• شروین وکیلی: شاید بد نباشد برای این که موضعگیریام دربارهی بحثهای جاری در گروه معلوم باشد، به صورت فشرده صورتبندیای مقدماتی از آن به دست دهم: ۱) من به ارادهی آزاد معتقدم. یعنی گمان میکنم سیستمهایی که از حدی پیچیدهتر شوند، امکان گزینش یک گزینهی رفتاری از میان دامنهای از امکانها را بهدست میآورند/ ۲) به نظرم خودآگاهی ربط چندانی به این ماجرا ندارد و تنها بیان و بازنمایی آن در لایهای خاص است/ ۳) به ارادهی آزاد در مقام شالودهی اخلاق معتقدم.
• مهدی شریفیان در پاسخ به شروین وکیلی: آیا آگاهی و به پیامد اون حق انتخاب وارادهی آزاد در حال گسترشه؟ یعنی بطور بنیادی تغییری تو اون اتفاق میافته؟
• شروین وکیلی در پاسخ به مهدی شریفیان: مهدی جان به نظرم دربارهی سیر تحول و قبض و بسط ارادهی آزاد سه گزاره میشود گفت: نخست این که این موضوع با پیچیدگی سیستمهای پردازندهی عصبی-عضلانی پیوند دارد. به این ترتیب با افزون شدن پیچیدگی سیستمهای رفتاری در گذر تکامل زیستی، خود به خود دایرهی انتخاب هم گسترش پیدا میکند/ دوم آنکه به طور خاص دربارهی انسان، صورتبندی و تثبیت اجتماعی این ارادهی آزاد ظاهرا امری ویژه و دشواریاب بوده است. تا جایی که من دیدهام در بین شش تمدنی که بر زمین تکامل یافته، ارادهی آزاد تنها در ایران زمین صورتبندی شده و شالودهی نظمهای اجتماعی قرار گرفته، و در سایر تمدنها (میدانم به نظرتان عجیب میآید، ولی مستند میشود نشان داد که): این مفهوم خیلی دیر وامگیری شده و مقاومت در برابرش زیاد بوده است. یعنی نظمهای نهادی در سطح اجتماعی صورتبندی و بیان ارادهی آزاد را مهار میکند/ سومین نکته آن که دستهکم در مقیاس تاریخ معاصر طی چهار صدهی گذشته با نوعی گسترش ناگهانی و شتابزدهی آگاهی و پذیرش در این مورد سر و کار داریم و این به نظرم مهمترین جنبهی ارزشمند مدرنیته است.
• مهدی شریفیان در پاسخ به شروین وکیلی: یعنی آیا با شکلگیری و پیچیدگی زبان ممکنه ارادهی آزاد هم بیشتر بشه؟
• شروین وکیلی در پاسخ به مهدی شریفیان: راستش به نظرم زبان در اینجا شاخص فرعی است نه متغیر مستقل. یعنی پیچیدگی سیستم پردازندهی مغز است که اصل داستان است.حالا در گونهای مثل انسان زبان طبیعی هم این انتخابها را صورتبندی و رمزگذاری میکند و آن هم پا به پای پیچیدگی سیستم (بیشتر اجتماعی تا مغزی) توسعه پیدا میکند. یعنی پیچیدهتر شدن زبان به نظرم با گسترش ارادهی آزاد همتا نیست، بلکه تنها بیان و رمزگذاری اجتماعیاش را نشان میدهد.
• مهدی شریفیان در پاسخ به شروین وکیلی: بسیار هم خوب. پس به شکلی میتونیم ارادهی آزاد تو انسان رو تحت تاثیر فرگشت بدونیم و برای اون سرگذشتی در نظر بگیریم.
• شروین وکیلی در پاسخ به مهدی شریفیان: آره به نظرم همهی اینها در نهایت فراوردهی روندهای برآمده از فرگشت است.
• مهدی شریفیان در پاسخ به شروین وکیلی: پیچیدگی زبان نیاز به زمان زیادی داره که فراتر از طول زمان زندگی هرکدام از ماست. و فکر میکنم اتفاقا زبان نقش محوری در نمادین کردن دنیای هر فرد داره. و چیزهایی مثل ارادهی آزاد، هوش، عدالت و… تنها تو ذهن ما وجود دارند، اون هم با کلمات و واژههایی که تقریبا خودمون تو شکلگیری اونها نقشی نداشتیم. مثال جالبی از نومینالیستها هست که میگن بچهای که تو زندان به دنیا اومده و چیزی از جهان بیرون نشنیده فکر میکنه دنیا همونجاست. اما به محض اینکه چیزی یا جملهای از جهان بیرون میشنوه، مفهوم آزادی برای اون شکل میگیره.
• شروین وکیلی در پاسخ به مهدی شریفیان: خب، این یکی از نقاطی است که فکر کنم با هم اختلاف نظر داشته باشیم. من راستش قدری ضد زبان هستم. در این معنی که فکر میکنم اهمیت هستیشناختی و شناختشناسانهای که به زبان منسوب شده (به خصوص از بعد جنگ جهانی دوم و بعد از چرخش زبانی مشهور فیلسوفان) تصویری اغراقآمیز از زبان به دست داده است. به نظرم سوژه و آگاهیاش وضعیتی پیشینی و فربهتر از زبان دارد و زبان تنها شیوهی ارتباط اجتماعی من با دیگری است و در همین حوزه هم باید کارکردش محدود باشد. در واقع بحثی دارم دربارهی «توطئهی قتل اکنون» توسط «گفتگوی درونی» که چیزهایی دربارهاش گفته و نوشتهام و خارج از بحث امشب ماست. اما یک نکته دربارهاش این که سیطرهی زبان میتواند ارادهی آزاد را محدود یا منتفی کند.
• مسعود هاشمیان در پاسخ به شروین وکیلی: خیلی جالبه و به نظرم رسید که نطراتمون خیلی شبیه همتر هست از انچه که گمان میکردم. این اراده آزاد رو برای خودآگاهی انسان قائلی یا مثل من اعتقاد داری که مغز به عنوان یک سیستم پیچیده دارای این اراده آزاد هست که از بین چند گزینه، یکیش رو انتخاب کنه با توجه به تجربیات پیشین (حتی شاید پیش از اونکه خودآگاه مطلع بشه از اون انتخاب براساس نتایج آزمایشاتی مثل لیبت).
• شروین وکیلی در پاسخ به مسعود هاشمیان: دربارهی این موضوع که گفتی به نظرم خلط نادرستی بین مفهوم خودآگاهی و ارادهی آزاد رخ داده. یعنی داشتن حق انتخاب آزادانه را با گزارش کردن این حق یکی فرض کردهاند. در حالی که آشکارا چنین نیست. خیلی از سیستمهای انتخابگر زنده -مثلا شامپانزه- اصولا زبان طبیعی ندارند و خیلی از انتخابهای گزارش شده هم موهوم بودهاند. بنابراین من ارادهی آزاد را بر اساس پردازش اطلاعاتی تعریف میکنم که اتصال میان ورودیهای حسی و خروجیهای حرکتی را تنظیم میکند، و اگر از سطحی پیچیدهتر شود، پهنهای از انتخابهای محتمل را پدید میآورد و این همان درجهی آزادی سیستم در محیطی تقارنی است، یا به بیان فلسفی ارادهی آزاد.
• مسعود هاشمیان در پاسخ به شروین وکیلی: گمونم علت اختلاف نظرمون در انتخاب واژه جبرگرایی (توسط من) بجای اراده آزاد (شبیه تو) این بود که در تمام لینکهایی که گذاشتم در ارائهام، منظور از اراده آزاد consciousness free will بود و دیدگاه ما رو Determinist نامیده میشد.
• شروین وکیلی در پاسخ به مسعود هاشمیان: آره، اصولا این ترکیب کردن خودآگاهی با ارادهی آزاد به لحاظ روششناختی هیچ مبنایی ندارد و خطای بزرگی است که کل ادبیات مربوط به این بحث را آشفته کرده است. قدری مفاهیم را از هم جدا کنیم، جبر در برابر اختیار (امری رفتارشناختی) و خودآگاهی در برابر ناخودآگاه (امری اپیستمیک) قرار میگیرد و بخش عمدهی ابهامها رفع میشود.
• مسعود هاشمیان در پاسخ به شروین وکیلی: شروین جان، براساس این تعریفت که اراده آزاد (من بهش میگم حق انتخاب) رو متعلق به تمام حیوانات میدونه و نه لزوما انسان، به نظرت کسانی که رفتارهای غیراخلاقی یا مجرمانه رو انتخاب میکنن، شایسته سرزنش و مجازاتن یا مثل حیوانات شایسته بازآموزی و اصلاح؟
• شروین وکیلی در پاسخ به مسعود هاشمیان: اصولا من دربارهی داوری اخلاقی و حقوقی قدری رادیکال هستم. یعنی به شدت با کسانی که جبرگرایانه جنایت را توجیه میکنند، زاویه دارم. زیربنای نظریام با آنچه که پینکر در لوح سفید نوشته یکی است و چیزکی هم افزون بر آن اندیشیدهام که بخشیاش را مثلا دربارهی روا یا ناروا بودن مجازات اعدام در کتاب «مرگارزان» منتشر کردهام که روی کانالم هست.
• مسعود هاشمیان در پاسخ به شروین وکیلی: برای دونستن خلاصهای از دیدگاهت (اگه در حوصلهات میگنجه) کنجکاوم بدونم درباره حیواناتی که براشون قائل به اراده آزاد هستی، هم همین نظرو داری؟ مثلا اگر حیوانی به یک انسان حمله کنه و اونو بکشه و بعدش به بند بکشنش، آیا باید به شکلی مشابه با انسانها مجازات بشه یا نه؟ (این حیوان میتونه یه گاو باشه یا یه ببر)! هدفم از این سیوال اینه که بدونم انسان و حیوان چه تفاوتی از نظر سیستم قضائی دارند برات؟
• سیروس بازرگانی در پاسخ به مسعود هاشمیان: برای همین سوال هست که من بیشتر دنبال بازتعریف از آنچه اراده آزاد مینامیم هستم. زیرا در این صورت ما اراده آزاد که در حیوانات با هوشتر به شکل انتخابهای سادهتر است رو تعمیم مفرط میدیم. حتی اون بحث آگاهی در جانوران که سنخ ابتدایی از آگاهی هست و به ویژه بعضی از criteria های آگاهی با تعریف انسانی رو از اساس نداره. مثل خودآگاهی، مرگ آگاهی، هستی آگاهی، آگاهی از تعیین زمانی-مکانی و نسبت ما با مکان و زمان و غیرهم.
• شروین وکیلی در پاسخ به مسعود هاشمیان: خب، به نظرم دربارهی حیوانات ماجرا این است که آنها در شبکهی توافقهای نهادی ما نیستند و بنابراین سوژهی اخلاق یا حقوق به حساب نمیآیند. به همین خاطر محاکمه و اعدام گاو به خاطر کشتن آدم که در قرون وسطا مرسوم بوده به نظرم چندین خطای منطقی و شناختی پیاپی دارد. اما جدای از این دایرهی حقوق و اخلاق، در عمل اتفاقی که میافتد خیلی روشن است. وقتی گرگی یا ببری به آدمی حمله میکند، مردم در صورت امکان او را میکشند!
• شهرزاد شهریاری در پاسخ به شروین وکیلی: درستی وتمیز عقاید به نظر من در انتخاب بسیار دخیل هستند وقتی بستری که ما درش رشد می کنیم آغشته به دروغ باشه اراده ما چه چیزی رو باید برگزینه در حالیکه شفافیتی وجود نداره؛ آیا میشه در اینجا اراده آزاد جاری بشه؟
• شروین وکیلی در پاسخ به شهرزاد شهریاری: آره شهرزاد جان. چرا نشه؟ مگه الان در دنیای امروزین ما که آغشته به دروغ محض است راستی ناممکن شده؟
• شهرزاد شهریاری در پاسخ به شروین وکیلی: اراده آزاد باید در راستای کمال انسانها وبهبود اوضاع زمان ومکان وبستر باشه چرا بوی بهبود از اوضاع نمیشنویم؛ اراده آزاد که شناختهتر ومدرنتر شده مشکل کجاست؟
• الف در پاسخ به شهرزاد شهریاری: چرا این ارادهی آزاد باید در چنگ کمال قرار گیرد؟ کمال انسان دقیقا حرکت انسان به چه سمتی است؟
• شهرزاد شهریاری در پاسخ به الف: سیستم اراده اینگونه طراحی شده است؛ در جهت بقا با کیفیت بهتر.
• شروین وکیلی در پاسخ به شهرزاد شهریاری: چرا اینطور فکر میکنی شهرزاد جان؟ یعنی چرا گمان میکنی ارادهی آزاد لزوما به کمال (با هر تعریفی) منتهی خواهد شد؟ به شکل تجربی ما ارادهمندترین و درشتمغزترین جانوری که بر زمین داریم، انسان است که ویرانگرترین مرض بومشناختی تکامل یافته بر این سیاره هم هست. ارادهی آزاد وقتی به سمت بیشینه کردن قلبم (تعریف من از کمال) سوگیری میکند که خردی هم همراهش باشد، که دربارهی گونهی هومو ساپینس، خب…
• خلیل خوشرو در پاسخ به شروین وکیلی: سوالی که برای من مطرحه اینه که چون دکتر وکیلی اراده رو ناشی از کارکرد مغز و سلولهای عصبی میدونند اگر روزی فیزیک و شیمی به درجهای پیشرفت کنه ما به فرمولی برای صورت بندی و توضیح ریاضی همه پدیده های که در جهان هستی روی میده برسیم (تئوری همه چیز) آیا باز میشه از اراده آزاد دفاع کرد یعنی با اون فرمول فرضی نمیشه همه آنچه تحت قانون فیزیک اتفاق می افته دقیق پیش بینی کرد؟
• شروین وکیلی در پاسخ به خلیل خوشرو: خلیل جان فکر نمیکنم چنین چیزی ممکن باشد. یعنی هرچه دانش تجربی ما بیشتر پیشرفت میکند، روشنتر میشود که سیستمهای پیچیده نامتعین هستند و دامنههای آشوب در رفتارهایشان بیش از آن است که گمان میکردهایم. یعنی تقریبا قاطع میشود گفت که توسعهی توصیف ما از سیستمهای فیزیکوشیمیایی بیشتر مدارهای محتمل انتخاب را روشن میکند و به جبر و قطعیتی نمیانجامد.
• خلیل خوشرو در پاسخ به شروین وکیلی: دکتر وکیلی این “من” که اراده بهش منتسب هست فارغ از آزاد بودن یا نبودنش اگه بشه در یک جمله تعریف کرد از دید شما دقیقا چیه؟
• شروین وکیلی در پاسخ به خلیل خوشرو: به نظرم ارادهی آزاد عبارت است از «شکست تقارن درونزاد رفتاری» که برابر است با «حضور دامنهای از گزینههای رفتاری -و نه یک اجبار رفتاری- در مقابل سیستم. هرجا این شرط برقرار باشد و سیستم به شکلی درونزاد برابری احتمالاتی گزینههای پیشارویش را بشکند، ارادهی آزاد داریم. بر این مبنا ارادهی آزاد مربوط به کل جانوران دارای دستگاه عصبی پیچیده است و منحصر به آدمیزاد نیست.
• خلیل خوشرو در پاسخ به شروین وکیلی: منظورم این بود که کل سیستم با همه احزائش در شکست تقارن نقش دارن یا صرفا یک جز خاص به اسم “من”؛ ممنون.
• شروین وکیلی در پاسخ به خلیل خوشرو: من اصولا شکلی رمزگذاری شده و منسجم از کلیت این سیستم پردازنده-کنشگر است. یعنی به نظرم من لاهوتی و متافیزیکیای جدای همین مدارهای پردازشی نداریم.
• امیر حراجی در پاسخ به شروین وکیلی: در مجموع مسیری که میشه فهمید اراده آزادی وجود نداره خیلی سخت نیست؛ ما یک مسیر فکری داریم این مسیر فکری مثل یک کامپیوتر، دادهها از محیط توسط حواس به سمت تالاموس میرن در دستگاه لیمبیک و اون اطلاعات به کورتکس میره همچنین اطلاعاتی که از قبل داریم به سمت کورتکس میره، سه قسمت مشخص برای مسیر تفکر داریم ۱-از تالاموس به کورتکس ۲-از لیمبیک به کورتکس ۳-از تشکیلات مشبک به کورتکس؛ و در نقاط مرتبط کورتکس پخش میشن. این دیس شارژ ها وقتی به لایه های مختلف از ۶ لایه کورتکس میرسن، لوکالیزه میرسن و افکار شکل میگیرن و افکار بر پایه رفلکس های اون لحظه هستند. یه مثال ساده میزنم امتحان کنید: شما نمیتونید به بو فکر کنید چون مسیر بویایی از تالاموس رد نمیشه! و در سه قسمتی که گفتم تا خود بو نباشه هیچ اطلاعاتی برای ارسال به کورتکس وجود نداره. مثلا فکر کنید گل محمدی چه بویی داره و کیفیت بو رو به خاطر بیارید ولی وقتی بو رو حس کردید وارد مسیر فکری تون میشه کیفیتش رو به خاطر میارید که این بو رو کجا حس کردید. به هر صورت این مسیر فکری وابسته به محرکهایی هست از بیرون میاد و میتونه برای ادامه دامنه افکار یا پاسخ مناسب به محرک از حافظه هم برداشت کنه؛ این افکار وارد مکعب های تقریبا ۵mm کورتکس شده و به هر یک از طبقات یا لایه های کورتکس فرستاده میشه و اونجا تقسیم بندی و تفسیر میشن اینجا در این مرحله “تصمیم” شما میشه و مجدد دیس شارژ ها سیگنال به سمت تالاموس برای رفلکس مناسب و دستگاه لیمبیک میگیره و به مامیلاری بادی هم میره که شما متوجه بشید این منم که دارم اینکار و انجام میدم؛ به اینجا که میرسه حس اراده بهتون دست میده که رفلکس ممکنه حرکت دست و پا باشه ممکنه گفتاری و… باشه. وقتی خیلی اضطراب دارید عکس عمل تون نسنجیده میشه چون بیشترین حجم خون تو قسمت تحتانی تمپورال در رفت و آمده و پره فرونتال عملکرد ضعیف تری داره. اگر اراده دارید و شما حاکم بر افکارتون هستید چطور نمیتونید در اضطراب شدید تصمیم عقلانی مثل وقتی که آرامش دارید بگیرید.
اما بیاییم به قسمت بعدی این بحث؛ ما الگو داریم غریزی هست و یا به عبارتی ذاتی ولی این الگو ها میزان تحریک پذیری شون در همه یکسان نیست، ما در به کار گیری این الگو ها اختیاری نداریم این الگو ها وقتی تحریک میشن در اختیار ما نیستن! بگذارید مثالی بزنم وقتی صحنه دردناکی مثل کتک خوردن یکی از عزیزان تون رو میبینید این پیام به لیمبیک برسه شما خشمگین میشید شما در خشمگین شدن یا نشدن اختیاری ندارید و وقتی اکتیو میشن قسمت عمده رفلکس ها غریزی میشن و این به دلیل کاهش ارتباط لیمبیک و کورتکس مغز هست. همین طور که در این دعوا شخصی کسی رو با چاقو میزنه وقتی ازش می پرسی اصلا یادش نیست کی چاقو زده و به خاطر نمیاره و میگه همه چی در کسری از ثانیه اتفاق افتاد نمیدونم چی شد چاقو رو آوردم بیرون. یا خیلی از رفتار های هیجانی که دیده میشه شخصی بر اساس هیجاناتی که از لیمبیک میاد، رفتاری کاملا غیر عقلانی میکنه، شخصی برای نجات فرزندش وارد آتش میشه و…
و این موضوع بر میگرده به اینکه شما اول اراده نمیکنید بعد کاری رو انجام بدید. اول دیس شارژ ها ایجاد میشن رفلکس تایید میشه و بعد که به همه مغز ارسال شد این ارسال دیس شارژ یک محصول داره که ما رو متوجه عملمون میکنه که بهش میگیم اراده و این رفلکس های هیجانی ۲ عامل دارن قسمتی رو با ارتباط ضعیف کورتکس انجام میده که داده های قبلی ماست و تاثیر گذار بر رفلکس ما اینکه چگونه تربیت شدی و قسمتی ذاتی هست. اینکه من فوری با کوچکترین حرکتی عصبی میشم ذاتی هست و بسته به میزان تحریک پذیری سیستم لیمبیک من هست و اینکه چگونه در اون لحظه رفتار میکنم بسته به داده های پیشین؛ مثلا من عصبی میشم و فحش میدم فحش دادنم بسته به لیمبیک هست و چه فحش هایی میدم بسته به آموخته هام متفاوت هست. نوتا میگه ارتباط کورتکس و لیمبیک مثل اسب سواری هست که بدون زین روی عصب نشسته، کاهش ارتباط لیمبیک و کورتکس باعث میشه نتونیم خیلی بر اعمالی از لیمبیک میان تاثیر بگذاریم. مشکل اینجاست که ما با انتخاب خودمون سراغ موضوعی نمیریم! یعنی در واقع انتخاب خود ما وجود نداره؛ مغز دادههایی رو داره که از قبل واردش شده و متاثر از دادههای در این لحظه بهش داده میشه عکس العملی مناسب نشون میده. بعد از اینکه ابتدا مغز تصمیم میگیره چه پاسخی بده و شروع که میکنه شما متوجه اراده میشید. مسیر تفکر در مغز ما مشخص هست؛ ارسال سیگنال های مداوم از تالاموس به کورتکس تفکر و میسازه و اساس ماهیت تفکر ما رو تالاموس و سیستم لیمبیک و تشکیلات مشبک تنه مغزی میسازه این پالس ها از این مدار به کورتکس میره و لوکالیزه میشه و کیفیت براش مشخص میشه و… این مسیر مشخصا تاثیر پذیره از داده های قبلی و دادهایی که الان وارد مسیر فکری شما شده، یعنی اساسا ما تصمیم نمیگیریم مغز تصمیم میگیره و ما آگاه میشیم. البته کلام شما و موضوع بحث شما نکته مثبتی داره که گوش دادن با کلام شما رگه حافظهای رو میسازه که وارد جریان فکری میشه البته و مغز حین تفکر های بعدی برای نشان دادن عکس العمل مناسب از انبار حافظه ممکنه حرف شما رو برداره و استفاده کنه.
• شروین وکیلی در پاسخ به امیر حراجی: دربارهی مدلی که دربارهی پردازش عصبی پیشنهاد دادی، اختلاف نظر داریم. البته که مسیرهای پردازشی مشخصی در کار است و نواحی مغزی را به هم متصل میکند، اما پردازش اطلاعات در این مسیرها بسیار آماری است و به هیچ عنوان تعینپذیر نیست. این پیچیدگی به نظر میرسد به سطح خود نورونها مربوط باشد، که البته پیچیدهترین سلولهای تکامل یافته بر زمین هستند. یعنی در یک آکسون منفرد هم نمیشود به طور قطعی پیشبینی کرد که برآیند ورودیها در گذر از تپهی آکسونی وضعیت شلیک ایجاد میکنند یا خاموش میمانند. در نتیجه سیستم کلی مغز به کلی آماری و غیرجبری کار میکند. این نکتهی مهمی است که ما در مغز هم هیچ وضعیت «لوح سفیدی» نداریم. یعنی بالاخره زمینهای هست که دامنهای از انتخابها را از بین کلیت فضای حالت سوا میکند. اما جبر بدان معناست که این دامنه به تنها یک گزینه منتهی میشود، و شواهد زیادی هست که چنین اتفاقی نمیافتد. یعنی تقارن رفتاری سیستم -که از پردازش لایه لایهی اطلاعات بر میآید- خروجی منفردی به دست نمیدهد. حتا مراکزی که این تقارن را میشکنند هم تا حدودی شناسایی شدهاند. نقاطی مثل کرتکس پیش پیشانی، و به خصوص ناحیهی ventromedial PFC که در انتخاب رفتارهای اخلاقی تعیین کننده است.
• امیر حراجی در پاسخ به شروین وکیلی: درست برایند ورودی از گذر اکسون متفاوته بستگی داره به طول اکسون یا به عملکرد سیناپس ها اما این اطلاعات ما باز از عوامل خارج داده های قبلیمون نیاموختیم. مثلا اعتقادات مذهبی. واکنش ترس و میشه بوسیله تحریک هیپوتالاموس و هسته آمیگدالی تولید کرد. در افرادی که تخریب آمیگدال اتفاق افتاده ترس و تظاهرات اتونوم اندوکرین ترس در مواقع لزوم به صورت طبیعی وجود نداره. قسمت عمده ترسها بر اساس اخطارها و اتفاقاتی که از بدو تولد افتاده و وارد حافظه شده شکل میگیرند؛ هستههای آمیگدالی با رمز بندی حافظههایی که به ترس مرتبط میشوند ارتباط دارند، به شکلی که اگر با شخصی از دوران کودکی مدام از عذاب جهنم در برابر نافرنانی از خدا و افتادن اتفاقات ناگوار هنگام بی احترامی به اعتقادات و مقدسات حرف بزنیم، یا داستان هایی از افرادی که با بی حرمتی به مقدسات دچار خشم الهی شدهاند تعریف کنیم؛ شخص هنگام مواجه شدن با این موضوعات مشابه اطلاعات حافظه، امیگدال را فعال و ترس به صورت ناخودآگاه شکل میگیرد؛ خواندن و شنیدن داستانهای ترسناک موجب تصویری سازی مغز شده و در حافظه ذخیره میشود. در انسانهای طبیعی، دیدن مسائل ترسناک امیگدال سمت چپ را فعال میکند. این موضوع گاهی به شکلی هست که دادههای ترس ممکن است بدون اینکه از نئوکورتکس عبور کنند مستقیم به امیگدال بروند و تصمیمات هنگام ترس شدید ممکن است غیر عقلانی گرفته شود بهعنوان مثال به شخصی از کودکی گفته شده بی احترامی به قرآن منجر افتادن اتفاقی ناگوار شده و داستانی مرتبط با این موضوع گفته میشود (هادی پسر کبری خانم به قرآن بی حرمتی کرد و همان رو تصادف کرد دستش قطع شد). این ترس در حافظه ذخیره شده و هر نوع بیحرمتی به قرآن باعث تحریک امیگدال و ترس میشود. وقتی بیحرمتی به مقدسات دیده شود فرد را در فضای واقعی ببینید ترس ایجاد و فاز دوم ماجرا شروع میشود؛ اضطراب در مواقع نا مناسب می تواند عاجز کننده باشد اضطراب همراه با افزایش دو طرفه جریان خون در ناحیه ای مجزا در انتهای قدامی هر یک از نواحی لوب گیجگاهی باعث وخیم تر شدن اوضاع شده ترس همراه دلشوره شده و این موضوع باعث کاهش تمرکز و دقت شده و ممکنه اتفاقی ناگوار هم برای شما بیوفته و نتیجه مشخصه این بی حرمتی به اتفاق ناگوار تبدیل و داستانی واقعی برای شما ساخته میشود و ترس دوچندان شده و این داستان که حالا واقعی شده و برای خودتان افتاده برای شخص بعدی تعریف میشود.
• شروین وکیلی در پاسخ به امیر حراجی: اینها همه متغیرهایی مهم هستند و وزن گزینههای پیشاروی سیستم را هم تغییر میدهند. اما پرسش اصلی در اینجاست که آیا شمار گزینهها را به یکی کاهش میدهند یا نه؟ به نظرم پاسخ قاطعانه منفی است. این آموزههای پیشینی یا فشارهای هنجارین مثل کیفر و پاداش وزن گزینهها را بالا و پایین میبرند، اما در نهایت خود کنشگر است که یکیشان را انتخاب میکند. تجربهی زیستهمان هم نشان میدهد که مردم معمولا آن فشارهای بیرونی را به تفسیرهای مبهم زبانی بر میگردانند و آخرش کار خودشان را میکنند.
• امیر حراجی در پاسخ به شروین وکیلی: شما آسیبی در نظر بگیرید ممکنه هیپوکسی یا عارضه ای در پره فرونتال کورتکس مغز به وجود اومده باشه که این علائم و داده در کاپلان داشتیم این مورد و که شخصی حین کار میله اهنی وارد چشم میشه و پره فرونتال هم صدمه می بینه و بعدش شروع به توهین مقدسات میکنه طوریکه افرادی که در خط آهن بااون فرد کارمیکردن باورنمیکردن فردی که تاحد زیاد ساکت با عزت احترام بود یهویی تبدیل بشه به ادم بی حد مرز که هم توهین کنه و فحششون بده. توجیه شما چیه در این مورد؟
• شروین وکیلی در پاسخ به امیر حراجی: توجیهای در کار نیست امیر جان. موردی مثل کیج که گفتی یا کسانی که مثلا سندرم ژیلدو لاتوره دارند، به کسانی مربوط میشود که به دلیل اختلالی عصبی دایرهی انتخابهایشان در خارج از دامنههای آشنا برای ما جابهجا شده است. کیج بخش ونترومدیال پریفرونتال را از دست داده بود و از تشخیص خوب و بد عرفی عاجز شده بود، به همین خاطر دامنهای از مهارها را روی رفتارش نداشت. یا کسی که سندرم توره دارد مدام ناسزاهای رکیک میدهد. با این حال نمیشود گفت این افراد ارادهی آزاد ندارند. یکی از ادیبان مشهور قرن هجدهمی (جکسون) که فرهنگنامهنویسی به زبان انگلیسی را هم شروع کرد، سندرم توره داشته است. این افراد دامنههایی غیرعادی از انتخاب دارند، نه این که جبری شده باشند.
• آیدا در پاسخ به شروین وکیلی: در خصوص اعتقاد به وجود اراده آزاد از دیدگاه سیستمی و همینطور جنبهی فلسفی با شما تا حدودی هم عقیده هستم. اما زمانی که اراده آزاد رو از یک منظر میانرشتهای و با دید عصب-زیستی، شناختی، محاسباتی و فلسفی، مورد توجه قرار میدیم؛ اگر بخوایم در حالت کلی و با در نظر گرفتن همه زوایای مطرح شده ارادهی آزاد رو تبیین کنیم، به نظر شما این چطور میتونه محقق بشه؟ منظورم این هست که روی کاغذ و موقع بحث ایده ها قابل دفاع هستند و بنظر درست میان. اما به عقیدهی شما به طور کارکردی و در دنیای واقعی چطور میشه وجود اراده آزاد رو تبیین کرد؟ در یک کلام، ارگانیزم جانداری به نام انسان چطور کارکردی داره که ماحصلش میشه اراده ازاد؟
• رضا در پاسخ به آیدا: یک تفاوت ظریف هست بین مبحثی میان رشتهای (که در مرز بین دو رشته است، مثلا مکاترونیک)، با یک مبحث چند رشتهای (مثل همان که در بالا مثال زدهاید).
• شروین وکیلی در پاسخ به آیدا: به نظرم اتفاقا دادههای تجربی به شکلی قاطع ارادهی آزاد را تایید میکند، بهشرطی که این مفهوم را مستقل و جدای از چیزهای دیگر -از جمله خودآگاهی- در نظر بگیریم. یعنی مدلسازیهای سیستمی پردازش عصبی نشان میدهد که حتا زیرسیستمهای ادراکی (مثل تشخیص تصویر در قشر پس سری) و به ویژه بخش حرکتی (به ویژه لب پیشانی) شکست تقارن درونزاد دارند. یعنی پیشاپیش از بیرون معلوم نیست چه رفتاری را انتخاب خواهند کرد.
• آیدا در پاسخ به شروین وکیلی: من سعی میکنم همه پیامها رو هم بخونم تا هم مباحث تکراری مطرح نشه و هم اینکه از صحبتهای دوستان هم استفاده کنم. در یکی از پیامهای قبلی گفتید که پیچیدگی در سطح نورونها میتونه مبیّن اراده آزاد باشه. پیچیدگی و منحصر به فرد بودن فعالیت سیستم عصبی در سطح نورونی رو منکر نیستم بطوریکه حتی رد و بدل شدن یک یون پتاسیم و سدیم بیشتر یا کمتر میتونه تاثیر متفاوتی در عملکرد یک عضو داشته باشه. اما این تغییرات ریز خودشون محصول یک سری فرآیندهای دیگر هستند، و نمیشه گفت که به اراده و خواست مستقیم شخص و بدون هیچ مقدمهای رخ بدهند. خب در این صورت میشه گفت که این غیرقابل پیش بینی بودن رفتار در نتیجه پیچیدگی بیش از حد و رفتار کیاتیک سیستم هست، نه ارادهی بیواسطه و آزاد.
• شروین وکیلی در پاسخ به آیدا: نکته در همین جاست آیدا جان. خیلی از ما تصویری دربارهی پیوند اراده و نورونها داریم که از شرینگتون به اکلز از آنجا به ما رسیده است. همان که پوپر به شکل فلسفی در قالب «جهان سوم» در معنا صورتبندیاش کرده و جان اکلز مفهوم سایکون را برای توضیح ابداع کرده. اینها بهنظرم بهسادگی نادرست است. در این مورد من بیشتر در چارچوب رویکرد همافزایی و نزدیک به هرمان هاکن میاندیشم. یعنی ارادهی آزاد چیزی است که از همان اندرکنشهای فیزیکوشیمیایی بهشکلی خودارجاع و همافزا پدیدار میشود، نه آن که امری بیرونی باشد که بخواهد در آن تداخل کند!
• آیدا در پاسخ به شروین وکیلی: پس میشه گفت که ارادهی آزاد انقدرها هم آزاد نیست. بلکه در محدودهای که دیتا وارد سیستم میشه و فعل و انفعالات شیمیایی بهطور تصادفی رخ میده، اونچیزی که منجر به یک نتیجهی انحصاری میشه رو اسمش رو میذارم اراده آزاد؟
• شروین وکیلی در پاسخ به آیدا: اصولا آزادی همین است. یعنی در حفرهای در میانهی رخدادهای بیرونی تعریف میشود. امکان انتخاب آزادی است و هرچه این امکان بزرگتر باشد آزادی بیشتر است.
• آیدا در پاسخ به شروین وکیلی: پس این آزادی که در این بازه مطرح میشه و من هم به شخصه بهش معتقد هستم ارتباط زیادی با واژهی اراده نداره. و به شخصه معتقدم باید براش از عبارت دیگری به غیر از اراده ازاد استفاده کرد. چون ماهیتا با اون چیزی که در نگاه اول از عبارت ارادهی آزاد به ذهن میاد متفاوت هست. متشکرم از اینکه با حوصله و دقت، تمام پیامها رو دنبال کردید و پاسخ دادید.
• شروین وکیلی در پاسخ به آیدا: نه آیدا جان. من فکر میکنم ارادهی آزاد و آزادی دقیقا همین است. توصیف و تعریفهای متون هم با همین سازگار است. برای معانی دیگر است که باید واژگان دیگر اختیار کرد. واژههای جا افتاده را به این راحتی از دست نده.
• آیدا در پاسخ به شروین وکیلی: اما این عبارتِ جا افتاده، آزادیِ ارادی از هر گونه قید و بندی رو به ذهن متبادر میکنه. و شاید خیلی طول بکشه تا این مفهوم رو در اذهان جایگزین کرد، که در واقع ارادهی ازاد چنین نیست. لااقل برداشت من از عبارت ارادهی ازاد این هست.
• محمد گرانمایه در پاسخ به شروین وکیلی: اراده آزاد و باور به و وجود اراده آزاد دو بحث متفاوت هستند. اینکه آیا واقعا اراده آزاد وجود دارد یا نه؟ و اینکه تغییرات شناختی نسبت به وجود اراده آزاد چه تغییری در بینش و قضاوتهای افراد میگذارد متفاوت است. تصور میکنم بحث امشب بیشتر تاکید بر دومی دارد.
با وجود اینکه بحث اراده آزاد حتی در مسائل حقوقی هم ورود کرده است ولی نیاز جدی برای تعریف ویژگیهای آن برای جلوگیری از سوتفاهم وجود دارد. مثلا:
• شروین وکیلی در پاسخ به محمد گرانمایه: دقیقا، بحث اصلی من وجود یا غیاب ارادهی آزاد و حق انتخاب خودمختارانه است. بازنمایی خودآگاهانه و پذیرشاش هم البته جالب است و میشود دربارهاش بحث کرد.
• محمد گرانمایه در پاسخ به شروین وکیلی: بطور جالبی موضوع بحث امروز با موضوع مقالهای که در سال ۲۰۱۱ منتشر شد همخوانی داره و نشون میده این پرسش همچنان باقیست:
Scientists think they can prove that free will is an illusion. Philosophers are urging them to think again.
• شروین وکیلی در پاسخ به محمد گرانمایه: بله این ادامهی بحث لیبه است. بحث free will یا free wont!
• الف در پاسخ به شروین وکیلی: پرسشی داشتم آیا در حالت عادی (یعنی بدون فشار از اطرافیان یا اتفاقات محیطی) آیا اراده آزاد نیازمند تعریف و تشریح قواعد نیست بدین معنی که جهان انسان برابر با جهان اراده آزاد اوست؟ همین که ارادهی ما تحت تاثیر خواستها انتخاب میکند آیا نقیض واژهی آزاد نیست؟
• شروین وکیلی در پاسخ به الف: نکته اینجاست که اصولا ارادهی آزاد در میانهی ورودیهای حسی و خروجیهای حرکتی ظهور میکند. یعنی امری متافیزیکی و بسیط نیست که خود بخود وجود داشته باشد. ما در زیستجهانی در میانهی پدیدارها و محرکها و فشارهایی به دامنهای از گزینههای رفتاری میرسیم و یکی را در هر لحظه بر میگزینیم. همانطور که در واقع ناظر لخت نیوتونی برای مشاهدهی شناختی نداریم، کنشگر لخت هم برای ارادهی آزاد نداریم.
• الف در پاسخ به شروین وکیلی: این توضیح که در باب بازهی ظهور ارادهی آزاد فرمودید تا حد قابل توجهای من را روشن کرد. هر آیینه میتوانیم مدعی باشیم جهان زیست انسان با جهان نمای ارادهی آزاد کمی اختلاف دارد که البته اولی بزرگتر است. پس آلترناتیو ارادهی آزاد چیست؟ آیا همین تعریف در مورد حیوانات نیست؟ اگر بازهی ورود محسوسات و خروج حرکات را پیش فرض بگیریم این در مورد حیوانات هم در قاب غرایز قابل تصور نیست؟ اگر اراده آزاد نباشد چهچیز هست؟ در طول تاریخ اراده غیر آزاد با چه پارادایمی بررسی میشود؟
• شروین وکیلی در پاسخ به الف: بله من فکر میکنم جانوران هم ارادهی آزاد داشته باشند و همچنین آگاهی. ما لایهی خاصی از پیچیدگی خودمان -خودآگاهی و بیان ارادهی آزاد- را به خاطر اهمیتی که در سطح اجتماعی و روابط انسانی دارد، بیش از حد مهم قلمداد میکنیم و کل جانداران را بر آن مبنا متر میکنیم. روشی که ناکارآمد است و حتا رفتار گونهی خودمان را هم توضیح نمیدهد. کافی است قدری جانوران را در محیطشان بنگرید تا متغیرهایی مثل انتخاب، تردید، عزم و مشابه اینها را در الگوی رفتاریشان تشخیص دهید.
• سامی در پاسخ به شروین وکیلی: با این تعریف شما (اراده آزاد: شکست تقارن درونزاد رفتاری است)، پس حتی یک پرنده اوازه خوان در نحوه تولید اوازها و حتی انتخاب مسیر پرواز مختار هست. درست گفتم؟
• شروین وکیلی در پاسخ به سامی: آره دوست من. آواز های هیچ دو قناریای عین هم نیست.
• مستر ماسون در پاسخ به شروین وکیلی: در مورد تحقیقات بنیامین لیبت عصب شناس مشهور چه نظری دارید؟ ایشان در ازمایشات خود نشان دادند که مغز چند صدم ثانیه قبل اینکه شخص تصمیمی بگیرد مغز ان تصمیم را میگیرد. به بیان دیگر تحقیقات لیبت در جهت نشان دادن “جبر” است (هرچند خود لیبت قائل به اراده ی ازاد بود ولی نتایج تحقیقات او در تایید جبر است) یعنی شخص قبل اینکه مثلا تصمیم بگیرد لیوان را از روی میز بردارد مغز او چند صدم ثانیه قبل تصمیم شخص این تصمیم را گرفته. ایا این نشان میدهد انسان ارادهی ازاد ندارد؟
• شروین وکیلی در پاسخ به مستر ماسون: دربارهی لیبه کمی پس از خودش چون داشتم پایاننامهام را در همین زمینه مینوشتم، مفصل بحث کردهام. چکیدهاش در کتاب «کالبدشناسی آگاهی» آمده که روی کانالم هست. من آزمون لیبه را که به کنش حرکتی مربوط میشد در قلمرو حسی-بینایی، نوسان ارادی بین دو خوانش از تصویرهای دوپهلو- تکرار کردم و نتایجی بسیار جالب گرفتم که برای خودش هم فرستادم.
• مستر ماسون در پاسخ به شروین وکیلی: حتما مطالعه میکنم ولی پاسخ نهاییتان اینه که ازمایشات لیبت خللی در اراده ی ازاد وارد نمیکند. درسته؟
• شروین وکیلی در پاسخ به مستر ماسون: به نظرم نکند. اشتباه لیبه این است که خودآگاهی و گزارش «عزمِ حرکت» را با ارادهی آزاد در این مورد یکی گرفته است. این که موج p300ای داریم که چند هزارم ثانیه قبل از تصمیمگیری خودآگاه فعال میشود، بدان معنا نیست که سوژه به صورت جبری انتخاب میکند. تفسیر سادهترش آن است که خودآگاهی دیرتر از تصمیم و با مدار پردازشی اضافیای بروز میکند. امروز تقریبا مدارهایش هم شناسایی شده و بیشتر در قشر پیشپیشانی نیمکرهی راست قرار دارد.
• سیروس بازرگانی در پاسخ به شروین وکیلی: البته شما یک تعریف مشخصتر از اراده آزاد باید داشته باشید؛ یعنی یک تعریف موسع یا over inclusive و یا یک تعریف concrete از اراده آزاد. من فکر میکنم در عصر نوروساینس تقلیلگرایی به معنای رسیدن به رادیکالها که در اصل با اتمیسم دموکریتی شروع شد. یعنی ما یک اشکال متدولوژیک و logical داریم که تببین جهان رو با سادهسازی و همون بنیان های اتمیسم دموکریتی به رادیکالهای بنیانی تقلیل میده و این میتونه یجور صرفه جویی شناختی در thinking هم باشه زیرا فهم جهان با simplification اتمیسمی شاید به انسان یه جور omnipotence بده. که ببینید من شاه کلید فهم ذهن و یا اراده آزاد از مهمترین خصوصیات و جنبههای کارکردی ذهن را یافتم. پس این اتمیسم در قرن بیستو یکم با تقلیل همه جنبههای عالی ذهن به نوروسیرکوییت و نوروکانکتومها ظهور کرده. اما بحث اراده آزاد که باز فکر میکنم هم منتقدین و هم موافقین باید یک بازتعریف-Update از اراده آزاد داشته باشند؛ مثلا حتی موافقین اراده آزاد قطعا با تعریف اراده آزاد کانتی فاصله اساسی در مفهوم سازی آن دارند.
• شروین وکیلی در پاسخ به سیروس بازرگانی: من مشتاق شنیدن تعریف دقیقترتان از مفهوم ارادهی آزاد هستم. البته دربارهی برداشت اتمیستیای که از علم مدرن داشتید، اختلاف نظر داریم.
• سیروس بازرگانی در پاسخ به شروین وکیلی: اراده آزاد در این زمان از دید من، وجود توانمندی در ساختار و کارکرد ذهن است که در عین ریشههای فیزیکال پدیداری است برآمده از ریشه فیزیکال مغز که این توانایی در سطحی پدیدار شناختی نه دیگر همان سطح قبلی. به سوژه واجد این توانمندی امکانی را فراهم میکند که این امکان توانایی انتخاب بین n تعداد انتخاب با تعیین وزن احتمالاتی و استفاده از منطق احتمالات برای بهترین problem solving یا یک رفتار goal directed میدهد. در این سیر حتما جبرهای چند بعدی و چند وجهای قادر به تاثیر گذاری هستند ولی کل امکان انتخاب بین چند وضعیت را از بین نمیبرند نهایتا در یک وضعیت نهایی سوژه میتواند حتی تحت تاثیر جبرهایی که میشناسیم وضعیتهایی متنوع و متفاوت رو که حتی گاهی در خلاف جهت جبر های شناخته شده است نشان دهد. مثل انتخاب مرگ در مقابل سائق قوی بقای نفس یا همین کاری که امشب میکنیم انتخاب یک روش تامل اندیشه مدار برای تبیین موضوع اراده آزاد که نشان از اراده آزاد برای ورود به این مباحثه داره.
• مهدی در پاسخ به شروین وکیلی: اگر اراده آزاد رو به صورت شکست تقارن درونزاد مطرح کنیم با توجه به اینکه این شکست تقارن بر اساس الگوهای از قبل تعیین شده مسیر و راهی رو که امنتر هستش رو انتخاب میکنه، در این صورت بنظر اراده یعنی داشتن حق انتخاب در جهت رسیدن سیستم به اهداف بیولوژیکی یعنی بقا قرار میگیره و این به گونه ای همون مفهوم جبر رو میرسونه! حالا اگر ‘حضور دامنهای گزینههای رفتاری’ در هر لحظه برای یک سیستم نمایان باشه آیا با اهداف سیستم مغایرت پیدا نمیکنه؟
• شروین وکیلی در پاسخ به مهدی: بهنظرم متغیرهای مرکزی سیستمهای تکاملی (در مدل زروان: قلبم) گرانیگاههایی هستند که سیستمها برای شکست تقارن بر مبنای آن عمل میکنند. اما نکته در اینجاست که تشخیص این متغیرها نیازمند پردازش پیچیده است. اصولا وجود این متغیرهای مرکزی همان است که پردازش پیچیدهی منتهی به انتخاب را رقم میزند. مثلا این که یک لارو حشره چه زمانی را برای پیله بستن انتخاب میکند، طبعا به لحاظ آماری با بهینهی زمان برای تداوم بقای خودش و گونهاش ارتباط دارد. اما این که فلان لارو در فلان نقطه چطور این متغیر را محاسبه میکند، و چقدر خطا میکند یا درست پیش میرود، و اصولا چقدر در انجام انتخابش کامیاب میشود، اینهاست که ارادهی آزاد را معنادار میکند.
• حامی در پاسخ به مسعود هاشمیان: من وقتی یک صحنه دلخراش میبینم (به عنوان ناظر) شاید توی یک ثانیه تا سه ثانیه اشکم (دید واقعه انتقال به مغز و عکس العمل فیزیکی و احساسی) در بیاد؛ آیا میشه گفت ناخودگاه من هفت ثانیه زودتر، قبل از دیده شدن صحنه دلخراش توسط من خبر داشته؟
• مسعود هاشمیان در پاسخ به حامی: تلقی من از این آزمایشات عصبشناسی اینه که انتخاب ما هر چی پیچیدهتر باشه زودتر از تصمیم خودآگاهانهمون قابل پیشبینیه مثلا ۰.۲ ثانیه برای اطاعت از دستور مستقیم، نیم تا ۱.۵ ثانیه برای انتخاب زمان انجام یک کار و ۴-۷ ثانیه برای انتخاب بین دو چیز مختلف بسته به حجم محاسبات مورد نیاز. بنابراین گریه کردن در چنین موقعیتی انتخابی بسیار سریعه که حتی نیازی به تصمیم خودآگاه هم نداره و میتونه خیلی سریعتر از ۴-۷ ثانیه رخ بده. توضیح کاملتر درباره شواهد عصبشناسی: در سال ۲۰۰۹، جودی ترونا نشون داد که اگر فرد بجای انتخاب زمان فشردن دکمه در آزمایش لیبت، بخواد بین زدن و نزدن دکمه تصمیم بگیره، تفاوتی بین سیگنالهای مغزش نخواهد بود پس شاید فعالیت زودهنگام مغز در آزمایش لیبت صرفا نشانه آماده شدن مغز برای اجرای تصمیم خودآگاه باشه و نه نشاندهنده پیشدستی ناخودآگاه در تصمیمگیری! اما در ۲۰۰۸ Haynes و تیمش با استفاده از FMRI مغزی، تونستن سرنوشت انتخاب بین دو گزینه زدن دکمه چپ یا راست رو تونستن از ۷ ثانیه زودتر از تصمیم فرد پیشبینی کنن یا در ۲۰۱۳ تونستن سرنوشت انتخاب بین جمع یا تفریق دو عدد رو ۴ ثانیه زودتر از تصمیم فرد پیشبینی کنن که برخلاف نتیجه آزمایش ۲۰۰۹ جودی ترونا، نشون دادن که حتی انتخاب بین گزینهها هم از قبل قابل پیشبینیه و احتمالا جودی ترونا بخش مناسب مغز رو با دقتی در حد واکنش سلولها (مثلا با اسکن دستگاه FMRI) مطالعه و مقایسه نکردن! البته بعدا در ۲۰۱۶ Haynes و تیمش نشون دادن که اگه به فرد دستور داده بشه که تصمیمش رو عوض کنه، فرد قادره تا ۰.۲ ثانیه پیش از عملی کردن تصیمش، منصرف بشه از انجامش. برای همین تلقی من از این آزمایشات اینه که انتخاب ما هر چی پیچیدهتر باشه زودتر از تصمیم خودآگاهانهمون قابل پیشبینیه مثلا ۰.۲ ثانیه برای اطاعت از دستور مستقیم، نیم تا ۱.۵ ثانیه برای انتخاب زمان انجام یک کار و ۴-۷ ثانیه برای انتخاب بین دو چیز مختلف بسته به حجم محاسبات مورد نیاز.
• مسعود هاشمیان در پاسخ به مهدی شریفیان: من علت افزایش روزافزون خودآگاهی در جوامع بشری رو بخاطر اجازه دادنش به تفکر کند اما دقیقش که میتونه منجر به انتخابهای بهتری بشه میدونم. مثلا اگه اشتباه نکنم، بسیاری از زبانهای باستانی (مثلا متعلق به پنج هزار سال پیش و دوران بینالنهرین) ضمیر “من” نداشتن که نشانه عدم وجود خودآگاهی در بشر اون دوران هست و داستانهائی مثل گیلگمش با ضمیر سومشخص نوشته شدهاند. الان رویکرد روانشناسیهای شناختی روانکاوی فرویدی، خودتحلیلگری یونگ، مکتب TA عموما در تلاش برای بسط خودآگاهی بیمار هستن تا حق انتخابهاش بیشتر و بهتر بشه که همین تلاش رو هم باعث گسترش هر چه بیشتر آگاهی میدونم. شاید تنها تفاوت من با دوستانی که قائل به اراده ازاد خودآگاه هستن، اینه که من گمونم این انتخابها در سطح ناخودآگاه رخ میده.
• امید در پاسخ به مهدی شریفیان: فکر میکردم بیشتر قرار باشه به مسئله اختیار از نظر مفهومی پرداخته بشه؛ آیا یک سیستم مثل انسان قادر به self-determination و فراتر رفتن از واکنش قابل توضیح به کمک روابط علی و معلولی با جهان اطراف و شرایط بیرونی هست یا نه؟ آیا باید مفهوم اختیار رو تغییر بدیم و صرفا اون رو به عنوان وجود عدم قطعیت غیر قابل تقلیل بدونیم که جبرگرایی رو دچار مشکل میکنه یا باید حتما به نوعی با تحریکی درونی و برخواسته از خود سیستم روبرو باشیم؟ اگه قراره واقعه ای درونی دخیل باشه کدوم یک رو باید حاصل از خود سوژه بدونیم و کدوم رو تحمیل شده به اون توسط عوامل دیگه؟ به نظرم این بحث های مفهومی باید مقدم تر باشن چون حقیقتش رو بخوایم ما داریم به مسئله اختیار به عنوان یه مسئله متافیزیکی نگاه میکنیم اما مفهوم اراده آزاد رو از دین و سیستم های قضایی وام گرفتیم که بیشتر از اینکه نگران مسئله جبرگرایی بوده باشن، نگران برقراری سیستم های پاداش و جزای اجتماعی بودهاند؛ اگه قرار باشه صرفا به نمود اجتماعی چیزی که به عنوان اختیار میشناسیم بپردازیم، خب باید به این موضوع اشاره کرد که رفتار های انسان در جامعه همیشه تحت تاثیر گفتمان های اجتماعی نظم داده میشه و طبیعتا طبق انتظار شما با شکل گیری زبان و پیچیدگی بیشتر اون با انواع متفاوتی از «اختیار» به معنی وجود داشتن گزینه های رفتاری قابل انتخاب بیشتر روبرو خواهیم بود اما شک دارم این موضوع خیلی ما رو در بحث ماهیت اختیار جلو ببره.
• مهدی شریفیان در پاسخ به امید: بهنظر من مفاهیم خارج از انسانها و تاریخ وجود نداره (اگه درست منظورتون رو فهمیده باشم)، پس مفاهیم هم دچار فرگشت میشوند. درک من از ارادهی آزاد از درک کسی شبیه من در هزارسال پیش ممکنه متفاوت باشه.
• شروین وکیلی در پاسخ به امید: البته میشود چنین موضع متافیزیکیای نداشت، که مثلا من ندارم. اتفاقا به نظرم لازم است این مفاهیم قدری روی زمین تدقیق شوند و با شواهد عینی و رسیدگی پذیر بازتعریف شوند. در این حالت یکی از مفاهیم کهن و بانفوذ که به سرعت از اعتبار ساقط میشود، علیت است. در غیاب علیت شالودهی جبرگرایی هم فرو میریزد.
• امید در پاسخ به شروین وکیلی: شروین عزیز داشتن موضع متافیزیکی در تضاد با تدقیق شدن روی زمین نیست. چیزی که مد نظر شماست موضع دینیه نه متافیزیکی و عرض کردم این مفهوم رو باید از اون ریشه های دینی و قضایی تاریخیش اول پاک کرد بعد بهش پرداخت. اول باید مشخص کرد دقیقا این مفهوم اختیار چه رابطه ای با دترمینیسم و پیش بینی پذیری داره؛ بعد باید مشخص کرد که مرز های سیستم با بیرون اون رو کجا در نظر میگیرید و بحث ها در مورد عوامل بیرونی و عواملی که از خود سیستم میاد چه حالتی به خودش میگیره، نمیشه با یه جمله شعار گونه فقط به خاطر به کار رفتن کلمه متافیزیک از این قدم های اساسی طفره رفت.
• سیافدی در پاسخ به شروین وکیلی: لطفا راجعبه متفکران اگزیستانسالیسم و ارتباط اگزیستانسالیسم با آزادی توضیح دهید.
• شروین وکیلی در پاسخ به سیافدی: دوست من سپاس از اشارهتان. البته اگزیستانسیالیستها -بهنظرم بطور خاص منظورتان سارتر باشد- تصویر دقیق و روشنی دربارهی ارادهی آزاد ندارند. برداشت سارتر به طور مشخص چندین ایراد روششناسانه دارد و بیشتر بحثی سیاسی و ادبی است تا فلسفی. اضطراب در بافتی تجربی برابر نهاد دقیقتری دارد و آن هم تنش است، که امری عام است و بحثی مفصل میطلبد. اگر به نگرش اگزیستانسیالیستها علاقمندید، پیشنهادم آن است که مرلوپونتی را بخوانید -و به ویژه پدیدارشناسی ادراک را- که به نظرم بسیار عمیقتر از سارتر است و پیوند اراده و تن را هم بسیار زیرکانه شرح داده است، و اتفاقا بر اضطراب چندان تاکیدی هم ندارد.
• مستر فَنتَستیک در پاسخ به شروین وکیلی: شما این رفتار آماری سیستم های پیچیده ای مثل سیستم عصبی رو که با ورودی های حسی ما نتایج رفتاری متفاوتی رو میتونیم بگیریم رو “غیر تعینی” تعبیر کردید و این دامنه آماری در برابر حضور رفتارهای مارو اراده آزاد میدونید. خب من میخوام بگم اینجا مفهوم “تعینی” بودن سیستم رو شما به معنای کلاسیکی گرفتید؛ حتی خود اون دامنه احتمالی که با یک تحریک حسی، نورون در حالت شلیک یا شلیک نکردن قرار میگیره و میشه آن رو توسط یه توزیع احتمالاتی توصیف کرد (به لحاظ تئوری) که خود اون توزیع احتمالاتی جبری باشه. یعنی ما اگه توزیع احتمالاتی رو پیدا کنیم که این رفتار آماری رو توصیف کنه بنظرم اینجا خود توزیع احتمالاتی جبرگرایانه است! دقیقا یاد تابع موج میفتم که گرچه اون تعیین کلاسیکی رو نداره ولی میتونیم مقادیر دامنهای از مقادیرش رو خیلی جبریگرایانه پیشبینی کنیم.
• شروین وکیلی در پاسخ به مستر فَنتَستیک: آره دوست من، اگر بتوانی معادلهی جبریای برایش بنویسی متعین میشود. ولی نمیتوانی! رفتارهای متعین آماری ظاهرا تنها دربارهی سیستمهای بسپار ساده (مثل سیستمهای ترمودینامیکی) مصداق دارند.
خیلی جذاب بود و دقیق……لذت بردم