سه شنبه , مرداد 2 1403

هفت‌پیش‌بینی درباره‌ی اقلیم کردستان

 

 

 

 

 

 

 

پیدایش کشور نوظهورِ اقلیم کردستان در چشم‌اندازی سیستمی چه پیامدهای محتملی را در پی خواهد داشت؟

برای پاسخگویی به این پرسش نخست باید به چهار نکته درباره‌ی روند همه‌پرسی در اقلیم کردستان توجه کنیم. نکته‌هایی که اغلب نادیده انگاشته می‌شود، چون سخنگویان قوم‌گرایی که متاسفانه با ترفندهای تبلیغاتی و زد و بندهای سیاسی نماینده‌ی افکار عمومی کردها قلمداد شده‌اند، با تحریفهای تاریخی روشن، شعارهای انقلابی خشن و دروغهای رنگارنگی که گفته‌اند چهره‌ی درخشان این مردم ستمدیده را مخدوش کرده‌اند. این چهار نکته عبارتند از:

نخست: کردها یکی از کهنترین و اصیل‌ترین تیره‌های ایرانی هستند، و زبان، آداب و رسوم، ساخت اجتماعی و تاریخ واقعی‌شان (که با تاریخ جعلیِ مائو-لنینیستی‌شان متفاوت است) از کهنترین و دست نخورده‌ترین زیرسیستم‌های قومیِ تمدن ایرانی است. تا جایی که من دیده‌ام، چه در ایران و چه در کشورهای نوپای همسایه بدنه‌ی جمعیت کرد با تفسیرهای گوناگون خود را ایرانی می‌داند و به تاریخ دیرپای خود آگاه است و خودآگاهی چشمگیری در زمینه‌ی هویت خویش دارد. همین ماجرا از سویی در سطح سیاسی دستاویز و نقطه‌ی فشار قوم‌گرایان و نفرت‌پراکنان نواستعمارگر بوده، و از سوی دیگر در سطح اجتماعی در برابر این نوع تبلیغها مقاومت ایجاد کرده است.

دوم: کردها به معنای دقیق کلمه مردمی ستمدیده هستند. این مردم در در ترکیه و عراق ستمهای باورنکردنی و کشتارهایی فراگیر را از سر گذرانده‌اند که به کلی با آنچه در ایران مایه‌ی نارضایتی است، متفاوت بوده است. بی‌شک تبعیضها و ستمهایی درباره‌ی کردها در ایران هم وجود داشته که گرانیگاهش جریانهای تجزیه‌طلب (در دوران پهلوی) و مذهب سنی (در دوران ما) بوده است، و دامنه‌اش به همه‌ی تیره‌ها و گروه‌های این سرزمین گسترش یافته است. اما در ایران هرگز خودِ «کرد بودن‌» توجیهی برای ستم محسوب نمی‌شده است. به همین خاطر است که ما همیشه یک استان بزرگ به اسم کردستان داشته‌ایم و اسم قومیت کرد و زبان کردی در جایگاه اصلی‌اش که یکی از تیره‌های ایرانی است همواره رسمیت داشته است. در مقابل طی صد سال گذشته در ترکیه انکار ریشه‌ای هویت تاریخی این قوم و در عراق و ترکیه نسل‌کشی وحشتناک کردها را می‌بینیم که به هیچ عنوان با کژکارکردهای داخل ایران شبیه نیست. خلاصه که در مظلومیت این مردم شکی نیست.

سوم: کردها مثل همه‌ی تیره‌ها و اقوام دیگر، یک کلیت یکدست و منسجم نیستند و زیرسیستم‌های قومی و زبانی و دینی متفاوت دارند. در میانشان شیعه و سنی و ایزدی و اهل حق می‌توان یافت، به همان ترتیبی که زبان گورانی و اورامی و کرمانجی و زازا و کلهری و سورانی در میانشان رواج دارد. اما در ایرانی بودن این خانواده‌ی زبانی و آن خانواده‌ی دینی تردیدی نیست. یعنی این تصور که یک جمعیت یکدست و همریخت به نام کرد داریم، نادرست است. کردها یک سیستم قومی و یک تیره‌ی نژادی- زبانی هستند که زیرسیستمهای گوناگون دارند، درست مثل بقیه‌ی تیره‌های ایرانی، و درست مثل خودِ ایرانِ بزرگ و پیچیده و رنگارنگی که کردها در سراسر تاریخ‌ طولانی‌شان زیرسیستمی از آن بوده‌اند.

چهارم: کردها مردمی جنگاور و دلیر هستند. هم سبک زندگی کوه‌نشینانه‌شان، و هم فشاری که کشورهای نوساخته‌ی ترکیه و عراق برای همسان‌سازی نژادی-زبانی و سیاسی‌شان اعمال کرده‌اند، ایشان را به یکی از جنگاورترین و آبدیده‌ترین تیره‌های ایرانی تبدیل کرده است. به همین خاطر این مردم هم آماج مستقیم ایران‌ستیزان –مثل صدام و داعش و پان‌ترکها- هستند و هم خط مقدم دفاع از دل ایرانشهر در برابر این نیروها بوده و هستند.

و اما پیش‌بینی‌هایم درباره‌ی اقلیم کردستان، که ادامه‌‌‌ای موضعی و گاه تکرار پیش‌بینی‌هایی است که پیشتر کرده بودم، و متاسفانه یک به یک دارد به تحقق می‌پیوندد:

نخست: جبهه‌بندی‌ها و معادله‌های قدرت در ایران زمین (یا به قول فرنگی‌ها و مُستَفرَنگ‌ها: خاور میانه) به هم خواهد خورد و آرایشی تازه و چندقطبی از اتحادهای سیاسی پدیدار خواهد شد. شکل‌گیری یک واحد سیاسی تازه به نام اقلیم کردستان نتیجه‌ی مستقیم دستکاری محوری ایران‌ستیز بوده است. یعنی اسرائیل، عربستان و آمریکا پشتیبان اصلی زایش این واحد سیاسی هستند. انتخاب نام کردستان که اسم استانی ایرانی است و تبلیغاتی که درباره‌ی کردستان بزرگ به طور رسمی در این قلمرو می‌بینیم، آشکارا تجزیه‌ی کشور کنونی ایران و آشفتگی بیشتر در منطقه را هدف گرفته است. جالب این که پشتیبانان شکل‌گیری این کشور نوپا همان دولتهایی هستند که دقیقا تا همین امروز مهیب‌ترین برنامه‌ها برای نسل‌کشی‌ کردها را طراحی و اجرا کرده‌اند. یعنی عربستان که تامین‌کننده‌ی مالی و اسرائیل (در ردیف دوم پس از ترکیه) سازمان دهنده و پشتیبان شکل‌گیری داعش بوده که ماموریت صریحش پاکسازی منطقه از عناصر ایرانی (به ویژه کردها) بوده است . ستم و کشتارهای برآمده از این جریان به دهه‌ها و نسلهای قبل تعلق ندارد و به ماهها و هفته‌های پیش مربوط می‌شود. از این رو بر هر عقل خردمندی نمایان است که اقلیم کردستان بازیچه‌ی این نیروها قرار گرفته و هر ناظری که حافظه‌اش مختل نباشد به یاد دارد که پشتوانه‌ی مالی و انسانی ظهور داعش و ویرانی قلمرو سوریه و عراق و کشتار کردها همین‌هایی بودند که امروز برای مراسم تشکیل اقلیم مستقل کردستان دسته‌ گل می‌فرستند. زایش اقلیم کردستان از این رو امری ناهمساز است و به اتحاد گوسفند و گرگ شباهتی دارد. این یک قاعده‌ی سیستمی در تاریخ است که نظمهای برآمده از اتحاد سیستمهای ناهمساز و دشمن‌خو به تشدید دشمنی‌ها و بسط شکافها و مرزبندی‌ها منتهی می‌شود و قاعدتا چنین الگویی را در پیرامون اقلیم کردستان هم خواهیم دید.

دوم: اقلیم کردستان با تبدیل شدن به کشور، قصد دارد به جرگه‌ی کشورهای نوپای کوچکی بپیوندد که طی صد سال گذشته از فروپاشی سیاسی ایران زمین برساخته شده‌اند. تمام این کشورها (از ازبکستان و عربستان و امارات بگیریم تا ترکیه و پاکستان و افغانستان) در این چند مورد اشتراک دارند: ساخت سیاسی سرکوبگر و فاسد، نظام حکومتی خودکامه و قبیله‌ای-عشیره‌ای که همچون دولتی دست نشانده و زیر سایه‌ی قدرتی جهانی عمل می‌کند، وضعیت اقتصادی نابسامان (و در شرایطی که مثل عربستان ثروتی طبیعی یا مثل ترکیه کمکی بیرون در کار باشد توزیع بسیار نامتقارن ثروت)، تلاش برای تثبیت یک روایت ایدئولوژیک از دین و سیاست که اغلب واپسگرا و متعصبانه است، و نقض حقوق تیره‌ها و زبانها و ادیان و به طور کلی تنوع تاریخی نهادینه در حوزه‌ی تمدن ایرانی، کوشش برای ستیز با زبان پارسی و هویت ایرانی، که با جعل تاریخ و فرهنگ‌زدایی از مردم همراه است و به همین خاطر به افت شدید نظامهای آموزشی و فروپایگی چشمگیر سواد عمومی مردم و بی‌رمق شدن لایه‌ی نخبگان فرهنگی و متخصصان انجامیده است. احتمالا تمام این عوارض به سرعت در اقلیم کردستان هم نمود خواهد یافت.

سوم: ناپایداری ساخت قدرت، فروپاشی نهادهای سیاسی و ناپایدار شدن نظامهای حکمرانی، که از یک سو با افزایش خشونت، درگیری‌های سیاسی و احتمالا نظامی، و احتمالا جنگ داخلی همراه است، و از سوی دیگر به برانگیختن دشمنی با کشورهای همسایه – که ساخت مشابهی دارند- می‌انجاند. یعنی خشونت داخلی، سرکوب سیاسی، تصفیه‌های گاه خونین در فضایی داخلی سیستم و درگیری‌های مرزی، کشمکشهای سیاسی در صحنه‌ی حقوق بین‌الملل و احتمالا جنگ منطقه‌ای عاقبتی است که در انتظار تمام این کشورهای نوپا بوده است، و خواهد بود.

چهارم: گذشته از سه مورد بالا که طی صد سال گذشته وجه مشترک تمام کشورهای نوساخته در قلمرو ایران زمین بوده است، اقلیم کردستان وضعیتی ویژه دارد که پیش‌بینی‌های دیگر را نیز ممکن می‌سازد. مثلا این که کردستان احتمالا بیش از پیش با ترکیه درگیری خواهد یافت و از سویی به ناآرامی استانهای کردنشین آناتولی دامن خواهد زد و از سوی دیگر آماج حمله‌ی ارتش ترکیه قرار خواهد گرفت. بعید است اردوغان بتواند زیرکی و شکیبایی‌ای که پوتین پس از ساقط شدن هواپیمایش در سوریه نشان داد را بازتولید کند، و به احتمال زیاد عربستان همان بازی‌ای که ترکیه بر سر قطر کرد را با کردستان خواهد کرد. یعنی اقلیم کردستان به میدان کشمکش نیابتی عربستان با ترکیه تبدیل خواهد شد. اسرائیل که در این میان با هردو کشور ترکیه و عربستان روابطی دوستانه ولی شکننده دارد احتمالا به داخل این بازی کشیده خواهد شد و در این صورت انتشار این محور کشمکشها به سوی غرب و جنوب محتمل خواهد بود.

پنجم: بارزانی هم از نظر مشروعیت و محبوبیت و هم از نظر توانایی مدیریتی در جایگاهی نیست که بتواند کل مردم کردتبار قلمروش را زیر یک پرچم متحد کند. به احتمال زیاد مخالفانی سرسخت و نیرومند از میان کردها در برابرش قد علم خواهند کرد و به احتمال زیاد شاخصترین این نیروها با جریان عراقی‌ای که پشتیبان اقلیت عرب مقیم اقلیم است متحد خواهد شد. در نتیجه عمر حکمرانی بارزانی احتمالا اندک خواهد بود. به لحاظ حقوق بین‌الملل کشور عراق تنها مدعی مشروع اقلیم کردستان است. هرچند حدس می‌زنم در درگیری‌‌های نظامی در این منطقه نقش چندانی ایفا نکند.

ششم: وضعیت اقتصادی مردم اقلیم کردستان بسیار وخیم خواهد شد. بارزانی روی چاه نفت کرکوک و مسیر اسرائیل به مدیترانه برای تامین مالی کشور تازه‌سازش حساب کرده است. اما اقتصاد و جمعیت و روابط درونی اقلیم کردستان به شدت با کردستان ایران و آناتولی و جنوب عراق درهم تنیده است. عراق و ترکیه و ایران به احتمال زیاد شاهرگهای ارتباط اقتصادی اقلیم با بیرون را قطع خواهند کرد و این به رکود اقتصادی چشمگیر منتهی خواهد شد. به ویژه که چاههای نفت کرکوک موضوع دعوای عربها و کردهاست و احتمالا مالکیت اقلیم بر این چاهها شکننده خواهد بود. با دکتر باوند گرامی هم‌نظرم که ایران در این شرایط نباید درباره‌ی بستن مرزهایش بر اقلیم سختگیری نشان دهد، و خردمندانه است که حمایتش از رفاه و امنیت مردم اقلیم را همچنان که با کامیابی در مقابله با داعش انجام داد، تداوم دهد.

هفتم: تجربه‌ی شکل‌گیری اقلیم هرچند به بهای هزینه‌های انسانی فراوان تمام خواهد شد، اما بافت ایدئولوژیک گفتمانهای رایج را تغییر خواهد داد و برخی از حقایق را برای توده‌ی مردم روشن خواهد کرد. پیامدهای ایده‌ی تجزیه‌ی ایرانشهر به کشورک‌های کوچک که برنامه‌ی دیرینه هژمونی جهانی است، در لفاف شعارهایی فریبنده درباره‌ی آزادی و دموکراسی و رهایی اقوام و زبان مادری و مشابه اینها بیان می‌شود. پیامدهای وخیم چنین شعارهایی در صد و پنجاه ساله‌ی گذشته‌ی ایران زمین برای کسانی که جسارتِ خواندن تاریخ یا نگریستن به اطرافشان را دارند، روشن است. با این همه این شعارها در هر نسل مخاطبان نوباوه و کم‌سواد خود را دارد. تجربه‌ی اقلیم کردستان این حقیقت را فاش خواهد ساخت که شعار فدرالیسم شیوه‌ی پنهانکارانه و فریبکارانه‌ی تجزیه‌خواهی است، و این که قوم‌گرایی به همسان‌سازی و سرکوب تنوع در زبانها و قومیت‌ها می‌انجامد، و این که شکل‌گیری کشورهای نوخط و نوتراش به فقر و خشونت و ویرانی می‌انجامد.

این نکته بسیار مهم است که دولت ایران و ایرانیان در تنگنای آشوبی که از این هفت پیامد برخواهد خاست، چگونه رفتار کنند. کردستان ایران از نظر اجتماعی توسعه‌یافته‌ترین و از نظر انسانی مقتدرترین بخش از سرزمینهای کردنشین است و لازم است که دولت ایران از مردم اقلیم کردستان در روزهای سختی که در پیش داریم حمایت کند و مردم ایران نیز در دام نفرت‌پراکنی‌ها نیفتند و تصویرهای زننده‌ای که به زودی خواهند دید را به حساب مردم کرد نگذارند و حساب دولتمردان فاسد را از این مردم شریف جدا کنند. حقیقت آن که این یکی دو روزه وقتی به تصویرهای کردهای اقلیم می‌نگریستم، از دیدن شادمانی در چهره‌های ستمدیده‌شان خوشحال نشدم. این شادمانیِ زودهنگام و بدفرجام مردمی است که نمی‌دانند چه می‌کنند و آنچه با شتاب به سویش می‌تازند را نمی‌بینند…

 

همچنین ببینید

انتظارهایم از رسانه‌های عمومی

یادداشتی درباره‌ی رسانه‌های عمومی (تابستان ۱۳۹۴)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *