پنجشنبه , آذر 22 1403

بخش چهارم: دستگاه سیاسی – گفتار نخست: پایداری سامان دولت

بخش چهارم: دستگاه سیاسی

گفتار نخست: پایداری سامان دولت

اگر مساحت قلمرو سیاسی را در شمار سال‌‌هایی که یک خاندان مشخص در اختیار داشته ضرب کنیم، به شاخصی عینی درباره‌‌ی پایداری و اقتدار خاندان‌‌ها می‌‌رسیم. قاعده‌‌ی تاریخی آن است که خاندان‌‌های دیرپا برای زمانی طولانی بر قلمروهای کوچک و قبیله‌‌ای حکومت می‌‌کنند و خاندان‌‌هایی که قلمرویی بزرگ و گسترده را به دست می‌‌آورند اغلب پیش از رسیدن به نسل پنجم آن را از دست می‌‌دهد. اگر این شاخص را در نظر بگیریم، درمی‌‌یابیم که مقتدرترین و پایدارترین خاندان سلطنتی دنیای قدیم اشکانیان و پس از آنها ساسانیان بوده است.

ساسانیان در دوران خود پایدارترین دولت کره‌‌ی زمین بودند. یعنی در میان دولت‌‌های بزرگ دیگر کره‌‌ی زمین درازترین دوران سلطنت پیوسته‌‌ی یک دودمان را دارند. این موقعیتی بود که پیش از ساسانیان، اشکانیان و پیش از ایشان هخامنشیان از آن برخوردار بودند. در دورانی که هیچ حکومت بزرگ و گسترده‌‌ای جز هخامنشیان بر کره‌‌ی زمین وجود نداشت، این دودمان 230 سال بر قلمروی بسیار وسیع حکومت کرد. بعدتر در دوران اشکانی یک دودمان یگانه که همگی نوادگان ارشک نخست بودند، برای بیش از پانصد سال بر ایران‌‌زمین حاکم بودند و این در شرایطی بود که دودمان‌‌های هم‌‌زمانِ رومی و چینی در عصر هخامنشی اصولاً وجود نداشتند و بعدتر هم که پدید آمدند دست بالا نزدیک به 200 سال دوام می‌‌آوردند.

پایدارترین دولت زمین در عصر اشکانی بعد از ایران، چین بود که سه دودمان هان غربی (206ـ71 پ.م.)، شین (غیررسمی: 71 پ.م ـ 25 م.، رسمی: 9ـ23 م.) و هان شرقی (25ـ220 م.) در آن حکم می‌‌راندند. این سه را روی هم رفته دودمان هان نامیده‌‌اند، اما واقعیت آن است که خط دودمانی مشترکی میان‌‌شان وجود نداشته و سه دودمان متمایز با پایتخت‌‌ها و قلمروهای گوناگونی هستند که به نوبت قدرت را در برابر نیروی زورآور قبایل شیونگ‌‌نو (سکاها) به دست می‌‌گرفتند و فقط در اسم هان اشتراکی دارند.

در عصر اشکانی پایداری دودمان‌‌ها در قلمرو روم از چین هم کمتر بود. در نیمه‌‌ی نخست دوران اشکانی هنوز نهادهای پایدار سلطنتی در روم شکل نگرفته بود و سرکرده‌‌های قبیله‌‌ای و فرماندهان نظامی قدرت را در قالب نظامی که جمهوری خوانده شده به دست می‌‌گرفتند و اغلب با هم زد و خورد و رقابت داشتند. تازه در قرن نخست پ.م. بود که مقام امپراتوری در این قلمرو تعریف شد. پس از آن دودمان‌‌های یولیو ـ کلودیان (27 پ.م. ـ 68 م.)، فلاویان (69 ـ 96 م.)، نِروا ـ آنتونین (96 ـ 192 م.)، سِوِریان (193 ـ 235 م.) حکم راندند که دو دودمان پایدار (با 95 و 96 سال) و دو دودمان ناپایدار (با 27 و 42 سال) را شامل می‌‌شود. دودمان‌‌های رومی علاوه بر ناپایداری، از انسجام و پیوستگی دودمانی نیز برخوردار نبودند. یعنی اغلب امپراتوران‌‌ در آنها نمک‌‌پرورده و فرزندخوانده‌‌ی امپراتور پیشین محسوب می‌‌شدند و ارتباط خونی‌‌ای میان‌‌شان وجود نداشت.

این پیوستگی و دوام خط دودمانی در سیاست ایرانی در سراسر عصر ساسانی نیز دوام آورد و باز در این دوران هم با آشفتگی و گسیختگی دودمان‌‌ها در قلمرو چین و روم روبه‌‌رو هستیم. دوران ساسانی از سویی با دودمان‌‌های شو (221 ـ 263 م.)، ووی شرقی (222 ـ 280 م.)، وِئی (220 ـ 265 م.)، جین (: 265 ـ 420 م.)، وِئی شمالی (北魏: 386 ـ 535 م.) و سوئی (: 581 ـ 618 م.) در چین هم‌‌زمان بود که به ترتیب 42 سال، 58 سال، 45 سال، 155 سال، 149 سال، و 37 سال دوام آوردند. در این میان دودمان جین هم، که بیشترین پایداری را نشان می‌‌دهد، به دو بخش جین غربی (西晉) و جین شرقی (東晉) تقسیم می‌‌شود که به ترتیب 51 سال (265 ـ 316 م.) و 103 سال (317 ـ 420 م.) به درازا کشیدند و بنیانگذار دومی احتمالاً فرزند مشروعی از دودمان اولی نبوده است. در فاصله‌‌ی سال‌‌های 420 تا 581 م. هم دورانی از آشوب را در چین می‌‌بینیم که طی آن پنج دودمان در شمال و چهار دودمان در جنوب به قدرت رسیدند و هرکدام هم‌‌زمان با بقیه بر قلمرویی کوچک حکومت می‌‌کردند که میانگین دوام دودمان‌‌های‌‌شان در شمال 22 سال و در جنوب 42 سال بوده است.

در قلمرو باختری هم دودمان ساسانی با امپراتورانی در روم هم‌‌زمان بودند که اغلب از تشکیل یک دودمان پایدار درمی‌‌ماندند. در عصر ساسانی این دودمان‌‌ها بر روم حکومت کردند: گوردیان (238 ـ 285 م.)، کنستانتین (284 ـ 364 م.)، والنتینیان (364 ـ 392 م.)، تئودوسیان (392 ـ 457 م.)، لئونید (457 ـ 518 م.)، یوستینیان (518 ـ 602 م.) و هراکلیان (610 ـ 695 م.)، که سه دودمان اخیر تنها بر روم شرقی حاکم بودند.

اگر بخواهیم تحلیلی آماری از ساخت و پایداری قدرت سیاسی در جهانِ معاصر ساسانیان داشته باشیم، از یک سو با دودمان ساسانی روبه‌‌رو هستیم که چهل شاهنشاه از یک خاندان برای مدت 421 سال بر آن حکومت کردند و در میانه‌‌شان چهار شاهِ غاصب روی هم رفته شش سال بر آن حاکم بودند. به این ترتیب، با یک خاندان نیرومند و پایدار روبه‌‌رو هستیم که تنها در چهار مقطع با کوشش خاندان‌‌های دیگر برای غصب سلطنت روبه‌‌رو می‌‌شود و بر همه در کمتر از یک سال غلبه می‌‌کند، به جز یک استثنا که آن هم کمتر از چهار سال به درازا می‌‌کشد. به این ترتیب، هر شاهنشاه ساسانی در زنجیره‌‌ای پیوسته و پایدار از روابط دودمانی و خانوادگی به قدرت می‌‌رسیده و به طور میانگین بیش از ده سال حکومت می‌‌کرده است. در مقابل در این دوران در چین و روم با دودمان‌‌هایی زودگذر و کوتاه‌‌‌‌عمر سر و کار داریم که در هر یک شمار زیادی از امپراتوران که اغلب هم‌‌خون و خویشاوند نبوده‌‌اند جایگزین هم می‌‌شده‌‌اند.

در چین دودمان شو دو امپراتور، ووی شرقی هفت امپراتور، وِئی هشت امپراتور، جین پانزده امپراتور، وئی شمالی شانزده امپراتور و سوئی چهار امپراتور داشته‌‌اند. یعنی در این شش دودمان پایدار چینی پنجاه و دو تن سلطنت کردند. این دودمان‌‌ها را باید در کنار نُه دودمان دیگر دید که در فاصله‌‌ی صد و شصت ساله‌‌ی 420 ـ 581 م. در قلمروی کوچک حکم می‌‌راندند. در این فاصله چهار دودمان جنوبی 25 شاه و پنج دودمان شمالی 32 شاه داشته‌‌اند. یعنی روی هم رفته در کل بر چینِ عصر ساسانی پانزده دودمان سلطنت کرده‌‌اند که هر یک به طور متوسط هفت فرمانروا داشته که میانگین دوره‌‌ی سلطنت‌‌شان هفت سال بوده است.

در روم اوضاع از چین هم آشفته‌‌تر است. در روم، در واقع، دودمان به معنای واقعی کلمه وجود نداشته است. یعنی طولانی‌‌ترین زنجیره‌‌های حکمرانی که از پدر به پسر به ارث می‌‌رسیده دست بالا سه تا پنج نسل ادامه می‌‌یافته و آن هم استثنایی نادر بوده است. این ناپایداری ساخت قدرت منحصر به عصر ساسانی نیست و از ابتدای کار وجود داشته است. دودمان بنیانگذار امپراتوری روم، یعنی خاندان یولیو ـ کلودیان، پنج امپراتور را در بر می‌‌گرفت که هیچ یک فرزند دیگری نبودند. در خاندان فلاویان تنها رابطه‌‌ی خونی بین وسپاسیانوس و دو پسرش تیتوس و دومیتیان دیده می‌‌شود. در خاندان آنتونینی تنها رابطه‌‌ی خونی به کومودوس و پدرش مارکوس اورلیوس منحصر است. در خاندان سوران هم تنها سپتیموس سوروس و دو پسرش کاراکالا و گِتا با هم ارتباط خونی داشته‌‌اند. در دوران‌‌های بعدی گوردیان اول و دوم را داریم که پدر و پسر هستند، و گالینوس که پسر والریانوس است. در دوران آشوب بعد از آن دو جفت برادر و یک پدر و پسر را داریم، که عمر زمامداری‌‌شان به یک سال نمی‌‌کشد و نمی‌‌شود در زنجیره‌‌ی جانشینی‌‌های سیاسی جای‌‌شان داد. در واقع، تنها رابطه‌‌ی دودمانی معناداری که در کل امپراتوری روم می‌‌بینیم، به خاندان کنستانتین مربوط می‌‌شود که در آن زنجیره‌‌ای از برادران و فرزندان و پسرعموها جانشین یکدیگر می‌‌شوند. اما دوران حکومت این زنجیره نیز کوتاه است و با گسست‌‌ها و وقفه‌‌های بسیار تنها 58 سال (بین 305 تا 363 م.) می‌‌پاید. در خاندان والنتینی هم الگوی مشابهی داریم و والنتینوس و برادرش و دو پسرش را می‌‌بینیم که به قدرت می‌‌رسند. اما دوران زمام‌‌داری کل این دودمان تنها 28 سال (364 ـ 392 م.) به درازا می‌‌کشد.

روی هم رفته اگر دودمان را بر اساس دست‌‌کم چهار شاهِ خویشاوند تعریف کنیم که بدون وقفه پس از یکدیگر به قدرت می‌‌رسند، می‌‌بینیم که در روم مفهوم دودمان غایب بوده است. دودمان‌‌های امپراتوران رومی امری قراردادی و معمولاً تفسیری است که بر مبنای روابط پسرخواندگی یا دامادی، معمولاً توسط تاریخ‌‌نویسانی که قرن‌‌ها بعد می‌‌زیسته‌‌اند به امپراتوران روم منسوب شده و ایشان را در قالب دودمان‌‌هایی منظم کرده است. گذشته از گسستگی روابط خویشاوندی میان امپراتوران روم و تشکیل نشدنِ دودمانی پایدار و پیوسته، کافی است به شمار امپراتوران روم و میانگین دوران زمامداری‌‌شان بنگریم تا ناپایداری این نهاد سیاسی روشن شود. رومیان نظام سلطنتی خود را در 27 پ.م. تشکیل دادند و تا پایان عصر اشکانی چهار تا از این «دودمان»های قراردادی را از سر گذراندند. در این مدت 26 نفر در مقام امپراتور روم قرار گرفتند. یعنی در 262 سالی که معاصر نیمه‌‌ی دوم دودمان اشکانی قرار می‌‌گیرد، امپراتورانی بر روم حکومت کردند که 64 سال نخست آن تنها به دو امپراتور بنیانگذار اول (آگوستوس و تیبریوس) مربوط می‌‌شود. هشت تن از این امپراتوران، یعنی نزدیک به یک سوم کل کسانی که بر اورنگ سلطنت روم تکیه زدند، کمتر از دو سال قدرت را در دست داشتند.

عصر ساسانی با هفت دودمان رومی همتا می‌‌شود، اگر که مفهوم دودمان را به سبک تاریخ‌‌نویسان مدرنِ روم‌‌ستا در معنایی دلبخواه و کمابیش مستقل از روابط خویشاوندی در نظر بگیریم. در فاصله‌‌ی 235 تا 650 م. هفتاد و پنج تن بر تخت امپراتوری روم تکیه زدند که میانگین دوران سلطنتشان 5/5 سال بود. در این میان سی و سه تن، یعنی نزدیک به نیمی از کل امپراتوران روم، کمتر از دو سال تاج‌‌وتخت را در اختیار داشتند. بنابراین روشن است که در ایران‌‌زمین پس از فروپاشی دولت جهانی هخامنشیان، چه در عصر اشکانی و چه در دوران ساسانی با یک ساخت سیاسی بسیار پایدار و بسیار مقتدر روبه‌‌رو هستیم. پایداریِ این ساختار سیاسی وقتی روشن می‌‌شود که آن را با متغیرهایی عینی و رسیدگی‌‌پذیر مثل پایداری قدرت در یک دودمان و میانگین زمان سلطنت، محک بزنیم.

از این بحث‌‌ها این نتیجه برمی‌‌آید که وقتی درباره‌‌ی دودمان ساسانی سخن می‌‌گوییم، بحث بر سر «یکی از» دودمان‌‌های سلطنتی در میان دودمان‌‌های دیگر نیست، و از دولتی در میان دولت‌‌ها حرف نمی‌‌زنیم. دولت ساسانی پایدارترین و مقتدرترین ساخت سیاسی کره‌‌ی زمین در دورانی نزدیک به نیم هزاره بوده و خاندان یگانه‌‌ای که در سراسر این چهار قرن بر آن فرمان می‌‌راندند با فاصله‌‌ای زیاد نسبت به چینی‌‌ها و رومی‌‌ها مقتدرترین خاندان در کل کره‌‌ی زمین بوده‌‌اند. یکی از دلایلی که نام و خاطره‌‌ی این شاهان در ایران‌‌زمین چنین بر هویت جمعی مردمان حک شده و در سرزمین‌‌های همسایه نیز هم‌‌چون نمادی اعتباربخش و ارجمند باقی مانده، همین حقیقت است.

 

 

ادامه مطلب: بخش چهارم: دستگاه سیاسی – گفتار دوم: سرمشق‌‌های بدفهمی تاریخ ساسانی

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب