله هم از سال دوم آغاز شد و این شش ماهی بعد از آن بود که شاملو از آن جدا شده بود.

جدایی او از این نشریه هم با رسوایی همراه بود و چنان که بعدتر شرح خواهم داد، به خاطر چاپ مطلبی دزدی (گیلگمش به ترجمه‌‌ی منشی‌‌زاده) که به اسم خود منتشرش کرده بود، از آنجا اخراج شد. در زمانی که چنین خبطی کرد سردبیر «کتاب هفته» محمود به‌‌آذین بود که نوشته‌‌های شاملو را خوار می‌‌شمرد و چه در حزب توده و چه سایر جاها به او میدان نمی‌‌داد. چنان که مثلا در مجله‌‌ی «صدف» که سردبیرش بود و سخنگوی چپ‌‌گرایان در برابر مجله‌‌ی «سخن» بود، تنها یک بار متنی از شاملو چاپ کرد.

این که شاملو در «کتاب هفته» سردبیر نبوده، نقش مهمی بر عهده نداشته، و از آن اخراج شده، همه در سال‌‌های پیش از انقلاب اسلامی اموری بدیهی و روشن بوده‌‌اند و تنها طی دهه‌‌های بعدی است که با چرخش نسل‌‌ها و دگرگونی نظم‌‌های سیاسی و اجتماعی بایگانی‌‌های گذشته از یادها رفت و روایتی که شاملو بعدتر در این زمینه برساخت به کرسی نشست. اما اگر داده‌‌های مستند را مرور کنیم، می‌‌بینیم هم اهمیت «کتاب هفته» برای شاملو از آنچه می‌‌گوید بیشتر بوده، و هم شاملو در «کتاب هفته» کمتر از آنچه می‌‌گوید اهمیت داشته است.

شاملو هم خود در ابتدای کار علنی می‌‌گفته که با دلخوری و خشم از کتاب هفته جدا شده است. مثلا در شعرواره‌‌ای به نام «مجله‌‌ای کوچک» که در کتاب «ققنوس در باران» منتشر کرد،[2] با ارجاع‌‌هایی صریح همکار‌‌انش در «کتاب هفته» را قدری توهین‌‌آمیز به این ترتیب توصیف کرده: «…به هنگامی که همجنس‌‌باز و قصاب/ بر سرِ تقسیمِ لاشه/ خنجر به گلوی یکدیگر نهادند/ من جنازه‌‌ی خود را بر دوش داشتم/ و خسته و نومید/ گورستانی می‌‌جُستم/ کارنامه‌‌ی من/ «کارنامه‌‌ی بردگی»/ بود:/ دوره‌‌های مجله‌‌ی کوچک/ با جلدِ زرکوبش!…».

شاملو این «شعر» را در ۲۳ اسفند ۱۳۴۴ یعنی اندکی پس از جدایی از «کتاب هفته» نوشته و درست معلوم نیست چرا در چاپ‌‌های بعدی نوشتارهایش آن را به عباس جوانمردی تقدیم کرده، که بازیگر و کارگردان تئاتر بوده و به نظر نمی‌‌رسد در دعوایش با این مجله نقشی یا بدان ربطی داشته باشد.

اما شواهد نشان می‌‌دهد که «کتاب هفته» برای شاملو ارزش و اهمیتی بیش از یک بردگی موقت داشته است. در واقع برای نخستین بار با «کتاب هفته» بود که شاملو شهرتی به دست آورد. تا پیش از آن او تنها در محدوده‌‌ی محفل‌‌های هوادار توده به عنوان روزنامه‌‌نگاری ناموفق شناخته می‌‌شد و شاعری‌‌اش هم تنها در گروه کوچکی از دوستان و نزدیکان حزبی‌‌اش انعکاس و اعتبار داشت. بعد از آن اما در عین این ناسزاگویی‌‌ها همیشه به همکاری با «کتاب هفته» افتخار می‌‌کرد و این کار را چندان تشدید کرد که طی سی سال بعد در نهایت به افسانه‌‌ی الحاق این مجله به خودش منتهی شد.

دانلود کتاب کتاب هفته - شماره 13

ستایندگان شاملو معمولا می‌‌گویند «کتاب هفته» به خاطر اعتبار و شهرت او رونق گرفت و محبوبیت یافت، اما این نکته را نادیده می‌‌گیرند که تا پیش از این نشریه، شاملو فعالیت مطبوعاتی پردامنه و موفقی نداشته است. بالاخره شهرت یک آدم از جایی و به دلیلی شروع می‌‌شود و امری ذاتی نیست که به صورت پیش‌‌داشتی متافیزیکی در جوهر وی به ودیعه نهاده شده باشد. درباره‌‌ی شاملو این آغازگاه «کتاب هفته» بود و این اولین نشریه‌‌ی با شمارگان بالا بود که او نقشی در آن بر عهده می‌‌گرفت. یاران و نزدیکان شاملو از جمله محمدعلی سپانلو هم به این نکته اعتراف کرده‌‌اند که «کتاب هفته» سکوی پرش شاملو و دستمایه‌‌ی مشهور شدن‌‌اش بوده است.[3]

بخش عمده‌‌ی انگاره‌‌ای که امروز نزد عوام کتاب‌‌خوان درباره‌‌ی این نشریه وجود دارد، از محفل شاملو سرچشمه گرفته و به اغراق‌‌ها و خطاهایی ریز و درشت آلوده است. ماجرا فقط به سردبیری مجله و تقدم اهمیت مجله بر شهرت شاملو محدود نمی‌‌شود. ادعای دیگر آن است که به خاطر حضور شاملو بوده که «کتاب هفته» تیراژ بالایی داشته است. این تصور از آنجا برخاسته که شاملو در موقعیت‌‌های متفاوت گفته که در دوران همکاری‌‌اش با «کتاب هفته‌‌» شمارگان این نشریه خیلی بالا بوده و اعدادی دروغین از زمره‌‌ی بیست هزار[4] و سی هزار[5] را قید کرده است.

عباس عاقلی‌‌زاده که مدیر فنی «کتاب هفته» بود، در مصاحبه‌‌ای با خبرگزاری دویچه وله گفته که در زمان اخراج شاملو، در زمانی که او آنجا نقش مدیریتی ناچیزی بر عهده داشته، نشریه در اوج موفقیت خود قرار داشته است. در این دوره‌‌ مجله پنج شش هزار مشترک در تهران داشته و علاوه بر آن چهار پنج هزار نسخه برای گیشه‌‌ها چاپ می‌‌کرده و شماری هم برای شهرستان‌‌ها ارسال می‌‌شده است.[6] به این ترتیب شمارگان این مجله در اوج موفقیت‌‌اش -که اتفاقا با غیاب شاملو مصادف بوده- قدری بیش از ده هزار نسخه بوده است. بنابراین گزارش شاملو که می‌‌گوید در زمان سردبیری او (طی یک هفته‌‌ی آغازین کار مجله) این شمارگان بیست و سی هزار نسخه بوده و رکوردی در مطبوعات محسوب می‌‌شده، سه گزاره‌‌ی نادرست را شامل می‌‌شود. سردبیری او تنها یک هفته دوام داشته، بیشینه‌‌ی شمارگان مجله حدود ده هزار بوده، و اینها رکورد محسوب نمی‌‌شده‌‌اند. چون در آن زمان شمارگان «زن روز» که آن را هم موسسه‌‌ی کیهان چاپ می‌‌کرد، صد و چهل هزار نسخه بوده است.

حاشیه‌‌ای بودن نقش شاملو در این مجله چندان جدی بود که درباره‌‌ی ساز و کارهای درونی انتشار این مجله چیز زیادی نمی‌‌دانست و وقتی بعدها پرسش دقیقی در این زمینه مطرح می‌‌شد، از پاسخگویی بدان باز می‌‌ماند. محمد قائد که با شاملو درباره‌‌ی دوران همکاری‌‌اش با «کتاب هفته» مصاحبه کرده، معتقد است که اصولا شاملو هرگز در این مجله نقش مهمی که ادعا می‌‌کند را بر عهده نداشته است. او می‌‌گوید «چندین بار درباره‌‌ی نقش او صحبت کردیم و به این نتیجه رسیدم که یا ماجرا را درست به خاطر نمی‌‌آورد و یا به دلیلی میل ندارد دقیق حرف بزند و بگوید در آن نشریه چه سمتی داشته…».

قائد می‌‌گوید این فراموشی به خصوص وقتی عارض می‌‌شد که درباره‌‌ی شورای سردبیری و تحریریه و روندهای انتخاب و تدوین مقالات پرسش‌‌هایی پیش می‌‌آمد. از دید قائد شاملو در «کتاب هفته» نقش تعیین کننده‌‌ای نداشته و تنها طبق نظر شورای سردبیری متن‌‌ها را ویرایش می‌‌کرده است. این نکته هم جای اشاره دارد که در دورانی که شاملو مدعی سردبیری «کتاب هفته» بود، محتوای بخش شعر این مجله به کلی با سلیقه‌‌ی شاملو زاویه داشته و در شناسنامه‌‌ی مجله نام شخصی دیگر به عنوان مسئول بخش شعر ثبت شده است.[7]

تداوم افسانه‌‌هایی که شاملو گزارش کرده به ویژه از آن رو شگفت‌‌انگیز است که نسخه‌‌های قدیمی «کتاب هفته» به شکل کاغذی و الکترونیکی در بایگانی‌‌ها در دسترس قرار دارد و اسامی دست‌‌اندرکاران‌‌اش هم در ابتدای آن ذکر شده و مشخص است. بر اساس این شناسنامه، از همان ابتدای کار که مجله چاپ شد، هیات تحریریه‌‌ای دوازده نفره مدیریتش را بر عهده داشته است. احمد شاملو یکی از آنها بوده و از نظر سطح تحصیلات و آثار چاپ شده تا آن هنگام از همه‌‌شان (به جز گرافیست‌‌شان مرتضی ممیز) فروپایه‌‌تر بوده است. در میان این کسان می‌‌توان به این نام‌‌ها اشاره کرد: دکتر محسن هشترودی، دکتر جمشید بهنام، دکتر کاردان، دکتر علی‌‌اصغر حاج سید جوادی، دکتر محمد جعفر محجوب، کاوه دهگان، فرخ غفاری.[8]

در آن روزگار تقریبا همه‌‌ی مجله‌‌های مهم را یک نفر به تنهایی منتشر می‌‌کرد. بنابراین طبیعی بود که گرد هم آمدن دوازده نفر که برخی از آنها چهره‌‌های نامدار و متخصص در حوزه‌‌های گوناگون فرهنگ و ادب بودند، رونقی در کار ایجاد کند. به همین خاطر هم «کتاب هفته» از ابتدای کار با استقبال خوبی مواجه شد. اما قدری وهم‌‌انگیز است اگر بخواهیم این کامیابی را به فرودست‌‌ترین عضو شورای تحریریه منسوب کنیم.

این عده به سبب اعتبار و آشنایی با هشترودی گرد آمده بودند و او سردبیر هم بود. منصب شاملو در میان این عده عبارت بود از «مدیر فنی» و «مدیر بخش ادبیات و سرگرمی‌‌ها و هنرهای زیبا»،‌‌ که در شناسنامه‌‌ی مجله ذکر شده است. عنوان «مدیر بخش ادبیات و سرگرمی‌‌ها و هنرهای زیبا» هم قدری غلط‌‌انداز است. چون در همان شماره‌‌ها مدیر بخش «داستان‌‌های کهن و متون کلاسیک فارسی و کتابشناسی» دکتر محجوب بوده و بخش دیگری به نام «ادبیات و داستان خارجی» با مدیریت حاج سید جوادی هم وجود داشته و فرخ غفاری هم بخش سینما و تئاتر را مدیریت می‌‌کرده است.[9] اگر اینها را از آن عنوان طولانی کسر کنیم، فقط بخش سرگرمی باقی می‌‌ماند که انگار مسئولیت اصلی شاملو در این مجله بوده است.

شاملو نه تنها درباره‌‌ی نقش و اهمیتی که در تعیین سمت و سوی «کتاب هفته» داشت، که درباره‌‌ی حقوق دریافتی‌‌اش در آنجا نیز دروغ می‌‌گفت. او جایی ادعا کرد که ماهی هفت -هشت هزار تومان به عنوان سردبیر کتاب هفته دستمزد می‌‌گرفته و جای دیگری در مصاحبه با محمد قائد گفته بود که حقوق پنج هزار تومانی به او پیشنهاد کرده بودند، اما او گفته بود چهار هزار تومان کافی است. محمد قائد به درستی خاطرنشان کرده که در آن هنگام چنین دستمزدی حتا به نامدارترین استادان دانشگاه هم پرداخت نمی‌‌شد و بعد با تلاش جهت مبرا کردنِ شاملو از گناه دروغگویی، نوشته که شاید ریال و تومان را با هم اشتباه می‌‌کرده و منظورش چهار هزار ریال بوده است.[10]

قائد به ویژه درباره‌‌ی این گزارش‌‌ها مرجع قایل‌‌اطمینانی است. چون بیم دشمنی‌‌اش با شاملو نمی‌‌رود. او در جوانی از مریدان شاملو بوده و خود می‌‌گوید که در هفده هجده سالگی بسیاری از «اشعار» او را در حافظه داشته،[11] و در فصلی از کتابش هم که به او می‌‌پردازد مدام اصرار دارد لقب ملک‌‌الشعرا را برایش به کار بگیرد،[12] که به ویژه در قیاس با بزرگمردی مثل ملک‌‌الشعرای بهار نامربوط و بی‌‌تناسب جلوه می‌‌کند. اما اشارتی در سخنش هست که انگار او را چنین خطاب می‌‌کرده، و می‌‌شود حدس زد که از این لقب شادمان می‌‌شده است.

قائد که این گفتارها را نقل کرده، باز می‌‌کوشد جانب مرشد خود را نگه دارد و او را تطهیر کند. چون از حرف‌‌های دیگرش بر می‌‌آید که این حسن تعبیر را از روی ادب انجام داده و نه اعتقاد، چون ناباورانه اشاره می‌‌کند که شاملو گفته بود ناشر «کتاب هفته» قول داده بود یک خودروی فورد آلمانی به او عیدی بدهد.[13] این یکی دیگر دروغی عیان است، چون حتا وزارت نفت هم در آن روزگار چنین عیدی‌‌ای به مدیران ارشدش نمی‌‌داد، چه رسد به عیدی کارمند مجله‌‌ای که موقعیتش هم درست معلوم نیست و دوره‌‌ی کوتاه شش ماهه‌‌ی همکاری‌‌اش با رسوایی ختم شده است. از این حرف‌‌ها چنین بر می‌‌آید که شاملو از سویی درباره‌‌ی موقعیت و نقش‌‌اش در کتاب هفته آگاهانه دروغ می‌‌گفته و از سوی دیگر این شأن و پیشینه برایش اهمیت داشته، چون مدام در این مورد حرف می‌‌زده است.

 

 

  1. هشترودی، ۱۳۵۲: ۷.
  2. شاملو، ۱۳۴۵.
  3. سپانلو، ۱۳۹۳: ۲۳۶-۲۳۷.
  4. سپانلو، ۱۳۹۳: ۲۳۷.
  5. شاملو، ۱۳۹۲، ج.۳: مقدمه؛ سرکیسیان، ۱۳۹۳: ۲۳۸.
  6. عاقلی، ۲۰۱۰.
  7. منتجبی، ۱۳۹۳: ۲۳۱.
  8. روشنگر، ۱۳۹۳: ۲۳۷.
  9. شناسنامه‌ی «کتاب هفته»، شماره‌ی دوم تا بیست و پنجم.
  10. قائد، ۱۳۸۷: ۷۳-۸۰.
  11. قائد، ۱۳۸۰: ۲۸۲.
  12. قائد، ۱۳۸۰: ۲۸۵-۳۲۰.
  13. منتجبی، ۱۳۹۳: ۲۳۲.

 

 

ادامه مطلب: گفتار هفتم: آیدا و عشق کامل؟

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب