گفتار دوم: پویایی قدرت
شاخص قدرت در بستر نهاد، امکان سنجش و اندازهگیری مییابد. افراد معمولاً در نهادهای گوناگونی عضو هستند و نقشهای متفاوتی در آنها برعهده میگیرند. مثلاً یک مرد ممکن است در نهادهای مختلف پدر، مدیرعامل و دوست و… باشد. برای سنجیدن میزان قدرت افراد ابتدا باید وضعیت عضویت آنان را در نهادهای مختلف مشخص کرد. به عبارت دیگر باید تعیین کرد که فرد، در چه گروههایی با جمعیت سه نفر یا بیشتر، به شکل مرتب و مستقل از کارکردش حضور دارد. مانند خانواده، گروه کوه نوردی، شرکت و…
برای سنجش میزان قدرت هر فرد در نهاد، ابتدا باید ساختار نهاد را تحلیل کرد. برای نمونه در یک خانواده، تعداد اعضای آن و هستهای یا گسترده بودن آن برای سنجش میزان قدرت اعضایش اهمیت دارد. بعد از مشخص شدن ساختار نهادها لازم است روندهای جاری در آن را بررسی کرد. به طور کلی، خانواده پایدارترین نهاد است و دامنهی مشخصی از کارکردها مثل زیستن، تولیدمثل و پرورش فرزندان را برآورده می کند. اگر اعضای خانواده، نهاد دیگری مثل یک شرکت تأسیس کنند، کارکردهای خاص خانواده در نهاد جدید جاری نخواهد بود. همچنین خویشاوندانی که به جنگ میروند اعضای یک قبیله یا ایل هستند، چون کارکرد نهاد خانواده جنگ نیست.
دامنهای از رفتارهای جمعی در خانواده، طیف مشخصی از انتخابها را پیش روی اعضای آن قرار میدهد. و آنچه پویایی قدرت در خانواده را نشان میدهد، تعداد گزینههای پیش رو و تعداد افرادی است که در انتخاب یک گزینه و تصمیمگیری دربارهی آن سهیماند. با مشخص شدن سهم هر شخص در انتخابها و تصمیمگیریها میزان قدرت او را مشخص میشود. تصمیمگیریها اغلب با انتخاب، بین یک جفت گزینه انجام میشوند. یعنی یا کاری انجام میشود یا انجام نمیشود. برای مثال خانوادهای تصمیم میگیرد فرزندش را به کلاس کنکور بفرستد یا نفرستد. تعداد گزینههای پیش روی خانواده معمولاً اندک است. البته دلیل این امر کم بودن گزینهها در واقعیت نیست، بلکه تعداد محدودی از آنها در دیدرس نهاد قرار دارد. مثلاً در هر شهری تعداد زیادی کلاس کنکور وجود دارد، اما اعضای خانواده فقط با تعدادی از آنها آشنا هستند.
بنابراین برای تعیین میزان قدرت فرد، ابتدا باید تصمیمگیرهایی که در آنها مشارکت داشته مشخص کرد و پس از آن سهم او در تحقق این تصمیمها را سنجید.
گاهی همهی اعضاء بر سر انتخاب یک موضوع تفاهم دارند، در این حالت تصمیمگیری به راحتی انجام میشود و قدرت همافزاست. سیستمهای همافزا معمولاً قدرتمندتر هستند. اما آن چه میزان قدرت هر فرد را در نهاد مشخص میکند، تفاوت آراء و نظرهاست.
توجه به این نکته ضروری است که در صورت رویارویی دو نفر با هم، دو دامنهی انتخاب در مقابل هم قرار میگیرد. در صورت متفاوت بودن انتخابهای این دو نفر، دامنهی رفتارشان بر هم منطبق نخواهد بود، اما قدرت شکل نگرفته است. در صورت حضور فرد سوم، دامنهی انتخاب دیگری نیز اضافه خواهد شد که ممکن است با یکی بر علیه دیگری متحد شود. در این حالت قدرت شکل میگیرد و دامنههای رفتاری را بر هم منطبق میکند. در این حالت فرایند انتخاب پیچیدهتر از گذشته و تصمیمگیری، جمعی است. بنابراین افرادنمیتوانند بدون توجه به نظر دیگران و کاملاً به دلخواه خود عمل کنند.
یکی از ملاکهای عضویت در نهاد، عمل به تصمیمهای جمعی است. این امر یکی از نمودهای شکلگیری قدرت در نهاد است که از مجرای آن حقوق، قضاوت و داوری در سطح اجتماعی معنا مییابد.
در شرایط تصمیمگیری سه نفره، افراد همرأی، قدرت بیشتری دارند اما فرد سوم نیز بدون قدرت نیست و در جریان تصمیمگیری تأثیرگذار است. مثلاً نقش فرزند خردسال، در تصمیمگیریها ی خانوادگی بسیار کمرنگ است، اما به هر حال پدر و مادر در هنگام تصمیمگیری او را در نظر میگیرند، بنابراین نقش او اگر چه اندک اما موثر است. همچنین میزان قدرت افراد در طول زمان تغییر میکند. برای مثال، در یک خانواده با بزرگ شدن کودک نقش او در تصمیمگیریها پررنگتر خواهد شد.
به طور کلی پویایی قدرت در نهاد به میزان تأثیرگذاری افراد در تصمیمگیریها وابسته است و قدرتمند یا ضعیف بودن افراد، تابعی از نقش و تأثیر آنها در انتخاب گزینههاست.
برای نمونه شخصی مثل استیو جابز در دنیای امروز مظهر قدرت به شمار میآید. دلیل این قدرتمندی از نظر بسیاری از افراد، تأسیس شرکت بزرگی به نام اپل و نوآوریهای فردی جابز است. اما با بررسی شیوهی کاری او مشخص میشود که استیو جابز از نظر فنی چندان توانایی خاصی نداشته و همهی نوآوریهای شرکت اپل به دست دیگران انجام شده است. این موضوع حتی دربارهی شیوهی تبلیغات این شرکت هم صادق است.
ویژگی بارز استیو جابز روشهای خلاقانهاش در ارائهی محصولات و شیوهی بازاریابی است. امری که در آفرینش بازار رایانههای شخصی تحقق یافت و گسترش پیدا کرد. رمز موفقیت استیو جابز افزایش گزینهها و خلق گزینههای جدید بود. برای مثال رایانهای خانگی ابداع کرد که امکانات متنوعی داشت و به مرور زمان امکانات دیگری نیز به آن افزود. به عبارت دیگر در پیشبینی این که یک محصول چه شکلهایی ممکن است پیدا کند خلاق و ایدهپرداز بود که همان توانایی افزایش گزینههاست. با این حال در انتخاب گزینهها قدرتمند نبود و خودرأیی در تصمیمگیری باعث شد بارها از محل کارش اخراج شود. او بر خلاف بیل گیتس توانایی رسیدن به اجماع با دیگران را نداشت و به خاطر ایجاد و به کرسی نشاندن گزینههای جدید حتی به زور متوسل میشد.
بنابراین فرد قدرتمند در فرایندهایی با روشن کردن راههای رسیدن به هدف، گزینههای پیش رو را شفاف میکند یا گزینههای جدیدی خلق میکند و آنها را به کرسی مینشاند. در این فرایندها علاوه بر تبیین یا خلق گزینهها، نقشها هم معرفی و تعریف میشوند و هر یک از افراد بر اساس نقشی که برعهده میگیرد به تحقق گزینهها کمک میکند.
با این حال اگر فردی تعداد زیادی گزینه پیشنهاد کند ولی در تحقق آنها سهمی نداشته باشد در قدرت نیز سهیم نخواهد بود. پس علاوه بر ایدهپردازی، اراده و عمل فرد برای تحقق یک گزینه، شرط اساسی کسب قدرت است. برای نمونه پدرخواندههای دستههای مافیایی با این که کار عملیاتی خاصی انجام نمیدهند، فقط به دلیل قدرتشان، همواره رأی نهایی را صادر میکنند و تصمیم نهایی را میگیرند.
با این شیوه میتوان پویایی قدرت در نهاد و میزان قدرت هر یک از اعضای نهاد را ارزیابی کرد. در ادامه نحوهی اندازهگیری، افزایش و نمایش قدرت به کمک تمرینهای کاربردی تشریح خواهد شد.
پیشنهاد:
اگر خود را قدرتمند می دانید، آن را بدون تواضع بیان کنید.
تمرین:
قدرت سازمان هایی را که در آن عضو هستید بسنجید و مشخص کنید چه سهمی از این قدرت به شما تعلق دارد. این کار را در بازه های زمانی مشخص، مثلاً هر ماه یک بار، انجام دهید.
تذکر:
حتماً تمرینها را مکتوب کنید. چون اگر آنها را به ذهن بسپرید، بعد از مدتی فراموش میکنید. در ضمن با نوشتن تمرینها میتوانید میزان افزایش قدرتتان را به شکل تدریجی مشاهده کنید.
ادامه مطلب: گفتار سوم: دلالت های بیرونی قدرت
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب