سال ۱۲۸۳
قلمرو پادشاهی انگلستان در هندوستان در سال ۱۲۸۳ چندین کشور امروزین را در بر میگرفت و نقش پرچم سه رنگش با نماد شیر و خورشید همان پرچم ایران بود.
آغازگاه سال ۱۲۸۳ با زایش و مرگ چند چهرهی فرهنگی نامدار گره خورده است. در چهارم فروردین ژول ورن درگذشت و در ششم فروردین ویکتور فرانکل روانشناس و ژوزف کمپبل اسطورهشناس زاده شدند. در همین ششم فروردین هشتاد هزار نفر در هایدپارک لندن تظاهرات کردند. آنان به این موضوع اعتراض داشتند که دولت انگلستان کارگران چینی را به آفریقای جنوبی صادر میکند!
انگلستان اما به این کار ادامه داد چون به نیروی کار ارزان قیمت چینیهایی که در معادن آفریقا عملا بردگی میکردند، نیاز داشت. چند روز بعد در ۱۱ فروردین بخش دیگری از این برنامهی استعماری بیسر و صدا انجام پذیرفت و ارتش انگلیس مستقر در هند با ده هزار نفر نیرو به تبت حمله کرد و در نبرد گورو مقاومت تبتیها را در هم شکست. انگلیسیها در این جنگ وحشیگری زیادی نشان دادند و بین دو تا سه هزار سرباز تبتی را به همراه شمار نامعلومی از افراد غیرنظامی به قتل رساندند. قوای استعماری انگلیس تا شش ماه بعد لهاسا پایتخت تبت را فتح کردند. تبتیها هرچند دلیرانه میجنگیدند، اما از نظر سلاح و فناوری جنگ بسیار عقبتر از اروپاییها بودند و با نیزه و زره و سوار بر اسب به دشمنی مسلح به سلام گرم حمله میبردند.
سرگرد فرانسیس یانگهازبند در لهاسا
سوارهی زرهپوش تبتی
روز نوزدهم فروردین میدانی در وسط محلهی مانهاتان نیویورک که اسم اصلیاش Longacre Square بود، دفتر مجلهی نیویورک تایمز گشایش یافت. به همین خاطر این میدان کم کم به اسم Times Square شهرت یافت که هنوز هم به این نام خوانده میشود. دو روز پس از افتتاح دفتر این روزنامه، در ۲۱ فروردین عارف انگلیسی آیستر کراولی «کتاب قانون» را نوشت. پنج روز بعد در ۲۶ فروردین (سلخ محرم ۱۳۲۲ق) عبدالمحمد مودبالسلطان نخستین شماره از روزنامهی مصور چهرهنما را در اسکندریه به چاپ رساند و در همان شماره به صدارت عینالدوله تاخت. این روزنامه که از دومین شماره به قاهره نقل مکان کرده بود، به طور منظم تا ۴۲ سال به زبان پارسی منتشر میشد و از حامیان مشروطه و تجدد بود.
اواخر فروردین زنجیرهای از رخدادهای طبیعی ویرانگر آغاز شد که تا اوایل تابستان ادامه یافت. به این شکل که در روز ۳۰ فروردین آتشسوزی بزرگ تورنتو رخ داد که تلفات جانی نداشت اما چندین محله از این شهر را با خاک یکسان کرد. هشتم تیرماه یک گردباد مهیب شهر مسکو را در نوردید و ساختمانها را ویران کرد و درختان را شکست.
شهر تورنتو پس از آتشسوزی بزرگ
خسارتهای به بار آمده در اثر گردباد مسکو
آغازگاه اردیبهشت ماه ۱۲۸۳ با زایش چندین دانشمند همراه بود و با زادن و رفتنهای نامآوران ادامه یافت. در دوم اردیبهشت روبرت اوپنهایمر فیزیکیدان آمریکایی، همان خالق بمب اتمی و در پنجم اردیبهشت آندرئی کولموگوروف ریاضیدان زاده شدند. یک هفته بعد در ۱۱ اردیبهشت آنتونین دووراک آهنگساز مشهور چک در شصت و دو سالگی درگذشت و ده روز بعدش (۲۱ اردیبهشت) سالوادور دالی نقاش زاده شد.
تاتا
نیکولای کوزنتسوف
جوزف کمپبل و همسرش جین اِردمن
در این میان در چهاردهم اردیبهشت آمریکاییها که پس از دسیسههای فراوان و تجزیهی کلمبیا خیالشان بابت تملک کانال پاناما راحت شده بود، ساخت کانال پاناما را آغاز کردند و جالب آن که کارگزار این طرح ارتش آمریکا بود و مهندسانی که ارتشی بودند این پروژه را به انجام رساندند. فردای آن روز در پانزدهم اردیبهشت، همزمان با رقابت تیمهای بوستون و فیلادلفیا در اولین بازی بیسبال مدرن، سپاهی از جنگاوران تبتی به اردوگاه انگلیسیها در چانگلو حمله بردند و ایشان را شکست داده و از آنجا راندند. اما کمی بعدتر سربازان انگلیسی با تفنگ و مسلسل بازگشتند و تبتیهای مسلح به تیر و کمان و نیزه را به رگبار بستند و بیش از دویست تن از ایشان را کشتند. در ۲۰ اردیبهشت هم شرکت خودروسازی هورخ و سیر تاسیس شد، که در نهایت به آئودی تبدیل شد، و یازده روز بعد در ۳۱ اردیبهشت فدراسیون بینالمللی سازمانهای فوتبال (فیفا) در پاریس تاسیس شد.
حدود یک ماه بعد هم رخدادی به یاد ماندنی در عرصهی ادبیات مدرن رخ داد و آن هم این که روز ۲۶ خرداد جیمز جویس جوان که تازه روز قبلش با دختری به اسم نورا بارناکل آشنا شده بود، همراه با او به پیادهروی طولانیای رفت و دلباختهی او شد. او کمی بعد با این زن ازدواج کرد و خاطرهی این روز را در قالب رمان مشهور «اولیس» جاودانه ساخت. در همین هنگام ادیبان و نویسندگان ایرانی هم پرکار بودند. در همین حدود عباس مهرین شوشتری در روزنامهی حبلالمتین مقالاتی در نقد دولت نوشت، و طالبوف کتاب مسالکالمحسنین را در تبلیغ مشروطه به رشتهی تحریر در آورد. ملکالشعرای بهار نوجوان هم که تازه به مشروطهخواهان توس پیوسته بود، شعر محکم و دشواری در استقبال از مسمط خمریهی منوچهری سرود.
لطفعلی خان نوادهی کریمخان زند در ۱۲۸۳
محمدولی خان تنکابنی در مهمانی سفارت روس
طالبوف
در همین روزها، مردم آذربایجان روزهای سختی را از سر میگذراندند. از سویی مرض وبا در تبریز همهگیر شده و مردم را از پای در میآورد، در حدی که اهالی از سر ناچاری در کوچهها برای دفع بلا قرآن آویزان میکردند. از سوی دیگر جنگی در این میانه جاری بود و سپهدار تنکابنی که حاکم اردبیل و خلخال بود بر ترکمنهایی که هر از چندی به راهزنی میپرداختند حمله برد و در جنگ استرآباد شکستشان داد. در همین اردیبهشت ماه سپهدار تنکابنی که رقیب و دشمن سرسخت عینالدوله هم بود، پس از این پیروزیها به حکومت آذربایجان رسید و وارد تبریز شد و در خانهی شرفالدوله اقامت گزید. بعد هم روز دوشنبه ۲۴ امرداد ۱۲۸۳به همراه شرفالدوله که مقام معاونت او را پیدا کرده بود، به مقر حکومتی اردبیل وارد شد. در این میان وبا در آذربایجان شدت یافته بود و در همین ماه روزی ۷۰-۷۵ نفر در تبریز از این مرض میمردند.
در میانهی همین هیاهو تاسیس نهادهای مشروطهخواه هم ادامه داشت. روز جمعه ششم خرداد انجمن آزادیخواهان ایران با چهل عضو تاسیس شد که بزرگانی مثل صوراسرافیل و یحیی دولتآبادی و اردشیر جی و واعظ اصفهانی و ملکالمتکلمین از اعضایش بودند. یکی از انگیزههای تاسیس این گروه که بسیاریشان بابی بودند، آن بود که مستبدین یک مشروطهخواه زرتشتی را به قتل رسانده بودند و داشتند با بهانهی کمتر بودن خونبهای نامسلمان از مسلمان از کیفر جنایت خود میگریختند. این انجمن هم پیگیر مجازات قاتلان بودند و هم میکوشیدند رسم گرفتن جزیه از زرتشتیان را که از دوران ناصری کمرنگ و موقوف شده بود، به کلی براندازند. کار انجمنهای تجددخواه چندان در این زمان بالا گرفته بود که در همین روز سالارالدوله که از شاهزادگان سفاک و جاهطلب قاجاری بود هم به انجمن فراماسونها پیوست و کوشید در این جماعت جایی برای خود پیدا کند. جالب آن که در همین روز اولین شماره از روزنامهی صوراسرافیل هم انتشار یافت.
همزمان با این جریانها در ینگهی دنیا هم تکاپویی چشمگیر نمایان بود. در دهم تیرماه، دو روز بعد از گردباد بزرگ مسکو سومین دور مسابقات المپیک در میسوری آمریکا آغاز شد و این بخشی از نمایشگاه بینالمللی فنون و صنایع سنت لوئیس بود که در همین هنگام در این شهر برقرار بود. روز پنجم آبان هم اولین خط متروی نیویورک آغاز به کار کرد. دو هفته بعد در ۱۷ آبان تئودور روزولت در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به پیروزی رسید.
مراسم گشایش نمایشگاه بینالمللی سنتلوئیس
چرخ و فلک مشهور فِریس در نمایشگاه
شروع مسابقه ماراتون در المپیک سنتلوئیس
مسابقه کمانگیری بومیان آمازون، بخشی از نمایش «وحشیان»!
میانهی تابستان این سال با تغییر در موازنهی نیروهای استعماری مصادف بود، که از سویی افول روسیه و از سوی دیگر نیرومندتر شدن انگلستان را نشان میداد. در روز دهم امرداد ۱۲۸۳ ژاپنیها حملهی غافلگیرانهشان به بندر لوشون (که اروپاییها پورت آرتور مینامیدندش) را آغاز کردند و جنگ روس و ژاپن آغاز شد. طی این جنگ که پنج ماه به درازا کشید، صد و پنجاه هزار سرباز ژاپنی با پنجاه هزار سرباز روس رویارو شدند و به ترتیب ۵۷ هزار و ۳۱ هزار نفر تلفات دادند. اما ۲۴ هزار سرباز روس که در محاصره گرفتار شده بودند در نهایت تسلیم شدند و این بندرگاه را به ژاپنیها وا نهادند.
ناوگان غرق شدهی روسها
توپ ۱۱ اینچی هوویتزر ژاپنیها
پوستر تبلیغاتی ژاپنیها و سربازانشان در جریان جنگ با روسها
این را هم بگوییم که روسیه با آن که از ژاپن شکست خورد، اما همچنان امپراتوری بزرگ و مقتدری بود که قصد توسعه داشت. در ۳۰ تیرماه همین سال بود خط راهآهن سیبری تکمیل شد، هرچند در دهم دیماه و همزمان با کریسمس افتتاحاش کردند. این خط ترابری البته چندان خوش یمن نبود. چون چندی بعد در یازدهم دی بود که قوای روسیه در پورت آرتور تسلیم ژاپنیها شدند.
یک ماه بعد در دوم بهمن فاجعهی جمعهی خونین رخ داد. داستان هم چنین بود که کشیشی به نام گاپون که هوادار تزار هم بود، به همراه گروهی انبوه از مریدانش که آنان هم شعارهایی به هواداری از تزار میدادند، در سنپترزبورگ برای اعتراض به نابسامانیها به سوی کاخ زمستانی تزار راهپیمایی کردند. اما نگهبانان به سویشان آتش گشودند. هواداران گاپون ده هزار نفر بودند که نزدیک به سه هزار سرباز در برابرشان قرار گرفتند. در آخر کار بیش از دویست تن کشته و بیش از پانصد تن زخمی شدند و حدود هفت هزار نفر را هم دستگیر و زندانی کردند. این واقعه از سویی در همین سال انقلابی نابهنگام و بیفرجام را باعث شد و از سوی دیگر در دراز مدت نارضایتی عمیق مردم از رژیم تزاری را در پی داشت و به انقلاب دوازده سال بعد انجامید.
یک ماه بعد در اول اسفند جنگ موکدن در منچوری میان روس و ژاپن آغاز شد که آن هم نتیجهی خوبی برای روسها به بار نیاورد. روسها در سه روز صد هزار نفر کشته دادند و از این منطقه بیرون رانده شدند و ژاپنیها در ۱۹ اسفند موکدن (شِنیانگ امروزین) را گرفتند. جالب این که دقیقا در همین روز باشگاه چلسی در لندن تاسیس شد! در این میان تنها خبرهای خوب آن بود که در دوازدهم اسفند ماه تزار دستور تاسیس مجلس دوما را صادر کرد و در همین سال پاولوف جایزهی نوبل فیزیولوژی را دریافت کرد.
خودروی بنجامین هولت
آنا رولینگ
پدر گاپون و پیروانش
از آن سو روز دوازدهم امرداد هم انگلیسیها به لهاسا رسیدند و پایتخت تبت را فتح کرده و بخشهایی از آن را ویران کردند، طوری که چهار روز بعد دالای لامای سیزدهم با فرماندهشان ژنرال یانگهازبند عهدنامهای بست و عملا تسلیم انگلیسیها شد. سپاه کوچک انگلیسیها در کل طی عملیاتشان در تبت ۲۷۰۰ سرباز تبتی و عدهی زیادی از مردم غیرنظامی را به قتل رساندند.
دالای لامای سیزدهم
لهاسا
امضای عهدنامهی تبت-انگلیس
در اواخر تابستان گروهی از مهاجران آذری در شهر باکو باشگاهی برای سازماندهی کارگرانی تشکیل دادند که از استانهای شمالی ایران برای کار به آران و شروان میرفتند و در صنایع نفت باکو تمرکزی داشتند. در این سال روسها ۷۱۴۰۰ مجوز ورود برای اتباع ایرانی به قفقاز صادر کردند که ۹۰٪ از آنها کارگرانی بودند که از آذربایجان به باکو میرفتند. این باشگاه، همت نام گرفت و هستهی مرکزی حزب اجتماعیون عامیون (سوسیال دموکراتها) بود که بعدتر در جریان جنبش مشروطه نقشی مهم ایفا کرد. دبیری این باشگاه در این سال بر عهدهی نریمان نریمانوف بود که ارتباطی نزدیک با بلشویکها از جمله لنین و استالین داشت. حیدرخان عمواوغلی در مشهد و تهران نمایندهی همین حزب به شمار میرفت. همزمان در شهر تبریز سید حسن تقیزاده و محمدعلی تربیت و علی موسیو انجمنی مخفی به نام مرکز غیبی درست کردند تا اصول مشروطه را رواج دهند. در تهران هم کمیتهی انقلابیای تاسیس شد که ۵۷ عضو تندرو داشت که همگی در دارالفنون درس خوانده بودند.
چاههای نفت خانوادهی نوبل در حوالی باکو
محلهی بیناگَدی در شمال باکو
در تابستان هم طبق معمول زادگان میآمدند و درگذشتگان میرفتند. روز ۱۴ تیر همزمان ارنست مایر زیستشناس و فرانچشک ماخالسکی شرق شناس زاده شدند. در ۲۱ تیر پابلو نرودای شاعر، در دوم امرداد نیکولای گراسیموویچ کوزنِتسوف سپهبد ارتش سرخ و پنج روز بعد در هفتم امرداد جهانگیر راتَنجی دادابهای تاتا صنعتگر و سرمایهدار زرتشتی هندی-فرانسوی زاده شدند. ۳۱ امرداد دِنگ شیائوپینگ که بعد از مائو به رهبری چین رسید، به دنیا آمد.
ام کلثوم و پدرش
جرج استیونس
دنگ شیائوپینگ و خانوادهاش در ۱۳۲۴
در میان درگذشتگان تابستان ۱۲۸۳ تقارنهایی جالب نمایان بود. در تیرماه دو تن به فاصلهی سه روز درگذشتند که هردو قومگرا و کارگزار استعمار از آب در آمدند و میکوشیدند بر مبنای یکی از اقوام ایرانی ملیتی مدرن تاسیس کنند. یکی تئودور هرتسل نظریهپرداز صهیونیسم بود که در ۱۲ تیر درگذشت و یهودیان را نخست اروپایی و بعد ملتی مستقل قلمداد میکرد. دیگری ابراهیم (آبای) قونانبایاوغلی (آبای کونانبایِف) که در ۱۴ تیر جان سپرد و متفکر قومگرایی بود که به کارگزاری استعمار روسیه ناسیونالیسم قزاقی را آفرید و کوشید بند ناف قزاقها با خط و زبان پارسی و هویت ایرانیشان را ببرد و ایشان را وابسته به روسها قلمداد کند. بعد نوبت به نسخههایی اصیلتر رسید. روز ۲۳ تیر دو نفر همزمان درگذشتند. یکی آنتوان چخوف نویسندهی روس و دیگری پالوس کروگر رهبر استعمارستیزِ استقلالطلبان آفریقای جنوبی و رهبری سیاسی که در زمان شورش بوئرها ریاست جمهوری آفریقای جنوبی را بر عهده داشت. روز هفتم شهریور هم سلطان مراد پنجم عثمانی درگذشت.
آنتونین دوراک
تئودور هرتسل
ابراهیم قونانبایاوغلی
پاولوس کروگر
در کنار این افراد آمدگان و رفتگان دیگری را هم داریم که در همین حدود زمانی جای میگیرند اما تاریخ دقیق روز تولد و مرگشان را نداریم. مثلا رضا خان سوادکوهی در این سال صاحب دختری شد که او را فاطمه نامیدند. همچنین عادل خلعتبری مازرونی شاعر و بنیانگذار چندین انجمن ادبی، اسماعیل مهرتاش موسیقیدان و مبدع ردیفنویسی در آواز ایرانی، حاج محمد رمضانی روزنامهنگار مشهور که وقفکنندهی کتابهای پرشمار به کتابخانهها بود، و دکتر سید حسن امامی پسر جواد ظهیرالاسلام که بعدها سناتور مشهوری شد، همگی در این سال زاده شدند. در ۱۲۸۳ میرزا محمد داوری شیرازی شاعر و خوشنویسی که فرزند سوم وصال شیرازی بود، عبدالله میرزا حشمتالدوله پسر عبدالله میرزا (دارا) پسر عباس میرزا که پیشتر حاکم استرآباد و کمره و گلپایگان بود و به ظلم و ستم نامبردار، درگذشتند.
ارنست مایر کودک و نوجوان
روز ۱۷ مهر ماه آنا رولینگ که خبرنگاری آلمانی بود و گرایش جنسیاش به زنان را پنهان نمیکرد، در یک محفل همجنسگرایان در برلین سخنرانی کرد و برای نخستین بار از محدودیتهای حقوقی ویژهای که زنان همجنسگرا با آن روبرو هستند سخن گفت و به این ترتیب جریانی را آغاز کرد که امروز به بخش مهمی از جنبش فمینیستی جدید تبدیل شده است. روز سوم آذر سال ۱۲۸۳ بنجامین هولت در کالیفرنیا اولین خودرویی را ساخت که به چرخ زنجیردار مسلح بود ساخته شد، و این فناوری مهمی بود که به زودی در ساخت تانک و ابزارهای راهسازی انقلابی ایجاد کرد. در ۲۷ آذر هم جرج استیونس زاده شد که بعدها کارگردان مشهوری شد و فیلمهایی مثل «جایی زیر آفتاب» و «غول» و فیلم سیاسی و تبلیغاتی «خاطرات آن فرانک» را ساخت.
لباس عصر ادواردی مردم انگلیس در عروسی
اعضای محفل کمیتهی علمی-انسانی: اولین نهاد مدرن مبلغ همجنسگرایی
این تحولات جهانی با چرخشی در نخبگان ایرانی همزمان بود. در همین سال مسیو نوز بلژیکی به سمت وزیر کل گمرکات ایران منصوب شد، و ریاست اداره ضرابخانه و وزارت مسکوکات را هم بر عهده گرفت. میرزا جواد خان سعدالدوله که هم پیشتر سفیر ایران در بلژیک بود و با موسیو نوز آشنایی داشت به وزارت تجارت رسید. همچنین میرزا عبدالوهاب خان خواجه نوری (نظامالملک) به وزارت عدلیه و میرزا سید محمود خان علاءالملک به وزارت علوم رسید و مجدالدوله به ایلخانی ایل قاجار برگزیده شد. حاجی میرزا ابوالقاسم پس از مرگ پدرش حاجی زینالعابدین، به مقام امام جمعهی تهران رسید و برادر کهترش حاج سید جواد که خواهرزادهی مظفرالدین شاه هم بود، از طرف شاه لقب ظهیرالاسلام گرفت. میرزا حسین خان فرزند میرزا نصرالله خان مشیرالدوله که وزیر امور خارجه ومترجم شاه بود هم به لقب مؤتمنالملک سرافراز شد.
در سال ۱۲۸۳ حسینقلی خان نظامالسلطنه به پیشکاری و وزارت آذربایجان رسید، شاهزاده شعاع السلطنه فرمانفرمای ایالت فارس و غلامرضا خان آصفالدوله حاکم خراسان و سیستان و رکنالدوله والی کرمان و بلوچستان شد و سعیدالسلطنه امیرتومان رئیس نظمیهی تهران را بر عهده گرفت. محمد کریمخان مختارالسلطنه وزیر احتسابیه شد ولی کمی بعدتر که عینالدوله صدراعظم شد، جای خود را به محمد باقر خان اعتمادالسلطنه داد که در ضمن حساب و کتاب خبازخانه و قصابخانه را نیز عهدهدار شد. محمد حسین خان فراهانی دبیرالملک ریاست ادارهی پست دارالحکومه را عهدهدار شد و با رئیس کل پست که محمد ناصرخان ظهیرالدوله بود نزدیکی یافت. در این بین در گوشهای دور از چشم رجال و اشراف، جوانی به نام ابوالقاسم لاهوتی که عقاید انقلابی داشت به جرگهی اعضای ژاندارمری وارد شد.
جواد خان سعدالدوله
محمود خان علاءالملک
میرزا عبدالوهاب خان خواجهنوری
میرزا حسینقلی خان نظامالسلطنه
در این میان حاج سید جواد فرزند مرحوم امام جمعه و خواهرزاده مظفرالدین شاه لقب ظهیرالاسلام گرفت، علینقی میرزا رکنالدوله به حکومت خراسان و سیستان رسید. وجیهالله میرزا هم که برادر عینالدوله و وزیر جنگ بود به لقب سپهسالار اعظم ملقب گردید، اما کمی بعد در همین سال درگذشت و مظفرالدین شاه خود فرماندهی ارتش ایران را بر عهده گرفت. میرزا احمدخان مشیرالسلطنه هم که پیشتر وزیر خزانه بود، به منصب وزارت مالیه منصوب شد. دکتر میرزا ابراهیم خان طبیب برادرزاده وزیر دربار به لقب حکیمالملک دست یافت و عمویش میرزا محمود خان به حکومت گیلان و طوالش منصوب شد اما آنجا نابهنگام درگذشت وحکومت این ناحیه را برای ابوالفضل خان عضدالسلطان واگذاشت. قلمرو شمالی ایران برای دولتمردان این دوران هوای مساعدی نداشت. چون در همین حدود میرزا علیخان امینالدوله صدراعظم سابق هم در قریهی لشت نشاء درگذشت و پسرش میرزا محسن خان معین الملک لقب پدرش را از شاه -که پدرزنش هم بود- گرفت و امینالدوله خوانده شد.
وجیهالله میرزا سپهسالار
میرزا علی خان امینالدوله
عبدالمجید میرزا عینالدوله
بخشی از این رفت و آمد پیاپی نخبگان و ناکارآمدیشان به شکننده شدن ساخت اقتصادی ایران باز میگشت. در همان زمانی که وینستون چرچیل در انگلستان چرخشی سیاسی میکرد و از محافظهکاران میبرید و به لیبرالها میپیوست، ایران وامی پانزده ساله از انگلستان گرفت به مبلغ ۳۱۴۲۸۱ لیره، که بخشی از آن (۲۳۰۱۰۲ تومان!) برای قزاقخانه خرج شد که چرنوبوزوف تازه به ریاستاش رسیده بود. چون شرایط اقتصادی کشور نابسامان بود، شاه میرزا علی اصغرخان اتابک اعظم را از صدارت عزل کرد و شوهر خواهرش سلطان عبدالمجید میرزا عینالدوله را به منصب وزارت داخله و صدارت برکشید که نارضایتی مردم را تشدید کرد. این عینالدوله در همین سال وقتی بازرگانان از موسیو نوز نزدش شکایت کردند، پاسخی تند به ایشان داد و این زمینهای شد برای نارضایتی ایشان و گراییدنشان به سوی مشروطهخواهان تندرو.
اتابک امینالسلطان (۱) و مهدیقلی هدایت (۲) در سفر به فلسطین
سید ابوالقاسم امام جمعه و برادرش سید جواد ظهیرالاسلام
از آن سو اتابک که از کارهای سیاسی کناره گرفته بود به جهانگردی روی آورد و به اتفاق مخبرالسلطنه هدایت و میرزا احمدخان فرزندش عازم اروپا شد. سید حسن تقیزاده هم مستقل ولی همزمان با او به جهانگردی پرداخت و به قفقاز و سوریه و مصر سفر کرد و با تختینسکی، زینالعابدین مراغهای، جلیل محمد قلیزاده، و جرجی زیدان دیدار و گفتگو کرد. از آن سو سلطانالعلمای تربتی هم به تهران کوچ کرد.
شخص دیگری که این سال به سفر رفت، کاشفالسلطنه بود که روز پنجشنبه اول دیماه سال ۱۲۸۳ با دریافت فرمانی از وزارت امور خارجه به عنوان شارژدافر دولت ایران به سفارت ایران در پاریس گسیل شد. او پیش از رفتن به این سفر طرحی که مدتها در ذهن داشت را اجرایی کرد و تخم بوتهی چای را از هندوستان آورد و کشت آن را در گیلان آغاز کرد.
آگهی نخستین نمایش «پیتر پان»
کاشفالسلطنه
در همین روزها در آن سوی دنیا هم خبرهایی بود. در ششم دیماه نمایش «پیتر پان یا پسری که هرگز قد نمیکشید» نوشتهی ج. م. بَری در لندن بر صحنه رفت و نام این شخصیت داستانی را برای اولین بار بر سر زبانها انداخت، در دهم دیماه ام کلثوم بانوی خوانندهی مصری به دنیا آمد و فردایش در یازدهم دیماه سال ۱۲۸۳ مالک بن نبی در الجزایر چشم به جهان گشود و بعدتر فیلسوف مشهوری شد که شکلی از خودخوارانگاری را در جوامع مغرب (شمال آفریقا) تبلیغ میکرد. از دید او جوامع اسلامی دچار نوعی «استعمارپذیری» شده بودند و چون از تولید اندیشه و فردیتهای نیرومند باز مانده بودند، سرنوشت محتومشان این بود که به مستعمرههای اروپاییان تبدیل شوند. او خود به زبان فرانسه مطلب مینوشت و میکوشید در جامعهی روشنفکری فرانسه جذب شود. کتاب مشهور او «شرایط نوزایی» است که در سال ۱۳۲۷ انتشار یافت.
نیمهی دوم سال ۱۲۸۳ با تاسیس چندین نهاد نوبنیاد و تجددخواه در ایران زمین مصادف بود. در مهرماه این سال میرزا ابراهیم خان صحافباشی اولین دستگاه سینماتوگراف را برای استفادهی عمومی در تهران به کار گرفت و اولین سالن نمایش فیلم را پشت مغازه آنتیک فروشیاش در خیابان لالهزار راهاندازی کرد، و این روبروی سینما کریستال امروزین است، در خیابان لالهزار. در آبانماه هم اولین سینمای ایران در ابتدای خیابان چراغ گاز گشایش یافت، اما کمی بعد با اعتراض و فشار متعصبان مذهبی که رهبرشان شیخ فضلالله نوری بود، کارش به تعطیلی کشید.
مجدالاسلام کرمانی
میرزا ابراهیم صحافباشی
اولین تیم فوتبال افغانستان در مدرسهی حبیبیه، سال ۱۳۰۲
از آن سو امیر حبیبالله خان در محلهی پل باغ کابل مدرسهی حبیبیه را تاسیس کرد که اولین دبیرستان جدید افغانستان بود و شمار زیادی از شخصیتهای نامدار افغانستان از جمله حامد کرزی در آن تحصیل کردند. ناصح الممالک کودکستان تمدن را تاسیس کرد، جمعیتی مبلغان مسیحی انگلیسی در اصفهان مدرسه استوارت مریال کالج را تاسیس کردند و بعدتر در شیراز و یزد و کرمان شعبههایی برایش پدید آوردند، سید حسن شریف زاده مرکز غیبی را در تبریز استوار ساخت، و مجمع آدمیت تشکیل شد که اعضای هیأت امنایش عبارت بودند از: ابراهیم عونالممالک، عبدالحمید غفاری سردار مقتدر، سلطان جنید معتمدالدوله، علیخان انتظامالدوله، جواد سعدالدوله، ناظمالعلماء ملایری، احتشامالسلطنه، عبدالله مصدقالممالک، سلیمان میرزا اسکندری، یحیی اسکندری و عباسقلی خان آدمیت که این آخری مرید میرزا ملکم خان و رهبر اصلی این جریان بود.
در بهمنماه سال ۱۲۸۳ (ذیحجه ۱۳۲۲ق) انجمن مخفی برای پیش بردن اهداف مشروطهخواهان تاسیس شد که رهبرش آیتالله سید محمد طباطبایی بود و اعضای مهماش عبارتند بودند از: حاج محمود اصفهانی، شمسالعلما، شیخ محمد شیرازی، ذوالریاستین، مجدالاسلام کرمانی، میرزا آقا اصفهانی، سید برهانالدین خلخالی، و ناظمالاسلام کرمانی. هدف این انجمن آن بود که مجلس و عدالتخانه در ایران تاسیس شود و اعضایش خود را با لقب فدایی باز میشناساندند.
کریستین دیور
سلطان مراد پنجم
لو والاس
آلبرت اشپیر
مالک بن نبی
روز ۲۹ دیماه ۱۲۸۳ رابیندرانات تاگور درگذشت که در اصل یک پیشوای دینی هندی و بنیانگذار مذهب براهمو بود، ولی امروز بیشتر به عنوان ادیب شهرت یافته است. روز اول بهمن کریستین دیور متولد شد که از طراحان مهم مد و لباس در نیمهی دوم قرن بیستم بود. ۲۶ بهمن هم لِو والاس خالق شخصیت بنهور درگذشت. او حقوقدانی آمریکایی بود که در جریان جنگهای داخلی آمریکا از ژنرالهای شمالیها بود که مدتی فرماندار تگزاس و سفیر آمریکا در عثمانی هم بود و در ۱۲۶۰ رمان بنهور را نوشت که آن را اثرگذارترین داستان مسیحی قرن نوزدهم میلادی دانستهاند.
در همان روزهایی که انجمن مخفی تاسیس میشد و تاگور جای خود را به کریستین دیور واگذار میکرد، فناوری عکاسی پا به میدان نهاد و به رسوایی بزرگی برای استعمار فرنگیان دامن زد. ماجرا از این قرار بود که با گسترش فن عکاسی در مستعمرهها، عکسهایی از شیوهی برخورد مستعمرهچیان اروپایی با بومیان آفریقا برداشته شد و نخستین بار توسط روژه کاسمان در ۲۱ بهمن سال ۱۲۸۲ انتشار یافت. این گزارش در آن دوران میان خود اروپاییها حساسیت چندانی بر نینگیخت، اما امروز برای ما وحشتناک و باورنکردنی به نظر میرسد. پس از آن که بلژیک کنگو را تصرف کرد و مردمانش را به بردگی کشید، سازمانی بدنام به نام «شرکت انگلیسی-بلژیکی کائوچوی هند» (Anglo-Belgian India Rubber Company:ABIR) تاسیس شد که در آن انگلیسیها با بلژیکیها همکاری میکردند. کارگزاران این شرکت سیاهپوستان را برای کار اجباری در مزارع کائوچو به بردگی میکشیدند و اگر کسی حجم روزانهی کارش را انجام نمیداد، دست یا پایش را قطع میکردند. بخش مهمی از کسانی که به این ترتیب ناقص شدند کودکانی بودند که به زور به کارهای جانفرسا گمارده میشدند.
در چهارم اسفند ماه در سوی دیگر کرهی زمین نخستین باشگاه روتاری توسط یک حقوقدان صهیونیست به نام پل هریس در شیکاگو واقع در ایالات متحده آمریکا به وجود آمد. پل هریس به همراه سه تن دیگر از یهودیان عضو جامعه بازرگانی شیکاگو به نامهای سلوسترئیل، پیرام شوری وگوستاولوپر اولین جلسه رسمی روتاری را تشکیل دادند و موجودیت تشکیلاتی به نام کلوپ روتاری را اعلام داشتند. روز ۲۲ اسفند ماتاهاری با رقص در پاریس طبقهی نخبهی فرانسوی را شیفتهی خود کرد و ماموریت پنهانی خود که جاسوسی برای آلمانیها بود را آغاز کرد. چهار روز بعد (۲۶ اسفند) انشتین مقالهی مهماش دربارهی اثر فوتوالکتریک را منتشر کرد و در آن پیشگویی کرد که نور ماهیتی ذرهای داشته باشد. در ۲۸ اسفند هم آلبرت اشپیر زاده شد که معماری نامدار و از دوستان نزدیک هیتلر بود.
پدری در کنگو به دست و پای بریده شدهی دختر پنج سالهاش خیره شده است. بلژیکیهای استعمارگر به خاطر این که دخترک بیگاری موظفاش در مزارع کائوچو را کامل به جا نیاورده بود دست و پایش را قطع کرده و برای پدرش فرستادهاند.
میسیونرهای مذهبی انگلیسی در کنار بومیان کنگو که دستهای بریدهی خویشاوندانشان را نشان میدهند. این دستها که یکیاش به کودکی تعلق دارد توسط مستعمرهچیان قطع شده است.
سال ۱۲۸۳ در تاریخ هنر مدرن هم اهمیت دارد و وقایع مهمی در آن رخ داده است. فردریک واتس نقاش انگلیسی در این سال در دهکدهی کامپتون نمایشگاهی دایمی از آثارش ترتیب داد که تا به امروز باقی مانده است. یک گروه از زنان هم در این هنگام در شهر سنت لوئیس آمریکا که تازه به خاطر نمایشگاه بزرگ بینالمللیاش رونقی یافته بود، دور هم جمع شدند و گروهی هنری تشکیل دادند به نام «کوزهگران» (potters) که تا سه سال بعد دوام آورد و به خلق آثاری اغلب آماتوری منتهی شد. در همین سال دولت فرانسه به ماری کاسات نشان لژیون دونور را داد که افتخاری بزرگ محسوب میشد، و دو نقاش –ویلفرید دو گلن آمریکایی و جین اِرین اِمِت انگلیسی- در همین سال با هم ازدواج کردند.
موزهی قیصر فریدریش هم در همین سال در برلین گشایش یافت و به سرعت به خاطر مجسمههای زیبایش شهرت یافت. فرانک لوید رایت هم در این سال ساخت بنای اداری لارکین را در نیویورک برای شرکت صابونسازی لارکین آغاز کرد و این به یکی از نمادهای معماری مدرن تبدیل شد و یکی از اولین ساختمانهای حوزهی تمدن اروپایی بود که تهویهی مطبوع و آبریزگاههای با آب جاری داشت، و البته هردوی این عناصر از دو هزار سال پیش در تمدن ایرانی در قالب بادگیر و آبریزگاه رایج بودهاند.
موزهی قیصر فریدریش
فرانک لوید رایت، ساختمان لارکین
دو گلن و ارمت در حدود ۱۳۲۰
در این سال چندین تابلوی مشهور و مهم هم کشیده شدند: «یافته شدن موسی» اثر لاورنس آلما تادِما، «قلهی سنت ویکتوار» اثر پل سزان، «نغمههای دریا» از هربرت جیمز دراپر، «حوض ماهیها در پمپی» و «سافو» اثر جان ویلیام گادوارد، «معصومیت» اثر توماس کوپر گوچ، «شاهزادهی کوچک» اثر ادموند لِیتون، «قلب امپراتوری» اثر نیلز مویلر لوند، «پیشتازان» اثر فردریک مککوبین، «ارمغان قو» اثر هربرت مکنِیر، «چهرهی لئونید نیکولایویچ آندریف» اثر ایلیا رپین، «خودنگاره» اثر اورلیا دِسوسا، «داوری پاریس» اثر انریک سیمونه، «ماریتا دِریگاردوی رقاص» اثر ماکس اسلِووگْت، «نوازنده» اثر آندِرس زورْن، «پسوخه در باغ عشق را میگشاید» اثر جان ویلیام واترهاوس، و «تاجگذاری تزار دوشان» اثر پایا یووانوویچ همگی همزمان و در این سال آفریده شدهاند.
لاورنس آلما تادما، یافته شدن موسی
جان ویلیام گادوارد، حوض ماهیها در پمپی
توماس کوپر گوچ، معصومیت
هربرت جیمز دراپر، نغمههای دریا
سزان، کوه سنت ویکتوار
ماکس اسلِووگت، ماریتا دِریگاردوی رقاص
ادموند لیتون، شاهزادهی کوچک
فردریک مککوبین، پیشتازان
نیلز مویلر لوند، قلب امپراتوری
پیکاسو، چهرهی سوزان بلوک (بالایی) و هنرپیشه (پایینی)
هانری ماتیس، نور؛آرامش و لوندی
موریس دو ولامنیک، قدمگاه
در ۱۲۸۳ در ضمن چرخشی هم در سبکهای هنری میبینیم که امروز فرخنده و مبارک شمرده میشود، ولی میتوان آن را نوعی افول در سلیقهی هنری و انحطاط زیباییشناسانه نیز دانست. در این سال بود که دورهی آبی پابلو پیکاسو پایان یافت و به دورهی صورتی تبدیل شد و یکی از نخستین آثاری که در این دوره کشید «هنرپیشه» بود. «چهرهی سوزان بلوک» هم اثر دیگری از اوست در این سال که هنوز در سبک آبی کشیده شده است. هانری ماتیس تابلوی مشهور و به نظرم نازیبای «نور، آرامش و لوندی» را هم در این سال کشید و این اثر نقطهی آغاز جنبش هنری فوویسم دانسته میشود. موریس دو وِلامْنیک هم «»قدمگاه» را در همین دوره کشید که معیارهای زیباییشناسانهی حاکم بر آن در همین جریان جای میگیرد.
جریان زیباییشناختی برعکس که ادامهی سنت هنری عصر نوزایی و قرن نوزدهم اروپا بود، در آثار هنرمندانی تجلی یافته که به خاطر همین چرخش هنری در دوران مدرن اغلب گمنام مانده و آثارشان از یاد رفتهاند. یکی از ایشان فرانتس روبو است که در همین هنگام تابلوی عظیم «محاصرهی سواستوپل» را کشید که تصویری پانوراما از جنگ تاریخی سال ۱۲۳۳ (۱۸۵۵-۱۸۵۶.م) است و با ریزهکاریهای فراوان و واقعگرایی چشمگیر کشیده شده است. دیگری پاول اشتروندا نام دارد که «بانوی پورتآرتور» را تحت تاثیر شکست روسیه از ژاپن کشید و آن را در بافت روایتهای ارتدوکس مسیحی قرار داد.
فرانتس روبو، محاصرهی سواستوپل
ایلیا رپین، چهرهی لئونید نیکلایویچ آندرِیِف
هربرت مکنیر، ارمغان قوها
پاول اشتروندا، بانوی پورتآرتور
انریک سیمونه، داوری پاریس
اورلیا دسوسا، خودنگاره
آندرس زورن، نوازنده
جان ویلیام واترهاوس، پسوخه در باغ عشق را میگشاید
پایا یووانوویچ،بخشی از «تاجگذاری تزار دوشان»
در این سال جایگاه عکاسی در مقام هنر نیز کم کم تثبیت شد و ادوارد استایْچِن دو عکس مشهور «مهتاب در مرداب» و «ساختمان شناور» را گرفت (نگارههای زیر).
عکسهایی از سال ۱۲۸۳
بخش زیستشناسی در نمایشگاه سنتلوئیس
رهبران قوم هررا در نامیبیا که توسط آلمانیها قتلعام شدند
تزار نیکلای دوم و خانوادهاش
تئاتر مسکو
کارت پستال تبریک سال ۱۹۰۴.م
گرمابهی ایرانی (به تعبیر فرنگیان: حمام ترکی) در لکزینگتون
ترموای خیابان اسپرینگ در واشینگتون
توپخانهی ارتش اروگوئه هنگام نبرد با انقلابیون
توماس ادیسون
ساندو بنیانگذار ورزش پرورش اندام
ماکس لیبرمان نقاش
ادامه مطلب: سال ۱۲۸۴
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب