دانایی شبکهای: یادداشتی دربارهی شبکههای اجتماعی
روزنامه همشهری، سه شنبه ۱۳۹۲/۱۰/۳
۱. دوران ما، عصر انقلاب رسانهای چشمگیر و پردامنهایست که هرچه زمانِ بیشتری میگذرد و از آن بیشتر فاصله میگیریم، گستردگی و ژرفای آن بیشتر نمایان میشود. تحول شتابزده در فن آوری ویدئو، ماهواره، تلفن همراه و اینترنت، موجهایی پیاپی و درهم فرو رفته از نوآوریهای رسانهای را رقم زدهاند و با سرعتی نفسگیر مفهوم «ارتباط» و بنابراین چشمانداز اجتماعی پیرامونمان را دگرگون ساختهاند. در این زمینه است که شبکههای اجتماعی جای میگیرد و به خیزابهای در چنین بستر پرخروشی شبیه میشود.
شبکههای اجتماعی را میتوان از زوایای گوناگون بررسی کرد. تاثیر این شبکهها در بسیج سیاسی، همگرایی افکار عمومی، یا برونریزی هیجانها و عواطف جمعی، موضوعهایی هستند که سزاوار است جدا جدا و به شکلی مفصل تحلیل شود. در این میان، ارتباط شبکههای اجتماعی با دانایی مسئلهایست که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. از این زاویه، شبکههای اجتماعی از چند نظر منحصر به فرد و ویژه هستند و با رسانههایی که پیش از این با آن سر و کار داشتهایم، تفاوت دارند. در بحث کنونی، به طور خاص بر شبکهی اجتماعی فیسبوک تمرکز میکنم، چون هم پرطرفدارترین شبکهی اجتماعی امروز دنیاست، و هم در جامعهی ما رواج و کاربردی فراگیر یافته است.
۲. شاخصهایی که شبکهای اجتماعی مانند فیسبوک را منحصر به فرد میسازد را میتوان به طور خلاصه در چهار مورد گنجاند. نخستین ویژگی بیسابقهی این شبکهها آن که در آن نوعی ارتباط ارتباط پیچیدهی «همه با همه» گنجانده شده است. یعنی بر حلاف رسانههایی مثل رادیو و تلویزیون و کتاب و روزنامه که در آن یک نفر یا شماری اندک از تولید کنندگان پیام با انبوهی از مخاطبان مربوط میشوند، در شبکهای مثل فیسبوک با ارتباطی چندلایهای و درهم تنیده روبرو هستیم که طی آن هرکس با همه مربوط میشود، و این ارتباط هم از جنس فرستادن پیام است و هم دریافت آن. این در حالی است که اشکال سنتیترِ ارتباط مانند ارتباط «یکی با یکی» -مثل نامهنگاری یا گفتگوی تلفنی- هم در این سیستم وجود دارد و از روی نامهنگاری الکترونیکی (e-mail) کپیبرداری شده است. نوآوری اصلیای که شبکههای اجتماعی را به پدیدهای اجتماعی بدل ساخته و آن را به مثابه عاملی برای خلق تغییر و دگرگونی برکشیده، همین امکان ارسال پیامِ هرکس برای همه، و دریافت پیام از همه است.
دومین ویژگی نوظهور و غیرعادی این رسانهی نو، آن است که طیفی وسیع از پیامها در شکلها و قالبهایی متنوع را میتوان به واسطهاش ارسال کرد. متن، فایل صوتی، عکس، فیلم، نمادهای از پیش طراحی شده، و تقریبا هر رمزگان قابل تصوری میتوانند به کمک این رسانه پخش شوند. چنین الگویی از ارسال پیام نخست در نامهنگاری الکترونیکی ممکن شده بود. اما تنها با ظهور شبکههای مجازی است که جا به جاییشان با چنین حجم انبوهی ممکن شده است.
سومین خصوصیت بیسابقهی شبکههای مجازی آن است که بخش مهمی از ارتباط در آن به بازخوردِ مخاطبان اختصاص یافته است. یعنی ارتباط در رسانههای سنتی که ارسال پیام از فرستنده به گیرنده بود، به وضعیتی تازه دگردیسی یافته که در آن ارسال پیام از فرستنده به گیرنده، با بازگشت بازخورد از گیرنده به فرستنده نیز همراه است. به عبارت دیگر، اگر از دیدی سیستمی به شبکههای اجتماعی بنگریم، با حلقهای تشدید شونده از بازخوردهای مثبت روبرو هستیم که خود را تقویت میکند و این جایگزین ارتباطِ سنتی خطیای شده که به علیتی سرراست و مستقیم و تکینه شبیه بود. به همین دلیل است که در شبکههای اجتماعی ابزارها و رمزگانی خاص (مثل like, share, …) برای اعلام بازخورد قرارداد شده و ابزارها و نمادهایش توسعه یافته است.
در نهایت، آخرین ویژگی مهم شبکههای اجتماعی از دید ارتباطات آن است که ارتباط در آن کمایش با مکث و اتلاف زمانِ صفر انجام میپذیرد. یعنی ضرباهنگ ارسال پیام و دریافت پیام در آن چندان سریع شده که فاصلهی مکانی را بیمعنا کرده است. یکی دلیلِ محبوبیت چشمگیر فیسبوک نزد ایرانیان آن است که جمعیت بزرگی از مردم کشورمان در سرزمینهای دیگر به صورت مهاجر یا تبعیدی زندگی میکنند و این ابزاری است که با غلبه بر بعدِ مسافت، ارتباط نزدیک و همزمانِ میان ایشان و هموطنانشان را ممکن میسازد.
بنابراین اگر بخواهیم ویژگیهای برجستهی شبکههای اجتماعیای مثل فیسبوک را برشمریم، به این چهار سرفصل میرسیم: ارتباط در این شبکهها پیچیده و از نوع «همه با همه» است، قالب پیامهای ارسالی بسیار متنوع است، بازخورد در آن رایج و فراگیر و متصل به پیام است، و ضرباهنگ ارتباط تند و وقفهی میان ارسال و دریافت پیام تقریبا صفر است.
۳. اگر به همین چهار ویژگی شبکهای مثل فیسبوک توجه کنیم، برخی از پیامدهای حضور آن بر سپهر اجتماعی کشورمان خود به خود قابلدرک میشود. انسداد سیاستمحورانهی مطبوعات و رسانههای عمومی پارسیزبان، که تاسیس و رواج استفاده از شبکههای ماهوارهای رقیبِ برونمرزی را به دنبال داشته، همچنان محیطی ار ارسال پیامهای سیاستزده را بازتولید کرده است، و شبکهای مانند فیسبوک که از نظارت و کنترل ایدئولوژیک جناحهای سیاسی رهاست، در این فضای دوقطبی و عصبی اقتدارمدار/ اقتدارستیز به گزینهای جذاب و خودمانی میماند. به همین ترتیب، این امکانِ بیسابقه که در فیسبوک میتوان پیامی را برای همه ارسال کرد، و آن همه را هم از میان اطرافیان و دوستان برگزید، خود امکانی است که از سویی به «من»ها صدای مستقل میبخشد و از سوی دیگر راهی هموار برای ارسال پیامهای شخصی را برایشان فراهم میآورد.
تجربهی تاریخی سالهای گذشته نشان داده است که شبکههای اجتماعی در جامعهی ایرانی پدیدهای تاثیرگذار و مهم هستند که بسیج رفتار جمعی به سادگی در بطنشان ممکن است. از کاربستهای سیاسی آن در جریان انتخاباتهای ریاست جمهوری گذشته گرفته، تا نمودهای انساندوستانه و زیبایی مثل بسیج نیروهای یاریگر به زلزلهزدگان آذربایجان، یا بازتابهایی نازیبا و زشت مثل توهین دسته جمعی به فوتبالیستها و شخصیتهای مشهور، همگی در این فضا مجال ظهور یافتهاند و اینها همه فیسبوک را به موضوعی شایستهی بررسی و تعمق بدل ساختهاند.
یکی از مواردی که در این بافت میتوان مورد توجه قرار داد و دربارهاش پرسش طرح کرد، ارتباط پیامهای تبادل شده در این شبکههاست، و دانایی. هر روز انبوهی از پیامهای شخصی و جمعی در فیسبوک رد و بدل میشود که هریک از آنها بالاخره معنا و مفهومی دارد و در بافتی از حقیقت معنا مییابد. این بدان معناست که پیامهای رد و بدل شده در فیسبوک و ابراز نظرها و اعلام موضعها، همگی بر بنیانی از حقیقتهای مرسوم و پیشفرضهای هنجارین استوار شده است و به نوبهی خود حقیقتی ویژه را بازتولید میکند. میتوان پرسید که پیامهای جاری در فضایی مانند فیسبوک، تا چه حد با حقیقتِ رسیدگیپذیر، عقلانی و کارآمدِ بیرونی ارتباط دارد؟ میتوان پرسید که چه اندوختهای از دانایی پشتیبان این پیامهاست؟ و میتوان سؤال کرد که چه حجمی از دادههای معتبر، علمی، و جدی در این زمینه جا به جا میشود. این رده از پرسشها، همانهایی هستند که ارتباط میان شبکههای اجتماعی و دانایی را مورد توجه قرار میدهند.
۴. با بررسی شبکهای مانند فیسبوک، به سرعت چند الگو نمایان میشود. نخست آن که در این فضا، پیامها معمولا کوتاه هستند. متنهایی که به عنوان post بر صفحهها گذاشته میشوند، معمولا دست بالا دو صفحه دارند و ابرازنظرهایی که پای این پیامها به چشم میخورد، معمولا از چند کلمه تا چند سطر درازا دارد. به بیان دیگر، نخستین ویژگی پیامهای رد و بدل شده در فیسبوک، آن است که کوتاه و بریده بریده است، و از این رو به ندرت حجم دادههای کافی برای انتقال معنایی عمیق یا پیچیده را در اختیار کاربران قرار میدهد. این نکته هم قابل تعمق است که مانعی فنآورانه برای درازای پیامها وجود ندارد. یعنی کاربران فیسبوک میتوانند پیامهایی به درازای دهها صفحه را تولید کنند و آنها را بر صفحههای خویش منتشر کنند، اما معمولا چنین نمیکنند و دلیل آن سلیقه و الگوی مصرفِ پیامها توسط مخاطبان است. یعنی مهمترین عامل کاهنده از درازای پیامها، حوصله و علاقهی مخاطبان است. کاربران فیسبوک معمولا بیش از چند دقیقه را برای خواندن یک پست صرف نمیکنند و به پیامهایی علاقه دارند که به شکلی گذرا و سریع چیزی را به آنها منتقل کند. این خصلت، یعنی توقف کوتاه مدت و خودداری از تامل بر پیامها دومین ویژگی فیسبوک است، و عاملی است که خود به خود پیچیدگی پیامها و تراکم حقیقتِ نهفته در آنها را محدود میسازد.
سومین نکته از همان خصلتِ ارتباط «همه با همه» در فیسبوک بر میخیزد. این شبکهی اجتماعی از این نظر که به شکلی مردمسالارانه به همگان صدا میبخشد و ابزاری همسان و متقارن را برای ابراز نظر در اختیار همه میگذارد، ستایشبرانگیز و ارجمند است. اما همین امر میتواند به عوامگرایی و سبکی معناها نیز دامن بزند. ازدحام پیامها و فرستندهها در فیسبوک، باعث میشود که متغیرهایی مانند شهرت، محبوبیت، و در بسیاری از موارد جنسیت یا مطلوبیت جنسی فرستندهی پیام، عامل اصلی تاثیرگذاری پیام باشد، و نه متغیرهایی حقیقتمدار، مانند اعتبار علمی گوینده، یا مستند بودنِ دادهها، یا دقت به کار گرفته شده در زبان و کلامِ پیام. این نکتهی سوم به خصوص در آنجا نمود مییابد که میبینیم صفحهها و گروههایی که به مسخره کردنِ این و آن، یا اظهار نظر دربارهی اموری روزمره و سبک مشغولاند، چند دههزار کاربر و هوادار دارند و پیامها و ابرازنظرهایی معمولا بیپایه یا هیجانزده که در آنها دیده میشود، با چند صد تایید و چند ده موضعگیری همراه میشود. در حالی که صفحههایی که به مراکز معتبر دانشگاهی یا شخصیتهای نامدار علمی تعلق دارند و مطالبی معتبر و درست از نظر علمی را با دیگران سهیم میشوند، معمولا بیش از چند هزار هوادار ندارند و پیامهایشان هم با چند ده تایید و چند یادداشتگذاری مورد استقبال قرار میگیرد.
این شلوغی و ازدحامِ فرستندگان پیام، و فرصتِ محدود کاربران برای حضور در فیسبوک، باعث میشود که از طرفی حضور گاه چند ساعتهی کاربران در این شبکه به گشت و گذاری بی سر و ته و بی هدف بدل شود. از این روست که استفاده از فیسبوک برای بیشتر اعضای این شبکه در ردهی اتلاف وقت میگنجد و چیزی جز تفرجی ولگردانه در فضاهای شخصی اطرافیان را به دنبال ندارد. حضور همزمانِ چند میلیون تولید کنندهی پیام، در غیابِ معیاری برای ردهبندی و شناسایی پیامدهندگانِ معتبر یا دانا، بدان معناست که در این فضا هر پیامی باید تا حدودی مشکوک و پا در هوا قلمداد شود. با این حال، هر پیامی به قدرِ حمل مقداری معنا اعتبار دارد و جلب توجه میکند. از این روست که در این زمینه شاهدِ رواج عجیب و غریبترین شایعهپردازیها، یا زشتترین بدگوییها و تخریبها هم هستیم. در چنین فضای بی مرز و حدودی است که میبینیم مداخله حریمهای خصوصی یا نقض قواعد اخلاقی رواجی نسبی یافته، و این با توجه به فشارهای روانی حاکم بر فضای اجتماعی ما، و انسداد مکالمهی آزاد در جهانِ غیرمجازی، دور از انتظار هم نیست.
در عین حال، در همین بسترِ به ظاهر آشوبزده و پر هرج و مرج، الگوهایی امیدبخش هم دیده میشود که دریغ است اگر سویههای تاریک و ناخوشایند را شرح دهیم و آنها را ناگفته بگذاریم. پا به پای این الگوهایی که شرحشان گذشت، چند رگهی ارجمند و نویدبخش هم به چشم میخورند که مهمتریناش، استانده شدنِ تدریجی زبان و گفتمان در فیسبوک است. زبان پارسیای که امروز کاربران در این شبکه به کار میگیرند، به کلی با آنچه که چند سال پیش و در ابتدای ظهور این شبکه در فضای مجازی وجود داشت، متفاوت است. شاید دور از حقیقت نباشد اگر بگوییم فیسبوک نیرویی بوده که زبان پارسی را در زمینهی دنیای مجازی استانده ساخته است. در همین بافت بود که نوشتن پارسی با خط لاتین (فینگلیش) منسوخ شد، استفاده از رسمالخطی به نسبت قابلقبول رواج یافت، و دو لایهی متمایز از نوشتنِ عامیانه و خودمانی در کنار نوشتارِ عادی و رسمی درستتر از نظر دستوری، حالتی جا افتاده به خود گرفت.
گذشته از این، حتا در هیاهوی ناخوشایندترین بگو مگوها و بیاعتبارترین بدگوییها، اشارههایی مداوم و مکرر به قواعد اخلاقی و ضرورت پرهیز از ناسزاگویی، دروغگویی و بدخواهی به چشم میخورد و باز این نکتهای چشمگیر است. در واقع در ابتدای کار چنین جلوهای دور از انتظار نبود که مردم کشوری مانند ایران -که از نظر فضای ابراز نظر و اعلام وجود با قحطیای چنین فراگیر و دیرپا روبرو بودهاند- با دستیابی به رسانهای چنین بی در و پیکر و آزاد، در دریدگی و رکاکت زیادهروی کنند و ناسزاگویی یا دروغپردازیهای سبک و عامیانه را به حد اعلا نمایان سازند. حقیقت آن است که چنین اتفاقی رخ نداده و سیر عمومی تحول گفتمان در فیسبوک، در عینِ گرایش به تابوشکنی و هنجارستیزی، به سوی شکلی از عقلانیت و متانت سوق یافته است و این چیزی است که در ابتدای کار انتظارش نمیرفت و از سویی بیانگر و از سوی دیگر ارزشمند مینمایند.
اگر متغیرهایی خردتر را در این زمینه بررسی کنیم، باز به الگوهایی بر میخوریم که به جای خود جالب توجه و ارزشمند هستند. در سالهای گذشته تمایل به نقدِ عقلانی اظهار نظرها، و تلاش برای مستند کردنِ گفتارها و مرجع طلبیدن برایشان رواجی بیشتر یافته، و در حوزهی زبان گرایشی چشمگیر و روزافزون به سوی بهره بردن از خزانهی ادبی غنی و شگفتانگیز زبان پارسی را میبینیم. یکی از گرایشها و الگوهای مهم، همین حضور تدریجی و پراقتدار شعر در فضای زبان پارسی فیسبوک است، که به شکلی دور از انتظار روز به روز به شعرهای کلاسیک و شاهکارهای کهن پارسی توجه و اقبال بیشتری نشان میدهد. در حدی که یکی از الگوهای چشمگیر و عمومی دیگر در سالهای اخیر، از میدان به در شدنِ تدریجی نقلقولها از شعرهای سپید و مدرن، و بازگشت و تامل در سخنهای بزرگان ادب پارسی و ادبیات کلاسیک قدیم بوده است.
فضای مجازی و شبکههای اجتماعی و به طور مشخص فیسبوک، معمایی است که بسته به انگیزه و دقت کاوشگران، پاسخهایی چشمگیر و جذاب، و معماهایی تازه و نو را به ارمغان میآورد. شکل جریان یافتن حقیقت در این بستر، و ساز و کارهای تولید و تکثیر حقیقت در این بافت، یکی از پرسشهایی است که سزاوار است بیشتر مورد توجه و دقت قرار گیرد.
ادامه مطلب: زمینلرزههایی در هزار فلات
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب