ایرانیان و بربرها
یادداشتی پیرامون کتاب «ایرانیان و بربرها»، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، سال 7، پاییز 1384.
1. داستان جنگهای ایران و یونان، آغازگاهی است که غربیان تاریخ خویش را از آن زمان آغاز می کنند. هرودوت -پدر تاریخ- تنها کتاب نامدار خویش را به شرح این نبردها اختصاص داده است و کتابی درباره ی جهان باستان نیست که اسطوره ی نبردهای پیروزمندانه و رهایی طلبانه ی یونانیانِ فرهیخته و متمدن را در برابر سلطه جویی هخامنشیان بربر روایت نکرده باشد و به ستایش از آن یک و ملامت این یک نپرداخته باشد. به تعبیری، مفهوم تاریخ در اروپا با کتابی آغاز شد که چنین تعارضی را روایت می کرد. تا آغاز دوران استعمار، تاریخ باختر داستان کشمکش میان این منطقه با سرزمینهای پهناورتر، ثروتمندتر، و متمدن تر شرقی بوده است. بر این مبنا غرب، مفهومی است که در سایه ی این شیوه ی خاص از نگریستن به شرق ممکن شده است.
آن پاره ای از زمین که غرب نام گرفته است، همچون هر سرزمین و هر خوشه ای از جمعیت انسانی، در تلاش خویش برای هویت یابی و هویت سازی بر شرح تمایز خویش با همسایگان و بیگانگان تاکید کرده است. در مورد غرب، این “دیگری” شرق بوده است. شرقی که از دیرباز در قالب ایران تبلور می یافته است. در آن هنگام که پدر تاریخ، برای نخستین بار هویت غربی را در قالب تمایز میان آسیایی و اروپایی، ایرانی و یونانی، و بربر و هلنی صورتبندی می کرد، شرق ایران بود. در آن زمان که رومیان با بهره جویی از روایتهای آتنی کوشیدند تا قلمرو بزرگ خویش را زیر لوای نمادی مشترک و هویتی “اروپایی” متحد کنند، این شرق همچنان ایران بود. هم چنین بود در جنگهای صلیبی، تا عصر صفوی که به تدریج امپراتوری عثمانی جایگزین ایران شد.
اسطوره ی معجزه ی یونانی، یعنی باور به این که یونان خاستگاه علوم و هنرها بوده، در جهان باستان سرزمینی مهم و مرکز توجه محسوب می شده، و در نبردهایی پیاپی امپراتوری هخامنشی را شکست داده است، شالوده ی نظام هویت سازی امروزین غرب را بر می سازد. بنیادهای چارچوب نظری صورتبندی مفهوم غرب و اروپا، بر این زمین سست و لغزان نهاده شده است.
در ربع آخر قرن بیستم میلادی برخی از مورخان پیشرو و پژوهشگران تاریخ باستان، شروع به تردید در روایت هرودوت از درگیریهای ایران و یونان کردند. البته چنین تردیدهایی از دیرباز –از دوران خودِ هرودوت- موجود بوده است، اما هرگز در تاریخ کلاسیک اروپایی جدی گرفته نمی شد. تا این که در دهه ی هشتاد و نود میلادی موجی از نقد بر این برداشت سنتی و کلاسیک محیط دانشگاهی غرب را فرا گرفت. موجی که با تاثیرهایی نه چندان پردامنه همچنان تداوم دارد و با مقاومت سرسختانه و قابل درکِ نویسندگانی محافظه کاری رویارو شده است، که هویت خویش و تاریخ آشنای خویش را بر اسطوره ی معجزه ی یونانی استوار کرده اند. اثر حجیم و به نسبت مشهور دکتر امیر مهدی بدیع را باید به عنوان پیشتازی از این موج انتقادی تلقی کرد. در اینجا، محتوای بخشهای ترجمه شده از این کتاب را مورد بررسی قرار می دهیم، بدان امید که تصویری از این متن مهم در ذهن مخاطبان نسخه ی فارسی اش پدید آورد.
2. دکتر بدیع، کتاب یونانیان و بربرها را در دهه ی شصت .م در فرانسه منتشر کرد. چهار جلد نخست از این کتاب حجیم، در سال 1383 با همت انتشارات توس در قالب پنج مجلد با چاپی مرغوب به جامعه ی کتابخوان ایرانی عرضه شد و انتظاری دیرینه را بر آورده کرد. چرا که خلاصه ای از دو جلد اولِ این کتاب در همان سالهای انتشار کتاب به زبان فرانسه، با همت دکتر احمد آرام به صورت ترجمه ای کوتاه شده به فارسی برگردانده شده بود و علاقمندان به تاریخ را به کوششهای پیگیر این نویسنده جلب کرده بود.
موضوع کتاب دکتر بدیع، تاریخ روابط نظامی ایران و یونان در دوران هخامنشی است. محور بحث در پنج جلد اول کتاب، جنگهای عصر خشایارشاست، و در جلدهای بعدی که هنوز ترجمه نشده، شرحی از کامیابی های دیپلوماتیک ایران در برابر یونانیان در عصر اردشیر اول و دوم نیز ذکر شده است و ماجرای کشمکشهای نظامی میان دو تمدن تا عصر اسکندر تعقیب می شود. دکتر بدیع با نظمی نه چندان کلاسیک، رخدادهای اصلی را در جریان نبردهای ایران و یونان روایت می کند و تفسیرها و نقدهای خویش را بر آن می افزاید. مرجع اصلی وی برای نوشتن این اثر، تواریخ هرودوت بوده است و چنان که خود در پاورقی جلد چهارم کتابش اشاره می کند، سالهایی دراز را به خواندن و بازخواندن این اثر گذرانده است.
هدف اصلی دکتر بدیع از نگارش این کتاب، پاسخگویی به اتهاماتی است که بیست و چهار قرن پیش، هرودوت بر ایرانیان و هخامنشیان وارد آورده است. دستمایه ی اصلی اعاده ی حیثیت از هخامنشیان، متون یونانی باستانی و به ویژه خود تواریخ هرودوت است. یعنی کتابی که بیش از همه در شکل گیری این اسطوره ی معجزه ی یونانی تعیین کننده بوده است.
اثر دکتر بدیع، به چند دلیل متنی ممتاز محسوب می شود. شور و اشتیاق او برای دفاع از زادگاهش و فرهنگ باستانی ایران، که گاه با تعصب پهلو می زند، تسلطش بر منابع یونانی کهن، و جایگاهی که ادعای خویش را طرح کرده است –یعنی فرانسه ی دهه ی شصت که قلب تپنده ی انقلابهای فرهنگی آن عصرِ غرب بود،- در کنار حجم چشمگیر کتابی که نگاشته است، “یونانیان و بربرها” را به کتابی ارزشمند و در خور توجه تبدیل می کند. کتابی که مانند هر متن دیگری، نقاط قوت و ضعف خود را دارد.
3. برای یونانیان و بربرها این نقاط قوت را می توان برشمرد:
الف) متن یونانیان و بربرها به روانی و شیوایی نوشته شده است و ساختار داستان گونه ی تاریخهای کهن یونانی را با نقل کردن پاره هایی از تاریخهای یاد شده، حفظ می کند. بنابراین در برخورد نخست، متن فاقد پیچیدگیهای آکادمیک و بحثهای مفصل درباره ی ارجاعات و بحثهای خسته کننده و دقیق بر سر واژگان منفرد است. (هرچند در خوانشهای دقیقتر به بسیاری از این موارد مسلح است) از این رو خواندنش از طرفی آسان، و از طرف دیگر غیرقانع کننده می نماید. مهمترین کارکرد این ساخت روایی، آن است که راه را بر خواننده ی غیرمتخصص نمی بندد و خواندن کتاب دکتر بدیع را برای طیف به نسبت وسیعی از علاقمندان به موضوع ممکن می سازد. خواندنی که می تواند ورودی موفقیت آمیز و مناسب به بحثهای جدی تر در مورد تاریخ روابط ایران و یونان در عصر هخامنشیان باشد.
ب) دکتر بدیع آشکارا بر متون یونانی کهن تسلط داشته و این تسلط را با ارجاعهای مکرر خویش به تاریخهای مشهوری مانند هرودوت، توکودیدس، پلوتارک، و تئوپومپوس نشان داده است. در بسیاری از موارد بخشهایی از متون اصلی این مورخان به زبان یونانی در متن گنجانده شده است و دکتر بدیع با این شیوه نشان داده است که به قدر رقیبان غربی خویش بر متون یونانی کهن و تاریخهای کلاسیک مورد ارجاع غربیان آشنایی دارد. شیوه ی ارجاع دادن به متون یاد شده، با چارچوب مرسوم در میان دانشوران فرانسوی دهه ی شصت همخوانی دارد. یعنی با نقل پاره هایی دست نخورده از متون یاد شده که به موضوع مشابهی مربوط می شوند، و مقایسه شان همراه است. این کار از سویی متن کتاب را به شیوه ی متون دانشگاهی مشابه زیاد کرده است و از سوی دیگر امکان بازخوانی متون یاد شده را به شکلِ مورد نظر مولف فراهم کرده است. از این رو، کتاب دکتر بدیع را باید متنی معتبر و علمی به سبک دانشگاهی سنتی فرانسوی دانست که از معیارهای علمی معتبر در آن چارچوب برخوردار است.
پ) کتاب یونانیان و بربرها متنی جسورانه به معنای پوپری کلمه است. یعنی حدسهایی را بر خلاف چارچوبهای هنجار فکری و پیش داشتهای پذیرفته شده عنوان می کند و به عناصر مفهومی جا افتاده و معتبر پنداشته شده ای حمله می کند و از بدیلهایی نامرسوم دفاع می نماید. به این ترتیب نوشتن و انتشار یاد شده در جو علمی آن روزگار فرانسه، کاری جسورانه و سنت شکنانه تلقی می شود. این کار ظاهرا با پاسخ نه چندان خوشایند جامعه ی علمی آن روز فرانسه روبرو شده باشد. چون از سویی توطئه ی سکوت، و از سوی دیگر نقدهایی با لحن تند را به خود جلب کرد.
ت) دکتر بدیع، به عنوان دانشوری که در کشورهای اروپایی زیسته و جا افتاده و موقعیتی در جامعه ی علمی فرانسه ی آن روز داشته است، به کاری دست یازیده که به عنوان یک ایرانی باید بدان ارج نهاد و ستایشش کرد. دغدغه ی وی برای دفاع از هویت ایرانی و مبارزه اش با دروغهایی که با تصویر اروپاییان از کشورمان در آمیخته است، نشانگر روحیه ای ارزشمند و کمیاب است که باید مورد تقدیر قرار گیرند. به ویژه امروزه، در نقد کتابهای علمی، پرسش از “چرا نوشته شدنِ متن” به قدر “چطور نوشته شده متن” اهمیت یافته است. اگر به چرایی نگارش یونانیان و بربرها بنگریم، انگیزه های دکتر بدیع را شایسته ی تحسین و زمان و نیرویی را که برای به انجام رساندن آن صرف کرده است، ستایش برانگیز خواهیم یافت.
ث) کتاب یونانیان و بربرها، گذشته از چند متن کوتاه که در نقد مورخان یونانی نگاشته شده است، تا زمان خود نیرومندترین و قویترین نسخه از نقد ایرانیان بر روایت یونان مدارانه بود، و امروزه هم همچنان به عنوان پرحجم ترین و بزرگترین تلاش از این دست شایسته ی ارج گذاری است. تا پیش از این کتاب، ایرانیان در نقد روایت یونان مدارانه به روش علمی و دقیق غربی چندان کامیاب نبودند و کلیت داستانهای بدیهی پنداشته شده ی مورخان باستانی را به چالش نکشیده بودند. از این رو کتاب دکتر بدیع را می توان به عنوان نخستین اثر مهم در این زمینه و سنگ بنایی ارزشمند دانست.
4. برای یونانیان و بربرها، این نقاط ضعف را می توان برشمرد:
الف) ساختار کتاب آشکارا نامنسجم و در هم ریخته است. ترتیب تاریخی رخدادها با نظمی هرودوتی از نبردهای اولیه ی کوروش و داریوش هخامنشی با یونانیان آغاز می شود و بر نبردهای عصر خشایارشا با یونانیان متمرکز می شود. با این وجود ترتیب تاریخی رخدادها در سیر بیان مطالب رعایت نشده است. بخش مهمی از داده ها و نقدهای مربوط به حمله ی اسکندر به ایران پیش از جنگهای خشایارشا با یونانیان آورده شده است و پس از آن بار دیگر اشاره هایی به عصر اسکندر و دوران هلنی پس از آن دیده می شود. از این رو، دکتر بدیع هنگام نگارش کتاب خویش چارچوبی تاریخی را برای نقل نقدهای خویش بر روایت استانده ی یونانی رعایت نکرده است. این امر، البته به خودی خود نقص محسوب نمی شود. اما به ظاهر منطق سازمان دهنده ی دیگری بر کتاب حاکم نیست و از این رو دلیل تخطی نویسنده از چارچوب تاریخی را نمی توان به قصدش برای ترکیب داده ها و دستیابی به سنتزی نو با رویکردی مشخص منسوب کرد. از این رو، با وجود شیوایی زبان و روانی روایتهایی که در بند پیشین بدان اشاره کردیم، خواندن این متن برای افراد غیرمتخصصی که آشنایی زیادی با رخدادها و نامها ندارند، دشوار است.
ب) دکتر بدیع در کتاب خویش سیر استدلالی منسجم و هدفمندی را دنبال نکرده است. نقدهایش بر خرده روایتهای هرودوتی، (البته با تسلط کامل و با ارجاعاتی دقیق) همراه است، اما نقدهای پیاپی ارتباط درونی چندانی با هم ندارند و تصویری کلان از فراروایت “اسطوره ی معجزه ی یونانی” را نقد نمی کنند. بلکه بر رخدادهای ویژه و حوادث تاریخی منفرد و گسسته از هم تمرکز می یابند. به همین دلیل تصویری یگانه و کلان از سرمشق نظری ای که مورد نقد دکتر بدیع است به دست نمی دهند و به پیشنهاد تصویری رقیب و احتمالا ایرانی مدار نزدیک نمی شوند. به تعبیر دیگر، چنین می نماید که دکتر بدیع خرده روایتهای درون اسطوره ی معجزه ی یونانی را نقد می کند، و نه کلیت آن فراروایت را.
پ) پاورقی های کتاب حجیم و طولانی هستند و بخش مهمی از مطالب مهم متن در این پاورقی ها روایت شده است. حجم این بخشها به قدری زیاد و محتوای اطلاعاتی نهفته در آنها به قدری زیاد است که در برخی از بخشها کتاب همچون متنی شکاف خورده و دوچهره می نماید که بخشی از آن به عنوان متن اصلی و بخشی مستقل –ولی همان قدر مهم و کلیدی- به عنوان پاورقی در زیر آن روایت می شود. در برخی از موارد حجم این پاورقی از متن اصلی هم بیشتر است و به سردرگمی در مورد بخشهای اصلی یا فرعی متن منتهی می شود.
ت) بخشهای زیادی از کتاب برای بارهای بسیار تکرار شده است. این از دید نگارشی بزرگترین نقص کتاب محسوب می شود. چون مفاهیمی یکسان، نقل قولهایی مشابه، و ایرادها یا نقدهایی همگون برای چندین بار متوالی در بخشهای متفاوت کتاب –در نقاطی که ضرورتی هم برایشان وجود نداشته – تکرار می شوند. این تکرار مکررات خواندن بخشی از متنها را خسته کننده، و سیر استدلال را در برخی از جاها از هم گسیخته ساخته است.
ث) دکتر بدیع تنها بر متون یونانی کهن تکیه کرده است. این بدان معناست که نقد وی از روایت هرودوتی تاریخ جهان باستان، نقدی درونی محسوب می شود که با پذیرفتن معیارها و ارزشهای مورخان یونانی جهان باستان همراه است. در چندین بند از کتاب به این نکته اشاره شده که نویسنده در ستایش فرهنگ و ادب یونان باستان با اروپاییان هم آواز است این درونی بودن نقد و بسنده کردن به متونی که برای غربیان ارزشمند و مرجع محسوب می شوند، از سویی کتاب را برای غربیان فهمیدنی و خواندنی کرده است، و از سوی دیگر بخش مهمی از نقدهای بیرونی وارد بر این فراروایت یونان مدارانه را از قلم انداخته است. کتیبه های پارسی باستان، متون عیلامی کتیبه های تخت جمشید، تندیسها و یادبودهای اندک به جای مانده از آن دوران، و متونی که روایتهای غیریونانی از این عصر را به دست دهند، مراجعی بودند که می توانستند برای وارسی ماهیت ارتباط یونانیان و ایرانیان در این دوره به کار گرفته شوند و در این کتاب نادیده انگاشته شده اند.
ج) سیر استدلالی کتاب، بیشتر بر خرده گیری از تعارضها و اشتباه های منطقی متون یونانی کهن استوار است و داوریها عمدتا بر مقایسه ی اخلاقی کردارهای یونانیان و ایرانیان متکی است. یعنی نقد دکتر بدیع از داستان نبردهای ایران و یونان، از سویی بر مبنای خطاهای بلاغی و تناقض گویی های نویسندگان کهن شکل گرفته است و از سوی دیگر دستمایه ی شماتت مورخان یونانی به عنوان افرادی وابسته به فرهنگی پست تر قرار گرفته است. چنان که نگارنده ی این سطور در نوشتارهای دیگر خویش نیز نشان داده است، پایینتر بودن سطح مدنیت یونانیان درِ عصر هخامنشی و مقایسه ناپذیر بودنِ دستاوردهای اخلاقی و فرهنگی تمدنشان نسبت به ایرانیان، امری است آشکار که به سادگی با مرور شواهد تاریخی می توان تاییدش کرد. اما تاکید بر این حقیقت برای حمله به فراروایت یونان مدارانه ای که چارچوب تفکر تاریخی غربیان را می سازد، بسنده نمی نماید. نقد دکتر بدیع، در نهایت اثبات دروغ بودن این داستان را آماج کرده است، و این حقیقتی است که بیشتر مورخان جدی امروزین درباره اش تردید روا نمی دارند. آنچه که هنگام رویارویی با متون یونانی کهن ارزشمند است و در زمانه ی امروزین ما کارگشاست، به دست دادن نقدی است که تار و پود قدرت تنیده شده در دل فراروایت معجزه ی یونانی را نشان دهد و زیربنای سلطه مدارانه ی این سرمشق نظری را آشکار سازد. عریان کردن این زمینه، و تبارشناسی ترفندهایی که برای هویت سازی توسط نویسندگان کهن به کار گرفته شده است، احتمالا بیش از اثبات دروغ بودن این برداشتها کارآمد خواهد بود، چرا که دلیل پایداری این دروغ در مسیر تاریخ و ماهیت محبوبیت این برداشت نادرست در میان غربیان را نیز توضیح می دهد و راهبردهایی را برای دگرگون ساختن این فراروایت فراپیش می نهد.
چ) کتاب دکتر بدیع، عمدتا بر داده های تاریخی، و آن هم مستندات مربوط به جنگها متمرکز است. یعنی به تاریخ به معنای سنتی کلمه می پردازد. تاریخی که شرح کردار مردان بزرگ گذشته است، در حالی که این تعبیر از تاریخ در همان زمانِ دکتر بدیع به تدریج با رقابت مورخان و نویسندگان مکتب آنال روبرو می شد. به این ترتیب زمان انتشار کتاب دکتر بدیع، همان دورانی است که رویکردهایی تازه در نگارش تاریخ شروع شده بود و اگر یونانیان و بربرها از این رویکردها بهره می جست می توانست بسیار نیرومندتر در این عرصه ظاهر شود و چالشی بزرگتر را مطرح کند. دکتر بدیع در چارچوب کاملا سنتی تاریخ نگاری فرانسوی پیش رفته است و به داده های جامعه شناختی، ادبی، و یافته های باستان شناختی تازه ای که در همان زمان به تدریج در مجله های تخصصی تاریخ جهان باستان منعکس می شد، توجهی نکرده است. این یک جانبه بودن نقد دکتر بدیع و بی بهره ماندنش از داده های جامعه شناسی تاریخی، امروز مهمترین ایراد آن محسوب می شود. ایرادی که در زمان انتشار کتاب، نمود و معنای چندانی نداشته، اما با توجه به چهار دهه ای که از آن زمان بر مطالعات علوم انسانی گذشته است، امروزه کلیدی و مرکزی محسوب می شود.
5. در یک جمع بندی کلی، کتاب دکتر بدیع را می توان آغازی بسیار ارزشمند و مهم دانست. آغازی که هنوز با پایان فاصله ی بسیاری دارد. کتاب دکتر بدیع، به ویژه اگر به شکلی خلاصه شده و پیراسته از تکرارها و حشوهای فراوانش به مخاطبان ایرانی عرضه شود، می تواند دامنه ای گسترده از مخاطبان را به خود جلب کند. مخاطبانی که با مطالعه ی این اثر، می توانند مهارتهای پایه ی لازم برای رجوع به متون اصلی تواریخ کهن را به دست آورند و با دیدی انتقادی تر به تاریخ روابط ایران و یونان بنگرند. دکتر بدیع، بی تردید برای آغاز کردن چنین کاری و بنا نهادن چنین بنیانی باید مورد تقدیر واقع شود.
با این وجود، کتاب یونانیان و بربرها اگر در زمانه ی امروز و در تماس با دستاوردهای تازه ی تاریخ و جامعه شناسی تاریخی ارزیابی شود، نابسنده و قدیمی می نماید. امروزه، ما به دانش و بینشی دسترسی داریم که در زمان انتشار یونانیان و بربرها هنوز وضعیتی جنینی و ناپخته داشت، یا هنوز ناشناخته محسوب می شد. برای جمع بندی نقد دکتر بدیع، لازم است به آنچه که امروزه می توان به چنین متنی افزود، اشاره کرد.
متنی که امروزه بخواهد به مسئله ی ایرانیان و یونانیان بپردازد، می تواند از این منابع غنی و کارآمد بهره مند شود:
الف) داده های باستان شناختی مربوط به حفاری شهرهای یونانی در شبه جزیره ی یونان و آسیای صغیر. به ویژه حفاریهای اخیر در سواحل غربی ترکیه و دستاوردهایی که در منطقه ی آتیکا و پلوپونسوس حاصل آمده است و زندگی روزانه ی یونانیان کهن را زیر ذره بین کاوشگران برده است.
ب) متون یونانی تازه کشف شده. به عنوان مثال مجموعه ی پاپیروسهای یونانی کشف شده در اسکندریه، و سفال نوشته های خاکبرداری شده در آتن، که پرتو تازه ای بر مفهوم واژگان و گزاره های تواریخ باستانی یونانی می اندازند.
پ) ابزارهای تحلیلی و تاریخگذاریهای جدیدی که امکان بازخوانی و بازتفسیر متون باستانی را به ما دهند و این امکان را فراهم می آورند تا به کمک روشهایی هرمنوتیکی و شالوده شکنانه، نقدهای قدرت-محورانه بر متون یاد شده وارد کنیم و زیربنای مفهومی آنان را بهتر دریابیم.
ت) چارچوبهای نظری نوینی که امکان ترکیب داده ها و نقد فراروایتهای موجود را با عمق و دقت بیشتری برایمان فراهم می آورند. اهمیت یافتن مکتب تاریخ نگاری آنال و اهمیتی که برای جغرافیا و محور مکان در کنار داده های تاریخی کلاسیک قائل شده اند، به همراه ظهور شاخه های جدیدی از دانش –مانند جامعه شناسی تاریخی جمعیتها، زبانشناسی تاریخی، و تحلیل مقایسه ای سندها- این بخت را برای ما به همراه آورده است که با روشی سنت شکنانه به موضوع بنگریم و زیربناهای اسطوره ی یونانی را مورد حمله قرار دهیم.
ث) داده های تازه ای که از کشف و ترجمه ی متون ایرانی عصر هخامنشی به دست آمده اند و مهمترینشان انتشار ترجمه هایی از کتیبه های تخت جمشید است که به زبان عیلامی نوشته شده اند و برخی از نکات تاریک مربوط به ساز و کارهای دیوانسالارانه و حقوقی رایج در امپراتوری هخامنشی را برای ما روشن می سازند.
بر مبنای این داده های جدید، امکان نگاشتن تاریخی کاملا متمایز و سنت شکنانه فراهم آمده است. تاریخی که برای نقد و ویران ساختن فراروایت یونان مدارانه – که نادرستی اش بر مبنای مستندات تاریخی آشکار است- شالوده ی فراروایتی جدید و ایران مدارانه را پی ریزی کند. فراروایتی که می تواند بر حجم بیشتری از شواهد تاریخی تکیه کند، و ادعای حقیقت مانندی بسیار بیشتری را داشته باشد، و در شرایط و زمانه ی کنونی، وجودش سخت مورد نیاز ایرانیانی است که هویتشان با ابهامی مخاطره انگیز در آمیخته است.
ادامه مطلب: آشوریان و پارسیان
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب