پنجشنبه , آذر 22 1403

هلووارگی خرد

هلووارِگیِ خِرد

برای پیمان که به جا پرسید و زیبا ترسیم کرد، ۱۳۹۰/۷/۱۵

 

خرد شاید که در میان میوه‌ها، بیش از هرچیز به هلو شبیه باشد، و خرد زروانی بی‌شک چنین است. گوشته‌ی این هلو، یعنی آنچه که بخش بزرگترِ حجم آن را بر می‌سازد، از جنس دانایی است. داده‌ها و دانستنی‌های انباشته شده در شاخه‌های گوناگون علوم، چه تجربی و چه غیرتجربی، طبیعی یا انسانی، بدنه‌ی خوشگوار و آبدار این هلوی شناختی را تشکیل می‌دهد.

هسته‌ی این هلو، آن چیزی است که معمولا فلسفه خوانده می‌شود. بخشی استوار، سخت، و دیریاب که خوردنش دشوار و گواردنش سخت است، اما با این وجود داربست و استخوانِ دانایی‌هایی محسوب می‌شود که گرداگردش را گرفته‌اند. این هسته، از زنجیره‌هایی از پرسش-پاسخ-پرسش تشکیل شده است. واحدهایی گشوده و رها و پویا از کنکاشهای ذهنی که از پرسشی بنیادین و عام آغاز می‌شود، به پاسخی غیرقطعی، اما قانع کننده و برنده در رقابت نفس‌گیرِ پاسخهای ممکن می‌انجامد، و در نهایت باز پرسشی پیچیده‌تر را از دل خود بیرون می‌زاید. به این ترتیب، پوسته‌ی سخت و محکمِ هسته‌ی این هلو، در اصل از پرسشهایی سرکش و سیال تشکیل یافته که از دل پاسخهای برخاسته از پرسشهایی دیگر بیرون می‌رویند، گاه به پاسخهایی نو ختم می‌شوند، و اگر چنین شوند، پرسشهایی ژرف‌تر و مهیب‌تر را پدید می‌آورند. بر این مبنا، هسته‌ی هلوی خرد، پرسش‌مدار است، به مفاهیمی عمومی و فراگیر مربوط می‌شود، صورتبندی شفاف و چفت و بستهایی مستدل و منطقی دارد، و از عناصر و مفاهیمی روشن و دقیق تشکیل یافته است و به این معنا، فلسفه‌ی محض است.

گوشته‌ی این هلو، ساختاری متفاوت دارد. در اینجا با جفتهایی از پرسش و پاسخ سر و کار داریم. البته که در اینجا نیز پرسشهایی نو از دل پاسخهایی کهن سر بیرون می‌کشند، اما نه برای آن که در زمینه‌ای پرتکاپو از پرسشهای سرکش غرقه شوند، بلکه بدان سودا که در زمینه‌ای از دانایی‌های جا افتاده و روش‌های مرسومِ رسیدگی به پرسشها قرار گیرند و پاسخهایی نو را به دست دهند. آنچه که گوشته‌ی این هلو را نرم و خوردنی و آبدار می‌سازد، همین تراکمِ بیشتر پاسخها به پرسشها در آن است. در این بستر است که شناخت ما از جهان پیرامون‌مان حاصل می‌شود، و فن‌آوری و مهارتهای پایه‌ی زیستن را، در کنار گمانه‌زنی‌های روشنفکرانه و نوآوری‌های هنری و ادبی تجربه می‌کنیم. که به رگه‌هایی شیرین و سرخ در دل این هلوی ورجاوند شباهت دارند.

توصیف‌مان از این هلوی خرد کامل نیست، اگر به پوست آن اشاره‌ای نکنیم. پوستی که می‌تواند زیبا یا زشت باشد. می‌تواند سرزنده و سرخ و سپید و زیبا و نرم بنماید، یا از لکه‌ها و آفتهای گوناگون پوشیده شده باشد. این پوسته، از جنس کردار و کنش است و همان است که اخلاق را بر می‌سازد. “من”، به پشتوانه‌ی آن هسته‌ی استوار فلسفی، که در بیشتر انسانها نااندیشیده، نقد ناشده، و “ارثی” است، در دل دریای دانایی شنا می‌کند و نسبت به زیست‌جهان خود جهتی خاص را اتخاذ می‌کند و بر این مبنا گوشته‌ای خاص را پیامون هسته‌ی یاد شده پدید می‌آورد. آنگاه، از دل این گوشته پوستی نمایان و آشکار بر می‌آید و این همان است که بازتاب هستیِ من بر زیست‌جهان را بر می‌سازد. این همان شکلِ هستی من است، که از کردارها و رفتار من بر می‌آید، و آنگاه که صورتبندی شود و قواعدی اجتماعی را بر تابد، نظام اخلاقی من را نتیجه می‌دهد.

به همان ترتیبی که هسته گوشته را، و گوشته پوسته را تعیین می‌کند، از آن تغذیه نیز می‌نماید. قواعد حاکم بر رفتار من، نه تنها از پیش‌داشتهای فلسفی‌ و پشتوانه‌ی دانایی این هلو بهره می‌گیرد و بر مبنای آن شکل می‌گیرد و ساختار می‌یابد، که یک قالب عمومی برای جمع‌بندیِ کارآمدیِ هلوی خرد نیز محسوب می‌شود. به این ترتیب پیامد کردارهای من، دامنه‌ی گوشته‌ی دانایی را با بازخوردهای خود جهت می‌دهد و جذب دانایی جدید را در سطوح و عمق‌های گوناگون تشدید می‌کند. به همین شکل، دگردیسی در ریخت و ساختار گوشته‌ی دانایی مواد خامی را در اختیار هسته‌ی فلسفی قرار می‌دهد. پرسشهای شناور در هسته‌ی هلوی خرد منابع اطلاعاتی خود را از این گوشته دریافت می‌کنند و به این ترتیب به پاسخهایی نو دست می‌یابند، که خود پرسشهایی تازه را پدید می‌آورد، که خود جهتی تازه به رشد و شکوفایی گوشته‌ی هلو می‌بخشد، که در نهایت، الگوی رفتار را تعیین می‌کند.

هسته‌ی هلوی خرد سخت‌ترین بخش آن است. هم برای دگرگون شدن و هم برای گوارده شدن. این بخش را در دیگری دشوارتر از همه می‌توان دریافت و این قسمت را در خویشتن سخت‌تر از همه می‌توان تغییر داد. معمولا این هسته جز پوسته‌ای سخت و استخوانی شده از پاسخهای خوش‌نما نیست که بر جای پرسشها بر نشسته و ظهور پرسشهای نو را مهار می‌کنند. معمولا هلوی خرد از درون می‌گندد و از اندرون هسته است که پوک و نابارور می‌گردد. در این حالت قاطعیتی که قرار است در پوسته‌ی هلوی خرد پدیدار گردد، همچون ضرورتی بی‌دلیل به اندرون رسوخ می‌کند و گوشته را با دانسته‌هایی که قطعی فرض می‌شوند، و هسته را با پیش‌فرضهایی قطعیت یافته آلوده می‌کنند. این آسیب، یعنی گندیدن هلوی خرد از درون، یا کپک زدنش از سوی پوسته، رایج‌ترین بیماری این میوه‌ی ممنوعه است.

 

 

ادامه مطلب: راز اعظم

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب