اندر واسازی قهوهخانه و چای قندپهلو
تئين و کافئین که مادهی اصلی تشکیل دهندهی نوشیدنیهای چای و قهوه هستند، به ردهای از مواد تعلق دارند که به خاطر خاصیت قلیاییشان آلکالوئید نامیده میشوند و نوشیدنشان به خاطر تاثیر بر دستگاه عصبی و تاثیرشان بر برانگیزاندن سیستم سمپاتیک و کاستن از تنش عصبی خوشایند شمرده میشود. تحليل جامعه شناختي مصرف این مواد به مقدمهچينيهايي تاريخي نياز دارد. آشكارترين و مهمترينِ اين نكات، آن است كه الگوي امروزینِ مصرف و استفاده از آلكالوئيدها، پيوندي آشكار و روشن با مدرنيته دارند.
گياهاني مانند توتون، چاي، قهوه، و كاكائو در دوران پيشامدرن نيز شناخته شده بودند، كشت ميشدند، و توسط جوامع سنتي مورد استفاده قرار ميگرفتند. با اين وجود، الگوي مصرف اين مواد و «معناي» نهفته در آنها از بيخ و بن با آنچه كه پس از ظهور انقلاب صنعتي شاهدش هستيم، متفاوت بود. فهمِ كاركرد اين مواد در جوامع امروزين، تنها در شرايطي ممكن ميشود كه دركي روشن از الگوي تاريخي تحول اين مواد داشته باشيم، و تصويري دقيق از نقششان در جوامعي كه گذار به مدرنيته را تجربه كردند.
در مورد این مواد چند ملاحظهي عمومي ضرورت دارد. مهمتر از همه آن که در دستگاه نظری مورد نظرمان (رویکرد زروان که نگرشی سیستمی به من و نهاد است) این مواد مانند مخدرها و محرکهای دیگر نوعی داروی روانگردان محسوب میشوند و از این رو آنچه از آنها حاصل میآید لذت دروغين است. يعني ردهاي خاص از لذتها، كه مانند تمام انواع ديگرِ لذت، از برانگيختگي گرههاي عصبي ويژهاي در مغز[1] پديد ميآيد، اما تفاوتش در آنجاست كه اين شبكهي نوروني زير تاثير مادهي شيمياييِ خارجي و سمياي كه از راههاي خوراكي يا تنفسي وارد بدن شده، تحريك ميشود.
لذت دروغين بر خلاف لذتهای زیستی (مانند خوردن یا جفتگیری) یا لذتهای راستین (که از پردازش اطلاعات ناشی میشود، مثل کتاب خواندن)، به شکلی درونزاد در درون شبکهی عصبی زاده نمیشوند، و از تاثیر مادهای بیرونی بر مغز بر میخیزند. از این رو متغيرهاي پايهي مركزي در سيستمهاي تكامليِ مربوط به «من» را دچار اختلال كرده، و در نتيجه بختِ بقا، قدرتِ اجتماعي، معنا و (حتي در درازمدت) لذت را كاهش ميدهد. لذت دروغين بر اين اساس، تجريك شيمياييِ دستگاه لذت در مغز است، كه بر اساس الگويي خودكار، اجباري، و تكرار شونده اجرا ميشود، و اين همان است كه اعتياد ناميده ميشود.
اين نكته روشن است كه خاستگاه لذتهاي دروغين، زهرهايي – معمولا حشرهكشهايي از ردهي آلكالوئيدها- است كه گياهان آن را در زمينهاي تكاملي براي حفاظت خود در برابر حشرات گياهخوار ميسازند. اين مواد به عنوان سمي كه بر دستگاه عصبي اثر ميگذارد، در پستانداراني مانند انسان به شكلي نامنتظره عمل ميكند و در عينِ آسيب رساندن به دستگاه عصبي، شبكهي لذت را نيز به طور غيرمستقيم -معمولا از مجراي سيستم دوپامينرژيك- تحريك ميكند. در نتيجه كشفِ تصادفي اثرِ روانگردانِ اين گياهان در جوامع اوليه، به شناسايي ردهاي از گياهان دارويي انجاميده است كه در كنارِ خاصيتِ روانگردان و گاه توهمزايشان، لذتآور و بنابراين معتاد كننده هم هستند. حال اين تاثير ممكن است در دامنهي بزرگي نوسان كند. از اثر خفيف و ملايم چاي گرفته تا وابستگي شيميايي چشمگير و مهلكِ نيكوتين.
اين گياهان در جوامع ابتدايي، پديدارهايي جادويي و تاثيرگذار بر روح دانسته ميشدند. تمام گياهان ياد شده – از هوم گرفته تا برگ كوكا- در جوامعي كه براي نخستين بار آنان را كشف كردند، مقدس شمرده ميشدند و مجموعهاي از آيينهاي ديني، مناسك اجتماعي، و معناهاي فرهنگي بر آنها سوار ميشده است. در تمام اين جوامع، گياهان ياد شده به شكلي محدود، و زير نظر طبقهاي از رازآشنايان و كاهنان و شمنان براي اجراي مراسمي ديني يابه عنوان داروهايي خاص به كار گرفته ميشدند. به همين دليل هم در دوران پيشامدرن، با گياهاني روبرو هستيم كه به طور پراكنده در تمدنهاي گوناگون كشف شدهاند، تا به عنوان منابع لذت دروغين مورد استفاده قرار گيرند. اما اين لذتهاي دروغين با لفافي از معناها و آيينها و مناسك و اساطير پوشانده شده، و به اين ترتيب بدنهي اصلي جامعه از آن جدا ميشده است. به همين دليل هم در جوامع پيشاسنتي اعتياد به اين مواد امري نادر و استثنايي تلقي ميشده است.
با ظهور عصر مدرن، و آغاز دوران جهانگردي اروپاييان، دگرديسي مهمي در ساختارِ استفاده از اين مواد رخ نمود، كه فهمِ آن براي تحليل دقيقترِ خودِ مدرنيته و عناصر برسازندهي آن اهميت دارد.
اروپاييان در زماني كه نخستين كشتيهاي اقيانوسپيماي خود را ساختند و به شرق و غرب دنيا سفر كردند، تنها يك منبع لذت دروغين را ميشناختند و آن هم الكل بود. مادهاي كه بنابر يك تصادف تكاملي جالب توجه، تاثيري شبيه به آلكالوئيدها در مغز انسان ميگذارد، و همان شبكهي لذت و دستگاه دوپامينرژيك را تحريك ميكند.
اروپاييان در برخورد با تمدنهاي ديگري كه تا آن هنگام آشنايي چنداني با آنها نداشتند، با ردههايي متنوع از منابع جديدِ توليد لذتهاي دروغين روبرو شدن. در همسايگي آنها، در قلمرو تمدن اسلامي، ترياك وجود داشت كه به همراه الكل به عنوان داروي ضد درد و هنگام جراحيها به كار گرفته ميشد. در كمربندي گسترده كه از آسياي ميانه تا شمال آفريقا كشيده شده بود، حشيش ياهمان سبزك هم در ميان فرقههايي ديني رواج داشت و همچنان كاركردِ بسيار كهنِ شمني و آيينياش را حفظ كرده بود. در اين ميان تنها گياهي كه كاركردي عمومي داشت، قهوه بود كه استفاده از آن نيز به قلمروهاي جغرافيايي خاصي محدود بود.
در شرق، چينيان زمام امور را در دست داشتند و آنان نيز ترياك و حشيش را داشتند و چاي را. در جهان نو، اما، اروپاييان با تمدنهايي كشاورز و مبتكر روبرو شدند كه طيفي وسيع از گياهان را رام كرده بودند، و در اين ميان كاكائو، تنباكو، و كوكا نقشي مركزي داشتند. در اين قلمرو نيز اين گياهان كاركردي جادويي و دارويي داشتند و فقط در مناطق گرمسيري به عنوان حشرهكش استفادهي همگاني پيدا كرده بودند.
سر رسيدن كشتيهاي اقيانوسپيما و مد شدن استفاده از اين لذتهاي دروغين، اگر به تنهايي نگريسته شود، يك معنا دارد، و در كنار ساير دستاوردهاي عصر اكتشاف، معنايي به كلي متفاوت پيدا ميكند. اگر تنها به الگوي توزيع و استفاده از گياهان لذتزا بنگريم، با رخدادي قابل فهم روبرو ميشويم. كاشفان اروپايي، در ميان ساير «چيزها»ي سودمند و ارزشمندي كه از سرزمينهاي دور براي مردمشان تحفه ميآوردند، حاملان لذتهاي دروغين را هم به همراه داشتند. اين مواد گياهي، براي اروپاييان ارمغاني بود در ميان ساير ارمغانها، دستاوردي بود از تمدنهايي كه پست و وحشي دانسته ميشدند. بنابراين معناهايي كه در جوامعِ كاشفِ اين گياهان به آنها الصاق ميشد، در چشم اروپاييان فاقد ارزش و اهميت بود. تنباكو يا حشيش يا چاي، در بافتار جامعهي اروپايي قرن شانزدهم و هفدهم تداعي كنندهي آيينهاي دوستي و پيمان، يا سفر روح و دستيابي به مكاشفه، يا رسمي مربوط به مراقبه و تمركز نبود، كه به سادگي يك مادهي دود كردني، يك سرخوشآور، و يك نوشيدني گوارا بود كه ميشد آن را محض سرگرمي مورد استفاده قرار داد.
اگر تنها به مصرف گياهان زايندهي لذت دروغين در اروپاي قرن شانزده و هفده بنگريم، متنهاي نوشته شده در اين باره را بخوانيم، و الگوي توزيع و فراگير شدنِ تدريجي آن را وارسي كنيم، به يك نتيجهي ساده و روشن ميرسيم. اروپاييان به همراه ساير چيزهايي كه از جهانهاي ناشناختهي پيراموني همراه آوردند، جعبهي پاندورايي خطرناك را نيز پيدا كردند و با بياحتياطي درِ آن را گشودند. شبكهاي از معاني كه در جريان قرنها استفادهي محتاطانه و آزمون و خطاي تكاملي در اطراف گياهاني مانند تنباكو و چاي و قهوه تنيده شده بود، با كنشِ تسخيرگرانهي جهانگردان نوآمده از هم دريده شد، و آن هستهي مركزي و سختِ بيوشيمايي بود كه برگرفته و تصاحب شد. هستهاي كه ديگر چيزي جز يك گياهِ نو، با تاثير سرخوش كنندهي نو نبود.
سپري از جنس معنا كه جوامع سنتي و كهن به تدريج و بيترديد با دادن تلفات بسيار براي خود ساخته بودند، با اين كار از ميان رفت، و جامعهاي پرتكاپو و جوياي نوآوري و مستعد تغيير باقي ماند، با تركيبات بيوشيمياييِ زايندهي لذت دروغين، و اين هيچ جاي تعجب نداشت كه استفاده از اين مواد گام به گام توسعه يافت، توليد و توزيع اين تركيبات به سرعت نهادهايي سودآور و اقتصادي را در اطراف خود ترشح كرد، و جمعيتِ وابسته به تمدنِ مدرن، به سرعت به نيكوتين، تئين/كافئين، و ساير تركيبات نشئهآور معتاد شد.
آنچه كه در رويارويي جوامع مدرن با لذتهاي دروغينِ نويافته رخ داد، بيترديد در جوامع باستاني نيز بارها رخ داده بود. بيترديد نخستين پيشاايرانياني كه در بيابانهاي آسياي مركزي سبزك و هوم را كشف كردند، موجهايي از اعتياد و تباهي و نابودي را تجربه كرده بودند، تا آن كه همسايگان و نوادگان و بازماندگان هوشمندترشان آموختند تا با سپري از جنس معنا، و با مهارها و قيد و بندهايي از جنس مناسك و آيينها و رازورزيها، استفاده از اين مواد را در جوامع خود محدود و كنترل كنند. شبكهاي پيچيده از حرمتهاي ديني، موقعيتشناسيهاي ظريفِ اخلاقي، و قواعد حقوقي و مدني لازم بود تا ميلِ زيست شناختي و گرايشِ گريزناپذيرِ مغزها براي دستيابي به محركي لذتآور و سرراست را منضبط و سازماندهي كند، و اين همان بود كه غربيان با بياحتياطي ناديدهاش گرفتند، در آن زمان كه با بياحتياطي آن محرك را بر ميگرفتند.
با این همه، وقتی چندی پس از آشنایی اروپاییان با این مواد عصر انقلاب صنعتی آغاز شد، به سرعت ساز و کارهایی شکل گرفت که اثر روانگردان این مواد را با کارکردهای اجتماعی نوپدید ترکیب میکرد. کافئین و تئین و نیکوتین (چای و قهوه و سیگار) موادی هستند که از راه لولهی گوارش یا سیستم تنفسی جذب بدن میشوند و هیچ محتوای انرژی به همراه ندارند. یعنی مقدار کالریای که در یک لیوان چای یا قهوه وجود دارد، صفر است. با این همه تاثیر اصلی این مواد که برانگیختگی سیستم عضلانی و کم کردن خواب است، به ویژه برای کارگرانی که میبایست زمانی طولانی را صرف کار کردن در کارخانههای نوبنیاد کنند، سودهای فراوانی در بر داشت. در واقع الگوی تولید این مواد در مستعمرهها و مصرفشان در اروپا با روند شکلگیری و توسعهی طبقهی کارگر صنعتی گره خورده است، و در این معادله باید تولید صنعتی شکر و فراگیر شدن آن را نیز به حساب آورد، که انرژی خالص است و در کنار کافئین و تئین نیروی لازم برای تولید کار عضلانی را در طبقهی کارگر فراهم میآورد. خلاصه آن که الگوی جدید شکلگیری نهادی مثل «قهوهخانه» یا کالایی مانند «چای قند پهلو» اگر در چشماندازی تاریخی نگریسته شود، از ترکیب دو نیاز جامعهی صنعتی نوظهور اروپایی ناشی شده که از سویی بیدار و فعال نگه داشتن کارگران در ساعتهای متمادی را ضروری میدید، و از سوی دیگر به تزریق دایمی انرژیای زیاد و زودجذب به سیستم عضلانی کارگران نیاز داشت، و این همان است که شالودهی قدیمیِ آن نهاد و این کالا را برساخته است.
- زيرواحدهاي برسازندهي حس لذت در مغز را دستگاه يا شبكهي لذت (reward system) مينامند، يا آن را بر اساس ناقلهاي عصبي ويژهاش، با برچسبِ سيستمِ نوروپپتيدرژيك/ دوپامينرژيك ميشناسند. ↑
ادامه مطلب: اندر اوضاع هیلاری و ترامپ