از گریبایدوف تا کارلوف
دوشنبهی گذشته، درست در آستانهی نشست تاریخی چند جانبه برای حل دیپلماتیک بحران سوریه، سفیر روسیه در ترکیه به قتل رسید. این قتل که به شکلی دیدنی توسط رسانههای عمومی پوشش داده شد و میلیونها تن فیلم آن را تماشا کردهاند، یکی از رخدادهایی است که طی هفتهی گذشته واقع شد و چرخش قدرت در منطقه را به نمایش گذاشت.
مقتول، آندرِی کارلوف نام داشت، دیپلمات شصت و دو سالهی روس که مردی باسواد بود و از جمله زبان کرهای را به روانی میدانست، یکی از شخصیتهای کلیدیای بود که در سالهای آخر انقراض دولت کمونیستی شوروی ارتباط میان روسیه و کرهی شمالی را تنظیم میکرد. او دههی گذشته به مدت پنج سال سفیر روسیه در کرهی شمالی هم بود و از سه سال پیش به سفارت ترکیه فرستاده شده بود و در این مقام مردی همچون خوشنام و هوادار صلح شهرتی پیدا کرده بود.
کارلوف دو روز پیش زمانی که نمایشگاه عکسی را در آنکارا افتتاح میکرد و مشغول سخنرانی بود، با نُه گلوله به دست یک افسر پلیس به نام مولودمَرد آلتینتاش به قتل رسید. آلتینتاش بیست و دو ساله از سربازان مورد اعتماد اردوغان بود و چندی پیش که شبه کودتایی بر ضد وی شکست خورد و به شبهکودتای موفقِ وی انجامید، از شخصیتهایی کلیدی بود که امنیت اردوغان را تامین میکرد. آلتینتاش پس از کشتن سفیر روس به زبانهای ترکی و عربی شعارهایی داد با این محتوا که «حلب را از یاد مبرید» و «سوریه را از یاد نبرید» و «الله اکبر» و دقایقی بعد خود با تیراندازی نیروهای امنیتی کشته شد.
کارلوف چهارمین سفیر روسیه بود که هنگام ماموریت به قتل میرسید. اولینشان گریبایدوف مشهور بود، شاعری رمانتیک و دولتمردی ستمگر و ضدایران که هنگام ماموریت در تهران بلوایی ایجاد کرد و خود قربانی آن شد، و تقصیرش در این میان و رفتارش در روسیه چنان بود که تزار روس هم بابت مرگش چندان سوگوار نشد. کارلوف اما در صحنهآرایی مرگ خویش نقشی نداشت. قتل او در ادامهی چند روز تظاهرات ضدروسی در ترکیه تحقق یافت. تظاهراتی که شرکت کنندگان در آن به حضور نظامی روسیه در سوریه و بازپسگیری شهر حلب از شورشیان اعتراض داشتند و سیاست رسمی دولت اردوغان را بیان میکردند.
آنهایی که در ترکیه به اعتراض سیاسی تظاهر میکردند، آشکارا سازماندهیای دولتی داشتند. چرا که نه در این هنگام و نه پیشتر دربارهی مواردی دلخراشتر و بیدادگرانهتر از بازپسگیری حلب توسط ارتش سوریه اعتراضی نداشتند. مواردی مانند خرید نفت داعش توسط دولت ترکیه و پشتیبانی تدارکاتی این گروه آدمخوار توسط واسطههای ترک، کشتار شهروندان کرد در آناتولی و ویرانی شهرهای کردنشین سوریه به دست ارتش ترکیه، نابودی آثار باستانی ایرانی در قلمرو عراق و سوریه به دست داعش، یا پشتیبانی علنی ترکیه از شورشیانی که حلب را تسخیر کرده و کشتار غریبی در آن به راه انداخته بودند.
مرگ کارلوف چند روز پس از شکست کامل شورشیان در شهر حلب انجام پذیرفت. رخدادی بسیار مهم که احتمالا کار جنگ سوریه را یکسره خواهد کرد و به حاکمیت گروههای شبهنظامی خشن و اسلامگرا در گوشه و کنار این سرزمین آسیبدیده پایان خواهد داد. این قتل در ضمن یک روز پیش از نشست مهمی طرحریزی شده بود که با موفقیت نسبی انجام پذیرفت و در آن ایران و روسیه و ترکیه بر سر جلوگیری از خونریزی در سوریه و حمایت نکردن از جبههالنصره و داعش توافق کردند. این توافق البته سست و لغزان است، اما موضع فرودست و ناتوانی ترکیه را نشان میدهد. چرا که همین گروهها همدستان اقتصادی عیان ترکیه در منطقه محسوب میشوند و بسیاری از سربازانشان در خاک ترکیه آموزش دیده و در آنجا تجهیز شدهاند.
جنگ برای بازپسگیری حلب از یک ماه پیش با حمایت نیروی هوایی روسیه و پشتیبانی نیروهای ایرانی از ارتش سوریه آغاز شد. در جریان این جنگ مناطقی از شهر حلب که در اختیار شورشیان قرار داشت از ایشان پاکسازی شد. شورشیان به دستههای نظامی گوناگونی تعلق داشتند که توسط کشورهای ترکیه، آمریکا، عربستان سعودی و اسرائیل پشتیبانی میشدند. برخی از آنها مثل لشکر سلطان مراد و بریگاد سلطان محمد فاتح رسما خود را به ترکیه مربوط میدانستند و از این رو این ادعا که ایران و روسیه در منطقه مداخله کردهاند و مسئولیت اخلاقی تلفات غیرنظامی بر دوش این کشورهاست، تبلیغات سیاسی دروغینی بیش نیست. بیشک ایران و روسیه در منطقه حضور نظامی دارند، ولی مستقل از خوب یا بد دانستنِ بشار اسد، به دعوت دولت رسمی سوریه به منطقه وارد شدهاند و هدفشان هم بیرون راندن نیروهایی است که دامنهای رنگارنگ از خشونت دینی و قومی را به نمایش میگذارند. گروههایی که به تازگی در حلب از ارتش سوریه شکست خوردند اسمهای گوناگونی مانند جیش الاسلام، جیش حلب، حرکت انصارالدین، احرارالشام، مجاهدین داشتند و هریک از جنگسالاری خشن و دار و دستهای از مریدانش تشکیل میشد. این نیروها طی دوران کوتاهی که بخشهایی از حلب را در دست داشتند شمار زیادی از غیرنظامیان را به قتل رساندند، اموال عمومی و خصوصی را به غارت بردند و در نهایت با سنگر گرفتن پشت مردم بیگناه شهر این منطقهی تاریخی زیبا را به ویرانهای بهتانگیز تبدیل نمودند.
سه رخدادِ پشتاپشتی که هفتهی گذشته شاهدش بودیم، بیشک نقطهی چرخشی در جریان سوریه خواهد بود، و چه بسا که در درازمدت جریان روسیه را نیز شکل دهد. آشکار است که حضور نظامی روسیه به ویژه در میان مسلمانانی که خاطرهی جنگهای روس و عثمانی را در یاد دارند، تهدید کننده و ناخوشایند جلوه میکند، و روشن است که اردوغان و نظام استبدادی نوظهور او میکوشد از این احساسات بیشترین بهرهبرداری را بنماید. از سوی دیگر برتری نظامی سوریه و عراق و نقش تعیین کنندهی ایران در منطقه نیز اهمیت چشمگیری دارد. این نیرو احتمالا از عهدهی پس زدن نیروهای خشن و بزهکاری مانند داعش بر خواهد آمد، و شاید بتواند طاعونی را درمان کند که با دستیاری عربستان سعودی و ترکیه در منطقه سرایت کرده و تمام مرزهای اخلاقی و عقلانی را درنوردیده است. آندری کارلوف، درست مثل همنامِ هنرپیشهاش بوریس کارلوف بر صحنهی فیلمبرداری و در میانهی نمایشی در ژانر وحشت به شهرت دست یافت. اما تفاوت در اینجاست که نقشی ناخواسته را پذیرفته بود، در نمایشنامهای مرگبار و واقعی، که امید است هرچه زودتر پردههای پایانیاش را تماشا کنیم.
ادامه مطلب: برگ دستفروش