گفتار دوازدهم: خط بلخی
قلمرو: بلخ
زبان: بلخی
دورهی رواج: ۳۰۸۰-۳۶۸۰ تاریخی(۳۰۰ پ.م- ۳۰۰ م.)
دولت پشتیبان: دولتشهر بلخ، اشکانی
در دوران پیشاکوروشی مهمترین کانون فرهنگی و سیاسی ایران شرقی بلخ بود و این قلمروی بود که در قرون اول تاریخی (ابتدای هزارهی سوم پ.م) به کشاورزی و شهرنشینی دست یافته بود و پیوندهای نزدیکی با شهرسوخته و جیرفت داشت. در اوایل هزارهی دوم تاریخی و همزمان با شکلگیری دولتهای آریایی هیتی و میتانی در ایران غربی، دولتشهر بلخ نیز در ایران شرقی پدیدار شدکه شاهان کیانی بر آن حکم میراندند. گشتاسپ کیانی که نخستین شاه زرتشتی است شاه این دولتشهر بوده و خود زرتشت در آتشکدهی بلخ به دست تورانیان کشته شد.
با آن که بلخ گرانیگاهی وزین در تحول تمدن ایرانی بوده، چنین مینماید که ایران شرقی در دوران پیشاهخامنشی نویسا نبوده و با ظهور کوروش خط به این ناحیه راه یافته باشد. نانویسایی البته با پویایی فرهنگی و فکری تضادی نداشت و اولین فیلسوف جهان (زرتشت) و مهمترین فیلسوف دوران هخامنشی (بودا) به این قلمرو تعلق داشتند. بلخ در دوران هخامنشی همچنان اهمیت خود را حفظ کرد و نفوذ فرهنگیاش تا حدی بود که نخستین شاگردان بودا در شمال هند بلخی بودند و اولین بنای مقدس این دین را در این شهر -و نه در استان هند یا گنداره- بنا نهادند. وقتی اسکندر به ایران زمین تاخت، بلخ به کانون مقاومت در برابر مهاجمان تبدیل شد و از کشتار مهیب اسکندر گجسته به شدت آسیب دید.
پس از فروپاشی دودمان هخامنشی اهالی بلخ نسخهای از خط یونانی را برگرفتند و اسناد دیوانی محلیشان را به این خط نوشتند. چون مقدونیانی که در مقام قومی شورشی به مرکز اقتدار ایران زمین حمله آورده بودند، خط یونانی را اختیار کرده و اسناد رسمی خود را بدان مینوشتند و ایشان برای چند دهه قدرت را در بلخ در دست داشتند. از چشمانداز امروزی چنین مینماید که بلخیان خط یونانی را برگرفته بودند. اما وقتی این روند در بافت تاریخیاش نگریسته شود، روشن میشود که خط فنیقی که قرنها قدمت داشته، تازه در عصر هخامنشی به عنوان نویسهی زبان یونانی رواج پیدا میکند و کمی بعدتر با حملهی اسکندر به ایران شرقی نیز منتقل میشود.
این نویسه در اصل همان فنیقی قدیمی بود و در قلمرو ایرانی شناخته شده و آشنا بود و چنان که دیدیم دست کم پنج نویسهی همسان با آن به طور موازی در عصر هخامنشی در آناتولی رواج داشته است. بر این مبنا این تصور که خط یونانی در بلخ امری بیرونی و بیگانه بوده، به کلی نادرست است. مقدونیان هرچند در این منطقه قومی غریبه بودند، ساکنان یکی از استانهای غربی شاهنشاهی هخامنشی محسوب میشدند و بخشی از شهروندان قلمرو سیاسی پارسیان بودند.
خطی هم که به کار گرفته بودند به خودشان تعلق نداشت و همان بود که مردم آناتولی و بالکان (یونانیان هم در میانشان) در پی انقلاب نویسایی هخامنشی اختیار کرده بودند و مشتقهای مشابهش در گوشه و کنار فراوان بود. مهمترین مشتقاش هم آرامی بود که بیتردید در استان بلخ هخامنشی رواج داشته است. مجموعهی خلیلی خزانهای از اسناد آرامی هخامنشی را در بر میگیرد که در دوران اردشیر سوم، داریوش سوم و هفت سال اول دوران اسکندر در بلخ نوشته شده است. بخشی از این اسناد به فرماندار (پختا) ناحیهی خولمی مربوط میشوند که بغوند (بَگاوَنْت) نام داشته و نماینده و کارگزار شهربان بلخ، مردی به نام اَخوامَزدا بوده است.[1] با این زمینهی حضور خطی الفبایی، قاعدتا بلخیان آن روزگار هم مثل خود مقدونیان و یونانیان متوجه بودهاند که دارند از مشتقی از خط فنیقی برای نوشتن زبانهای متمایز خود استفاده میکنند. تنها امروز است که زبان بلخی و این خط ایران شرقی منسوخ شده و چون زبان یونانی و نویسهاش باقی مانده، بلخی را هم ثبت شده با خط فنیقی قلمداد میکنند.
کتیبهی هوویشکا در سرخ کتل، حدود سال ۳۵۴۰ تاریخی (۱۶۰م.)
استیلای مقدونیان بر بلخ زمانی بسیار کوتاه پایید و یکی از اولین قلمروهایی که اشکانیان از مقدونیان ستاندند همین منطقه بود. با این حال نویسهی بلخی تا قرنها بعد هم کاربرد خود را حفظ کرد. کانیشکا شاه کوشانی که از بلخ تا بنارس را زیر فرمان داشت، در سال ۳۵۰۷ تاریخی (۱۲۷م.) در رباطک واقع در سرخ کتل افغانستان امروز کتیبهای مفصل به این خط نوشت، تاکید کرده که متنش به زبانی ایرانی (آریا) است و اشاره میکند که مهاجمان یونانی (ایونَه) از این سرزمین رانده شدهاند.
سکهی هوویشکا شاه کوشانی، حدود سال ۳۵۵۰ (۱۷۰م.)
سکهی کانیشکا شاه کوشانی، سال ۳۵۰۷ تاریخی (۱۲۷م.)
در خط بلخی کاتبان نویسهی یونانی-فنیقی را برگرفتند و آن را سازگار با زبان بلخی که از خانوادهی زبانهای ایرانی شرقی بود، بازسازی کردند. به این ترتیب واج «ش» که در یونانی وجود نداشت با حرف Ϸ به این نویسه افزوده شد. به این شکل «شاهنشاه هوویشکای کوشانی» (شائونانوشائو هوئیشکی کُوشانُو) را به این شکل مینوشتند:
کتیبهی رباطک،سرخ کتل، سال ۳۵۰۷ تاریخی (۱۲۷م.)
کتیبهی مشهور و مهم کانیشکا به خط بلخی چنین بود:
آوانگاری چند بند آغازین کتیبهی بلخی کانیشکا:
۱. […]نُو بُوگُو سْتُرگُو کانیشکِه کُوشان رَشتُگ لادِیْگُو خوازَورگُو بَگِه-
۲. زْنُگُو کیدی اَسُو نانا اُدُو اَسُو اُویْپوان می بَگانُو ای شاودَنُو آبُوردُو کیدی ایوگ خْشُونو
۳. نُوبَسْتُو سَگُوندی بَگانُو سیندادُو اُوتِیا ای یوناگُّو اوآسُو اُزَوسْتُو تادِیا آریاٌوس
ترجمه:
۱. […] برای رهایی بزرگ، کانیشکای کوشانی، راستکار، دادگر، قدرقدرت، سروری
۲. شایستهی ستایش، که پادشاهی را از ننه (ایزدبانوی نانا، آناهیتا) و از همهی خدایان (دیگر) دریافت کرده، کسی که سال نخست (سلطنتش) امور را به شکلی اداره کرد،
۳. چنان که خدایان خوشنود میشدند، و فرمانی دربارهی یونانیها داد و آن را به ایرانی (آریایی) بدل ساخت.
خط بلخی در ایران شمال شرقی رواجی تمام یافت و نهادینه شدناش در دوران کوشانیها و اشکانیهایی که موضع ضدیونانی تند و تیزی داشتند، نشان میدهد که احتمالا کاتبان و مردم این نویسه را با هویت مقدونی-یونانی مربوط نمیدانسته و به عضویتاش در خانوادهی خطهای برخاسته از آرامی-فنیقی آگاه بودهاند.
خط بلخی تا میانهی عصر ساسانی یعنی تا هزار سال بعد همچنان در این ناحیه رواج داشت و شنگل شاه هونها وقتی بلخ را تسخیر کرد و همچون شهربانی خودسر ادارهی یکی از استانهای کهن و مهم ایران شرقی را در دست گرفت، بر سکههای خود با خط بلخی شکسته نوشت «آلخون» که به قومیت هوناش اشاره میکرد و شکلی تغییر یافته از «هَئونَه» اوستایی و «خیون» پهلوی بود. منسوخ شدن این خط تازه در قرون اولیهی اسلامی آغاز شد و به تدریج تا قرن ۴۳ (ق ۳ هجری) با خط پارسی جایگزین گشت.
سکهی شنگل بنیانگذار دولت هونهای بلخ که بر سکهاش با خط بلخی شکسته نوشته «آلخون»، حدود سال ۳۸۵۰ (۴۷۰ م.)
کتیبهی سرخ کتل، بلخ، قرن ۳۶ (ق ۲ م.)
نامههایی به خط شکستهی بلخی، اواخر دوران ساسانی، قرن ۴۰ (ق ۶ م.)
نامه به خط شکستهی بلخی که چنین آغاز میشود: «مِیام، شاه قوم کَدَگ، استاندار شاهنشاه باشکوه پیروز»، ۳۸۴۱ (۴۶۲ م.)نامه به خط شکستهی بلخی که چنین آغاز میشود: «مِیام، شاه قوم کَدَگ، استاندار شاهنشاه باشکوه پیروز»، ۳۸۴۱ (۴۶۲ م.)
سند مالی به خط شکستهی بلخی، مربوط به میر بن بیک و برادرش باب (مهر و بابک پسران بغ)، بلخ، سال ۴۱۱۱ (۷۳۲م.)
- Naveh and Shaked, 2006: 22-23. ↑
ادامه مطلب: گفتار سیزدهم: خط براهمی
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب