بخش دوم: قدرت
گفتار نخست: تعریف قدرت
قدرت واحد متغیر پایه، در لایهی اجتماعی و درون نهاد است و معنایی متفاوت از توان یا نیرو یا قابلیتهای فردی دیگر دارد. از لحظهای که نهاد یا همان سیستم پایهی اجتماعی شکل گرفت، متغیری مرکزی به نام قدرت در درون آن زاده میشود که بیشینه کردن آن به همهی رفتارهای سیستم جهت میدهد. انسان واحد برسازندهی نهاد است و در همهی نهادها از خانواده، قبیله تا شهر و کشور، سلسلهمراتب قدرت وجود دارد.
اما زایش قدرت در بستر نهاد اجتماعی به چه معنی است؟
یکی از اصول قطعی در تشکیل نهادهای اجتماعی، حضور سه نفر یا بیشتر در آن است. برای نمونه در داستان «رابینسون کروزوئه»، حضور این فرد در جزیره با وجود داشتن توانایی و نیروی فردی، تا زمانی که تنهاست قدرت اجتماعی ایجاد نمیکند. اما آیا پیدا کردن جمعه و ارتباط برقرار کردن با او چنین قدرتی شکل گرفته است؟
نکتهی جالب دربارهی این داستان، زمان انتشار آن است. دانیل دفو این اثر را در سال ۱۷۱۹ میلادی و همزمان با اوج استعمار اروپا و کشتار و به بردگی گرفته شدن آفریقاییها و سرخپوستان منتشر کرد. این تقارن زمانی افشاگرنحوهی تفکر اروپاییان در آن دوران است. رابینسون در جزیرهای که اهل آن نیست، تنهاست و به جز بقایای کشتی غرق شده ابزار و امکانات دیگری ندارد. اما به محض برخورد با جمعه که اهل همان جزیره است، رابطهی ارباب و خدمتکار بینشان شکل میگیرد. این شکل از رابطه بر پیشفرضی بنا میشود که در آن به طور کلی سیاهپوستان برده و سفیدپوستان سرورند. در صورتی که منطقی به نظر میرسد اگر سفیدپوستی در جزیرهی سیاهپوستان قرار بگیرد، به دلیل آشنایی فرد سیاه با محیط و شیوهی ادامهی زندگی در جزیره، او باید در جایگاه سرور قرار بگیرد. نکتهی جالب دیگر این که در این داستان فرد سیاهپوست هیچ اسمی ندارد و به محض برخورد با میهمان سفیدپوست، صاحب نام جمعه میشود.
جدا از این خطاهای برخاسته از نگاه استعماری، دفو دربارهی چگونگی شکلگیری ساختار قدرت نیز اشتباه میکند.
یعنی فرض را بر این میگذارد که با حضور دو نفر در کنار هم سلسلهمراتب ارباب و برده امکان ظهور خواهد یافت.
چنین خطایی را هگل نیز در کتاب «پدیدارشناسی روح» مرتکب میشود. مفهوم مشهوری که در آن، هنگام برخورد «تز» و «آنتی تز» یکی خدایگان و دیگری برده خواهد شد.
پیشفرض تبدیل دو نیرو در مواجهه با یکدیگر به برده و سرور خطایی بزرگ در تعریف کلیدواژهی قدرت است.
شرایطی که در آن یکی تابع دیگری میشود زمانی رخ میدهد که نفر سومی وجود داشته باشد. علت این امر امکان اتحاد دو نفر با یکدیگر بر علیه نفر سوم است که زمینهی پدید آمدن قدرت را فراهم میکند. این اتحاد امری لغزان و موقتی است و ممکن در هر لحظه به نفع یکی از اعضای گروه تغییر کند. بنابراین رابطهی سه نفره آغازگر نیرو و پویایی اجتماعی است.
در رابطهی دو نفره، ارتباط افراد خطی، مستقیم و بر اساس دوست و دشمنی است اما در کوچکترین نهادهای اجتماعی مثل خانواده نیز، پویایی قدرت وجود دارد و سئوال معروف والدین از فرزندانشان که «کدام مان را بیشتر دوست داری؟» نشاندهندهی آرایش و جبههبندی نیروها در سیستم اجتماعی است.
دربارهی تعریف خانواده اشتباه رایجی وجود دارد که بهتر است اصلاح شود و آن نادیده گرفتن افراد جدا از بافتی است که در آن زندگی میکنند. معمولاً رابطهی همسرانی را که صاحب فرزند نیستند، رابطهی دو نفره به حساب میآورند در صورتی که رابطهی دو نفره بسیار کمیاب است و روابط زناشویی باید در بستر ارتباطات فامیلی در نظر گرفته شود.
بر این اساس قدرت از لحظهای شکل میگیرد که دستهبندی افراد ممکن میشود. بنابراین با حضور یک فرد و یک اراده قدرتی وجود نخواهد داشت، اما وقتی ارادهها رویاروی هم صفآرایی کنند، مناسبات قدرت آغاز میشود. این قاعده بر همهی انواع نهادهای اجتماعی از خانواده گرفته تا شهر، کشور و جهان که به مراتب پیچیدهتر از خانوادهاند حاکم است. به این دلیل که برعکس روابط دو نفره که اساس آن دوستی و دشمنی است و در آن هیچکدام از دو طرف تابع دیگری نمیشود، در روابط اعضای نهادهایی که از سه نفر یا بیشتر تشکیل شدهاند، ارادهی یکی ارادهی دیگری را جلب میکند و برتری هر کدام از افراد بر دیگران امکانپذیر است. آغازگاه قدرت نهاد است و در همهی نهادها به یک شکل عمل میکنند. به عبارت دیگر قواعد و معادلات قدرت حاکم بر تمدنها که بزرگترین واحدهای اجتماعیاند و گاه بیشتر از یک میلیارد نفر جمعیت را شامل میشوند، کاملاً مشابه کوچکترین نهاد اجتماعی، یعنی خانواده است. در ادامه به کمک سرمشق نظری زروان این ادعا سنجش و نتیجهی آزمایشهای مربوط به آن بررسی خواهد شد.
نکته:
کاربرد واژهی قدرت فقط به لایهی اجتماعی اختصاص دارد و برای سنجش نیرو در لایههای دیگر از کلمات دیگری استفاده میشود. برای مثال اگر فردی در لایهی زیستی قوی باشد او را زورمند و اگر در لایهی روانی قدرتمند باشد او را توانمند مینامند. انسان گرانیگاهی است که قدرت در آن جمع میشود اما مرجعیت پدیدآوردن قدرت نهادها هستند.
ادامه مطلب: گفتار دوم: پویایی قدرت
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب