پنجشنبه , آذر 22 1403

گفتار دوم: سرزمین هند

گفتار دوم: سرزمین هند

سرزمین پهناور بزرگی که امروز شبه قاره‌ی هند نامیده می‌شود، در واقع قلمرو جغرافیایی بزرگ و گسترده‌ایست که از چند واحد جغرافیایی درهم فرو رفته تشکیل یافته است. در حدود 75 میلیون سال پیش، ابرقاره‌ی گُندوانا دستخوش فروپاشی شد و بخشی از آن که صفحه‌ی تکتونیک هند-استرالیا را بر می‌ساخت، از آن جدا شد و در جهت شرقی و شمالی پیشروی کرد. صفحه‌ی تکتونیک هند بعد از آن با صفحه‌ی اوراسیا برخورد کرد و در دوره‌ی ائوسن به پیشروی در دل آن پرداخت. نتیجه، ظهور رشته کوههای سربلند هیمالیا بود، و فرو رفتگی عمیقی در پای آن، که رودخانه‌های سند و گنگ و جلگه‌های پیرامونشان را پدید آورد. صفحه‌ی زمین‌شناختیِ هند، تنها از دکن تا مرکز هندوستانِ امروزین ادامه می‌یابد و بخشهای شمالی آن در اصل بخشی از صفحه‌ی اوراسیا هستند که بین رشته کوههای هیمالیا و هندوکوش فشرده شده و حاشیه‌ی جنوبی اوراسیا (ایران زمین در غرب و ترکستان چین در شرق) را به صفحه‌ی هند متصل می‌سازند. مرز شمالی صفحه‌ی تکتونیک هند، بلندیهای سَتْپورَه[1] ([2]) و ویندیَه[3] ( ) است که از گجرات در باختر شروع می‌شود و با گذر از استانهای امروزینِ مَدْهیاپرادش[4] و مَهارَشترَه[5]، در اطراف رودهای نارمادَه[6]، مَهانادی[7] و تَپتی[8] تا استان چاتیس‌گَره[9] و اوتارپرادش در خاور پیش می‌رود. این عوارض طبیعی همان است که هند شمالی را از هند جنوبی (دکن) جدا می‌کند. تمایز یاد شده میان بخش اوراسیاییِ شبه قاره‌ی هند و بخش هندیِ جنوبی، گذشته از عرصه‌ی جغرافی، در تاریخ و فرهنگ هند نیز انعکاس یافته است و مردم این سرزمین از دیرباز بخشهای پایینی و بالایی را از هم جدا می‌دانسته‌اند و واحدهای سیاسی و بافتهای فرهنگی متفاوتی نیز در این دو قلمرو تکامل یافته است. هند شمالی بخش آریایی‌نشین هند را تشکیل می‌دهد و مرکز فرهنگی و دینی تمدن هندی را بر می‌سازد. در حالی که دکن جمعیتی دراویدی از بومیان کهنتر هند را در خود جای می‌دهد.

به تازگی برخی از ملی‌گرایان افراطی هندی از این نظر هواداری می‌کنند که جمعیت مادر آریایی‌ها در اصل در شبه قاره‌ی هند ساکن بوده و از این سرزمین به قلمروهای همسایه کوچیده است. این برداشت کاملا نادرست است و انبوهی از شواهد جمعیت‌شناختی و زیست‌شناسانه وجود دارد که آن را مردود می‌سازد. پژوهشهای ژنتیکی نشان می‌دهد که تمایزی واقعی بین کاستهای متفاوت هندی وجود دارد و مردم شمال هند و طبقه‌های بازمانده از آریایی‌های قدیمی به راستی با بدنه‌ی جمعیت هندیان که بیشتر در جنوب و هسته‌ی میانی شبه قاره متمرکز هستند، تفاوت دارد.[10] بر اساس پیمایش گسترده‌ای که در سال 2009 .م انجام پذیرفت،[11] نشان داده شد که کروموزوم Y اهالی شمال هند و به خصوص بقایای کاست‌های کشتریه و برهمن خویشاوند نزدیک مردم ایران شرقی و آسیا میانه هستند. بر این اساس می‌توان اطمینان داشت که جمعیت آریایی هند از شمال به این قلمرو کوچیده و بر خلاف آنچه برخی از ملی‌گرایان افراطی هندی بنا به دلایلی سیاسی ادعا می‌کنند، از آغاز بومی هند نبوده است. داده‌های برآمده از پروژه‌ی ژنوم نشان می‌دهد که ورود این جمعیت جدید به هند در حدود 1500 پ.م صورت پذیرفته است.

تاریخ تمدن و دین هند، پا به پای پیدایش نویسایی در هند شمالی آغاز شد و از آنجا به نواحی جنوبی گسترش یافت. هسته‌ی مرکزی زندگی کشاورزانه و تمدن یکجانشین در این منطقه به گوشه‌ی شمال غربی هند مربوط می‌شود. از ابتدای هزاره‌ی سوم پ.م تمدن دره‌ی سند با دو مرکزِ هاراپا و موهنجودارو در این ناحیه پدیدار شد. تمدن دره‌ی سند هم از نظر جغرافیایی و هم از نظر فرهنگی بخشی از شبکه‌ی تمدن کهن ایران زمین محسوب می‌شد. یعنی گرانیگاه‌ مکانی آن در پاکستان امروزین قرار داشت، و در تماس فرهنگی و داد و ستد اقتصادی دایم با فرهنگهای شهر سوخته و ایلام و سومر قرار داشت.

تمدن دره‌ی سند در میانه‌ی هزاره‌ی دوم پ.م از میان رفت و بعد از وقفه‌ای، همزمان با کوچ قبایل آریایی به این منطقه و جایگیر شدن‌شان در ایران شرقی و هند شمالی، با تمدن متمایزِ هند و ایرانی جایگزین شد. با این وجود شهرنشینی پیشرفته، خط و تمرکز سیاسی شاخص‌هایی بودند که بسیار دیرتر در قرون ششم و پنجم پ.م پدید آمدند. این عناصر زیر تاثیر مستقیم نظم پارسی در استانهای جنوب شرقی دولت هخامنشی تکامل یافتند. ظهور دین بودا و کیش جَینی در زمینه‌ی این سازماندهی اجتماعی شتابزده ممکن گشت، و نهادهای سیاسی و رسانه‌های فرهنگی نوظهوری مانند خط و نویسایی بودند که بقا و تثبیت این ادیان را ممکن ساختند. از این رو برای فهم دقیقترِ بستر جامعه‌شناختی و شرایط تاریخی حاکم بر ظهور ادیان بودایی و جَین، باید نخست چشم‌اندازی از نظم اجتماعی حاکم بر کهنترین دولتهای منطقه به دست داده شود.

622px-India_topo_big.jpg

 

 

  1. Satpura Range
  2. در متن کلیدواژه‌های اصلی را به زبان سانسکریت و چینی به دست داده‌ام و در شرایطی که از خطها یا زبانهای دیگری مانند تبتی و پالی و اوستایی بهره گرفته‌ام، نام آن زبان را پیش از ذکر کلیدواژه قید کرده‌ام.
  3. Vindhya Range
  4. Madhya Pradesh
  5. Maharashtra
  6. Narmada
  7. Mahanadi
  8. Tapti
  9. Chhatisgarh
  10. Basu et al., 2003: 2277-2290.
  11. Zhao et al., 2009: 46–59.

 

 

ادامه مطلب: گفتار سوم: اردوهای شانزده‌گانه

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب