هنوز برای نوشتن دربارهی درگذشت آقای هاشمی رفسنجانی زود است. چیزهایی بدیهی و روشن است و چیزهایی دیگر هنوز مبهم و نامعلوم، و در این سایه روشنِ زنجیرههای علی که هر رخداد مهمی را احاطه کرده، اظهار نظر دشوار است، اگر که دقت و وسواسی در گفتار دقیق و درست و عالمانه در کار باشد. از یک سو بدیهی است که یکی از ارکان نظام سیاسی کشور و یکی از مؤثرترین سیاستمداران معاصر ایران رخت از جهان بسته است، و از سوی دیگر روشن است که شکلی از سیاستورزی معتدل و میانهرو که با ریشسپیدی و «فنون قدرت» به معنای دقیق کلمه پیوند داشت، به شکلی برگشتناپذیر دستخوش خدشه و اختلال شده است. با این همه ناگفتههای بسیاری ناگفته باقی مانده و مسیرهای ممکنِ پیشاروی سیستم اجتماعی ما به شکلی بیسابقه مغشوش و سردرگم و مبهم گشته است. طوری که دامنهای چشمگیر از امکانها و وضعیتهای بالقوه در برابر جامعهمان و سیاستمان و نظام کشورداریمان قرار گرفتهاند، که هریک احتمالی اندک دارند. همین تجزیهی خطراهههای متعادل کلان و کمشمار به امکانهای رقیب پرشمار و کماحتمال و واگراست که اهمیت و وزن سیاسی آقای هاشمی را نشان میدهد و در درازمدت سنجهای برای ارزیابی نقش تاریخی وی خواهد بود.
بنا به دلایلی که گذشت، از اظهار نظر دربارهی درگذشت آقای هاشمی و پیامدهایش پرهیز میکنم، و تنها به اشارههایی دربارهی حواشی این خبر میپردازم. رخدادهایی حاشیهای و الگوهایی به ظاهر جسته و گریخته و نامهم که اگر با نگاهی سیستمی نگریسته شوند و کنار هم قرار بگیرند و مورد پرسش واقع شوند، درکی عمیقتر از آنچه که میگذرد و تحلیلی واقعبینانهتر از آنچه که فرا خواهد رسید را برایمان ممکن خواهد ساخت.
نخست: کیفیت فوت آقای هاشمی به راستی رشک برانگیز بود. در میان دولتمردان و چهرههای تاریخی معاصر ایران به ندرت میتوان کسی را یافت که چنین آسوده و آسان از میان رفته باشد. بییک روز بستری شدن و بی یک ساعت رنج و آزار بیماری و پیامدهای آن. مرگ ایشان یکی از نامنتظرهترین، نابهنگامترین و احتمالا سرنوشتسازترین مرگهای سیاسی در دهههای گذشته بود و احتمالا پیامدهایش از حد کشورمان فراتر رفته و بازتابی منطقهای و جهانی خواهد یافت.
دوم: شیوهی انتشار خبر این درگذشت بسیار مهم و تأمل برانگیز بود. تنها دقایقی پس از درگذشت ایشان بود که بخش بزرگی از شهروندان از راه خبرهایی که در تلگرام انتشار مییافت از واقعه خبردار شدند. دقت و فشردگی و بیطرفی خبرهایی که در یک ساعتِ آغازینِ پس از این رخداد دست به دست انتقال مییافت به خوبی با خبرهای حرفهای تنظیم شده رقابت میکرد. یعنی دقت و روشنی داشت، و راستگویانه بود و بری از افزودههای نالازم. این نخستین بار بود که کارکرد چشمگیر رسانههای جدید شبکهای در انتقال پیام و انتشار خبر با این دامنه و کارآیی نمایان میشد.
سوم: واکنشها و موضعگیریهای افراد پس از شنیدن این خبر بسیار جای اندیشه داشت. درگذشت سیاستمداران اغلب به واکنش هیجانی و عاطفی هواداران و مخالفانشان منتهی میشود و نوعی انگارهسازی یکسره نیک یا یکسره بد را بر خاطرهشان غالب میسازد. در مقیاسی آماری و تا جایی که من دیدم، موضعگیری مردم دربارهی این خبر بسیار بیطرفانه، واقعبینانه، عقلانی و غیرهیجانی بود. داوریها دربارهاش، چنان که شایستهی هر فردی است، هر دو سویهی کردارهای مثبت و منفی را در نظر میگرفت و اندیشیدن دربارهی این غیاب بیشتر بر تحلیل پیامدها و ارزیابی آینده استوار بود تا مقید ماندن در خاطرات گذشته. جای آن دارد که پیامهای رد و بدل شده بین مردم طی بیست و چهار ساعت پس از درگذشت آقای هاشمی موضوع پژوهشی جدی قرار گیرد و حدس من آن است که نتیجهی این تحلیل، عقلانی شدن داوریها و واقعگرایانه بودنِ واکنشهای تودهی مردم را نمایان سازد.
چهارم: پیامهایی رسمی که پس از درگذشت ایشان انتشار یافت بسیار جالب توجه بود و تحلیلی مستقل را طلب میکرد. اصولا گفتمان رسمیای که پس از فوت هرکس پدید میآید، همواره این قابلیت را دارد که گذشته از انگارهی فرد درگذشته، انگاره و روابط میان بازماندگان را نیز نمایان سازد و دربارهی این درگذشتِ خاص بیشک چنین بود. این که ایشان را در نامههای رسمی و سوگنامهها با چه لقب مذهبیای مورد اشاره قرار میدادند، این که بر کدام بخش از کارنامهی سیاسی دیرپا و پیچیدهشان تاکید وجود داشت، و این که لحن اشاره به ایشان مهربانانه و نرم بود یا خشک و جدی، همگی نکاتی را نشان میداد که شایستهی توجه و تمرکز است.
پنجم: مراسم تشییع پیکر ایشان در روز سه شنبه بسیار مهم و جالب توجه بود. گذشته از نمادپردازیهای به کار گرفته شده در این مراسم که خود تحلیل نشانهشناسانهی مستقلی را طلب میکند و یکی از عریانترین پیوندگاههای نمادهای دینی و سیاسی با مرگ را نشان میداد، حضور گسترده و نامنتظرهی مردم، سازمان یافتن تدریجیشان در مراسم بر حسب گرایش سیاسیشان، گوناگونی شعارها و گفتمانهای حاکم بر گروههای مختلف مردم، و آشتیجویانه و ملایم بودن اندرکنش این گروهها با هم همگی جای توجه داشت. در این مراسم جمعیتی چشمگیر و غیرعادی گرد آمده بودند که تقریبا تمام طیف سیاسی موجود ایران را نمایندگی میکردند و دایرهای وسیع از شعارها را هم ابراز کردند. با آن که این گروهها کنار هم ایستاده بودند نه خشونتی میانشان رخ نمود و نه درگیریای و این امر نشانهایست که عاقلان را به پرهیز از دامن زدن به اختلافها اندرز میدهد و سیاستسازان را از خطرات تزریق خشونت به گروههای مردمی زنهار میدهد. مراسمی که در دانشگاه تهران برگزار شد تنها در لایهی تودهای و عمومیاش جای توجه و درنگ بسیار داشت و پختگی مدنی مردم و عقلانی بودن رفتارهای جمعیشان را در مراسمی سیاسی نمایان میساخت.
ششم: حاشیهای بر مراسم دانشگاه تهران میتوان زد و به ریزهکاریهایی توجه داد که به کردارهای تکِ افراد یگانه مربوط میشود. این که چه کسی پای تابوت آقای هاشمی را گرفت و چه کسی از این کار باز ماند، این که کدام جمله در دعای میت بر زبان رانده شد و کدام ناگفته ماند، و این که چه کسی در مراسم حضور یافت و برای بر عهده گرفتن نقشی مجاز شمرده شد یا نشد، همگی جای بحث و توجه و تحلیل دارد.
در میان این شش مورد که برشمردیم، جز اولی که به کیفیتِ خودِ مرگ مربوط میشد، هیچ یک به طور مستقیم از معادلات قدرت و آرایش نیروهای سیاسی کشورمان بر نمیخیزد، اما بازتابی و انعکاسی از آن است. یعنی اینها برشهایی از رخدادها و پدیدارهایی به ظاهر حاشیهای هستند که حقایقی را دربارهی متن برملا میکنند. هدف از گوشزد کردنشان به دست دادن تحلیلی جامع یا پیشنهاد مدلی کلان از جامعهشناسی درگذشت آقای هاشمی نبود. قصد تنها آن است که نگاهمان گذشته از مدارهای رسمی و مسیرهای جا افتادهی نگاه، به گوشه و کنارِ رخدادهای اصلی و کنجهای پهنهی پیشارویمان نیز بنگرد، شاید که از این رهگذر درکی عمیقتر از جامعهمان و خودمان فراچنگ آید.