پنجشنبه , آذر 22 1403

بخش نخست: پرسش از ماز و هزارتو – گفتار نخست: جذابیت طرح بغرنج

بخش نخست: پرسش از ما زو هزارتو

گفتار نخست: جذابیت طرح بغرنج

این کتاب، شرحی است بر مازها و هزارتوها، و تفسیری درباره‌ی تفاوت‌شان. این دو عنصر در قالب‌های متفاوتی ممکن است تبلور پیدا کنند و از این رو بسیار آشنا و بدیهی می‌نمایند. از معماهای کودکانه‌ی چاپ شده در مجله‌ها گرفته تا سازه‌های معمارانه‌ی آیینه‌کاری شده و از پرچین پیچاپیچ بوستان‌ها گرفته تا فضاهای مرموز و دلهره‌آور در فیلم‌های سینمایی، همه‌ی ما با مازها و هزارتوها بارها و بارها برخورد کرده‌ایم.

شواهد مردم‌شناسانه نشان می‌دهد که راه‌های پیچاپیچ نزد همه‌ی فرهنگها چیزی جذاب و مرموز جلوه می‌کرده و در بافت‌هایی متفاوت دلالتی آیینی و نمادین پیدا کرده است. معنای هزارتو هم در فرهنگ‌های گوناگون متفاوت بوده است. مثلا پژوهشی که درباره‌ی طرح‌واره‌های هنری سرخپوستان انجام شده نشان می‌دهد که در این حوزه‌ی تمدنی هزارتوها همچون مسیری برای ارتباط با ارواح نیاکان مورد استفاده قرار می‌گرفته و حتا گاه همچون نمادی سعد و همتای خود این ارواح نقش ایفا می‌کرده است.[1] مشهورترین هزارتوی این قلمرو در میان قوم توهونو اوئدام[2] یافت می‌شود و سازه‌ایست زیرزمینی که ورودی‌اش در بالا قرار گرفته و ساختاری حلقوی دارد. این هزارتوها البته زیاد قدیمی نیست و دیرینگی‌شان را تا قرن هفدهم میلادی عقب می‌برند.[3] پس احتمال دارد که تاثیرپذیری‌ای از مفهوم هزارتوی اروپایی‌ها در آن راه یافته باشد. تاثیری که در سایر فرهنگها نیز دیده می‌شود و به برداشتِ اروپاییان از ماز و هزارتو خصلتی جهانی بخشیده است. با این همه می‌توان گفت مفهوم هزارتو در شکل خام و اولیه‌اش نوعی سرنمون جهانی به حساب می‌آید. چون نمونه‌هایی کهن از آن را در میان سرخپوستانی نیز می‌بینیم که ارتباطی فرهنگی با دنیای قدیم نداشته‌اند.

فهم امروزین ما از هزارتو در سایه سنت اروپایی شکل گرفته است. سنتی که پیشینه‌ی این شکل‌ها را تا یونان باستان عقب می‌برد و زنجیره‌ای از آثار یونانی یا رومی با همچون کل تاریخ این مضمون معرفی می‌کند. به ویژه طی دهه‌های اخیر نوعی شیفتگی و اقبال عمومی به هزارتوها و مازها باب شده و نهادهایی مثل «هزارتویاب»[4] بر شبکه‌ی اینترنت برای ردیابی و موقعیت‌یابی هزارتوها تاسیس شده است. طوری که در حال حاضر شش هزار ماز و هزارتوی ثبت شده در فضاهای معمارانه ساخته شده و در معرض دید قرار گرفته است.[5]

به ویژه در دهه‌ی ۵۳۵۰ (۱۳۵۰ خ/ ۱۹۷۰م.) در کشورهای غربی یک موج از اقبال و توجه به مازها برخاست و شمار زیادی کتاب در این مورد چاپ شد و مجله‌های فراوانی در بخشی از صفحه‌های خود مازهایی برای سرگرمی مخاطبان چاپ کردند و برخی‌ از طراحان و ناشران ماز مثل ولادیمیر کوزیاکین به شهرت و ثروتی دست یافتند.[6] توجه به مازها و هزارتوها همچنان تداوم دارد و یکی از طراحان مشهور این شاخه آدریان فیشر[7] است که از سال ۵۳۵۶ (۱۳۵۶خ/ ۱۹۷۶م.) تا به حال در چهل و دو کشور بیش از هفتصد بنای ماز را طراحی و پیاده‌سازی کرده است.

در ادبیات و سینما هم اقبال به این موضوع چشمگیر بوده است. از رمان‌هایی مثل «نام گل سرخ» اومبرتو اکو و «برج بابل» ‌خورخه لوئیس بورخس و «سالنامه‌ی کهربا»ی راجر زلانزی گرفته تا فیلم‌هایی مثل «مکعب» و «ماز» تاکید بر این طرح‌واره در فرهنگ عمومی با شدتی بی‌سابقه دیده می‌شود. به احتمال زیاد هیچ دورانی در سراسر تاریخ نبوده که مازها و هزارتوها با شدت امروزین بخشی آشنا و دم‌دستی از مکان‌های عمومی بوده باشند.

این فراگیر شدن استفاده از ماز و هزارتو، به تزئینی شدن، بدیهی نمودن و معنازدایی از آن نیز انجامیده است. طوری که پیمودن یک هزارتو یا رویارویی با معمای یک ماز به نوعی سرگرمی عامیانه و تفریح سبک بدل گشته‌ است. امری که تناسبی با پیشینه و تبارنامه‌ی این شیوه‌های غیرعادیِ سازماندهی مکان ندارد. غار نیاسر با ویژگی‌های یگانه و منحصر به فردش را می‌توان در برابر هزارها هزارتویی گذاشت که در پارک‌های بازی یا بوستان‌ها ساخته شده‌اند، و به این نکته پی برد که والتر بنیامین درست می‌گفت و با تکثیر صنعتی هزارتوها و مازها، معنایشان بر باد رفته است.

هرچند هزارتو به ظاهر علامتی تکرار شونده و جهانی است، اما ارتقای این علامت عام به مرتبه‌ی نشانه‌ای با معناهای پیچیده و لایه لایه و تجلی یافتن‌اش در قالب سازه‌ای معمارانه انگار امری زودیاب و دم‌دستی نبوده باشد. دست کم آن که نمونه‌هایی مثل غار دست‌کند نیاسر در فرهنگها و تمدن‌های دیگر چندان پرشمار نیست و قدمتی چشمگیر هم ندارد. این که مردمان از فضاهای مرموز طبیعی برای اجرای آیین‌هایشان بهره ببرند یک چیز است، و این که چنین فضایی را طراحی کنند و بسازند و درباره‌اش نمادپردازی کنند، چیزی دیگر است. در این کتاب به این حالت دوم خواهم پرداخت و به ویژه از معنای این دو عنصرِ درهم تنیده، یعنی هزارتو و ماز پرسش خواهم کرد. پرسش از تبارنامه و تاریخ تحول این دو، از شیوه‌های بازنمایی و نمایش دادن‌اش، از دوره‌های ظهور و تدوین‌اش، و از نمودهای فرهنگی و جایگاهش در زیست‌جهان مردمان قدیم و جدید.

الگوی «مرد در هزارتو» که طرح رایجی در حصیرها و سبدهای سرخپوستان است

 

نگارش دو سوره از قرآن (ناس در میان) با خط بنایی و طراحی‌اش به شکل ماز

 

 

  1. Schuster and Carpenter, 1996: 307.
  2. Tohono O’odham
  3. Saward, 2003: 70.
  4. Labyrinth.Society.org
  5. Bliss, 2020.
  6. Koziakin, 1971.
  7. Adrian Fisher

 

 

ادامه مطلب: گفتار دوم: تعریف هزارتو و ماز

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب