جمع بندی: قدرت امروزین من ایرانی
به نظر می رسد برای منِ ایرانی در فرایندهای دستیابی به قدرت مشکلی وجود دارد و آن ایجاد موانع از طرف قدرت های دیگر موجود در جهان، در مسیر قدرتمندتر شدن آن است. امروز برنامه ی جهانی در ادامهی تجزیه ی ایران پیش میرود، همانطور که در قرنهای اخیر چنین هدفی، برنامهریزی و تداوم داشته است و کشورهایی که اکنون با هم می جنگند، قرن ها در صلح زیرمجموعهی یک حوزه ی تمدن و حتی یک کشور واحد بوده اند. این واقعیتی است که درباره ی قدرت وجود دارد اما ممکن است به صورت تئوری توطئه تفسیر شود.
امروزه در جهان،کانون های قدرتی وجود دارد که برای دستیابی به منافعی برنامه ریزی و آن برنامه ها را دنبال می کنند. مثلاً برنامه ی اسراییل از بین بردن ارتش های عربی همسایه اش است به همین دلیل فرآیندی مانند جنگ های صلیبی را در پیش گرفته است. به این ترتیب که مبارزان از اروپا به این سرزمین ها سرازیر می شوند و نیروی جدیدی شکل می گیرد که خلافت اسلامی تشکیل می دهد و با همه بجز اسرائیل می جنگند. بنابراین اسرائیل موفق می شود ارتش های پیرامونش را مشغول و ضعیف کند. این برنامه به نفع جریان های زیادی در جهان امروز است.
مثلاً امریکایی ثروتمندی که دلال آثار باستانی است و چشم طمع به موزه های سوریه و عراق دوخته است، بعد از آ ن که داعش بخشی از آثار هنری موزه موصل را ویران می کند، آنچه باقی می ماند را با قیمتی بسیار ارزان می خرد. جریان دیگری که از ماجرای داعش سود می برد، تفکری است که معتقد است در گذشته خاورمیانه ی بزرگی با مرکزیت اسراییل وجود داشته، اما باستان شناسان سوری به کمک پژوهش های شان این ایده را رد کردهاند، بنابراین داعش باستان شناسان و مورخان سوری را به صورت هدفمند می کشد. پس، این برنامه ها وجود دارد و تا حدودی نیز موفق عمل میکند، اما خوشبختانه همه ی تصمیمات را یک جریان نمی گیرد، بلکه کانون های قدرت مختلفی در جهان وجود دارد که هر کدام منافعی دارند و آن را دنبال می کنند. از طرف دیگر ایرانیان در مواجهه با این قدرت غالب که ساخته و پرداخته ی مدرنیته است، به دو دلیل قادر به مقابله هستند.
دلیل اول این که یک قدرت بزرگ وجود ندارد بلکه کانون های قدرت مختلفی وجود دارد که در مواقعی تضاد منافعی در میان شان به وجود می آید و دلیل دوم هم این است که ساختار مدرنیته بلاهتی ذاتی دارد که بر اساس سود کوتاه مدت برنامهریزی شده و چون در آن بازی برنده ــ بازنده نهادینه شده است، این امکان وجود دارد که ناگهان متحدی به سمت دشمنی متمایل شود و یا به راحتی میان دشمنان منازعه در بگیرد همانطور که در نهایت داعش نیز موفق نشد و قبل از تصرف همهی منطقه چنددستگی هایی در آن رخ داد و با هم پیمانانش درگیر شد.
پس، وقتی به پدیدهها در افق تاریخ نگاه می کنیم، میبینیم که سپهر قدرت جهانی بسیار شلوغ تر و پیش بینی ناپذیرتر از آن چیزی است که به نظر می رسد. «تئوری توطئه وجود ندارد» به این معنی نیست که توطئه وجود ندارد، بلکه به تعبیری تئوری های توطئه وجود دارد. البته شاید بهتر است به جای توطئه آن را برنامه بنامیم و ما هم برای قدرتمندتر شدن برنامه داشته باشیم.
من معتقدم بالاخره در حوزه تمدنی ایرانی چنین برنامهریزیای صورت خواهد گرفت. ایران زمین دشوارترین بخش این ماجرا را، که اواخر قرن نوزدهم تا جنگ جهانی اول است، پشت سر گذاشته است؛ زمانی که نودوپنج درصد خاک کره ی زمین در دستان کشورهای استعمارگر مدرن بود و فقط دو کشور ایران و اتیوپی ــ بر خلاف ایران که مکانی مهم بود و در مرکز جهان قرار داشت، اتیوپی در چشم استعمارگران کشوری بی ارزش بود ــ مستعمره نشدند. به این نکته توجه کنید که با وجود انتقاداتی که دربارهی عملکرد سلسلهی قاجار وجود دارد، در پایان موفق شدند ایران را از دست استعمارگران حفظ کنند و سیاست آنها با توجه به نداشتن ارتش و محاصره شدن در میان بزرگ ترین ارتش های جهان بسیار هوشمندانه بود. پس، شرایط دشوار همیشه وجود داشته است. مهم این است که در مواجهه با آن چه شیوه ای در پیش گرفته شود.
تغییرات بزرگ همیشه این گونه شکل می گیرد زیرا در شرایط آشوبناک امکان تشکیل نهادهای جدید بیشتر است. نهادی مانند اخوان الصفا[1] بسیار غیرعادی است، یعنی نهادی فرهنگی که زیر نظر دولت یا فرقهای نیست و چنان محصولات فرهنگیِ باروری تولید می کند که بسیار تعیین کننده بوده، بر افراد بی شماری تأثیر گذاشته و تا امروز باقی مانده است.
از این دست نهادها در تاریخ ایران فراواناند. نمونه ی دیگر اسماعیلی ها هستند. سلجوقیان بزرگترین دولت جهان را در قرن پنجم و به کمک تئورسین بزرگی به نام تشکیل می دهند. خواجه نظام الملک این سرمشق حکومتی را به صورت کتبی ثبت کرده و به حکومت انسجام و قدرت فراوانی بخشیده است. در چنین شرایطی فردی به نام حسن صباح حکومت دیگری در میان این امپراتوری پرقدرت تأسیس می کند، که در قلعه هایی بر روی کوه ها از تاجیکستان کنونی تا دمشق گسترده بوده و دقیقاً مانند دولتی یکپارچه و منسجم عمل می کرده است. تا جایی که مغولان هنگام حمله به ایران بعد از این که خوارزمشاهیان را شکست دادند، مجبور بودند برای فتح قلعه های اسماعیلی با آنها بجنگند. به عبارت دیگر ساختار دولت در ایران با لایههای مختلفی تشکیل شده بود و با کشتن شاهی، شاه دیگری سر برمیداشت و با فتح قلعه ای قلعه ی دیگری شورش می کرد. بسیار جالب است که نهاد سیاسی ناپیوسته ولی پایداری که به دست اسماعیلیان تشکیل می شود و چند قرن ادامه پیدا می کند. پیچیدگی این نهادها در ایران به گونه ای است که امام حسن دوم اسماعیلی در شرایطی که حکومت سنی سلجوقی حاکم ایران است ادعای قیامت می کند، یعنی در یک حکومت اسلامی، که دولت پیرو و مبلغ مذهب سنی است، افرادی معتقدند قیامت به وقوع پیوسته است.
تنوع این ساختارها نشان می دهد ایرانیان قدرت را بدون منابع و فقط به وسیله ی افراد سازمان دهی می کردند. بسیاری از این سازمان ها نمونههای خوبی برای مطالعه در این زمینه هستند که چگونه ایرانیان قادر بودند این تحرکات را سامان دهند و نهادهایی پدید آورند که گاه سیاسی، گاه اقتصادی و گاه فرهنگی هستند. مثلاً چگونه اسماعیلیان، دولتی در دل دولتی قدرتمند و جهانگیر بنا نهادند یا چگونه تعدادی شیرازی که هنوز هم نوادگان شان در زنگبار زندگی می کنند، خط تجاری ای را که ادامه ی راه ابریشم است به وجود آورده و مدیریت کردند یا زبان فارسی در طول تاریخ، بدون پشتیبانی دولتی گسترش پیدا کرده است و از هند تا آناتولی گویش وران فراوانی با آن صحبت میکنند؟
این نکته را دربارهی زبان فارسی میدانیم که در گذشته افرادی ساختارهای آموزشی را شکل دادهاند و با تأسیس مکتب خانه و آموزش گلستان سعدی، زبان فارسی را در این منطقه ی وسیع پخش کردند. تا جایی که اکنون مسلمانان چینی (قوم هوآ ) به فارسی نماز می خوانند و در مدارس گلستان می آموزند و از پنج کتاب تفسیر قرآن شان، سه کتاب به زبان فارسی است. مشخص است فردی که احتمالاً تاجر یا صوفی بوده، این کتب و شیوه ی آموزش را بدون کمک دولتی به آنجا برده و نهادی آموزشی تأسیس کرده است. جریان هایی از این دست نشان می دهد قدرتِ فرهنگ نهادها را می سازد، مسئلهای که لازم است به شکل جدی دربارهی آن تأمل کنیم.
سخن آخر
پیشنهاد می کنم همهی دستگاه های نظری را مطالعه کنید، چون آموزندهاند، اما معتقدم دیدگاه نظری زروان، سرمشقی راهگشاست. از این رو، از آنچه هستید قلمروزدایی کنید، خواست و میل تان را بشناسید، آن را با قلبم بسنجید و بر مبنای آن عمل کنید، چون هم خودتان و هم نهادی را که عضو آن هستید قوی تر می کند.
در پایان دوباره گوشزد می کنم شب بدون آرمان سر بر بالین نگذارید، زیرا آرمان اگر چه مربوط به اکنون است و در زمان خطی نمی گنجد، محور زمان را سازماندهی می کند.یعنی، هم ابتدای محور زمان و هم انتهای محور زمان است و به تعبیری در تمام فصول کتاب زندگی حضور دارد و به آن معنا می دهد.
- ۴۶. جمعیت سری فلسفی و عرفانی است که در سده ی چهارم ق در بصره و بغداد توسط ایرانیانی دانشمند تشکیل شد و دائرةالمعارف رسائل اخوان الصفا و خلان الوفا را، بدون آوردن نام شان، نوشتند. هدف این گروه ترویج صلح و صفا بین مردم و رفع اختلاف فکری و مذهبی از طریق گسترش حکومت عقل و تلفیق بین فلسفه و مذهب و ایجاد یک گونه آرمان شهر بوده است. ↑
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب