پنجشنبه , آذر 22 1403

گفتار نوزدهم: خط نبطی

گفتار نوزدهم: خط نبطی

قلمرو: جنوب آسورستان و شمال عربستان

زبان: آرامی- عربی

دوره‌‌ی رواج: ۳۲۸۰- ۴۱۰۰ تاریخی(۱۰۰ پ.م – ۷۰۰ م.)

دولت‌‌ پشتیبان: اشکانی و ساسانی

پس از فروپاشی دولت هخامنشی خط آرامی همچنان نقش نویافته‌‌ی خود را حفظ کرد و همچون نوعی خط ملی ارتباط میان اقوام و استان‌‌های قدیمی شاهنشاهی را برقرار کرد، که اغلب‌‌شان به واحدهای سیاسی مجزایی تجزیه شده بودند. پس از به قدرت رسیدن اشکانیان و احیای خط ملی در قالب پارتی، که آن هم رونوشتی از آرامی بود، بسیاری از شکل‌‌های محلی ثبت آرامی به مرتبه‌‌ی نویسه‌‌ای تازه برکشیده شدند.

در ایران غربی یهودیان به آرامی قدیم وفادار باقی ماندند، اما اهالی نبطیه و تدمر (پالمیر) و الرُها (ادسا) نسخه‌‌های بومی خود را از آرامی پدید آوردند. به خصوص خط نبطی در این میان اهمیت داشت، چون در سراسر عربستان شمالی و صحرای سینا و جنوب آسورستان و میانرودان انتشار یافت و شالوده‌‌ی خط پارسی-عربی دوران اسلامی را پی‌‌ریزی کرد.

خط نبطی همان است که امروز فرنگیان پالمیری می‌‌نامند و این از نام شهر تدمر آمده که در آرامی به معنای «خرما» است و در یونانی به صورت «پالْمورا» در همین معنا گرته‌‌برداری شده است. کهن‌‌ترین نمونه از خط نبطی به سال ۳۳۳۶ (۴۴ پ.م) باز می‌‌گردد و جدیدترین نمونه از آن در سال ۳۶۵۴ (۲۷۴م.) نوشته شده است. بنابراین باید دوران رواج آن را بین قرن‌‌های ۳۴ و ۳۷ (ق ۱ پ.م- ق ۳ م.) دانست. تدمر شهر ثروتمند و نیرومندی بود در مرکز آسورستان که در معرض تاخت و تازهای رومیان قرار داشت. این شهر دژ مرزبانی ایرانیان در برابر رومیان محسوب می‌‌شد و برای قرن‌‌ها در برابرشان مقاومت ورزید.

بعد از انقراض سلسله‌‌ی اشکانی از آنجا که امیران این شهر همچنان به اشکانیان وفادار مانده بودند، با شاهنشاهان نو‌‌ آمده‌‌ی ساسانی درگیر شدند و هنگام حمله‌‌ی بعدی رومیان از ایشان کمک نطلبیدند و شاهنشاه ساسانی هم آنان را به حال خود وانهاد. در نتیجه مارکوس اورلیانوس امپراتور روم در سال ۳۶۵۲ (۲۷۲م.) به آنجا تاخت و شهر را غارت کرد و ویران ساخت. سرنوشت این شهر به رَقِمو (به یونانی: پترا) شباهت دارد که در اردن قرار داشت و آن هم مرکز تجاری و مرزبانی مهمی بود و به همین شکل در اواخر دوران اشکانی در سال ۳۴۸۶ (۱۰۶م.) به دست رومیان ویران شد و بعدتر در سال ۳۷۴۳ (۳۶۳م.) به دنبال زلزله‌‌ای شدید کم کم متروکه شد. مردمی که در این شهرها می‌‌زیستند در قدیم در چشم رومیان و یونانیان نمونه‌‌ی برجسته‌‌ی قوم عرب شمرده می‌‌شدند. ولی در قلمرو ایران زمین میان‌‌شان فرق می‌‌گذاشتند و نبطی خوانده می‌‌شدند.

وقتی در سال ۳۴۸۶ (۱۰۶م.) رومیان به آسورستان تاختند و نبطیه و شهر رقمو را گرفتند. طبق قاعده‌‌ای که از رومیان سراغ داریم، این هجوم و اشغال به فروکش کردن استفاده از خط و افول ادبیات و نویسایی منتهی شد. اما این لطمه گذرا بود و اشکانیان با آخرین رمق‌‌هایشان حملات رومیان را پس ‌‌زدند. تا آن که نوبت دولت به ساسانیان رسید و ایشان رومیان را به کل از قلمرو آسورستان بیرون راندند. خط نبطی به این ترتیب از خطر استیلای رومیان جان به در برد و تا دوران اسلامی دوام آورد و بعد از آن شالوده‌‌ی خط پارسی-عربی امروز قرار گرفت. در قرن نخست اسلامی شاهد روندی هستیم که در جریان آن خط نبطی به تدریج از محتوای آرامی‌‌اش تهی می‌‌شود و جزء به جزء با عناصر عربی و نویسه‌‌ای تازه اما همانند جایگزین می‌‌شود.[1]

خط نبطی در آسورستان و به ویژه منطقه‌‌ی نبطیه رواج داشت و این جایی است که از بئرشبا در شمال تا خلیج عقبه در جنوب ادامه پیدا می‌‌کند و شهر مهم رقمو (پترا) مرکز آن محسوب می‌‌شود. مردم این منطقه به زبان آرامی سخن می‌‌گفتند و بنابراین ادامه‌‌ی مستقیم همان مردمی بودند که خط آرامی به ایشان منسوب بود. نمونه‌‌هایی از این خط در دامنه‌‌ای گسترده‌‌تر از قمران در کنار بحرالمیت تا صحرای سینا یافت شده است.

الفبای نبطی

خط نبطی در واقع همان آرامی خمیده بود که در دوران هخامنشی ابداع شده بود و حالا همچون نویسه‌‌ای رسمی بر بستر سنگ یا فلز نقش می‌‌شد. این خط چند نوآوری کوچک هم داشت، اما در اصل شکلی بسط یافته از همان آرامی شکسته‌‌ی قدیمی بود. شواهد زیادی پیشنهاد نولدکه را تایید می‌‌کنند که می‌‌گوید این نویسه همان است که به سریانی و خط پارسی-عربی دگردیسی می‌‌یابد.

خط نبطی از ۲۲ حرف برای همخوان‌‌ها تشکیل می‌‌شد، که گاه در آن «ر» و «د» را شبیه به هم (با یک نقطه بر ر) می‌‌نوشتند و گاه متفاوت. در این نویسه به همان ترتیبی که در آرامی رایج بود، اعداد را هم با حروف نشان می‌‌دادند و آنها را مثل باقی متن از راست به چپ می‌‌نوشتند. در این خط فاصله‌‌ای میان کلمات و جملات وجود نداشت و متن یکسره با حروف پشت هم نوشته می‌‌شد. دو سبک نگارشی شکسته و بنایی هم وجود داشته که اولی بیشتر خمیده و دومی بیشتر زاویه‌‌دار بوده است. خطهای سریانی و کوفی را می‌‌توان مشتق‌‌هایی از این دو سبک نگارشی دانست.

حجم نوشتارها به این خط چشمگیر بوده و تا به حال بیش از چهار هزار سند از بایگانی این خط کشف شده که اغلبشان کتیبه‌‌های تدفینی یا بیانیه‌‌های سیاسی هستند. یک نمونه‌‌اش در حُروَت‌‌ رقیق در نزدیکی شهر بئرشبا در اسرائیل امروز کشف شده که کتیبه‌‌ی جالبی است که با مرکب بر صخره نوشته شده و قدیمی‌‌ترین نمونه‌‌ی خط شکسته‌‌ی نبطی است.

سنگ قبری با خط نبطی

ستون دوزبانه در بزرگداشت ملکه زینب به خط یونانی و نبطی، حدود سال ۳۶۵۰ (۲۷۰ م.)

در کتیبه‌‌ی اِلوسا که در قلمرو نبطیه قرار دارد و امروز منطقه‌‌ی نِگِوْ در اسرائیل است، شرحی از احوال حارث اول (به یونانی: آرِتاس/ ) شاه عرب‌‌های نبطیه به خط آرامی ثبت شده است. این نویسه در حدود سال ۳۲۱۲ (۱۶۸ پ.م) ثبت شده و الفبایش همان است که در دوران هخامنشی رایج بوده است. قدیمی‌‌ترین متن با نویسه‌‌ی نبطی که تفاوت‌‌هایی با آرامی دارد در شهر رقمو (پترا) در اردن کشف شده و به سال ۳۲۸۴-۳۲۸۵ (۹۵-۹۶ پ.م) باز می‌‌گردد. بنابراین تاریخ تمایز یافتن این خط از آرامی را می‌‌توان در حدود ۳۲۸۰ (۱۰۰ پ.م) قرار داد.

کتیبه‌‌ی نبطی بر سنگ آهک، معبدی در رقمو، عصر اشکانی (قرن ۳۵-۳۷/ ق ۱-۳ م.)

کتیبه‌‌ای تدفینی با متن نبطی از شهر تدمر، که آوانگار و ترجمه‌‌اش چنین است:

«ملکو وتیمرص[و] بنی حگگو بر                  «ملکو و تیمرصو پسران حقیقو پسر

تیمرصو زوزی ال… احبر ل‌‌عیدان                   تیمرصو زوزی ال… واگذار کردند به عیادان

بر یرحبولأ بر عیدان بر یرحبولأ                   پسر یارحیبول پسر عیادان پسر یارحیبولِ

دهبی سطرا م[قبل]أ واترا                   دهبی (طلایی/ طلاساز؟)، دیوار مقابل و مکان

مقبرا دی …                   مقبره‌‌ی…

… رب مدن حیهو[ن]                   … سرور شهر حیهون

… بتر کوت بنور                   … بعد از بُنّور

… بنیهون دی ملکو                   … پسران ملکو

… ل‌‌قبرا دنه                   … برای این مقبره‌‌

… [أن]ش بمنته مقوحا                   … [هیچ]کس سهمی از این حجره‌‌ها ندارد

… من لحأ»                   … تا ابد»

لوحی سنگی با الفبای نبطی

نمونه‌‌هایی که از این نویسه در قلمرو آسورستان یافته شده به ویژه از این نظر اهمیت دارد که در کتاب‌‌های تاریخ هنر یا تاریخ عمومی اغلب با جعل و دروغی فاش به رومیان و یونانیان منسوبشان کرده‌‌اند و بخشی از فرهنگ اروپایی به شمارشان آورده‌‌اند.

نمونه‌‌ی خوبی از این جعل که در کتاب‌‌های دانشگاهی هم تکرار شده به سنگ‌‌نگاره‌‌ای تدفینی مربوط می‌‌شود از شهر تدمر با عرض حدود یک متر و بلندای ۶۸ سانتی‌‌متر که دو کاهن عرب را نشان می‌‌دهد. این دو پدر و پسر هستند و هریک جامی برای پیشکش کردن نزد خدایان در دست گرفته‌‌اند. کاهن سالمندتر که صورت و کلاهش تخریب شده دستش را روی شانه‌‌ی پسرش که جوانتر است گذاشته است.

سنگ‌‌نگاره‌‌ی تدفینی پسر تیبول، تدمر، احتمالا قرن ۳۵ (ق ۱م.)

جدای از جامه‌‌ها و کلاه این دو کاهن که کاملا بومی است و نمونه‌‌های مشابهش از پنج شش قرن پیشتر در همان منطقه بسیار یافت شده، این کتیبه متنی هم به خط نبطی دارد که بیانگر است: «[بار] تیبول، حبل!» (پسر تیبول، دریغا!). بنابراین احتمالا کاهن جوانتر که بر دوشش دو شاخه‌‌ی نخل بسته و پرده‌‌ای به آن آویخته شده، جوانمرگ شده و پدرش گور را برایش مهیا کرده است.

وقتی اثری تاریخی که پیشینه و پسینه‌‌ی تناوری هم دارد، در شهری در قلمرو ایران زمین کشف شود، و با خط نبطی بر آن نام مردمی بومی و عرب نوشته شده، بدیهی است که با اثری مربوط به قوم عرب از تمدن ایرانی سروکار داریم، نه اثری رومی که قاعدتا باید در ایتالیا کشف شود و نه شهری که تنها چند دهه در عمر چند هزار ساله‌‌اش مورد هجوم و غارت رومی‌‌ها قرار گرفته است. روشن است کسانی که این نگاره را رومی پنداشته‌‌اند، از سنت هنری رایج در قلمرو تمدن ایرانی غافل بوده‌‌اند و نمی‌‌دانسته‌‌اند از ابتدای دوران هخامنشی آثار مشابهی با جامه‌‌ها و آداب مشابهی از گنداره تا آناتولی در درون قلمرو سیاسی ایران تولید می‌‌شده است، و این آثار هم در همان بافت در دل کشور ایران اشکانی پدید آمده است.

تنها به عنوان یک نمونه‌‌ی دیگر که رواج این قالب هنری-متنی را نشان دهد، گورنوشته‌‌ی کوتاهی (تصویر زیر) را گواه می‌‌گیرم که در همین تدمر و در همین حدود زمانی نوشته شده و بر آن نوشته «شَلمات دختر لی‌‌شمش، دریغا!». اینها نام‌‌هایی هستند که تا به امروز در سراسر این قلمرو تمدنی رواج دارند و امروز به صورت «طیّب» و «سَلما» و «شمس» همچنان بر افراد می‌‌بینیم‌‌شان.

درباره‌‌ی سبک هنری و چهره‌‌پردازی این افراد هم هیچ عنصر رومی وجود ندارد و آنچه که هست ادامه‌‌ی مستقیم هنر ایران مرکزی است و چند هزار سال قدمت دارد. نمونه‌‌ی دیگری از این سبک هنری که متنی روشنگر هم دارد (تصویر زیر) باز به تدمر مربوط می‌‌شود و در ابتدای عصر ساسانی و قرن ۳۷ (ق ۳ م.) ساخته شده است. متنش چنین است: «عَقما دختر حیران عیطی‌‌بعل (خداداد، عطیه‌‌ی بعل) آرَگ، مادر مَلکو پسر نِشا پسر ناتان‌‌بعل»

 یک نمونه‌‌ی دیگر که بافت ایرانی تدمر در این دوران را نشان می‌‌دهد، سنگ‌‌نگاره‌‌ی تدفینی زیبایی است از تدمر که به میانه‌‌ی قرن ۳۶ (ق ۲ م.) مربوط می‌‌شود و فرزندان نوجوان و درگذشته‌‌ی مردی به اسم «اَسپورَق» را نشان می‌‌دهد که «علیات» و «عطاتان» نام دارند (تصویر زیر). نام دختر و پسر آرامی است، اما اسم پدر به احتمال زیاد «اَسْپورَگ» (اسب‌‌زاد، از نژاد شهسواران) است و پارتی است. متن به خط نبطی چنین است: «علیت و عتتن بنی اسپورق حبل» (علیات و عطاتان فرزندان اسورگ، دریغا!)

 

 

  1. Cantineau, 1930–1932.

 

 

ادامه مطلب: گفتار بیستم: خط الیمایی

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب