پيوستها
متغيرهاى جامعهشناسى زيستى براى تعيين درجهى پيچيدگى يك فرهنگ
پيچيدگى فرهنگ را مىتوان بر مبناى مجموعهاى از متغيرهاى جامعهشناختى تعريف كرد، كه به طور مستقيم بر پيچيدگى شبكهى منشها اثر مىگذارند. از آنجا كه نظریهی منشها امكان تعميم يافتن به جوامع غيرانسانى را هم دارد، در اينجا متغيرهاى اصلى را در سطحى عمومى و فرا انسانى تعريف مىكنيم. اين متغيرها عبارتند از:
الف) پيچيدگى رفتار؛ كه خود تابعى است از اطلاعات ژنومى جانور و پيچيدگى دستگاه عصبى وى. پيچيدهترين دستگاه عصبى و ساخت ژنومى شناختهشده در جانوران، به انسان و نخستىهاى خويشاوندش مربوط مىشود. چنين مىنمايد كه در يك رده پايينتر از انسان، پستانداران دريازى مانند دلفين قرار گرفته باشند. جوامع حشرهاى به دليل ساخت تكاملى خاصشان و تخصصيافتگي کالبدشناختیشان براى بر عهده گرفتن نقشهاى اجتماعى متمایز در جایگاهی متفاوت با پستانداران قرار مىگيرند.
ب) اندازهى جمعيت سازندهى جامعه؛ يعنى تعدادى از جانداران كه در يك سيستم اجتماعى به تبادل منش مشغول هستند. باز هم بزرگترين جوامع شناختهشده به انسان تعلق دارد و با فاصلهى كمى بعد از انسان، جوامع مورچهاى و بعد از آنها موريانگان قرار گرفتهاند. پستاندارانِ ديگر از نظر بزرگى جامعه و تراكم جمعيت بسيار عقبتر از حشرات اجتماعى هستند.
پ) تنوع جمعيتشناختى جامعه؛ كه عبارت است از دامنهى تنوع ژنومى موجوداتى كه در آن جامعه در كنار هم زندگى مىكنند. در جهان جانوران مورچگان، موريانگان و زنبوران به ترتيب بالاترين جايگاهها را از اين نظر اشغال كردهاند. خودِ جوامع مورچهاى از دوازدههزار گونه و بيشمار نژاد مورچه تشكيل يافته است، كه معمولاً با هم اندركنش متقابل هم دارند. تنها شمار حشرات مورچهدوست[1]، که به صورت انگل یا همزیست با مورچگان زندگی میکنند، به پنج هزار گونه بالغ میشود. اين در حالى است كه هنوز انبوه گونههاى تكياختهاى، آغازى، گياه و قارچى را كه براى زندگى در جوامع مورچگان تخصص يافتهاند، در شمار نياوردهايم.
به اين ترتيب، جوامع مورچهاى به شكلى قاطع پيچيدهترين جوامع را از نظر ساختار ژنومى تشكيل مىدهند. جوامع موريانهاى با تنوع گونهاى كمتر (در حدود سه هزار گونه) و تعداد كمترى از گونههاى همزيست، در مرتبهى بعدى قرار مىگيرد و زنبوران با پيچيدگى مشابهى كمى پايينتر از موريانهها جاى مىگيرند. جوامع انسانى از اين نظر چهارمين نوع جامعهى پيچيده بر زمين است. تعداد كل گونههاى اهلى در تاريخِ كل جوامع انسانى از مرتبهى چند صد گونه است، و اين در صورتى است گياهان زراعى و باكتريهاى توليدكنندهى ماست و پنير را هم در نظر بگيريم.
ت) درجهى تقسيم كار؛ يعنى ميزان تخصصيافتگي اعضاى جامعه براى انجام كاركردهاى خاصِ جامعه. از اين نظر هم حشرات اجتماعى به دليل تغييرات كالبدشناختىِ بدنشان، بيشترين تخصصيافتگي را نسبت به وظيفهشان از خود نشان مىدهند. در اين جانوران منشهاى مربوط به يك نقش اجتماعى – مثلاً پرستارى از نوزادان – بر مبناى زيرساختى از اطلاعات زيستشناختى استوار مىگردد و بنابراين فضاى حالتى تنگ و محدود و تخطىناپذير را تشكيل مىدهد. جوامع انسانى با وجود تعداد زياد نقشهايى كه پس از عصر اطلاعات شاهدش هستيم، همچنان نقشهاى اجتماعى را از مجراى غيرقابل اطمينانِ اجتماعى كردن و انتقال اكتسابى منشها در ميان اعضايش توزيع مىكند.
ث) درجهى مهمانپذيرى؛ يعنى امكان تبادل منش با جوامع همسايه. اين توانايى در جوامع انسانى به شكلى بسيار پيشرفته و با درجات آزادى بالا ديده مىشود. در جوامع كوچكى كه از نخستىهاى ديگر تشكيل شدهاند، قاعده بر طرد مهمان و خوددارى از اندركنش با اوست. در جوامع حشرهاى طيفى وسيع وجود دارد كه از طرد كامل جوامع همسايه شروع مىشود و تا فدراسيونهاى غولآساى مورچههاىFormica yessensi ادامه مىيابد. اين مورچه در جزيرهى هوكايدوى ژاپن زندگى مىكند و كلنىاش اتحاديهى بزرگى است كه از 08/1 ميليون ملكه، 306 ميليون كارگر و 45 هزار لانهى بزرگ تشكيل شده است و در مساحتى بالغ بر 7/2 كيلومتر مربع گسترده شده است.
ج) زمان سرانهى صرفشده براى تبادل منش در جامعه؛ اين بخشى از وقتِ بيدارىِ اعضاى جامعه است كه صرف كنش متقابل نمادين و انتقال منش مىگردد. اگر خواندن و نوشتن و گفتگوى درونى را هم به عنوان نوعى كنش متقابل نمادينِ انتزاعى به رسميت بشناسيم، جوامع انسانى يكى از بالاترين زمان سرانه را در جهان جانوران به خود اختصاص مىدهند. با وجود اين، اين زمان آنقدرها هم كه فكر مىكنيم با بقيهى جانوران تفاوت ندارد. نخستىِ منزوىاى مانندLemur catta تنها 20 درصد اوقات خود را صرف تبادل معنا با همنوعانش مىكند، اما اين مقدار براى ميمون ماكاك (Macaca muscata) به 90-80 درصد اوقات بيدارى جانور بالغ مىشود. در مورد حشرات اجتماعى به دليل ماهيت متفاوت تبادل منش – كه از مجراى كدهاى بويايى صورت مىگيرد – نمىتوان تخمين دقيقى به دست داد. اگر تنها در معرضِ پيام بودن و ترشح فرومون را همتاى تبادل منش بگيريم، كل زمان بيدارى اين حشرات به تبادل پيام مىگذرد!
-
Myrmecophil ↑
ادامه مطلب: پيوستها: دربارهی جفتهای متضاد معنايی
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب