پنجشنبه , آذر 22 1403

بخش هفتاد و چهارم: برگردان و زند فصل هفتاد و چهارم

بخش هفتاد و چهارم: برگردان و زند فصل هفتاد و چهارم

گفتار نخست: برگردان فصل هفتاد و چهارم

民不畏死,奈何以死懼之?若使民常畏死,而為奇者,吾得執而殺之,孰敢?常有司殺者殺。

夫司殺者,是大匠斲;夫代大匠斲者,希有不傷其手矣。

۷۴.۱: (اگر) رعیت از مرگ نترسند

پس چه کسی چطور می‌‌‌‌تواند از مرگ بترساندشان؟

اگر رعیت با هراسی ماندگار از مرگ دست به گریبان بودند

آنگاه کارهایی شگفت‌‌‌‌انگیز می‌‌‌‌کردند

(وقتی) من به نتیجه‌‌‌‌ی دلخواه برسم، آن وقت کشتار خواهم کرد

(آن وقت) چه‌‌‌‌ کسی جرأت می‌‌‌‌کند (از مرگ نترسد)؟

دژخیم است که در اصل کشتن را مدیریت می‌‌‌‌کند

۷۴.۲: آن مردی که دژخیم است

عظیم‌‌‌‌الشأن است، (مثل) صنعتگری که (چوب) می‌‌‌‌تراشد

مردی که جایگزینِ صنعتگر بزرگ می‌‌‌‌شود، (در مقام) تراشنده(ی چوب)

عجیب است اگر امید داشته باشیم که دستش را زخمی نکند!

فصل هفتاد و چهارم هم به نسبت کوتاه است و از دو بند به نسبت طولانی تشکیل یافته است. بند نخست از هفت جمله تشکیل یافته که دو پرسش و پاسخ را در بر می‌‌‌‌گیرند، با این نشانه‌‌‌‌ها:

民 (مین: مردم، شخص، رعیت) 不 (بو: نه) 畏 (وِی: ترس) 死 (سْئِه: مردن، نفرین، هراس)

奈 (نَی: چطور؟، چرا؟، تاب آوردن) 何 (هِه: چی؟ کی؟ چرا؟ کجا؟) 以 (ای: پس) 死 (سْئِه: مردن، نفرین، هراس) 懼 (جو: ترسیدن، ترساندن، هراس) 之 (ژِه: داشتن، رفتن)؟

若 (روئو: تو، او، مطیع، اگر) 使 (شی: نظم، ساختن، روا دانستن، برخوردار شدن) 民 (مین: مردم، شخص، رعیت) 常 (چآنگ: اصیل، ماندگار) 畏 (وِی: ترس) 死 (سْئِه: مردن، نفرین، هراس)

而 (اِر: و، آنگاه، اما) 為 (وِی: کردن، ساختن، بودن) 奇 (چی: عجیب و غریب، شگفت‌‌‌‌انگیز) 者 (ژِه: پسوند صفت برتر؛ -تر/ -ترین، پسوند فاعلی)

吾 (ووا: من، مال من) 得 (دِه: به دست آوردن، قرارداد، نتیجه، مناسب) 執 (ژی: نگه داشتن، حفاظت) 而 (اِر: و، آنگاه، اما) 殺 (شا: کشتن، بریدن، صدمه زدن) 之 (ژِه: داشتن، رفتن)

孰 (شو: کسی، کی؟، چی؟) 敢 (گآن: شجاع، جرأت کردن، مطمئن بودن)؟

常 (چآنگ: اصیل، ماندگار) 有 (یُوو: فراوان، داشتن) 司 (سی: مدیریت، استیلا، افسر) 殺 (شا: کشتن، بریدن، صدمه زدن) 者 (ژِه: پسوند صفت برتر؛ -تر/ -ترین، پسوند فاعلی) 殺 (شا: کشتن، بریدن، صدمه زدن)

یعنی: «(اگر) رعیت از مرگ نترسند/ پس چه کسی چطور می‌‌‌‌تواند از مرگ بترساندشان؟/ اگر رعیت با هراسی ماندگار از مرگ دست به گریبان بودند/ آنگاه کارهایی شگفت‌‌‌‌انگیز می‌‌‌‌کردند/ (وقتی) من به نتیجه‌‌‌‌ی دلخواه برسم، آن وقت کشتار خواهم کرد/ (آن وقت) چه‌‌‌‌ کسی جرأت می‌‌‌‌کند (از مرگ نترسد)؟/ دژخیم است که در اصل کشتن را مدیریت می‌‌‌‌کند».

بند دوم از چهار جمله تشکیل یافته و دنباله‌‌‌‌ی سرراست بند اول است:

夫 (فو: مرد، شوهر) 司 (سی: مدیریت، استیلا، افسر) 殺 (شا: کشتن، بریدن، صدمه زدن) 者 (ژِه: پسوند صفت برتر؛ -تر/ -ترین، پسوند فاعلی)

是 (شی: بودن، باشه) 大 (دا: بزرگ، عظیم، بالغ، پدر) 匠 (جیَنگ: صنعتگر، استاد) 斲 (بریدن، تراشیدن)

夫 (فو: مرد، شوهر) 代 (دَی: جایگزین کردن، کنش، نسل، عصر) 大 (دا: بزرگ، عظیم، بالغ، پدر) 匠 (جیَنگ: صنعتگر، استاد) 斲 (بریدن، تراشیدن) 者 (ژِه: پسوند صفت برتر؛ -تر/ -ترین، پسوند فاعلی)

希 (شی: امید، توقع) 有 (یُوو: فراوان، داشتن) 不 (بو: نه) 傷 (شانگ: زخم، آسیب، غم، افراط) 其 (چی: او، آن) 手 (شو: دست) 矣 (یی: علامت کامل شدن، علامت تعجب)!

یعنی: «آن مردی که دژخیم است/ عظیم‌‌‌‌الشأن است، (مثل) صنعتگری که (چوب) می‌‌‌‌تراشد/ مردی که جایگزینِ صنعتگر بزرگ می‌‌‌‌شود، (در مقام) تراشنده(ی چوب)/ عجیب است اگر امید داشته باشیم که دستش را زخمی نکند!».

گفتار دوم: زند فصل هفتاد و چهارم

این فصل به شکل‌‌‌‌هایی گوناگون تفسیر شده و اغلب آن را موضع‌‌‌‌گیری‌‌‌‌ای در برابر استبداد سیاسی دانسته‌‌‌‌اند،[1] که به نظرم به محتوای متن نامربوط است. چنین خوانشی از فصل ۷۴ یکی از نمونه‌‌‌‌هایی است که نشان می‌‌‌‌دهد متن «دائو ده جینگ» بی‌‌‌‌دقت خوانده شده، با افزوده‌‌‌‌هایی تحریف شده و بنا به حال و هوای امروزین از معناهایی تازه انباشته شده است. بند نخست بر عکسِ آنچه معمولا ادعا شده، ترسیدن رعیت از مرگ را توصیه می‌‌‌‌کند، نه آن که از آن زنهار دهد:

«۷۴.۱: (اگر) رعیت از مرگ نترسند

پس چه کسی چطور می‌‌‌‌تواند از مرگ بترساندشان؟

اگر رعیت با هراسی ماندگار از مرگ دست به گریبان بودند

آنگاه کارهایی شگفت‌‌‌‌انگیز می‌‌‌‌کردند.

(وقتی) من به نتیجه‌‌‌‌ی دلخواه برسم، آن وقت کشتار خواهم کرد

(آن وقت) چه‌‌‌‌ کسی جرأت می‌‌‌‌کند (از مرگ نترسد)؟

دژخیم است که در اصل کشتن را مدیریت می‌‌‌‌کند».

محتوای این جملات کاملا روشن است. اگر رعیت از مرگ بترسد، کارهایی بزرگ انجام خواهد داد. این کارها به نظرم اشاره به بیگاری‌‌‌‌هایی دارد که شاهان چینی از ابتدای تاریخ این سرزمین از رعیت می‌‌‌‌کشیدند، و دستاوردش بناهای بزرگ کلان‌‌‌‌سنگی یا طرح‌‌‌‌هایی مثل دیوار چین بوده است. هم در چین و هم در مصر باستان طبقه‌‌‌‌ی رعیت کشاورز موظف به انجام بیگاری برای نخبگان سیاسی و دینی بوده‌‌‌‌اند و این دلیلی است که نشان می‌‌‌‌دهد در وضعیت بردگی قرار داشته‌‌‌‌اند. جمله‌‌‌‌ی نخست می‌‌‌‌گوید اگر رعیت از مرگ نترسند، کسی نخواهد توانست به کاری وادارشان کند. اما اگر بترسند، کارهای بزرگ و شگفت‌‌‌‌انگیز انجام خواهد شد. در جمله‌‌‌‌ی بعدی گوینده قاعدتا شاه است که قصد دارد رعیت را بترساند و کارهای شگفت‌‌‌‌انگیز به دستشان انجام دهد. اوست که می‌‌‌‌گوید برای ترساندن‌‌‌‌شان کشتار خواهد کرد. چِن جمله‌‌‌‌ی بعدی را چنین خوانده که «آن وقت چه کسی جرأت می‌‌‌‌کند کارهای شگفت‌‌‌‌انگیز انجام دهد».[2] به نظرم روشن است که منظور متن این نیست. البته در متن فقط اشاره شده که «چه کسی جرأت می‌‌‌‌کند؟» اما موضوع جرأت کردن قاعدتا همین نترسیدن از مرگ بوده است، و نه انجام کارهای شگفت‌‌‌‌انگیز. چون قاعدتا کشتار به هراس از مرگ می‌‌‌‌انجامد و جمله‌‌‌‌ی قبل گفته که در این شرایط کسی کار شگفت‌‌‌‌انگیز نخواهد کرد.

جمله‌‌‌‌ی بعدی هم یکسره در ستایش خشونت است و «کشتار کردن»ای که به هراس‌‌‌‌افکنی در دل رعیت می‌‌‌‌انجامد:

«۷۴.۲: آن مردی که دژخیم است

عظیم‌‌‌‌الشأن است، (مثل) صنعتگری که (چوب) می‌‌‌‌تراشد

مردی که جایگزینِ صنعتگر بزرگ می‌‌‌‌شود، (در مقام) تراشنده(ی چوب)

عجیب است اگر امید داشته باشیم که دستش را زخمی نکند!».

متن به صراحت می‌‌‌‌گوید باید کار را به کاردان سپرد و آن جلاد و دژخیم است که بلد است چطور مردم را بکشد و آنها را از مرگ بترساند. دیگران چنین مهارتی ندارند. درست مثل استاد صنعتگری که تراشیدن چوب را خوب بلد است، اما دیگران فوت و فن این کار را نمی‌‌‌‌دانند و هنگام چوب‌‌‌‌تراشی ممکن است دست خود را زخمی کنند. فصل ۷۴ یکی از اشاره‌‌‌‌های صریح «دائو ده جینگ» به سیاست مطلوب دائویی است و آن را همچون نظامی وحشت‌‌‌‌آفرین و هراس‌‌‌‌انگیز توصیف می‌‌‌‌کند که رعیت را می‌‌‌‌کشد تا مطیع‌‌‌‌شان نگه دارد.

 

 

  1. Chen, 1989: 219.
  2. Chen, 1989: 219.

 

 

ادامه مطلب: بخش هفتاد و پنجم: برگردان و زند فصل هفتاد و پنجم

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب