پنجشنبه , آذر 22 1403

بخش دوم: موجودات آشنای بیگانه – حرف پ

بخش دوم: موجودات آشنای بیگانه – حرف پ

پاژند

پاژَنْدها جانورانى تنومند و بزرگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند كه گاه تا اندازه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى یك فیل بزرگ رشد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. بدنى چاق و خمیده دارند كه با شش پاى كوتاه و پهن به كندى بر زمین حاصلخیز وگا جابه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جا مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. پوست بدنشان نازك و بنفش ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رنگ است و در زیر شكمشان رگه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى زردى وجود دارد كه رد عبور رگهاى خونى است و با ضربان هشت جفت قلب بزرگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان تنگ و گشاد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود . پاژندها موجوداتى تنبل و آرام هستند و رمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی نژاد ایلا محسوب می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. بومیان وگا از خون زردرنگ این جانوران -که شیرین و غلیظ است- تغذیه مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند، اما نه در حدی که آسیبی به ایشان وارد کند. ایلاها در برابر شكارچیان فراوان سرگردان در وگا از رمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایشان دفاع مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند. نژاد خاصی از پاژندها هستند که جثه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای کوچکتر و پاهایی بلندتر دارند و با سرعت حرکت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند و اینها به عنوان مرکب شهسواران ایلا مورد استفاده قرار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرند.

پاژندها تخمگذارند و برای این کار در زیر زمین حفره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى عمیقى ایجاد مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند. در یک سال تعداد تخمهای یك ماده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى بالغ مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تواند به چند هزار برسد. اما تنها بخشی اندكى از آن به ثمر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسند و بیشترشان را شكارچیان وگا یا خود ایلاها می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خورند.

پاژندها سه جنس دارند و علاوه بر نرها و ماده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها كه به تقویم محلى سالی دو بار جفتگیرى و تخم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ریزی مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند، جنس سومى هم دارند كه از راه بکرزایی، نوزادانى درست مشابه با خود را تولید می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند. این جنس سوم جمعیتی بیش از نرها و ماده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها دارد و براى زایمان نیازى به جفتگیرى ندارد.

این موجودات در فصل جفتگیرى خوى وحشى و پرتحركى پیدا مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند و ممكن است به غریبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها حمله كنند. به همین دلیل در این دوران حتا ایلاها هم به ایشان نزدیك نمى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. در این هنگام نرهای تنومند با هم بر سر جفت مبارزه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند و گاه صحنه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایى دیدنى در حاشیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى دهكده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى ایلاها پدید می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آورند. نرها در جریان این زد و خوردها نعره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی چندان بلند می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کشند كه ممکن است باعث مرگ جانوران كوچك‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندام شود. بسامد و شدت این صدا به قدری زیاد است كه بافتهاى زنده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ را به توده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى ماده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى ژلاتینى و درهم و برهم تبدیل مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند. برخی از زیست‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شناسان معتقدند پاژن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها موجوداتی هوشمندند و فریادها و نعره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایشان هنگام رقابت جفتگیری را به سرودخوانی و نمایش هنر شاعری مربوط می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانند. حتا ترجمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی از مفهوم این فریادها نیز انتشار یافته که درباره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی دقت و صحتش چون و چرای فراوان هست.

ریشه: این نژاد نام خود را از کلمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی پارسی «پازَن» گرفته که اسم عام بزهاست.

G:\draw\my works\نقاشي\وب\خرسک0.jpg

hgyt

پالنکی

پالِنْکی موجودى است به اندازه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى یك گراز كوچك، كه بر كوهستانهاى سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى تاژ زندگى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند و مقاومت عجیبى نسبت به سرما دارد. اعضای این نژاد همه به هم شباهت دارند و با جمجمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى سخت و شاخ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دار و بدنی پوشیده از صفحات چرمى شناخته می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند که تزئینات استخوانى فراوانی دارد. با چهار پای كوتاه و عضلانی در زیر بدنشان راه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روند و چشمانی درشت و درخشان دارند که حتا پس از منجمد شدن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان در شبهای زمستانی تاریک تاژ مثل مشعلی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌درخشد. مرگبارترین اسلحه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان زائده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی دراز و باریكى است كه از انتهای دمشان بیرون می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آید و به یك سوزن سمى مسلح است.

به هنگام یخبندان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى دوره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى تاژ، این جانور همراه با درختان و گیاهان اطرافش یخ مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بندد و ماهها به همان صورت باقى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ماند تا بار دیگر هوا گرم و مساعد شود و نور خورشید آبی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رنگ این سیاره یخ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى بدنشان را آب کند. پس از آن که بخ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های بدن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان آب شد، بار دیگر زنده مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند و به فعالیت خود ادامه مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند.

شیوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی تولید مثل این موجودات مشخص نیست. گروهى از محققان قلمرو جمهوری معتقدند كه این نژاد جاویدان است و اصولا تولید مثل نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. در این حد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانیم که تمایز میان نر و ماده در میان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان وجود ندارد و تنها یك جنس دارند. افسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های بومیان تاژ حاکی از آن است که هر پالنکی سالى یك تخم در نواحى كوهستانى و دور افتاده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى تاژ مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذارد و به محض بیرون آمدن فرزندش از آن تخم جان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سپارد و روحش به آن نوزاد منتقل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. با این حال هیچ شاهدی در این زمینه در دست نیست.

این نکته ولی معلوم است که هیچ نوع رابطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی خانوادگی و پیوند والد و فرزندی میانشان نمایان نیست. هریك از این موجودات با نامى خاص خوانده مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود و با الگوهای منحصر به فرد لکه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های زردی که بر پوست پاها و شکمش دارد شناخته می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. مردم بومی تاژ می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گویند که پالنكى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایى با الگوهای خال خال مشابه براى قرنهایی طولانی در کوهستانها دیده شده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. به همین دلیل هم این نظریه هست که موجوداتی جاویدان هستند و تنها در برخورد با همنوعان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان کشته می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. در مقابل گروهى دیگر معتقدند كه الگوی خال‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بندی و نام شخصی پالنکی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها از والد به فرزندش به ارث مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسد و به این ترتیب آنچه كه همچون یك پالنكىِ تنها با عمری بسیار طولانی دیده مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود، در واقع نسلهایی پیاپى از نوادگان یک موجود بارآور است.

پالنكى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها همواره تنها زندگى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند و برخورد تصادفى هردوتایشان لزوما به مرگ یكى از آنها مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌انجامد. چون در این برخورد هردو به شدت زخمی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند و آنقدر با هم مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جنگند تا یكى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان بمیرد. در این حالت فرد پیروز لاشه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى حریف خود را مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خورد و با کمک موادی که به این ترتیب جذب می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند زخمهای خود را ترمیم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند. گذشته از این رفتار وحشیانه که نوعی قلمروگیری محسوب می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود، روى هم رفته موجوداتى آرام و صلح‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جو هستند و تنها در برابر همنوعان خود اینطور پرخاشگرند.

این موجودات در جنگلها زندگى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند و از شیره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى گیاهان خزنده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى تاژ تغذیه مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند. برخى از آنها به كنشهاى اجتماعى هم علاقه نشان مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند و گاه به طور موقت در شهرهاى مربوط به سایر نژادهاى کیهانی اقامت مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند. بر طبق اسناد تاریخى دست كم یك استاد بزرگ ادبیات و شعر و یك فیلسوف از این نژاد در شهرهاى تاژ زیسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. همچنین در بایگانى امپراتورى مولوك اسنادى در مورد یك پالنكى افسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى در دست است كه در ارتش امپراتور مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جنگیده و عملیات شگفت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌انگیزش بعدها افسانه شد.

پالنكى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها در عینِ ارتباط دوستانه با سایر نژادها، میان خودشان فرهنگی جمعى ندارند و طورى رفتار مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند كه انگار هركدامشان تنها نمونه از نژادشان هستند. در واقع نام پالنكى هم توسط بومیان تاژ به ایشان داده شده و خودشان این نام را نمى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شناسند و تنها با نام شخصی منحصر به فردِ خود ارتباط برقرار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. از سرودهایشان بر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آید که در روزگاران قدیم نبردى بزرگ و مرگبار بین اعضاى دوازده قبیله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى بزرگ پالنكى در گرفته و ایشان دست به برادركشى زده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. در نهایت پهلوانی نامدار در لحظه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مرگش پیشگویی کرده که آخرین پالنكى وارث سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى تاژ خواهد شد. شاید به این خاطر کسانی كه از آن نبرد جان سالم به در برده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند طوری رفتار مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند كه گویى آخرین بازمانده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى نژاد خود هستند.

پالنكى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها در عینِ انزوا و سبک زندگی عجیب و غریب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان هوشمند هستند و مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانند با بخش عمده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى از زبانهاى صوتى رایج در تاژ با دیگران ارتباط برقرار كنند. فاقد فناوری و ابزارسازی پیشرفته هستند و با ساده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترین شیوه زندگی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند، اما در هنر دستی دارند و مهمترین فراورده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی فرهنگی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان سرودهای حماسی طولانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ایست که در زمان رویارویی با همنوعان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سرایند و در آن نام و نشان پالنکی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های زورمند باستانی را با دقت شگفت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌انگیزی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گنجانند. به خاطر همین سرودهاست که مردم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شناسان معتقدند این موجودات ذهنیتی در هم پیوسته و حافظه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی جمعی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای یکپارچه دارند که همگی در آن سهیم هستند و خاطرات گذشتگان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان را با دقتی بالا در ذهن خود حمل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند.

ریشه: نام این نژاد از اسم یکی از شهرهای مهم تمدن مایا گرفته شده که در قرن هفتم میلادی در اوج آبادانی قرار داشته است. این نام (پالِنْکِه) در زبان مایا «آبِ بزرگ» معنی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهد.

G:\draw\my works\Encylopedia\ser.jpg

پتاح

پِتاح‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها موجوداتى قوى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هیكل و نیرومندند كه در سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى وَنگوهِن زندگى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند. حدود یك متر قد دارند و در حالت عادی با خزیدن روى زمین حركت مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند. به همین دلیل هم تنها شهرشان به شكل شبكه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى غول‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آسا از تونلهاى پهن و كم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ارتفاع است كه از بیرون به شبکه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای از شكافهایى باریك و تنگ شباهت دارد. پتاح‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها اغلب زره محکمی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پوشند و در این حالت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانند روی پاهای عضلانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان بایستند و از دو بازوی نیرومندشان برای حمل و استفاده از سلاحهای سرد بهره بگیرند.

بدن این موجودات پهن و صفحه مانند است و ردیفهاى فراوانى از پاهاى بنددار با شکلهای گوناگون در زیر شكمشان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روید كه براى انجام كارهاى گوناگونى تخصص یافته است. این ناحیه از بدن پتاح‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها حساس است و همیشه هنگام خروج از شهرشان زرهی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پوشند که شکم و بازوهای کوچکشان – و همچنین دم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایشان- را در زیر خود مخفی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند.

پتاح‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها خداى عجیبى را مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پرستند كه هزار دم دارد. در میان خود پتاح‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، داشتن دم زیاد نشانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى برترى اجتماعى است. افرادى كه به علتى در سلسله مراتب اجتماعى بالاترند، در پى روند هورمونی نامعلومى دم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های تازه در مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آورند. در میان این موجودات افرادى با پانزده دم هم دیده شده است. هرچه تعداد دمهاى افراد بالاتر باشد، عمرشان كوتاهتر است. در میان این موجودات مرگ طبیعى معنا ندارد و به تدریج افرادى كه توانایى كار كردن را از دست مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند، در مراسم ویژه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى براى خداى هزاردمشان قربانى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. هرچه تعداد دمهاى یک پتاح بیشتر باشد، قدرتش براى فعالیت كمتر مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود و با این حال از شأن اجتماعی بالاتر و رفاه بیشتری برخوردار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گردد، اما در مقابل زمان قربانى شدن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش هم نزدیكتر مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. خود قربانیان مرگ در راه خدای هزاردم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان را افتخار مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانند و در این مراسم نقش فعالى بر عهده مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرند.

این موجودات بسیار منزوى و گوشه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرند و با اینكه فناورى لازم براى ساختن هوانوردهاى دورپرواز را دارند، به ندرت از سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى خود خارج مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. تمدنى ابتدایى دارند و از راه كشاورزى بر دشتهاى گرم و خشك ونگوهن گذران عمر مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند. به هیچ عنوان مهمان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نواز نیستند و اگر مانعى نبینند همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى رهگذرانى را كه زورشان برسد براى خدایشان قربانى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند. تولید مثل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان از راه زایمان است و هرسال در مراسم بارورى ویژه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى دو به دو جفتگیرى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند. رهبر جامعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان خودکامه و خشن است و دمهایی پرشمارتر از بقیه دارد و به همین خاطرخیلی زود در مراسم قربانى پیشكش مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود و به شكلى وحشیانه بدنش را تكه تكه مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند.

قرنها قبل، هنگامى كه امپراتوران مولوك براى فتح كهكشان از سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى بزرگ خود خارج شدند، این موجودات همچون متحدانى ارزشمند به ایشان پیوستند. پتاح‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها در آن دوران با سربازان امپراتورى همكارى می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كردند و خیلی زود در مقام پلیس داخلى ونگوهن اختیار كارها را در دست گرفتند. چون مهمترین هدف‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان در زندگى قربانى كردن موجودات زنده براى خدایشان است، به شکلی فعال جنبشهای آزادی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بخش نژادهای دیگر سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان را سرکوب می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کردند و با اجازه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مولوک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها دستگیر شدگان را در پیشگاه هزاردم بزرگ قربانی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کردند. بعدها اسنادی فاش شد که نشان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌داد در جریان این مراسم خشونتهایی باور نکردنی بر زندانیان اعمال می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شده است. نمونه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش آن که محوطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى اجرای مراسم قربانى در درونى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترین بخش لانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى منحصر به فرد پتاح‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها قرار دارد، که تنها با یک راهروى باریك به باقی جاها راه دارد. از آنجا که این راهرو براى عبور بسیاری از زندانیان از نژادهای دیگر تنگ و باریک بوده، پتاح‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها براى گذراندن قربانیان از راهروها با بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رحمی تمام برخى از اندامهایشان را قطع مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند و تنها برایشان مهم بوده که قربانی تا زمان اجرای مراسم زنده بماند.

پس از انقراض امپراتورى مولوک، بخش عمده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى این موجودات توسط دشمنان نژادی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان -پوروتات‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها- قتل عام شدند و لانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى بزرگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان به دست انتقامجویان ویران شد. پس از آن بازماندگان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان در وضعیتی بدوی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر از پیش در بخشهای باقی مانده و احیا شده از شهر باستانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان مقیم شدند و همچنان زندگى گوشه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان را ادامه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند. ماجرای شکست خوردن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان از پوروتات‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها در ادبیات و اساطیرشان انعکاسی بزرگ یافته و داستانهای حماسی زیادی درباره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی جنگهایشان با این نژاد دارند.

ریشه: نام این موجودات از اسم یک خدای مصری (پْتاح) گرفته شده که سرور شهر ممفیس –پایتخت مصر باستان- بوده است.

G:\draw\my works\2D Art\5553425353.jpg

پرتوش

پَرْتوش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها موجوداتی کم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تحرک هستند با ظاهرى زیبا و آرام، که در واقع نوعى گیاه گوشتى و بزرگ محسوب می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. این موجودات به همراه بویان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها تنها بازماندگان سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى هستند كه خورشیدش هزاران سال قبل در خوشه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى پروین نابود شد. علت اصلى بقاى این گیاهان در جریان انفجار مزبور، این بود كه لاروهاى بویان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها بر روى این گیاهان به صورت انگل زندگى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند. به همین دلیل هم مجتمع‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى فضایى بزرگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان باغهایی بزرگى از پرتوش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را در خود می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گنجاند. این باغها در نزدیكى زایشگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها قرار گرفته است. طوری که نوزاد بویان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها بتوانند پس از بیرون آمدن از تخم به سویشان بخزند و از خون آبى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رنگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان تغذیه مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند.

پرتوش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها در زمین ریشه ندارند و تنها از نور و هوایى كه از كلر و هالوژن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها اشباع شده باشد، تغذیه مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند. نور مورد نیازشان بسیار شدید است و به رنگ سبز، و بنابراین رنگ خورشید سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى زادگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان باید چنین بوده باشد. یکی از هیجان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌انگیزترین کشفهای سالهای اخیر آن بوده که برخی از زیست‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شناسان و جامعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شناسان به این نکته پی بردند که پرتوش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها هم در واقع موجوداتی هوشمند و متمدن هستند، هرچند بدن نامتحرک و گیاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مانندشان بر چنین ویژگی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی دلالت نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند. در واقع پرتوش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها دستگاه عصبی پیچیده و توسعه یافته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای دارند که به پرتوش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های همسایه متصل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود و در سراسر باغهای بزرگشان یک شبکه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی عصبی عظیم ایجاد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند. این شبکه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی عصبی با تابش مستقیم نور اطلاعات را پردازش می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند و دلیل وابستگی این موجودات به نور شدید سبز باید همین باشد.

نکته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مهم آن که این گیاهان اعصابشان را به مغز لارو بویان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که از آنها تغذیه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند هم متصل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند و باعث گسترش مغز و هویت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یابی این موجودات می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. به همین خاطر برخی از پژوهشگران معتقدند رابطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی این دو گونه واژگونه است و به جای آن که بویان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها انگل پرتوش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها باشند، در واقع پرتوش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها هستند که وضعیت انگلی دارند و با کنترل دستگاه عصبی بویان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها از ایشان برای مراقبت و حفظ خودشان استفاده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. خلاقیت و نوآوری بویان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها در سنین پایین هم بیشتر است و این گویا به خاطر القای ایده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی باشد که از پرتوش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها سرچشمه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرد.

ریشه: نام پرتوش از کلمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی «پرتو» به معنای نور و روشنایی گرفته شده و به ارتباط این موجودات با نور اشاره می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند.

G:\draw\my works\نقاشي\وب\0درخت-خرد.jpg

پوروتات

این موجودات در قالب اتحادیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى از قبیله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى وحشى و خونخوار در سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى وَنگوهن زندگى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند و دشمن ذاتی پتاح‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها محسوب مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. قدشان حدود دومتر است. در قبایلى پراكنده زندگى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند و همیشه در حال جنگ با یكدیگرند. زندگی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان از راه پرورش نوعى رمه به نام فیشوتن مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذرد و نوعى جانور ذره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بینى شفاف را هم براى خوردن پرورش مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند. آنها علاوه بر استفاده از گوشت فیشوتن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، از آنها به عنوان رمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى باركش هم استفاده مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند. ترشحات دفاعى این جانوران براى بارورى پوروتات‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های نر لازم است. این ماده در جریان نوعی مسابقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی ورزشی از مرکبهایشان گرفته می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود و بنابراین تنها سوارکاران ماهر در جامعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان بارور هستند.

دو جنس نر و ماده دارند و تنها نرها روی سرشان تاج استخوانى دارند و گوشها و چشمانی بزرگ و توسعه یافته دارند. ماده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها تنومندتر و بزرگترند و دو غده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی بزرگ بر سینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان دارند که با آن تخمگذاری می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. در هردو جنس نیمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی پایینی بدن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ به بخشی مار مانند ختم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود و با خزیدن بر زمین حرکت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. دو دست نیرومند هم دارند که در نرها به تدریج دو شاخه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود و به همین خاطر تنها نرها می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانند بر فیشوتن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها سوار شوند و آنها را مهار کنند.

پوروتات‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ماده تخمگذارند و همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اعضاى یک قبیله تخمهایشان را در گنبدهاى بزرگ و گرمى به صورت دسته جمعى پرورش مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند. این موجودات در کنار خشونت ذاتى و روحیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى مبارزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌طلبانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان، مهمان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نواز و جوانمرد هم هستند و اصول اخلاقى دقیقى را در نبرد با یكدیگر رعایت مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند. پوروتات‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها معمولا با سایر نژادها درگیرى ندارند و بیشتر بین قبایل خودشان بر سر تصاحب شكارگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى ونگوهن جنگ و دعوا دارند. تنها استثنا در این مورد، به رابطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان با پتاح‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها برمى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گردد.

پوروتات‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها كه به دلیل خصوصیات آیینى خود بسیار آزاده و مغرور هستند، پس از غلبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى مولوك‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها بر سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان نتوانستند زیر بار ستم امپراتور بروند و با شورشهایى پراكنده واکنش نشان دادند. مولوكهاى متفرعن و بى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اعتنا، طبق معمول می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کوشیدند زیاد در امور داخلى سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى كه فتح كرده بودند، دخالت نکنند. پس پتاح‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را که دست نشانده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان بودند را تقویت کردند تا بر پوروتات‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها چیره شوند. پتاح‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که از دیرباز به قبایل پوروتات دستبرد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زدند و آنان را می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دزدیدند تا به عنوان قربانی در پیشگاه خدای هزاردم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان به قتل برسانند.

پتاح‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها پس از مسلح شدن با جنگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌افزارهاى مولوك، هر شش قبیله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى بزرگ پوروتات را یکی پس از دیگری به سختى شكست دادند. پس از آن طی سه قرنی كه امپراتورى مولوك دوام داشت، پتاح‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها مرتب به محل زندگى این موجودات سركشى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كردند و یك سوم نوزادان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان را براى قربانى كردن به همراه مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بردند. این نوزادان به دلیل جثه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى كوچكشان راحت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر از راهروهاى مقدس و تنگ لانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى پتاح‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها رد مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شدند، و پس از اینكه مدتى در داخل لانه رشد مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كردند براى خداى پتاح‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها قربانى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شدند. پس از افول مولوك‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، پوروتات‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها بار دیگر سر به طغیان برداشتند و این بار پیروز شدند و با قتل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌عام پتاح‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و ویران کردن شهرشان انتقام این ستمهای دیرینه را گرفتند.

ریشه: نام این موجودات از بن پارسی باستان و از ترکیب «پُئورو» به معنای فراوان و پُر با «داتَه» (داد، قانون) ساخته شده است. کمابیش همین کلمه در اوستا هم به صورت نام خاص آمده است.

G:\draw\my works\نقاشي\دیوماهی.jpg

Untitled-27

 

 

ادامه مطلب: بخش دوم: موجودات آشنای بیگانه – حرف ت

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب