گفتار دوم: ظهور مفهوم سیاسی آزادی در ایران غربی
وقتی از «آزادی» و تبارشناسی تاریخیاش سخن به میان میآید، بحثِ ریشه داشتناش در این یا آن تمدن هم مطرح میگردد. بحثی که گویی آغاز ناشده پایان یافته و به نتیجهای تثبیت شده اما محک ناخورده انجامیده است. پیشفرض همهی کسانی که دربارهی آزادی مینویسند آن است که این مفهومی است که در یونان باستان (در برابر مهاجمان پارسی) پدید آمده، در حقوق رومی مورد توجه بوده، و بعد از وقفهای هزار ساله که به خاطر سیطرهی عقاید شرقی (مسیحیت) بروز کرده، باز در عصر نوزایی و دوران مدرن در زادگاه اصلیاش (اروپا) رونق گرفته است.
با این حال چنین تصویری از تبارنامهی آزادی جای چون و چرا دارد. چنین برداشتی نه با شواهد و دادههای تاریخی تایید میشود و نه در گذر تاریخ پیشامدرن نشانی از رواجش نزد اندیشمندان (حتا در اروپا) میتوان یافت. این انگارهی مرسوم و بدیهی انگاشته شده دربارهی خاستگاه جغرافیایی و تاریخی آزادی به شکلی شگفتانگیز دیرآیند و محلی است. یعنی ایدهای بوده که به ویژه طی سه قرن گذشته در میان گروهی از نظریهپردازان اروپایی باب بوده، که در ضمن اغلبشان مدافعان استعمار هم بودهاند و از این مضمون برای توجیه استیلا بر سرزمینهای دیگر و غارت منابعشان استفاده میکردهاند.
اگر به مفهوم آزادی و تبارنامهاش قدری جدی و با هدف کشف حقیقت بنگریم، پرسشی کلیدی پیش میآید و آن هم اینکه این مفهوم برای نخستین بار در کدام حوزهی تمدنی و در کدام زبان و فرهنگ صورتبندی شد و با واژهای ویژه برچسب خورد و دلالتی سیاسی و محوری پیدا کرد؟ یعنی اولین بار کی و کجا کلمهی آزادی را نوشتند؟ و که نوشت؟ و چرا نوشت؟ و منظورش چه بود؟
پاسخگویی به این پرسش به معنای کاوش در تاریخ ظهور مفهوم آزادی و زمانگذاریِ ظهورش در زبانهای گوناگون است، و همچنین وارسی دلالتهای اخلاقی و سیاسیاش و سیر تکامل آن در تمدنهای گوناگون. چنین کاوشی در اولین گام نظر را به دادههای مهمی جلب میکند که به شکلی نامنتظره به کلی در پژوهشهای مربوط به تاریخ آزادی نادیده انگاشته شدهاند.
دو تا از این دادهها به ویژه ناقض افسانهی «خاستگاه اروپایی آزادی» هستند. نخست آنکه نخستین ثبت نوشتاریِ مفهوم آزادی به حوزهی تمدن ایرانی تعلق دارد و به متنی سومری مربوط میشود که در میانهی قرن دهم تاریخی (ق ۲۴ پ.م) در دولتشهر لاگاش در جنوب میانرودان نوشته شده است. نویسندهی این کتیبه شاهی است به اسم اوروکاگینَه که در حدود سال ۱۰۵۰ (۲۳۵۰ پ.م) بر شهر لاگاش فرمان میرانده و در کتیبهای ماجرای بازپس گرفتن تاج و تخت خود را از کاهنی غاصب شرح میدهد و در پایان اشاره میکند که پس از به قدرت رسیدن، مردم لاگاش را «آزاد» کرده است.
دومین نکته آنکه کهنترین کلمهای که امروزه در زبانهای زنده و جوامع انسانی برای اشاره به «آزادی» به کار گرفته میشود، همین واژهی «آزادی» در زبان پارسی است. این واژه به همین شکل دست کم از ابتدای دوران اشکانی رواج داشته و دو معنی را حمل میکرده که یکیشان همین رهایی از قید و بند بوده و دیگری نژادگی و نجابت و شرافت. این کلمه در پارسی میانه و پارسی دری هم همین کاربرد را حفظ کرده و هردو معنا را حفظ کرده است. هرچند انگار میان این دو سویه تعادلی برقرار نبوده و معنای رهایی در آن برجستگی بیشتری نسبت به شرافت و نجابت داشته است.
پس کلمهی «آزادی» که امروز در زبان پارسی رواج دارد دست کم دو هزار سال قدمت و کاربرد پیوسته داشته است و این به کلی متمایز است از آنچه که با همین دلالت در زبانهای اروپایی (freedom, liberte,…) میبینیم که دست بالا پانصد سال قدمت دارند. ناگفته نماند که نیاکان یا همتایان این واژگان (libertas لاتین و یونانی) که قدمتی بیشتر دارند، معنای «آزادی» در تعبیر «رهایی از اجبار، خودمختاری، آزادگی» را نداشتهاند و تنها «لغو حالت بردگی، وضعیت حقوقی شهروندان در برابر بردگان» را مشخص میکرده که با مفهوم امروزین آزادی متفاوت است.
این دو داده نشان میدهد که مفهوم آزادی در تبلور زبانیاش هم در محور همزمانی[1] و هم در – زمانی[2] در ایران ریشه دارد. هم کهنترین ثبت آن به حوزهی تمدن ایرانی مربوط میشود و هم دیرینهترین و مستمرترین کاربرد مداماش به زبان پارسی و نیاکانش مربوط میشود. برای به کرسی نشاندن این دو گزاره و ژرفتر نگریستن در شرایط ظهور این مفهوم، نیکوست بر محوری تاریخی پیش برویم و از همین شاه سومری آغاز کنیم که برای نخستین بار مفهوم آزادی را با دلالتی سیاسی به کار گرفته است.
اوروکاگینه شاهی محلی بود که تنها چند سال سلطنت کرد و در جنگی از لوگال زاگِسی حاکم شهر اومَه شکست خورد و قلمروش – دولتشهر لاگاش در جنوب میانرودان – به دست این شاه توسعهطلب اشغال شد و غارت گشت. این رخدادها درست پیش از ظهور شروکین بزرگ رخ داد که بنیانگذار پادشاهی اکد است و اولین دولت پادشاهی ایران را در میانرودان تاسیس کرد. متون اندکی از اوروکاگینه باقی مانده، اما نقل قولهای فراوانی از قوانین و گفتارهایش در نوشتارهای دیرآیندتر سومری باقی مانده که نشان میدهد همچون شاهی محبوب و خردمند شناخته میشده است. قوانین مورد نظرمان نیز با واسطهی همین سنت نوشتاری به دست ما رسیده است.
نبشتهی اوروکاگینه
نبشتهی اوروکاگینه
نبشتهی مهمی که اوروکاگینه در آن از آزادی سخن میگوید، مخروطی سفالی است که دورادور آن با خط میخی سومری شرح قوانین و اصلاحات سیاسیاش ثبت شده است. اوروکاگینه کارهایی که در زمینهی قانونگذاری انجام داده را شرح میدهد و در آن بین به «آزادی» هم اشاره میکند. این در ضمن کهنترین سند جهان است که در آن به مفاهیم مربوط به اصلاحات سیاسی اشاره شده.[3] از اینرو مفهوم آزادی در آن کاملا معنایی سیاسی دارد و به اموری لاهوتی و اساطیری مربوط نمیشود. این متن پس از چیرگی بر کاهنی به نام لوگالآندا نوشته شده و بازسازی قوانین و اعادهی آزادی به مردم را در آن شرح میدهد. در این متن میخوانیم[4] که «او [اوروکاگینه] آزادی را برقرار کرد، دیگر زن بیوه و کودک یتیم زیرسلطهی توانگران قرار نداشتند. اوروکاگینه به خاطر آنها بود که با نینگیرسو [خدای بزرگ شهر لاگاش] عهد بست».[5]
بدیهی است که نباید سادهلوحانه گفتار اوروکاگینه را به حقوق بشر در معنای مدرناش مربوط دانست یا در بافت هنجارهای فرهنگی امروزین به معنایش اندیشید. با این حال دادههایی که دربارهی دولتشهرهای ایرانی آن دوران در دست داریم فراوان و گسترده هستند و میتوان بر آن مبنا منظور او از کلمهی آزادی را دریافت. به همین ترتیب میتوان دریافت که اصلاحات سیاسیاش که با این کلمه پیوند داشته، چه ماهیتی داشته است. او بر مبنای این نبشته تدوینکنندهی کهنترین قوانین برای حمایت از فرودستان و تهیدستان بوده است. اما دامنهای از قوانین دیگر را هم ثبت و تحکیم کرده است. مثلا یکی از کهنترین اسناد تاریخی دربارهی قوانین کیفر زنان زناکار را نیز او نوشته است.
روی هم رفته میتوان گفت اوروکاگینه پس از چیرگی بر کاهنی غاصب اصلاحاتی سیاسی انجام داده که بخشی از آن به رهایی فرودستان از ستم و فشار نهادی مربوط میشده و آزادی نام گرفته، و بخشی دیگر احیای قوانین قدیمی دولتشهر لاگاش بوده است. یعنی قوانین او علاوه بر آن که دست کاهنان و زمینداران را از حقوق تهیدستان و مردم عادی کوتاه میکرده، قواعد مردسالارانهی سفت و سختی را در خانواده برقرار میساخته و برای زنان (و نه مردان) زناکار مجازاتهای سختی مثل سنگسار کردن و خرد کردن آرواره با آجر را مجاز میشمرده است.[6] در ضمن همین سند نشان میدهد که گویا نهادی برای حمایت از زنان بیوه و تهیدست هم شکل گرفته و زنان فروپایه را از درازدستی مردان والامرتبه ایمن میساخته است. خلاصه که اوروکاگینه شخصیتی پیچیده بوده و نوآوریهای حقوقیاش هم چندسویه و لایه لایه بوده است.
اما آنچه در این متن موضوع بحث ماست، مفهوم آزادی است.
در این متن به کلمهای به خط میخی سومری برمیخوریم که «آماگی» یا «آمارگی» خوانده میشده و دقیقا همان معنای «آزادی» را میرساند:
این اولین ثبت مفهوم آزادی در همهي زبانهای شناخته شده است.[7] این کلمه در متن به طور خاص دربارهی فرودستانی (مثل بیوهزنان و یتیمان) آمده که زیر یوغ ستم توانگران قرار داشتهاند. با آن همه طنینی از یک فرمان عفو عمومی نیز از آن دریافت میشود. یعنی اوروکاگینه میگوید همهی مردم لاگاش از جمله فرودستان را از قید دیونی که داشتهاند آزاد کرده است. یعنی در اینجا آزادی دقیقا در معنای نهادی – سیاسی و اقتصادیاش- به کار گرفته شده است.
برخی از پژوهشگران از جمله لمبرت میگویند که کلمهی «آماگی/ آمارگی» تنها بخشودگی مالیاتی را نشان میدهد و به جملات قبل و بعد خود ارجاع میدهد و کل اصلاحات سیاسی و اقتصادی اوروکاگینه را شامل نمیشود. اما برخی دیگر نشان دادهاند که این واژه به کل این اصلاحات و نوسازی نظام حقوقی اشاره میکند.[8] از دید من هم اشارهی درپیوسته بدان همین برداشت اخیر را تایید میکند، چون میگوید اوروکاگینه به این خاطر با خدای بزرگ لاگاش عهد بست. یعنی شاه میگوید که حاکم غاصب پیشین مردم را به وضعیتی نزدیک به بردگی فرو کاسته بود و او ایشان را از این حالت رهانده و آزاد کرده است.
دربارهی مفهوم سومری آزادی دو نکتهی بسیار مهم در کار است که پیوستگی شگفتانگیز این مفهوم در تمدن ایرانی را نشان میدهد. نخست آنکه این کلمه از نظر تبارنامه و بافت معنایی با «آزادی» همریخت است. «آما» در سومری یعنی مادر و پسوند «گی» بازگشت و روی آوردن را نشان میدهد و بنابراین «آمارگی» ( ) و شکل کوتاه شدهاش «آماگی» ( ) به لحاظ لغوی یعنی «به سمت مادر بازگشتن» یا «به وضعیت مادرزاد بازگشت کردن». دربارهی معنای این کلمه و برابریاش با آزادی تردیدی وجود ندارد. پس از اینجا معلوم میشود که سومریان باستان (برخلاف یونانیان و رومیان در سه هزاره بعدتر) وضعیت سرشتی ذات انسانی را آزادی میدانستند.
مهم آنجاست که در زبانهای آریایی هم کلمهی «آزاد» از ریشهی «زاد/ زای» به معنای زاییدن میآید و دقیقا همین وضعیت مادرزاد آزادانه را نشان میدهد. یعنی کلمهی آزادی که طی سه هزار سال گذشته در زبانهای اوستایی و پارسی باستان و پارتی و پهلوی و پارسی دری تداوم داشته، از نظر معنا و حتا ساخت ارجاعی ادامهی مستقیم «آماگی» سومری است که قدمتش به پنج هزاره پیش باز میگردد.
این را باید در نظر داشت که اوروکاگینه صریحترین و مشهورترین کارکرد کهن کلمهی آزادی را به دست داده است. با این همه لمبرت به تازگی نشان داده که این کلمه در متون سومری کهنتر از وی نیز در همین معنا کاربرد داشتهاند. به طور خاص، یکی از شاهان همین شهر لاگاش که انتمنا نام داشته و نزدیک به پنجاه سال پیش از اوروکاگینه (یعنی در حدود سال ۱۰۰۰ تاریخی (۲۴۰۰ پ.م) حکومت میکرده، در کتیبهای از آزادی دادن به مردم شهرهای اوروک و بدتیبیره و لارسا یاد میکند که در آن زمان تابع لاگاش محسوب میشدند. بنا به ترجمهی لمبرت، انتمنا می گوید که «فرزند را به مادر بازپس داده و مادر را به فرزند بازپس داده» و پس از آن کلمهی آزادی (آمارگی/ آماگی) را آورده، که گفتیم معنای لغویاش «بازگشت به سوی مادر» بوده و در این بافت قدیمیتر همچنان نمایان است.[9]
دومین نکته آن که کلمهي «آمارگی» مفهوم رهایی از قید و بندهای نهادی را نشان میداده است. اوروکاگینه در نوشتارش از این کلمه برای توصیف وضعیتی بهره جسته که خود برقرار کرده و آن عبارت بوده از کوتاه کردن دست تعدی معبد به اموال مردم و طلب کار اجباری از اهالی شهر. همین کلمهی «آمارگی» در دوران سلسلهی اور سوم (حدود سال ۱۳۰۰ / ۲۰۸۰ پ.م) در معنای «آزاد کردن برده» کاربرد داشته و کمی پیشتر در دوران اکدیها با کلمهی «اَندوراروم» و گاهی «میشاروم» برابر گرفته میشود که به همین ترتیب آزادی و رهایی معنی میدهد و در متون حقوقی نشان میدهد که کسی از قید تعهدی حقوقی یا وضع بردگی رها شده است. این کلمه را با همان نشانهی میخی «آمارگی» مینوشتهاند و بنابراین در مترادف بودنشان تردیدی در کار نیست.
کلمهی اندوراروم هم قدمتی چشمگیر دارد و از عصر اِنتِمِنا (سال ۱۰۰۰/ ۲۴۰۰ پ.م) تا عصر اسرحدون آشوری (قرن بیست و هفتم/ ق ۷ پ.م) با همین معنی رواج داشته است. مشتقهای مهم آن در زبانهای باستانی ایرانی عبارتند از (دَرارو: آزادی) اکدی آشوری و (دِرُور: آزادی، گنجشک) عبری. این واژگان از ریشهی سامی «*درر» برخاستهاند که با «دَرّ» عربی قدیم به معنای «پرسه زدن و آزادانه و بی قید حرکت کردن» همریشه است[10] و چه بسا با ریشهی سامی «طَرّ» به معنای «بریدن بند و گشودن گره و رها شدن» نیز یکی باشد، که از این یکی کلمهی «طرار» را در پارسی دری داریم به معنای راهزن و جیببر و کسی که با بریدن بند جیب افراد پولشان را میرباید.
در متون اکدی پیشوند «اَن-» که با بن «دورر» پیوند خورده، معنای آزاد شدن را به آن بخشیده و به همین خاطر در منابع بابلی و آشوری این کلیدواژهای حقوقی است که آزاد شدن برده را میرساند. در دوران احیای فرهنگ سومری که به سلسلهی اور سوم مربوط میشود، کلمهی آمارگی برای اشاره به آزاد شدن بردگان به کار گرفته میشده و این عبارت اکدی هم دقیقا همان را میرساند. مثلا در بندهای ۱۱۷، ۱۷۱ و ۲۸۰ از قانوننامهی حمورابی در آنجا که به حقوق بردگان و شیوهی آزاد شدنشان اشاره شده، از همین عبارت اندوراروم استفاده شده است. این مفهوم در آن بافت متنی تقریبا همتاست با دادن سند آزادی به غلامان که رسمی است مربوط به قرون اسلامی و جامی در «هفتاورنگ» بدان اشاره کرده و آن سند را «آزادنامه» نامیده است:
«بندگان را ز بند کرد آزاد ساخت ز آزادنامههاشان شاد»[11]
با این همه انگار که از همان ابتدای کار مفهومی عامتر از آزادی – خارج از بافت رابطهی ارباب و برده- نیز در این کلیدواژهها جاری باشد. چنانکه در قانوننامهی لیپیت عشتر میخوانیم که: «در آن هنگام من چنین حکم کردم به… آزادی [آمارگیبی خِبیدیب] دختران و پسران نیپور، دختران و پسران اور، دختران و پسران ایسین، دختران و پسران سومر و اکد، … که به یوغ بردگی کشیده شده بودند».[12]
در این جمله پیوند میان آزادی (آمارگی) و بردگی (نامعَراد) نمایان است، اما چنین مینماید که مفهوم بردگی به صورت استعاری به کار گرفته شده باشد، چون هرگز کل مردم سومر و اکد برده نشده بودند که بخواهند آزاد شوند. بر همین مبنا مفهوم آزادی نیز قاعدتا معنایی گستردهتر از دلالت حقوقی ویژهاش دربارهی وضعیت بردگی را حمل میکرده و رهایی از قید و زحمت نهادهای قدرت را به طور کلی نشان میداده است. همین معنای عام را در کتیبهای از دوران پادشاهی شمشوایلونا در بابل میبینیم، در آنجا که در سالنامهاش دومین سال حکومتش را «سالی که او آزادی سومر و اکد را بر پای داشت» خوانده شده است.
با تحلیل کاربرد عبارت «آندوراروم» در متون اکدی دیرآیندتری که در اواخر دومین هزارهی تاریخی (نیمهی نخست هزارهی دوم پ.م) نوشته شدهاند، روشن میشود که این کلمه به تدریج معنایی گستردهتر از فراغت از بردگی یا رهایی از بدهی مالی را به خود گرفته و برچسبی بوده که از سویی فرمانهای شاهانه برای بخشودگی مالیاتی را نشان میداده (آزادی از دِینِ خراج) و یا به فسخ قراردادهای مربوط به زمین مربوط میشده است (آزادی از قرارداد خرید و فروش).[13]
مثلا در کتیبهی اسرحدون شاه مقتدر آشوری چنین میخوانیم: «نیت من آن بود که وضعیت «شوبارو»ی آنها را از پیش بهتر سازم، پس الواح آزادیشان را از نو نوشتم. آنان را بیش از پیش بزرگ، مهم، والا و سرافراز ساختم. آنان را از وظایفی که برای غله، خراج، بیگاری، بندرگاه و جادههای سرزمینم داشتند آزاد کردم، و آزادیشان را مستقر ساختم».[14] در زبانهای دیگر رایج در قلمرو میانرودان نیز برابرنهادهایی برای این کلمات میبینیم و روشن است که مفهوم آزادی کارکرد روشنی در بستر حقوقی و سیاسی داشته است. چنانکه در کتیبههای شهر نوزی تعبیر «شودوتوم» را به عنوان مترادفی روشن برای آنادوراروم میبینیم که به همین معنای بسط یافتهی آزادی اشاره میکند.[15]
به این شکل روشن است که مفهوم آزادی در کهنترین اسناد یافت شده در ایران زمین که به سومر و اکد باستان باز میگردد به شکلی شفاف و صریح در بافتی سیاسی و اجتماعی حضور داشته است. هرچند در این دوران هنوز مفهوم انسان خودمختار و ارادهی آزاد انسانی صورتبندی و تدوین نشده بود. یعنی از میان دو معنای آزادی، تنها معنای منفی را در این دلالتها میبینیم و این دقیقا همان سویهی سیاسی و حقوقی است که مورخان اروپایی و نگرش شرقشناسانه معتقد است در ایران زمین وجود نداشته است.
این مفهوم در زبانهای سومری و اکدی در قالب دو کلمهی آمارگی و آندوراروم صورتبندی میشده است. هردوی این واژگان پس از شکلگیری کشور ایران متحد و ظهور دولت هخامنشی همچنان باقی میمانند، اما جالب است که دستخوش تحولی مفهومی میشوند و این تا حدودی به منسوخ شدن تدریجی الگوهای بردهداری مربوط میشود، که به دلایلی بومشناسانه از ابتدای کار هم در ایران زمین ریشهدار و گسترده نبوده است.
- synchronic ↑
- anachronic ↑
- Foster, 1995: 169. ↑
- برای خواندن اصل متن بنگرید به: http://sumerianshakespeare.com/70701/79201.html ↑
- Bauer, 2007: 92-93. ↑
- French, 2008: 100. ↑
- Kramer, 1963: 79. ↑
- Lemche, 2013: 73-74. ↑
- Lemche, 2013: 74-75. ↑
- Lemche, 2013: 72-73. ↑
- جامی، هفت اورنگ، ۱۳۷۸، سلسلهالذهب دفتر ۳؛ ۴۱. ↑
- Lemche, 2013: 75. ↑
- Lemche, 2013: 75-76. ↑
- Lemche, 2013: 79. ↑
- Lemche, 2013: 77. ↑
ادامه مطلب: گفتار سوم: ظهور مفهوم فلسفی آزادی در ایران شرقی
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب