اساطیر مانوی
نشست نخست- شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۹
علیرضا کسمایی مقدم: میدانیم در هستیشناسی زرتشتی هستی به دو ساحت سپندمینو و انگرهمینو- که ماهیتی عدمی دارد – تقسیم میشود. پس، چگونه سرما که واقعیتی وجودی دارد میتواند ماهیتی عدمی داشته باشد؟ همچنین امری شر، مانند کشتار ارامنه به وسیلهی پانترکها یا کشتار کولاگها [کولاکها]، امری عدمی نیست. دروغ هم امری عدمی نیست. بنابراین، به طور عام جریانی گنوسی و به طور خاص مانی بزرگ شاخص جریانهایی هستند که باید به دو قطب هستیشناسانهی خیر و شر ختم شوند؛ مانند گاهان زرتشتی.
بهنوش عافیتطلب: خب، فکر میکنم همین طور است. مانی به دو وجود خیر و شر باور داشت که دو نیروی ازلی بودند.
علیرضا کسمایی مقدم: منظورم نارسایی گاهان است چون هم مینو را میپذیریم و هم ارزشی هستیشناسانه برای بخشی از آن قائل نیستیم.
پوریا آزادی: این نارسایی با تغییر دادن معنای شر در گفتمان مانی حل شده است؟
علیرضا کسمایی مقدم: به نظرم همین طور است. نظر شما چیست؟
پوریا آزادی: من هم همینطور فکر میکنم.
بهنوش عافیتطلب: در واقع، جهانبینی زرتشتی این گونه است که شر ماهیتی عدمی دارد، ولی همزمان نمودی بیرونی نیز دارد.
علیرضا کسمایی مقدم: این مسئله چگونه حل میشود؟
بهنوش عافیتطلب: فکر کنم برای پاسخ این پرسش باید منتظر درسگفتار اسطورهی زرتشتی بشویم. در اصل، من هم معتقدام که همین باعث پیدایش ادیان و باورهای مختلف میشود. در واقع، تقابل اندیشههای گوناگون و شاید پاسخ نگرفتن از اندیشههای پیشین چنین وضعیتی را به وجود میآورد.
پوریا آزادی: آیا شر فقط ماهیتی عدمی دارد یا چیزی است که در ماهیت عقلانی گیتی اختلالی ایجاد میکند؟
علیرضا کسمایی مقدم: اگر بپذیریم چیزی هست دیگر ماهیتی عدمی ندارد.
پوریا آزادی: میتوان گفت که چیزی هست که منجر به نابودی میشود نه اینکه خود ماهیتی عدمی دارد؟
علیرضا کسمایی مقدم: صحبت من هم همین است. اهرمن، قدیمی در کنار اورمزد است. این نارسایی گاهان به اندیشهی مانوی منجر میشود.
پوریا آزادی: به گمان من اگر شر به معنای اختلالی در ماهیت عقلانی گیتی باشد، مثالهایی را هم که فرمودید در بر میگیرد.
علیرضا کسمایی مقدم: پس، وجودی دارد که ایجاد اختلال میکند.
روزبه قمری: همچنین به نظرم «قلبم» را پایین میآورد.
شباهنگ رشیدی: ظلمت مورد نظر مانی، مانند ظلمت مزدکیان، محصول اتفاقی کور و ناآگاهانه است؟ چیرگی نور بر ظلمت حتمی و قانونی و عادلانه است و ظلمت کاری از پیش نمیبرد یا حرکت نور و ظلمت ارادی است؟ آیا نور در چنگ ظلمت اسیر است؟ جهانی پدیدآمده از آمیزش این دو چگونه جهانی است؟ تصادفی است یا نیست؟
علیرضا کسمایی مقدم: اتفاقی و کور نیست. دو عرصهای است که در هم آمیخته شدهاند و باید از هم جدا شوند. «یخرجونهم من الظلمات الی النور» یک نگاه مانوی است.
مازیار آخوندی: آمیختگی نور و ظلمت در دین مانی از روی عمد اتفاق میافتد و برنامهای است برای نابودی کامل ظلمت.
علیرضا کسمایی مقدم: نگاه یا نبرد ارگانیکی هم در دین زرتشت و هم در دین مانی چیره است. ظلمت زایا نیست و نور زایا است. ظلمت به نور حمله میکند تا نور را به دست بیاورد و زایا شود تا بماند. مانی و دیگر پیامبران سایر دینها در صدد رهایی نور هستند.
مازیار آخوندی: به نظر من ظلمت در مانویت زایاست. آنچه که درگیری نور و ظلمت را در اسطورهی آفرینش مانوی آغاز میکند دیده شدن نور توسط ظلمت است که بعد، دقیقا طبق فرمایش شما، نور را در زایشهای بعدی استفاده میکند. پیش از آن در بخش تاریک کیهان زایش زشتیها و دیوها در جریان است.
علیرضا کسمایی مقدم: البته این صحبت شما با درسگفتار شروین عزیز همخوانی ندارد، ولی به گمانم نظرتان در مورد گاهان درست است.
پوریا آزادی: فکر میکنم «زایایی ظلمت» از نوری که درون ظلمت حبس شده نشات گرفته و خود ظلمت به تنهایی توان زایاییای را ندارد. برای همین هم هست که با جدا شدن نور از هر موجودی توانایی زایش مجددش از بین میرود.
شباهنگ رشیدی: پس، گویی نور در اندیشهی مانی ناتوان و مقهور پنجهی ظلمت است، ولی در آموزههای مزدک آگاه است و حرکت آن، برخلاف ظلمتِ کور، ارادی است. همچنین نصرت و غلبهی نور ضروری و قطعی است و غلبهی ظلمت تصادفی و موقتی است.
مازیار آخوندی: خیر، اتفاقا در اسطورههای مانوی حملهی نخست را نور به ظلمت انجام میدهد و پنج فرزند مهرایزد اسیر در دل ظلمت میمانند تا با فراخوانی کیش مانی نورهای رهاشده به سوی بهشت نور حرکت کنند. با این فرایند ظلمت از معنا خالی میشود و نابود میگردد. نکته در همین است که نور برای نابودی مطلق شر برنامهای دارد.
علیرضا شیروانی: آیا شاهنامه بر اساس اسطورههای زرتشتی نگاشته شده است؟
مازیار آخوندی: تا حدود زیادی همخوانی دارد. برای نمونه گیومرت، نخستین پادشاه شاهنامه، در اوستا حیاتی ابتدایی دارد و اندازهاش یک مکعب سه زرع در سه زرع است.
فرشيد ابراهیمی: تنها بخشهایی از شاهنامه زرتشتی است و با اساطیر و باورهای بیشمار دیگر هم درآمیخته است.
علیرضا کسمایی مقدم: میدانیم برتری مینو بر گیتی و اصالت آن بهتدریج در یونان و شمال هند و ایران غربی گسترش یافت. افزون بر شرایط بد اقتصادی عامل دیگری برای این گسترش میشناسید؟ آیا ریشهیابی گسترش این اندیشه در فقر و مسکنت دلیل بر اصالت یا نداشتن اصالت برای آن است؟ دوری کردن از لذت یک راهکار عمومی است برای رستگاری عروه الوثقی از این ترک هوی؟!
پوریا آزادی: گمان میکنم پیشینهی فکری هم خیلی موثر است. دست کم در یونان تفکر جبرگرایانهی افراطی پیشین را میتوان دلیلی مهم دانست.
علیرضا کسمایی مقدم: چه اثری یر برتری مینو دارد؟
علیرضا شیروانی: آیا مانی مخالف اختلاف طبقاتی بوده است؟ در زمان ساسانیان اختلاف طبقاتی وجود داشته است؟
فرشيد ابراهیمی: نه، مزدک این چنین بود. ممکن است در برداشتهایی از سخنان مانی نقدهایی بر جامعه دیده بشود، اما در منابعی این مزدک هست که در نقد فاصلهی طبقاتی اقداماتی کرده است.
مازیار آخوندی: کیش مارمانی اصولا با این دنیا و ساختارهایش زاویه دارد. خود دین مانی کاملا طبقاتی است، اما نباید با طبقات اجتماعی اشتباه گرفته شود. صرفا طبقهبندی مذهبی داشته است.
پوریا آخوندی: مانی در دوران اشکانیان متولد شد و بخش اصلی زندگیاش همزمان با سالهای ابتدایی ساسانیان بوده. فکر میکنم ظهور مانی بیش از اینکه وابسته به وضعیت اجتماعی دوران ساسانیان باشد به اشکانیان مربوط است.
شباهنگ رشیدی: پیدایش اندیشهی نور و ظلمت ریشه در چه دارد؟ میشود دلایلی اجتماعیای مانند نبرد قبایل کوچگرد و یکجانشین داشته باشد؟ یا برگرفته از انعکاس تضادی است که در پدیدههای طبیعی مشهود است؛ مانند سرما و گرما، خشکسالی و فراوانی؟ اندیشهی تضاد در مذاهب و جریانهای فکری از کجاست؟
مازیار آخوندی: دست کم در ادیان میانرودان و پیش از ورود آریاییان، نماد اسطورهای شر را نداریم به آن صورتی که در کیش اشو زرتشت مطرح میشود.
علیرضا کسمایی مقدم: در واقع، این ابتکار زرتشت است و اخلاق و مفهوم خیر و شر با زرتشت آغاز میشود.
مازیار آخوندی: این ادعای کاملا درست نیچه هم هست. برای همین زرتشت را انتخاب کرد تا اخلاق را از نو بنا کند. زرتشت به جز اخلاق مفاهیم بزرگتر دیگری را هم وارد ساختار ادیان کرد؛ از جمله زمان خطی. گرچه کیش زرتشت موضوع جهنم را بسط داد و مفهوم قضاوت را وارد ادیان کرد، ولی همچنان تاکید دارم که نمیتوان کیش زرتشتی را با باورهای اشو زرتشت مطلقا یکی گرفت. در دورهی ساسانیان دست کم یک هزاره از رسمی شدن ادیان مزدیسنایی در سپهر سیاسی غرب آسیا، بهویژه در فلات ایران و میانرودان، میگذرد و قطعا آن کیش، همانند دیگر ادیان، دگردیسیهای فراوانی پیدا کرده است.
بهنوش عافیتطلب: به نظرم خیر و شر یک جفت متضاد معنایی بسیار کلان برای انسان است که در اسطورههای مانوی در قالب نور و ظلمت تجلی میکند.
فرشيد ابراهیمی: به هرحال، همستار (در فلسفه ی اسلامی: اضداد) و آموزهی دو نیروی متضاد در نسخههای گوناگون، بهویژه در جهانبینی ایرانی، دیده میشود؛ اما این تنها مانی هست که تمرکزی ویژه بر مبحث نور دارد که بر حکمت اشراقی و همچنین مسیحیت بیاثر نبوده است.
علیرضا کسمایی مقدم: آغازش با زرتشت نبوده است؟
فرشيد ابراهیمی: موافقام که آغازش با زرتشت نبوده است. اگرچه بدون شک زرتشت بازتعریف بسیار نیرومند و اثرگزاری در این باره بر روی ادیان پس از خودش داشته، اما نسخههایی غیر فلسفی و غیر زرتشتی پیش از زرتشت وجود داشته که کاملا ریشههایی اساطیری و همچنین نامنسجم دارد. در حقیقت، شاید بشود گفت زرتشت برای نخستین بار آنها را یکپارچه میکند.
مازیار آخوندی: اشو زرتشت در گاهان تنها دو بار نام انگره مینو را میآورد. من شک دارم که اشو زرتشت چندان به ثنویتی باور داشته باشد که بعدتر به نام کیش زرتشتی میشناسیم. هرچند قطعا به ظلمت اعتقاد دارد، ولی آن را قدرتی همتراز با هورمزد نزد اشو زرتشت نمیبینم. به نظر من این بیشتر اعتقاد شاخهی زروانی دین زرتشت دوران ساسانی است.
علیرضا شیروانی: آیا اسطورههای مانوی، مانند اسطورههای یونانی، خدایانی منسوب به دریا، عشق، شراب و … دارد؟ نظر مانی دربارهی جهان پس از مرگ چیست؟
مازیار آخوندی: در کیش مانی تناسخ وجود دارد. نور آن قدر در جهان پست میماند که باز زاده میشود تا به کیش مانی درآید. سپس با طی طبقات دین توسط ستون پگاه به ماه و خورشید و بعد به بهشت نو میرود. در قیامت که تمام نورها جمع شدند جهان هستی در ۱۴۸۰ سال به آتش میسوزد و سپس همهی انوار در فراخوانی ایزدان به بهشت نور و نزد پدربزرگ، زروان، میروند. قیامت در اینجا بسیار متفاوتتر از دیگر ادیان مطرح شده است.
علیرضا شیروانی: وجود عدد ۱۴۸۰ دلیل خاصی دارد؟
مازیار آخوندی: من خیلی دنبال پاسخش گشتهام، ولی متاسفانه هنوز دلیلی برایش پیدا نکردهام.
فربد کوهان: چرا استاد به ارتباط یحیی و آیین منداییان و مانی اشاره کردند؟ میان ادیان ابراهیمی و آیین مانی واقعا شباهتی وجود دارد؟
بهنوش عافیتطلب: آیین مانی از دینهای گوناگون زمانهی خودش تاثیر گرفته؛ از جمله مسیحیت، مندایی، بودایی، زرتشتی.
فرشيد ابراهیمی: بدون شک. مانی از اندیشههای میانرودانی (به عنوان ریشههای ادیان ابراهیمی) هم برخوردار است. نباید فراموش کرد که مانی در خانوادهای به دنیا آمده که به مغتسله و ادیان سامی باور داشتهاند. پدر یا، به روایتی قویتر، مادرش از معتقدان باورهای غیر ایرانی به شمار میروند.
مازیار آخوندی: نمیدانم دین مندایی را تا چه حد میتوان با ادیان ابراهیمی در یک راستا دانست؟ جهانشناسیشان کلا متفاوت است. شاید تنها به واسطهی تاکید عیسی در تاریخ دوام آوردهاند. منداییان در میان مسلمانان که به ستارهپرستی معروف بودهاند. جهنم ایشان جایی میان آسمان و زمین است و روح پیش از بالارفتن از میان این آتش میگذرد و …. به نظر من مغتسله را باید با احتیاط به آن صورت که امروز میشناسیم ابراهیمی تفسیر کرد.
فربد کوهان: نظر استاد این بود که دین منداییان و مانی یک چیز هستند.
بهنوش عافیتطلب: فکر نمیکنم گفته باشند که این دو یک چیز هستند. گفتند آیین مانی از منداییان تاثیر گرفته است.
مازیار آخوندی: مانی در ابتدا در خانوادهای مغتسله به دنیا آمد، اما از ایشان جدا شد و کیشی نوین معرفی کرد. نخستین جایی که مانی مطرح میشود در رد نظرات استاد خودش است که هوادار آیین مغتسله بوده.
فرشيد ابراهیمی: اگرچه در کنار نقد از مغتسله بیتاثیر هم نبوده.
مازیار آخوندی: قطعا. تشابه لباس منداییان عزیزمان با تصاویر مانویان در چین نشان میدهد که مانویت از ایشان هم الهام گرفته است.
شباهنگ رشیدی: پرسش دیگرم دربارهی تداخل یا استقلال ظلمت و نور است .آیا نور و ظلمت تداخلات و مراحلی دارند؟ گاهی ممکن است در هم بیامیزند و مجدد جدا شوند؟
بهنوش عافیتطلب: اصلا مرحلهی دوم اسطورهی مانی آمیختگی نور و ظلمت است و راه رستگاری در آیین مانی جدا شدن نور از ظلمت است.
شباهنگ رشیدی: پیدایش جهان مادی چند مرحله دارد؟ در ابتدا مستقل هستند، سپس ممزوج میشوند و در آخر نور از چنگ ظلمت میرهد؟
بهنوش عافیتطلب: در اسطورهی مانویت سه مرحله وجود دارد. مرحلهی اول نور، مرحلهی دوم آمیختگی نور و ظلمت و مرحلهی سوم رهایی نور که در واقع همان مفهوم «از نیستان تا مرا ببریدهاند…» است.
مازیار آخوندی: جالب اینجاست که اینها را در سه پردهی نقاشی بزرگ نمایش میدادهاند و ارژنگ تفسیر آن نقاشیها بوده است که هم اکنون هم گیراست.
علیرضا کسمایی مقدم: البته ظلمت هم قدیم است، مانند زمان و مکان و هیولی.
شباهنگ رشیدی: پس این گونه خواهد شد: ۱) استقلال نور و ظلمت؛ ۲) اختلاط آنان؛ ۳) رهایی نور از چنگ ظلمت. پنج عنصر مورد نظر مانی (قدیم) تا چه حد با مسائل اجتماعی پیوند دارد؟ باور به همگانی بودن آن چه اندازه درست است که ثمرهی عام بودن عناصری است که جهان از آنها ساخته شده؟
علیرضا کسمایی مقدم: آیا در نگاه مانی دو خداوند مهرایزد و اورمزد بغ را داریم؟
مازیار آخوندی: زروان خدای نور است و پس از او دیگر خدایان میآیند. از دید دکتر اسماعیلپور کیش مانی اوج گنوستیسیزم است و علت آن هم وارد شدن اندیشههای فلسفی ایرانی است.
علیرضا شیروانی: تفاوت اصلی اسطورههای زرتشت با مانوی در چیست؟
مازیار آخوندی: این یک پرسش کلی و مفصل است. امیدوارم اسطورههای زرتشتی هم آموزش داده شود تا تفاوتها و تشابهها کشف شوند. همان طور که دوستان فرمودند کیش مانی از آرای اندیشهورزان یونان، میانرودان، هند، مصر و بوداییها و مهمتر از همه از عارفان گنوسی مسیحی بهره برده است.
بهنوش عافیتطلب: آیین مانی، با وجود این همه پیچیدگی و ماهیت سخت و دنیاگریزش، چه جذابیتی داشته که این قدر فراگیر شده است؟ چرا مردم باید از دنیاگریزی استقبال کنند؟
مازیار آخوندی: قطعا همینطور است. خود مانی هم میگوید که دینی جهانی آورده و در زمان خودش متنهایش به زبانهای بومی دیگر ترجمه میشده است.
شباهنگ رشیدی:
بهنوش عافیتطلب: دین مانی کجا و چرا مورد استقبال واقع نشد؟ چرا مثلا در خود ایران آیین مانی خیلی به عنوان یک دین پا نگرفت؟
علیرضا کسمایی مقدم: فکر نمیکنید سرکوب و کشتار میشدند؟
بهنوش عافیتطلب: فکر نمیکنم به این دلیل بوده باشد، چون اندیشه به هر حال راه خودش را میرود؛ فارغ از زور و قدرت.
علیرضا کسمایی مقدم: پس، شما کشتارهایی را که مسیحیان انجام دادند نمیپذیرید؟ از سویی نسل مانویان رو به انقراض بود، چون بچهدار نمیشدند.
مازیار آخوندی: البته فقط طبقهی مجریان مانوی ازدواج نمیکردند و نیوشایان بچهدار میشدند. این دین تا ۱۴۰۰ میلادی، نزدیک به دوازده قرن، در جهان دوام آورد.
فرشيد ابراهیمی: راستش این پاسخ من ممکن است کمی یکسونگرانه به نظر برسد، ولی یاس و نومیدی و نگاه منفی و زاهدانهی مانی محصول درد و رنج ناشی از جامعهی موبدسالاری ساسانی بود. این دیدگاه با رخدادهای بخشی از جامعهی همروزگارش همخوانی داشته. از سویی، این گونه منفینگری و صوفینگری همگونیهای بسیاری با اندیشهی مسیحیت معاصر مانی و نیز شرایط اروپای بردهدار داشته است. بنابراین، در اروپا مانویت، به مانند رقیب سرسخت مسیحیت، اقبال پیدا میکند.
علیرضا کسمایی مقدم: گاهی در ترک لذت از آن پیشی میگیرد.
فرشيد ابراهیمی: شاید. گرچه سرنوشت خود مانی و کنده شدن پوستش نشان میدهد که جامعه بیشتر فراغت داشته یا مرارت.
علیرضا شیروانی: برایم عجیب است که هالیوود از مانویت بسیار الهام گرفته، ولی در سینما هیچ اثر درخوری نداریم. شاید تنها مورد سریال اسپین آف «mandalorian» از مجموعهی جنگ ستارگان باشد که به تازگی ساخته شده و روایت یک فرقهی سختگیر است.
مازیار آخوندی: در عرفانهای گنوسی سختگیری بیشتری نسبت به مانویت دیده میشود که از نظر ابعاد و گسترهی جغرافیایی اصلا در حد و اندازهی کیش مانی نیستند. به نظرم مانی نوآورترینٍ پیامبران بوده است. نگارگری، خطاطی، موسیقی، پردهخوانی، شعر عرفانی و نیز گردآوری بهترین بخشهای فلسفی همهی ادیان آن روزگار در کنار دستگاهی سترگ از این کیش برخاسته که مفهوم شر را هم به خوبی توضیح میدهد.
فرشيد ابراهیمی: مانی بیگمان یکی از پیشگامان روانشناسی در دوران خود بهشمار میرود که با بهرهگیری از همین ترفندها یا دانشها شاه یا شاهزادهای ساسانی را درمان کرد و آرامش بخشید.
بهنوش عافیتطلب: راستش، من هم فکر میکنم هنر مانی اثر بسیاری بر رواج آیینش گذاشته است.
مازیار آخوندی: ما نظیر مانی را نداشتهایم. انسانی شگفت بوده که طب، نجوم، کیمیاگری، هیپنوتیزم، نقاشی، موسیقی و … میدانسته است.
فرشيد ابراهیمی: در یک مقطع زمانی بیشتر آدم حسابیهای اروپا مانوی بودهاند.
مازیار آخوندی: به نظرم مهمترین آنها سلمان فارسی و آگوستین قدیس هستند.
فرشيد ابراهیمی: اگرچه از موضوع اساطیر مانوی دور هست، اما خود سنت آگوستین – که از آبای سرشناس مسیحیت به شمار میرود – در کتاب اعترافات گفته که نه سال مانوی بوده. این شوخی نیست و بهترین دلیل برای اثر مانویت بر مسیحیت بوده است.
مازیار آخوندی: بهگمانم تمام ساختاری که بعدتر کلیسای کاتولیک را شکل میدهد بر پایهی مانویت بوده.
فرشيد ابراهیمی: راستش اگر نگوییم تمامش، اما بسیارش بوده است!
مازیار آخوندی: منظور من پایههای آن است، وگرنه قطعا تفاوتهایی فراوان دارد.
فرشيد ابراهیمی: همچنین از اثر میترائیسم، هم بر مسیحیت و هم بر مانویت، نباید چشم پوشید.
مازیار آخوندی: بله، دقیقا.
کاوه مشتاق: نوع اروپایی میترائیسم بیشتر بر شکل مسیحیت اثر داشته تا خود مسیحیت.
فرشيد ابراهیمی: این جای بحث بیشتری دارد.
مازیار آخوندی: برای این بحث عقاید دیوید اولانسی را باید بازنگری کرد.
فرشيد ابراهیمی: بله، اولانسی از نسلی هست که میگوید میترائیسم فقط تباری اروپایی دارد و به شرق ربطی ندارد. حرفی بسیار خندهدار هست، چون یکی از پلههای تشرف به میترائیسم پارسی است؛ حتا در اروپا.
مازیار آخوندی: تنها در نمادها و شمایلها تفاوت میان میترائیسم اروپایی و مهرپرستی ایرانی را میپذیرم که بسیار جای بحث دارد.
کاوه مشتاق: نظر دکتر وکیلی هم این هست که گویا در میترائیسم رومی معنای میترائیسم ایرانی اشتباه فهمیده شده بود و تنها مراسم آن برای رومیها جذاب بوده است.
ادامه مطلب: اساطیر مانوی : نشست دوم- شنبه ۲۷اردیبهشت ۱۳۹۹
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب