سه شنبه , مرداد 2 1403

گفتگو درباره‌ی پژوهش تاریخ شفاهی

گفتگو درباره‌ی پروژه‌ی تاریخ شفاهی

مصاحبه با روزنامه‌ی شهروند، تابستان 1393

 

س: چرا انتشار تاریخ شفاهی اهمیت دارد ؟

ج: تاریخ در شکل اصلی و کلاسیک‌اش عبارت است از متنی که با ادعای بازنمایی حقیقت درباره‌ی رخدادهای اجتماعی تولید شده باشد. این متنها از همان ابتدا دو شکلِ گفتاری و نوشتاری داشته‌اند. تاریخ رسمی و کلاسیک شکل نوشتاری است که در قالب سنگ‌نبشته‌ها، لوح‌ها، سالنامه‌ها، فتح‌نامه‌ها، یا تاریخ‌های دودمانی یا جغرافیایی و یا تاریخ‌های عمومیِ از آدم تا خاتم تدوین می‌شده است. همچنین تمام سندهای نوشتاری مربوط به یک دوره‌ی تاریخی اعم از اسناد مالی، آثار ادبی، یا مدارک خانوادگی را می‌توان در قلمرو تاریخ نوشتاری گنجاند و به عنوان سندی مستقیم در تدوین تاریخ از آن بهره جست. اما تاریخ شفاهی بیشتر در قالب روایتهای اساطیری صورتبندی می‌شده و داستانهایی حماسی یا غنایی را روایت می‌کرده که قهرمانش می‌توانسته مثل شاهنامه‌ و خسرو و شیرین و اسکندرنامه‌ خاستگاهی تاریخی داشته باشد. با این وجود استفاده از آن در تاریخ‌نگاری همواره با اما و اگر همراه بوده و نیازمند نقد و تحلیل و تطبیق با منابع بیرونی است. یکی از صورتهای نوشتاریِ تاریخ، خاطرات شخصی است که آن هم نوشته می‌شده و یا حتا اگر مثل خاطرات ملیجک و سفرنامه‌ی ناصرالدین‌شاه ابتدا گفته می‌شده، بلافاصله به دست منشیان ثبت و نوشته می‌شده است. در کنار این صورت نوشتاری از خاطرات، همواره خاطرات شفاهی را هم داشته‌ایم که معمولا دانسته‌هایی تاریخی را در دایره‌ی محدود خانواده‌ها از نسلی به نسلی منتقل می‌کرده است و تا پیش از دوران مدرن بخشی از تاریخ رسمی نبوده است. آنچه که امروز به عنوان تاریخ شفاهی شهرت یافته، پیامد فن‌آوری مدرنی است که امکان ثبت و تدوین این خاطرات شفاهی را به دست می‌دهد. یعنی آن را می‌توان همتای نوشتاریِ عکاسی دانست. عکاسی هم رخدادها و فضاها را در وضعیتی معمولا غیررسمی و تنظیم نشده ثبت می‌کند و از این رو اسنادی قابل‌اعتمادتر و صادقانه‌تر از کتیبه‌ها و نگاره‌ها و نقاشیهای درباری یا معبدی محسوب می‌شوند.

س: پیشتر در ایران چه کارهای ماندگاری در این حوزه انجام شده است ؟

ج: ایران در کل یکی از غنی‌ترین فرهنگهای جهان را درباره‌ی تاریخ‌نگاری دارد. در واقع منابع ایرانی برای دیرزمانی تا پیش از عصر مدرن مرجع تاریخی سرزمینهای همسایه بوده‌اند و اقوام و فرهنگهایی مانند ترکان و اعراب و مغولان پیش از آن که خودشان شروع به نوشتن تاریخ برای خودشان کنند، با واسطه‌ی متونی که ایرانیان درباره‌شان می‌نوشتند تاریخ خود را فهم می‌کرده‌اند و به همین دلیل هم بیشترشان در گذر زمان در حوزه‌ی تمدن ایرانی تثبیت شدند و در بخشی از شبکه‌ی اقوام ایرانی عضویت یافتند. یعنی منابع تاریخی ایرانی از دیرباز به خاطر دقت و شفافیت و بافت ادبیِ متن و گاه صورتبندی شدن‌اش در قالب شعر ارزش و اهمیتی مرکزی داشته و در کل گفتمانهای هویت‌بخشِ جاری در جغرافیای همسایگان‌مان تعیین کننده بوده است. از این رو دور از انتظار نیست که ایرانیان ارزش تاریخ شفاهی را هم به سرعت دریافتند و این پدیدار مدرن را با سرعت و کارآیی چشمگیری جذب کردند. در حال حاضر در داخل و خارج از ایران چند پروژه‌ی تاریخ شفاهی مهم در حال اجراست که از نظر دستاورد کمی و کیفی ارزش چشمگیری دارد.

س: اصولا انتشار خاطرات سیاسی – اجتماعی چقدر می تواند به عنوان سند تاریخی مورد استفاده واقع شود ؟

ج: خاطراتی که توسط فرد نوشته می‌شود، یا سرگذشت‌نامه‌هایی که مثل زندگینامه‌های مولانای بلخی به دست نزدیکان و خویشاوندان فرد تدوین می‌شوند، این محدودیت را دارند که از زاویه‌ی دید محدود و تنگِ یک فرد و زیست‌جهان وی نوشته شده‌اند و سوگیری‌ها و خواستها و منافع شخصی را بیشتر در خود می‌گنجانند. از سوی دیگر این منابع به خاطر بازگو کردنِ رخدادهایی که راوی با آن تماس مستقیم داشته، ارزشی فراوان دارد. تاریخ شفاهی به این دلیل که گفتار معمولا ناسنجیده‌تر و ویراسته نشده‌تر از نوشتار است، صریحتر و افشاگرانه‌تر از تاریخ‌های نوشتاری است. علاوه بر این به خاطر حضور مصاحبه‌گر ساختاری پرسش‌مدار دارد به این دلایل اهمیت دارد.

س: در ایران چه ضعف هایی در زمینه انتشار تاریخ شفاهی وجود داشته و دارد ؟

ج: تولید تاریخ، چه در مقام طرح پرسش از رخدادها و موقعیتها و چه در مقام پاسخگویی بدان، کاری علمی است که روش و چارچوب نظری و دستگاه شناختیِ ویژه‌ی خود را می‌طلبد. مهمترین نقدی که به نظرم به بیشتر تاریخ‌نگاری‌های معاصر ایران وارد است، غیاب یک دستگاه نظری روشن و شفاف است که توانایی نقد روش‌مند رخدادها را به دست بدهد و به شکلی مستدل و سازمان‌یافته طرح پرسش کند. این ایراد درباره‌ی تاریخ شفاهی که تقریبا امری فی‌البداهه است و در رویارویی دو یا چند تن جریان می‌یابد بیشتر دیده می‌شود. در برخی از تاریخ‌های شفاهی که می‌خوانم این دریغ همواره هست که چرا مصاحبه‌گر زنجیره‌ی روشن و درستی از پرسشها را پیش نکشیده و دنبال نکرده است. به همین شکل مصاحبه‌شوندگان هم که معمولا در سنین بالای عمرشان هستند علاوه بر دشواری در یادآوری برخی جزئیات یا لغزشهای دیگر، روایتها را به شکلی منظم و هدفمند بازگو نمی‌کنند. تولید تاریخ شفاهی به مصاحبه‌گرانی تعلیم دیده نیاز دارد که ابتدا خود به دستگاه نظری مستدل و معقولی مسلح باشند و بعد بتوانند با تکیه بر آن سفره‌ی پرسشهایی کلیدی را در برابر مخاطب بگشایند.

س: موانع پیش رو؟

ج: به هر صورت باید پذیرفت که تاریخ شفاهی پدیداری نوزاد است و با توجه به سن و سال اندکش خوب قد کشیده و بزرگ شده است. به نظرم در کل فقر نظریه در عرصه‌ی تاریخ امروز ایران بزرگترین مانع برای پیکربندی بهینه‌ی تاریخ شفاهی است. گذشته از آن، بی‌توجهی به لایه لایه بودنِ واقعیت تاریخی و نادیده‌ انگاشتن تکثر روایتها و واگرایی زوایای دید، دردی است که باید درمان شود. درباره‌ی رخدادهای مهم تاریخی نه تنها موضع و نظر نقش‌آفرینان نامدار و اصلیِ آن، که گاهی زاویه‌ی دید و تجربه‌ی زیسته‌ی افراد حاشیه‌ای از اهمیتی چشمگیر برخودار است. به عنوان مثال وقتی درباره‌ی ترور رزم‌آرا سخن می‌گوییم، البته صحبت با قاضی دادگاه و اعضای سازمانِ ترور کننده‌اش اهمیت دارد، اما گاهی صحبت با اعضای خانواده‌ی ضارب، یا راننده‌، یا سرایدار هم چیزهایی به کلی نو را روشن می‌سازد. زاویه‌ی دید افرادی که در حاشیه نشسته‌اند گاه بسیار تیزتر و واقع‌بینانه‌تر از بازیگران وسط میدان است، و به همین ترتیب منافع ایشان در تثبیت یک روایت خاص کمتر و بی‌پروایی‌شان برای بیان آنچه دیده‌اند بیشتر است. تاریخ به بازی شترنجی می‌ماند که گاهی تماشاچیانِ کنار دست بازیگران سیر بازی و خط و ربط مهره‌ها را دقیقتر می‌بینند و تشخیص می‌دهند.

س: انتشار تاریخ شفاهی چقدر می تواند اقبال مخاطبان عام به تاریخ را بیشتر کند ؟

ج: همانطور که گفتم در کل شکلی عامیانه و کهن از تاریخ شفاهی در قالب خاطره‌گوییِ پدران و پدربزرگان برای فرزندان و نوه‌ها وجود داشته است و شکلی نامنسجم‌تر از آن را در قالب خاطره‌گویی‌های زنانه هم می‌توان یافت. هرچند خاطره‌گویی در جهان پیشامدرن بیشتر امری مردانه است و زنان تجربه‌ی زیسته‌شان را در قالب داستان به فرزندان و نوه‌هایشان منتقل می‌کرده‌اند. این بدان معناست که تاریخ شفاهی برای توده‌ی مردم از تاریخ نوشتاری آشناتر و در دسترس‌تر است. در ضمن این هم هست که کنجکاوی درباره‌ی تجربیات نامداران معاصر بیش از درگذشتگان است و اینها همه عواملی است که به اقبال عمومی نسبت به تاریخ شفاهی دامن می‌زند.

س: انتخاب سوژه های مصاحبه و افراد مصاحبه شونده ، خوب است با چه رویکردی انجام شود ؟

ج: دیدگاه من درباره‌ی تاریخ رویکرد سیستمی است. از این زاویه آنچه که اهمیت دارد توجه به شبکه‌ی روابط میان کسانی است که یک رخداد تاریخی را رقم می‌زنند. به همین دلیل است که به نقش مهم حاشیه‌نشینان اشاره کردم. به نظرم شکلِ روش‌مندِ تولید تاریخ شفاهی آن نیست که کسی بر مبنای خاطرات نوشته شده‌ی یک نفر با همان یک نفر صحبت کند و پرسشهایش را در آن زمینه از او بپرسد (این شکل مرسومِ امروزین است). شکلِ سازمان یافته آن است که یک رخداد تاریخی در نظر گرفته شود و منابع و اسناد مربوط به آن خوانده شود و افرادی که از جبهه‌ها و جناح‌های مقابل هم در جریان آن نقش‌ آفریده‌اند مشخص شوند و چند تن از حاشیه‌نشینان (مثل اعضای خانواده، کارمندان، و خلاصه افراد حاضر در صحنه که نقشی ایفا نکرده‌اند) ‌هم به عنوان گروه آزمایش به پژوهش افزوده شوند و پس از آن که پرسشهای کلیدی درباره‌ی آن رخداد استخراج شد، با آنها گفتگو شود و پرسشهای تازه‌ای که از گفتمان‌شان تراوش می‌کند در گفتگو با افراد بعدی مورد توجه قرار گیرد.

س: اینکه یک سازمان دولتی دست به انتشار مجموعه تاریخ شفاهی زده، آیا ممکن نیست به یکسویه‌نگری متهم شود ؟

ج: چنین امکان و شائبه‌ای وجود دارد. راهش آن است که بایگانی‌های ضبط شده و خام برای مصرف پژوهشگران به شکلی گشوده در اختیار عموم قرار گیرد و در انتشار خاطرات دخل و تصرفی صورت نگیرد، و در ضمن نهادهایی مردمی و غیردولتی برای ثبت و انتشار الکترونیکی خاطراتِ پراکنده‌تر به کار گرفته شود. به این ترتیب هم امکان ارزیابی و نقد یافته‌های پروژه‌ی دولتی فراهم می‌شود و هم پرسشها و پاسخهای تازه‌ای مجال طرح می‌یابند.

س: اقدام سازمان اسناد و کتابخانه ملی در انتشار مجموعه تاریخ شفاهی، از چه مناظری می شود مورد بررسی واقع شود ؟

ج: از یک زاویه، این کار وظیفه‌ی طبیعی این سازمان است. از زاویه‌ای دیگر، چون دیرزمانی است که سازمانها وظایف خود را درست انجام نمی‌دهند، باید آن را ارج نهاد و از کارگزارانش سپاسگزار بود!

س: سایر نهادهای دولتی چگونه می توانند در فراگیر شدن مطالعه مجموعه های تاریخ شفاهی یاری رسان سازمان اسناد و کتابخانه ملی باشند ؟

ج: به نظرم حلقه‌های مطالعاتی مردمی، سازمانهای مردم نهاد که گرایش اجتماعی یا پژوهشی دارند، و همچنین اداره‌ها و وزارتخانه‌های دولتی که قاعدتا باید نسبت به تدوین تاریخی خواندنی از سازمان خویش علاقه داشته باشند، باید با روش و سیستم نظری مشخصی به این حرکت بپیوندند. این که چارچوب نظری و روش و شاخصهایشان برای ثبت خاطرات چیست، بسته به انتخاب خودشان است، اما حرف بر سر این است که اصولا چنین چارچوب و روش و شاخصهایی وجود داشته باشد تا دستاوردها قابل اعتماد و پرفایده باشند.

 

 

 

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب