مفهوم سیستم
برای سیستم ها، تقسیم بندی های فراوانی فرض كرده اند. Vitalist های قرن هجدهم آنها را به دودسته ی زنده و غیر زنده تقسیم می كردند، و كمی بعد روانشناسان مكتب گشتالت آنها را به دو دسته ی مجرد (مانند زبان ) و مجسم (مانند یك یاخته ) تقسیم كردند. در میان دیدگاه های نو، فون برتالنفی، همراه با صاحبنظران دانش ترمودینامیك، سیستم ها را به سه گروه باز، بسته، و منزوی تقسیم كرد. سیستم باز، بنابر این تقسیم بندی، سیستمی است كه با محیط خود ماده و انرژی را تبادل كند. سیستم بسته، فقط انرژی تبادل می كند، و سیستم منزوی هیچ كدام از این دو نوع ماهیت را به خارج از خود منتقل نمی كند. آشكار است كه مفهوم سیستم منزوی یك چیز ذهنی و نظری است و در جهان خارج مثالی ندارد. پس از بلوغ نظریه ی نسبیت و با توجه به اصل تبدیل ماده و انرژی، حتی سیستم بسته ی كامل را هم نمی توان فرض كرد، مگر آنكه ابتدا حد و مرز بین ماده و انرژی را به خوبی تعریف كنیم .
روش دیگر برای طبقه بندی سیستم ها، آن است كه بر اساس رفتارشان آنها را از هم جدا كنیم . بر این مبنا، چهار نوع سیستم فرض كرده اند:
سیستم های حافظ حالت : كه نسبت به محركهای ساده واكنشهایی نشان می دهد و حالت پایه ی خود را حفظ می كنند. مانند ترموستات .
سیستم های هدف جو: كه پویاییشان طوریست كه می توانند بین چند حالت -بسته به شرایط محیط- یكی را انتخاب كنند. این نمونه ها هم به محرك پاسخ می دهند، اما واكنشهایشان خیلی پیچیده تر از مورد قبل است . مثل ماشین حساب .
سیستم های چند هدفی : كه می توانند برنامه ریزی شوند و بر اساس اهداف تعیین شده در ساختارشان، طوری عمل كنند كه كار مشخصی انجام گیرد. این سیستم ها، به معنای واقعی كلمه عمل پردازش اطلاعات را در خود انجام می دهند. مثل رایانه .
سیستم های آرمان مند: دارای اهدافی هستند كه در درون خود سیستم شان تعریف می شود. نمونهی مشهور از این سیستم ها، موجودات جاندار از جمله انسان است .
می بینید كه با پیچیده تر شدن سیستم مورد مطالعه، تنوع رفتاری آن هم بیشتر می شود و به بیان دیگر دامنه پویایی اش گسترش می یابد.
یك تقسیم بندی دیگر هم وجود دارد كه به افتخار دانشمند پیشنهاد دهنده اش، رده بندی بولدینگ نامیده می شود. بر اساس این پیشنهاد، نِه جور سیستم داریم : سیستم ایستا، مثل سنگ و بلور و تك مولكول، سیستم ساعت گونه، مثل ماشین های ساده ی معمولی، سیستم كنترلی مثل ترموستات، سازوارهی ساده مثل گیاه و تك یاخته ای، سازواره ی پیچیده مثل جانوران، سیستم خودآگاه مانند انسان، سیستم اجتماعی، و سیستم نمادین مثل زبان .
اگر بخواهیم تمام پیشنهاداتی را كه برای دسته بندی سیستم های گوناگون وجود دارد در اینجا ذكر كنم،سخن به درازا می كشد، پس گفتار را كوتاه می كنم و همین مختصر را برای آشنا شدن با معیارهای رایج برای تقسیم بندی سیستم ها كافی می دانم . در انتهای این بخش، معیاری جدید برای تقسیم بندی نمونه های مورد توجه این رساله پیشنهاد خواهد شد، كه در جای خود می تواند كارگشا باشد.
سیستم، صرف نظر از درجه ی پیچیدگیش و جایگاهش در رده بندی های یاد شده، دارای سه نوع عنصر است . این سه عنصر عبارتند از ماده، انرژی، و اطلاعات .
شاید برای كسانی كه به دیدگاه سنتی عادت كرده اند، شنیدن نام اطلاعات به عنوان یكی از عناصربنیادین شكل دهنده به سیستم ها، غریب جلوه كند. اما همین نوآوری كوچك، یكی از شاه كلیدهای مهم موفقیت نظریه ی سیستم ها بوده است .
ماده، كه تعریفی مشخص دارد. ساختارهای بنا نهاده شده بر نظام اتمی پذیرفته شده در فیزیك، زیربنای این شكل از “وجود” را تشكیل می دهند. انرژی هم كه صورت فاقد جرم ماده است و در شكل چهار نیروی بنیادین فیزیكی (هسته ای قوی، هسته ای ضعیف، الكترومغناطیسی و گرانشی ) وجود دارد. اطلاعات كه بحث انگیزترین جنبه ی یك سیستم است، عبارت است از:
چینش اجزای دیگر سیستم . یعنی شكل سازمان یافتن ماده و انرژی در قالب سیستم، اطلاعات است .
اطلاعات، با وجود تعریف مبهمی كه در اینجا از آن به دست آمد، كمیت پذیر است و ما در ادامه ی همین رساله صفحاتی را برای بیان راه های كمی كردن آن اختصاص خواهیم داد. فعلاً همینقدر كافیست كه بدانیم این سه عنصر، اجزای بنیادی تمام آنچه را كه هستی نامیده می شود تشكیل می دهند. با توجه به دستاوردهای فیزیك نسبیت، بدیهی است كه ماده، انرژی، و اطلاعات قابل تبدیل به یكدیگر هستند.
جهان ما، در دید كل گرا، از بیشمار سیستم مجزا تشكیل شده است كه هریك بنابر دید ناظر، و توانایی تشخیص حد و مرزها توسط او تعریف می شوند. هر سیستم، خود می تواند از چندین زیرسیستم دیگر تشكیل شده باشد، و همین روابط بین یك سیستم و اجزای درونی اش هستند كه مفهوم سلسله مراتب را معنی می كنند. كل این سیستم ها -به دلیل باز بودن – با یكدیگر اندركنش دارند و رفتار كلیشان تنها در سایه ی درك این روابط متقابل ممكن است .
هر سیستم، با توجه به تعداد، نوع و تركیب عناصری كه دارد، رفتاری ویژه را در طول زمان از خود نشان می دهد و صورتبندی كردن این رفتار در قالب معادلات ریاضی، چیزی است كه مورد علاقه و توجه دانشمندان است . در واقع تمام تلاشهای دانشمندان در این راستاست كه بتوانند قانونی (بخوانید معادله ای ) را در میان آشفتگی رفتارهای فرعی سیستم تشخیص دهند و به كم آن رفتار آینده ی سیستم را پیشگویی كنند.
جهانی كه به این شكل در دیدگاه سیستمی تصویر می شود، كلیتی است یكپارچه و در هم تنیده . مجموعه ای از عناصر در هم پیوسته و مرتبط با هم، كه هریك به طور موقت در قالب نظامهایی نسبی شكل پذیرفته اند، و مرتباً هم در حال دگرگونی و تغییر هستند. این تصویر از جهان، همان است كه فیزیكدانانی مانند بوهم، آن را با عنوان جنبش كلی مورد اشاره قرار داده اند. این نوع نگرش كل انگارانه به جهان به ویژه در زمینه ی فیزیك زوایای تازه ای از برداشت ذهنی در مورد جهان را معرفی كرده است (Bohm ,1994). در این برداشت ها، [1] به شكلی عریان در برابر ذهن پژوهشگران آشكار می شود، و پیچیدگی سیستم های یاد شد به قدری زیاد می شود كه دیگر هیچ گزاره ی دارای [2] در آن مفید نیست .
در چنین چهارچوب متغیر و فارغ از قطعیتی است كه مفاهیم مهمی مانند پیچیدگی و خودسازماندهی باید تعریف و درك شوند. زمینه ی نسبی و مبهم تعریف شده، در برابر گرفتن قطعیت و اعتماد به نفس ِ پژوهشگر، دركی عمیقتر از پدیده های پیچیده را برایش به ارمغان می آورد، و تنها از این راه است كه معمای پویایی شگفت انگیز سیستم های زنده، حل پذیر می گردد.
- سخن مشهور هراکلیتوس: یعنی “همه چیز در جریان است.” ↑
- زبانزد قرون وسطایی در میان فلاسفهی مدرسی که برای غلبه بر استدلالهای طرف مقابل به کار میرفت، یعنی “او (ارسطو) خودش این را گفت”. ↑
ادامه مطلب: مفهوم هم افزایی
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب