گفتار سوم: نقاشی و غارنگاره
قدیمیترین نمونههای آثار هنری در فاصلهی عصر پارینهسنگی زبرین تا ابتدای عصر میانسنگی پدید آمدهاند. چنان که گفتیم حد بالایی این دوران حدود پنجاه هزار سال است و به ابتدای پارینهسنگی زبرین در اوراسیا مربوط میشود. حد پایینی این دوره در بخشهای متفاوت زمین همسان نیست. عصر میانسنگی با آغاز انقلاب کشاورزی و یکجانشین شدن مردمان پایان مییابد و این رخدادی است که در غرب ایران زمین در فاصلهی بیست تا ده هزار سال پیش تحقق یافته، و در سایر بخشهای زمین دیرتر و در فاصلهی ده هزار تا پنج هزار سال پیش (و گاه حتا نزدیکتر از آن) رخ نموده است. بنابراین هنری که جوامع پیشاکشاورز تولید میکردهاند را میتوان در کل «هنر آغازین» نامید.
نخستین نمونههای قاطع از هنر آغازین کمی پیش از چهل هزار سال پیش پدید آمدهاند. چنان که گفتیم این آثار بیشتر در جنوب اروپا یافت شده است. چنان که آثاری از نقاشیهای عصر پارینهسنگی را در ۳۴۰ غار در اسپانیا و فرانسه میتوان مشاهده کرد. چنان که گفتیم احتمالا دلیل این تمرکز کاوشهای فراوانتر این منطقه بوده است. نخستین موج از هنر آغازین با پیدایش دو ردهی متفاوت از آثار همراه بود که عبارتند از نقاشیهای غاری و پیکرکهای زنانه.
نقاشیهای غاری با دستانی چیرهدست، در زمانی طولانی و اغلب در مناطقی به نسبت پرت و دور افتاده از غارها کشیده میشدهاند که مسکونی نبوده است. از این رو کارکردشان تزئینی نبوده و برای آراستن محیط زندگی روزانهی مردم کارآیی نداشته است. به احتمال زیاد اشکالی از این نقاشیها در فضاهای گشودهتر و در دسترستر زندگی مردم نیز تولید میشده، اما به همین دلیل دستخوش فرسایش زمان شده و اثری از آن باقی نمانده است. از این رو آثار بازمانده در غارها را باید بقایای آیینی جمعی و مناسکی جادویی دانست.
این نقاشیها با صرف وقت و انرژی فراوان کشیده میشده است و اغلب طراحی و پیادهسازیشان از توانایی یک نفر خارج بوده است. بسیاری از نقاشیها بر سقف غارها یا بلندایی در دیوارها کشیده شدهاند که ترسیمشان به ساخت داربستی بزرگ نیاز داشته است. به همین ترتیب کشیدن این نقاشیها در ظلمت غارها بدان معناست که پیه جانوری که منبع انرژی مهمی برای جوامع باستانی بوده برای سوزاندن در پیهسوزها و تولید روشنایی اختصاص مییافته است و این به اهمیت این نوع فعالیتها دلالت میکند. نقاشیهای غاری را میتوان بر اساس مضمون و ریخت به چند رده تقسیم کرد:
نخست: دستوارهها
دستوارهها، عبارتند از نقشی که به طور منفی با نهادن رد دست در میانهی زمینهای رنگی، یا کشیدن نقش دست در زمینهای بیرنگ پدید میآمده است. قدیمیترین این نقشها در غار لئانگ تِمپوسِنگ[1] واقع در منطقهی ماروس در بانتیمورونگ[2] واقع در اندونزی یافت شده و کمی کمتر از چهل هزار سال قدمت دارد.[3] در ورودی غار پِتاکارِه[4] در همین منطقه ۲۶ نقش دست مثبت و منفی دیده میشود که تاریخشان هنوز مشخص نیست. این دستها با پاشیدن رنگ اخرا بر سنگی که دستی بر آن نهاده شده (منفی) یا فرو کردن دست در رنگ و نهادنش بر سنگ (مثبت) ایجاد شدهاند.
جالب آن که برخی از این دستها انگشت شست ندارند و حدس زده شده که رسمی برای بریدن انگشت هنگام عزاداری و سوگواری در جامعهی سازندهی این آثار وجود داشته است. همچنین جایگاه این آثار بر آستانهی غار را نشانهی آن دانستهاند که نقش دست کارکردی محافظت کننده و دفع کنندهی خطر نزد این مردم داشته است.[5] در نزدیکی دستوارههای اولی نقشی از یک خوک وحشی با قدمت ۳۵۴۰۰ سال و در کنار آثار دومی نقاشیای نیم متری از یک گوزن طلایی (Hyelaphus annamiticus) دیده میشود.
در همین حدود زمانی در غار گوآ-تِوِت در بورنئو هم نقشهای حدود صد دست بر دیوار نقش بسته است. دستوارههای یافت شده در اسپانیا و جنوب فرانسه از نظر زمانی قدری دیرآیندتر هستند و با فراوانی چشمگیری تا حدود ۲۵ هزار سال پیش تداوم داشتهاند و پس از آن هم به شکل جسته و گریخته دیده میشوند. نمونهای درخشان از این آثار را در غار لاس مانوس (دستها) واقع در آرژانتین میبینیم که بین ۹ تا ۱۳ هزار سال پیش کشیده شده است.
نقش دستها در آستانهی غار پتاکاره
غار لاس مانوس (دستها)
غار گوا تِوِت
دستوارههای جالبی هم در غار کوسکور یافت شدهاند. دهانهی این غار در عمق ۳۷ متری زیر دریا قرار گرفته و در سال ۱۳۶۴ (۱۹۸۵.م) توسط غواصی به نام هانری کوسکور[6] کشف شد. بخش عمدهی آثار دیواری این غار به خاطر فرو رفتن دورهای آن در آب از بین رفتهاند. اما قدیمیترین بخش از آنچه که باقی مانده به ۲۷ هزار سال پیش باز میگردد و ۶۵ دستواره را شامل میشود. در این غار ۱۷۷ نقش جانوری هم یافت شده که نوزده هزار سال قدمت دارند.[7]
یک یافتهی جالب توجه دربارهی دستوارهها آن که بر مبنای تناسب انگشتان و شکل دست میتوان جنسیت دارندهی آن را تعیین کرد. بر این اساس پژوهشی پردامنه بر دستوارههای جنوب اروپا انجام گرفته و معلوم شده که سه چهارم کل این دستها به زنان تعلق داشتهاند، و این بدان معناست که احتمالا بدنهی نقاشیهای غاری در این دوران را زنان پدید آوردهاند.[8] در غار آرسی سورکور[9] در فرانسه هم دستوارههایی منفی با قدمت ۲۸ هزار سال یافت شده که در کنار نقشهایی جانوری قرار دارند و با پاشیدن رنگ اخرای سرخ با لولهای بر دست پدید آمدهاند. در این غار اثر دست زن و مرد و کودک در کنار هم دیده میشود.
دستوارههای غار گارگاس[10]
دستوارهی غار کوسکور
در پیرنه با ۲۷ هزار سال قدمت
دوم: نقاشیهای جانوری
نقاشیهای جانوری چنان که از نامشان بر میآید بازنمایی هنری جانوران بر سطح سنگها و غارها هستند. یکی از کهنترین و غنیترین بایگانیها از این دست به سال ۱۳۷۳ (۱۹۹۴.م) در غار شووِه[11] در فرانسه یافت شده است و بنا به تخمین کربن ۱۴ در دو دوره و در پیوند با فرهنگ عصر اورینیاک پدید آمدهاند. موج اول از ۳۷ هزار سال پیش آغاز شده و تا ۳۳۵۰۰ سال پیش ادامه یافته، و بخش عمدهی نقاشیها با خطوط سیاه را در بر میگیرد. پس از آن وقفهای دو هزار ساله رخ داده که احتمالا ناشی از بسته شدن ورودی غار توسط ریزش سنگها بوده است. دوباره در حدود ۳۱ هزار سال پیش نقاشی در این غار از سر گرفته شده و تا ۲۸ هزار سال پیش تداوم داشته است.[12]
در غار شووه چندین نقاشی ترسیم شده که سیزده گونهی جانوری را نمایش میدهند. بسیاری از این گونهها به کارکرد شکارگری جوامع باستانی ارتباطی ندارند. چون یا مثل شیر و کفتار خودشان شکارچی هستند و یا مانند کرگدن در سفرهی غذایی آدمیان آن روزگار قرار نداشتهاند. تنوع و شکل چینش آثار در این غار به این تحلیل دامن زده که این نقاشیها کارکردی آیینی داشتهاند و این غار برای اجرای مناسکی جادویی و شمنی مورد استفاده قرار میگرفته است.[13]
نقاشیهای غار شووه
مکان دیگری که به همین ترتیب کارکرد آیینیاش برجسته است، غار پاسیِگا[14] نام دارد و در نزدیکی غار آلتامیرا در اسپانیا جای دارد. در این غار نقاشیهای جانوری دوقطبیهایی روشن و سلسله مراتبی آشکار را نمایان میسازند. مثلا اسبسانان همواره در برابر گاوسانان نقش شدهاند که اغلب دوقطبی نر-ماده را هم میان خود منعکس میکنند.[15]
نقاشیهای این غار به دورهی گراوتیان و حدود ۲۵ هزار سال پیش مربوط میشوند. هرچند قدمت برخی از آثار انتزاعیتر این غار بنا به تخمینهایی به بیش از ۶۵ هزار سال میرسد و اگر چنین باشد باید آن را بخشی از هنر نئاندرتالها در نظر گرفت. غار شولگان تاش[16] (به روسی: کاپووا[17]) واقع در باشکیرستان که امروز زیر فرمان روسیه است نیز نقشهایی جانوری دارد که قدمتش به شانزده هزار سال پیش باز میگردد.
توزیع نقاشیها در غار پاسیگا و غار آلتامیرا
به سال ۱۳۸۸ (۲۰۰۹.م) در غار کولیبوایا[18] واقع در کشور رومانی هم غاری آراسته به نقاشیهای فراوان جانوری کشف شد که قدمتشان به ۳۲ تا ۳۵ هزار سال میرسید.[19] همچنین غار آرسی کور هم در بولونی فرانسه شماری از نقشهای جانوری را در خود جای داده که قدمتشان به ۲۸ هزار سال پیش باز میگردد (نگارههای زیر).
نقاشیهای غار کولیبوایا
نقاشیهای غار آرسیکور
نقاشیهای جانوری در غار کولیبوایا
نقاشیهای غار آلتامیرا
نقاشیهای غار فون دو گوم
غار فون دو گوم غار کوسکور با قدمت ۱۹ هزار سال لاسکو
در غار فون دوگوم[20] در جنوب فرانسه هم بیش از دویست و سی نقاشی یافت شده که حدود هفده هزار سال پیش ترسیم شدهاند، هرچند پیشینهی اقامت انسان در حوالی این غار به بیست و پنج هزار سال پیش بالغ میشود.[21] در غارهای دشت آرنیم که در شمال شرق استرالیا قرار دارد نیز نقاشیهایی از جانورانی یافت شده که احتمالا حدود چهل هزار سال پیش در این منطقه منقرض شدهاند و بنابراین در این حدود قدمت دارند. نقاشیهای غاری دیگری که در استرالیا یافت شده و با روش کربن ۱۴ و اساس ردپای دودهی بازمانده در رنگها قدمتش با دقت ۲۸ هزار سال پیش تعیین شده، در منطقهی ناوارلا گابارنمانگ[22] قرارگرفته است.[23]نقاشی پرندهی منقرض شدهی گونهی Genyornis در دشت آرنیم
در غار نیاو[24] واقع در جنوب غربی فرانسه نقشهای جانوری با قدمت هفده تا یازده هزار سال کشف شده که در بخش مرکزیاش به نام تالار سیاه به ویژه نقش اسبسانان و گاومیشها برجستگی دارد و به سیزده هزار سال پیش مربوط میشود (نگارههای زیر).
نقاشیهای غار نیاو
در آثار دیرآیندتر گاه دستوارهای در کنار نقش جانوری ترسیم میشده است که نمونهای از آن را در غار پِشمِرل[25] در فرانسه میبینیم، بدان شکل که شش دستوارهی منفی سیاه در بالای نقش اسبی خالدار کشیده شده است و ۲۵ هزار سال قدمت دارد. چنین شکلی از ترسیم دست بالای بدن یک جانور را با جادوی مربوط به شکار و تسلط بر جانوران مربوط دانستهاند. ترکیب مشابهی از دستوارهی منفی سرخی را در میانهی نقش ماموتی در غار شووه یافتهاند که آن نیز احتمالا چنین معنایی را حمل میکند. همچنین در مواردی فراوان ترکیب دستواره و نقشهای انتزاعی به ویژه نقطهگذاری را میبینیم (نگارههای زیر).
نقاشیهای غار پشمرل
نقاشیهای غاری اروپای جنوبی تا زمانی مصادف با عصر نوسنگی در ایران زمین ادامه پیدا کرد. به شکلی که آثار مشهور به جا مانده در غار آلتامیرا در اسپانیا و غار لاسکو[26] در فرانسه حدود پانزده هزار سال قدمت دارند و به فرهنگ مگدالنی اروپایی مربوط میشوند. نقاشیهای غار لاسکو که شمارشان به بیش از شش هزار تا بالغ میشود، از حدود هفده هزار سال پیش آغاز میشوند و زمان جدیدترینهایشان به دوران تاریخی کشیده میشود.
نقاشیهای لاسکو مانند سایر نقاشیهای غاری دیگر چشماندازهایی از زندگی عادی مردم عصر پارینه سنگی را نشان میدهد[27] و با سه رنگ سرخ و زرد و سیاه کشیده شده که با استفاده از نمکهای معدنی و ترکیبات منیزیم و منگنز و آهن ترسیم شدهاند. دربارهی ردهبندی جانوران این غار پژوهشهای مفصلی انجام شده است.
در لاسکو ۹۰۰ نقش جانوری وجود دارد که در میانشان میتوان ۶۰۵ تایشان چندان دقیق کشیده شدهاند که میشود گونهی جانوریاش را تعیین کرد. از این شمار بیش از نیمی (۳۶۴ تا) به خانوادهی اسبها[28] تعلق دارند. ۴-۵٪ نقشها هم به گاومیش اختصاص یافتهاند. همچنین بیش از نود تصویر گوزن و آهو در این میان به چشم میخورد. بر خلاف غار شووه جانوران گوشتخوار اندکی در این غار تصویر شدهاند که به هفت گربهسان و یک خرس محدود میشوند. همچنین یک انسان و پرنده هم در کار هستند. یکی از گاوهای وحشی نر کشیده شده در لاسکو ۲/۵ متر درازا دارد و به این ترتیب بزرگترین نقاشی غاری یافت شده تا به امروز محسوب میشود.
نظم موجود میان نقاشیها معنادار است و همین فرضیهی پیوند با آیینهای شکار را تقویت میکند. برای نخستین بار هانری برویل[29] این نظریه را طرح کرد که انگیزهی هنرمندانی که نقاشیهای غاری را پدید آوردهاند، این بوده که با روشی جادویی موفقیت شکارچیان قبیلهشان را افزایش دهند. امروز میدانیم که این دیدگاه دربارهی همهی نقاشیهای غاری درست نیست. چنان که مثلا در غار شووه بیشتر جانوران به گونههای غیرخوراکی تعلق دارند. اما در غار لاسکو چنین تعبیری درست مینماید. چنین مینماید که هنرمندان غار لاسکو در پیوند با شکار جانوران آثار خود را تولید میکردهاند و بخش عمدهی نقاشیهایشان به گونههای خوراکی برای انسان مربوط میشود.
احتمالا این نقاشیها کارکردی آیینی داشته و مراسمی شمنی برای پیشگویی مسیر حرکت جانوران یا جادوی کامیابی شکارچیان در برابرش انجام میشده است. این حدس از آنجا تقویت میشود که در برخی نقاط تراکمی از نقاشیها را میبینیم که به گونهی خاصی تعلق دارند و روی هم کشیده شدهاند، و این احتمالا موفقتر بودن آن مراسم و تراکم بیشتر فعالیت در اطراف آن آیین را نشان میدهد. جالب آن که گوزن راین که شکار اصلی آدمیان ساکن این منطقه بوده در میان نقاشیها غایب است.[30]
همچنین این نکته جای توجه دارد که تقریبا همیشه جانوران بزرگ و غولپیکر ترسیم میشدهاند و جانوران کوچکتری مانند خرگوش و جوندگان و پرندگان که بخش مهمتری از شکارهای آدمیان آن روزگار بودهاند، در نقاشیها ظاهر نمیشوند. به همین خاطر ترسیم نقش جانوران احتمالا نوعی کردار جادویی بوده و برای غلبه بر طبیعت یا در آمیختن با نیروهای توتم جانوری قبیله انجام میشده است. این که نفسِ کشیدن تصویرها – و نه کارکردهای بعدیشان- اهمیت داشته از اینجا معلوم میشود که در بسیاری از این غارها تصویرها بی نظم و ترتیب خاصی روی هم کشیده شدهاند. یعنی روشن است که مکانی دور افتاده در غار به دلیلی مهم و مرکزی شمرده میشده و در دورههای متفاوت نسلهایی پیاپی از هنرمندانی نقاشیهای خود را همان جا روی هم کشیدهاند. بی آن که در بند محو کردن اثر قبلی یا هموار و یکدست ساختن زمینهی کارشان بوده باشند.
چون در نقاشیها نوعی همنشینی میان اسب وحشی، گاومیش و شیر از یک سو و گاو، اسب، گوزن و خرس از سوی دیگر دیده میشود که قاعدتا نوعی نظم بومشناختی و رابطهی شکار و شکارچی را نشان میدهد.[31] همچنین صحنههایی از سرشاخ شدن گاو و گاومیش دیده میشود و در مقابل گوزنها و اسبها وضعیتی صلحجو دارند و اینها همه بازنمایندهی رفتار گلهای ویژهی این گونهها در طبیعت است.
این نکته هم مورد توجه قرار گرفته که نقاشیها تحولات بومشناختی زمانهشان را منعکس میکنند و حتا پیشنهادی هست مبنی بر این که نقاشیها اصولا واکنشی به تحولات بومشناختی بوده و قبایل ابتدایی با این شیوه میکوشیدهاند گذارهای اقلیمی را به شیوهای جادویی مهار یا کنترل کنند. هرچند در نهایت این بافت اقلیمی و شرایط بوم بوده که مضمون و شیوهی اجرای نقاشیها را تعیین میکرده است.[32]
نمونهی دیگری از این نقشها را در غار آپولو ۱۱ میبینیم که در جنوب غربی نامیبیا قرار دارد. این غار نام خود را مدیون آن است که در زمان بازگشت فضانوردان آپولو-۱۱ به زمین، باستانشناسی آلمانی به نام ولفگانگ اریش وِنت[33] مشغول کاوش در این غار بود و آثاری هنری از عصر پارینه سنگی یافت و این غار را به افتخار فضانوردان، آپولو-۱۱ نامید. در این غار هفت پاره سنگ صاف با نقاشی جانوران یافت شده که با چندین نقاشی دیواری با رنگهای سپید و سرخ همراه بودهاند. از زمانسنجی دودهی بازمانده در رنگها معلوم میشود که این نقاشیها در فاصلهی ۲۷۵۰۰ تا ۲۵۵۰۰ سال پیش ترسیم شدهاند. هرچند نمونههای جدیدتری هم در این غار یافت شده که قدمتشان به ۱۰۴۰۰ سال بالغ میشود.[34]
نقش گربهسانان و علفخواران در غار شووه
نقش بر پارهای کوارتز در آپولو ۱۱
برخی از زیباترین و واقعنماترین نقاشیهای جانوری به زمانی به نسبت دیرآیند تعلق دارند و در غار آلتامیرا در کانتابریای اسپانیا کشف شدهاند. این غار در فاصلهی دورهی سولوترین زبرین (۱۸۵۰۰ سال پیش) تا مگدالنی زیرین (۱۴۰۰۰ تا ۱۶۵۹۰ سال پیش) مسکونی بوده است، اما محل زندگی مردمان به آستانهی غار محدود بوده و تا بخشهای درونی که محل قرارگیری نقاشیهای دیواری است ادامه نمییافته است. جدیدترین نقاشیهای آلتامیرا در حدود ۱۵۵۰۰ سال پیش کشیده شدهاند.[35]
به تازگی شواهدی یافت شده که نشان میدهد نقاشیهای این غار در یک وازهی زمانی بسیار طولانی بیست هزار ساله ترسیم شدهاند.[36] بررسی ایزوتوپ اورانیوم- توریوم نشان داده که قدمت برخی از این نقاشیها به ۳۵۶۰۰ سال پیش میرسد و بنابراین به فرهنگ اورینیاک تعلق داشته و با ورود نخستین جمعیتهای انسان خردمند به منطقه همزمان بوده است. حتا برخی از پژوهشگران این آثار را آفریدهی انسانهای نئاندرتال میدانند،[37] هرچند چنان که گفتیم دربارهی ساختار عصبی-روانی نئاندرتالها و تواناییشان در این زمینه جای بحث فراوان هست.
دهانهی این غار در حدود سیزده هزار سال پیش در اثر ریزش کوه مسدود شد و در میانهی قرن نوزدهم با فرو افتادن درختی بار دیگر گشوده شد و باعث شد نقاشیها در سال ۱۲۵۸ (۱۸۷۹.م) کشف شوند. در دههی ۱۲۶۰ (۱۸۸۰.م) بحث شدیدی در اروپا دربارهی قدمت آثار یافت شده در آلتامیرا و لاسکو در گرفت که در نهایت تا حدود سال ۱۳۰۰ (به طور خاص ۱۹۰۲.م) به نتیجه رسید و خاستگاه پارینهسنگی این آثار مورد پذیرش همگان قرار گرفت.
نقاشیهای غار آلتامیرا
نقاشیهای غار اِل کاستیلو که در منطقهی کانتابریای اسپانیا قرار دارد نیز بیشتر نقشهای جانوری را در بر میگیرد که شمارشان به ۱۵۰ تا بالغ میشود و برخیشان ۴۰۸۰۰ سال قدمت دارند و به این ترتیب از قدیمیترین آثار هنری یافت شده در اروپا محسوب میشوند و برخی از پژوهشگران آنها را به نئاندرتالها منسوب میکنند.[38] (نگارههای زیر)
دیوارنگارهی تدارت اکاکوس در لیبی
نقاشی دیواری گاو در چاتال هویوک (۵۵۰۰-۶۰۰۰ پ.م)
نکتهی مهم دربارهی نقاشیهای دیواری آن است که به احتمال نزدیک به یقین این نقاشیها چنان که نزد قبایل گردآورنده و شکارچی امروزین نیز رایج است، بر تمام سطوح در دسترس کشیده میشدهاند، و دلیل تمرکز امروزینشان در غارها آن است که نمونههای ترسیم شده در فضای آزاد، به مرور زمان از بین رفتهاند. به همین ترتیب هنر نقاشی بر دیوار که از ابتدای دوران یکجانشینی در اسناد تاریخی پدیدار میشود را باید ادامهی مستقیم همین شیوه از نقاشی دانست. یعنی نقاشی در غارها گوشهای از یک فعالیت هنری گسترده و فراگیر است که در آن هنرمندان به دلایلی آیینی نقشهایی را بر دیوارهی کوهها، سنگهای صاف و دیوار غارها نقاشی میکردهاند، و این سنت در دوران یکجانشینی هم در قالب نقاشی بر دیوارها تداوم یافته است. نمونهی دیرینهای از آن را در دیوار خانههای چاتال هویوک میبینیم که به لحاظ زمانی در آغازگاه گذار به زندگی کشاورزانه قرار میگیرند.
سوم: نقشهای انسانی
در نقاشیهای دیواری عصر پارینه سنگی اروپا به ندرت نقش انسان ترسیم میشده است. مثلا در غار بسیار غنیِ شووه تنها یک آلت تناسلی ماده و بخشی از پاها به انسان مربوط میشود. از آنجا که بالای این تصویر نقشی از سر یک گاو وحشی کشیده شده، برخی آنها را روی هم رفته همچون هیولایی[39] با بدن انسان و سر گاو تفسیر کردهاند، که البته جای بحث دارد.
گذشته از بسامد اندکِ نقشهای انسانی، شیوهی ترسیم این اشکال هم با جانوران تفاوت داشته است. در مقابل نقاشیهای واقعگرا و زندهی جانوران، آدمها تقریبا همیشه به صورتی انتزاعی و بسیار ساده شده بازنموده میشدهاند. به همین خاطر این نظریه مطرح شده که شاید ترسیم نقش انسانی با نوعی تابوی اجتماعی منع میشده است.[40] هرچند منع یاد شده به خاطر تداوم چشمگیرش طی چند ده هزار سال نمیتوانسته آفریدهای فرهنگی خاص و محلی باشد و قاعدتا در زیربنای عصب-روانشناختی آدمیان آن روزگار ریشه داشته است.
این نکته هم جای توجه دارد که در نقاشیهای غاری آفریقا نسبت به اروپا شمار بیشتری از نقشهای انسانی یافت میشود. چنین قاعدهای در نقاط دیگر دنیا هم مصداق دارد. مثلا در پناهگاه سنگی بیمبِتکا[41] در هندوستان هم نقاشی دیواریای با چندین انسان و حیوان کشف شده که قدمتش به سی هزار سال پیش میرسد. یعنی انگار تابوی ترسیم نکردن نقش انسان سنتی اروپایی باشد و جالب است که با انکار مفهوم «من» در تمدن اروپایی بعدی نیز سازگاری دارد.کوهستان هوگار، صحرا، ده هزار پ.م
بیمبتکا
غار کوساک، ۲۵ هزار سال پیش
گردنبند عاج از غار الکاستیلو، ماگدالنی زبرین، حدود ۱۲ هزار سال پیش
ترسیم شکل انسانی در سایر نقاط دنیا و به ویژه ایران زمین نیز رایج بوده است. مثلا در منطقهی تاریخی گوبوستان در نزدیکی باکو -واقع در آران (جمهوری آذربایجان امروزی)- هم هزاران نقاشی صخرهای یافت شده که بین پنج تا بیست هزار سال پیش ترسیم شدهاند. هرچند هنوز پژوهش علمی جدی بر رویشان انجام نگرفته است (نگارههای زیر).
نقاشیهای صخرهای گوبوستان در باکو
نقاشیهای صخرهای کوه برادشاو در استرالیا
نمونهی دیگری از نقشهای انسانی را در آثار صخرهای موسوم به گیرو گیرو یا گْویون گْوین[42] در صخرههای کوهستان برادشاو[43] در منطقهی کیمبرلی[44] واقع در غرب استرالیا میبینیم که بیست هزار سال قدمت دارند. این منطقه از نظر نقاشیهای صخرهای بسیار غنی است و حدود دو هزار صخره با بیش از یک میلیون نقش را شامل میشود که از بیست هزار سال پیش تا دوران اخیر به دست بومیان استرالیایی کشیده شدهاند.
نقاشیهای گیرو گیرو به عصر پلهایستوسن (۲۰-۵/۱۷ هزار سال پیش) تعلق دارند و از نظر ساختار با سبک نقاشی دیرآیندتر بومیان این منطقه که وانجینا[45] نامیده میشود – و همچنین کهنترین نقشهای جانوری این منطقه با قدمت چهل هزار سال- تفاوت دارند. کهنترین نقاشی جانوری این منطقه که در ضمن نقش انسانی را هم شامل میشود، یک شیر کیسهدار دندان خنجری (thylacoleo) را نشان میدهد که حدود ۴۵-۴۶ هزار سال پیش منقرض شده است و بنابراین قدمتش به این حدود بالغ میشود.[46] هرچند این نظریه هم وجود دارد که این جانوران تا ۲۲-۱۵ هزار سال پیش در برخی نقاط دوام آوردهاند و نقاشیها هم بنابراین به این برش زمانی منسوب شده است.[47]
آثار وانجینا قدری بعدتر در همین مکان پدید آمدهاند، و نامشان را از ایزدان ابر و باران نزد بومیان گرفتهاند. این آثار طیفی وسیع از نقشمایههای انسانی را در بر میگیرد که بسیاریشان کلاهها و آرایههای باشکوه در بر دارند و برخیشان در حال دویدن و رقصیدن هستند. نقاشیهای این سبک از پنج هزار سال پیش آغاز میشوند و بیشترشان طی ۳۸۰۰- ۴۰۰۰ سال پیش کشیده شدهاند، یعنی از نظر زمانی با دورانهای تاریخی تمدنهای باستانیای مثل ایران و مصر همپوشانی پیدا میکنند (نگارههای زیر).
در آمریکا هم سنت ترسیم نقش انسان غنیتر از اروپا بوده است. نقاشیهای دیواری پِدرا فوراتا[48] در برزیل بیش از هشتصد اثر پراکنده در منطقهای گسترده را شامل میشوند که بین دوازده تا بیست و دو هزار سال پیش ترسیم شدهاند و مضمون اصلیشان انسان و فعالیتهای روزانهی آدمیان است (نگارههای زیر).
نقاشیهای دیواری در غار شناگران و غار جانوران در مصر به ترتیب ده هزار سال و هفت هزار سال قدمت دارند و بیش از پنج هزار نگاره از آدمیان و جانوران واقعی یا تخیلی را شامل میشوند (نگارهی بالا). برخی از جدیدترین نقاشیهایی که همچنان با همان سبک و شیوهی دیرینه و به دست قبایل گردآورنده و شکارچی کشیده شدهاند، در منطقهی اوخالامبا-دراکنزبرگ[49] واقع در آفریقای جنوبی کشف شدهاند. این نقاشیها به حدود سه هزار سال پیش تعلق دارند و به دست مردمی از نژاد سان کشیده شده که از حدود هشت سال پیش به این سرزمین وارد شده و هنوز در این قلمرو زندگی میکنند. در این نقاشی ها تصویر انسان برجستهتر از جانوران ترسیم میشود.
نقاشیهای صخرهای در اوخالامبا-دراکنزبرگ
طی دهههای گذشته دو غار آراسته به نقاشی دیگر در سومالی کشف شدهاند که پنج هزار سال قدمت دارند و در آنها هم جانوران به همراه آدمیان ترسیم شدهاند. آثار مشابهی که ترسیمشان تا سه هزار سال پیش تداوم داشته در حبشه نیز یافت شده است.[50] یکی از مراکز غنی دیگر نقاشی دیواری در الجزایر و حاشیهی صحرای بزرگ آفریقا قرار دارد که در گذشته پرآب و آباد بوده است. در این منطقه پانزده هزار نقاشی صخرهای یافت شده که قدمتشان تا هشت هزار سال پیش میرسد. این نقاشیها بخشی از یک سیستم هنری گستردهتر هستند و از غرب تا غار شناگران مصر و تدرارت اکاکوس در لیبی ادامه مییابد که ده تا دوازده هزار سال قدمت دارند و برخیشان تا دو هزار سال پیش همچنان فعال بودهاند. اغلب این نقاشیها در حدود هفت هزار سال پیش کشیده شدهاند.[51]
آثار سومالی
تدارت اکاکوس
فقیر بودن نقاشیهای غاری اروپایی از نظر توجه به طرح انسانی امری مطلق نیست و در آنجا هم نمونههایی چشمگیر از بازنمایی هنری پیکر انسان یافت شده است. اما نسبت و شمار و پیچیدگی پرداختن به این مضمون آشکارا از سایر سرزمینها عقبماندهتر است. با این حال در غارهای فرانسه و اسپانیا نیز نمونههای چشمگیر و جالب توجهی یافت شده است که برخیشان پیکر انسان را در پیوند با موجودات دیگر یا همنشین با نمادهایی نشان میدهند. یک نمونه از این ترکیب نقوش گوناگون را در سقف هیروگلیف واقع در غار پشمرل میبینیم (نگارههای زیر) که حدود بیست هزار سال پیش کشیده شده است. نمونهی دیگری که در همین غار میبینیم، نقش مردی است با درازای ۷۵ سانتیمتر که با نیزههایی زخمی شده است.
نقش مرد زخمی غار پشمرل
نقشهای انسانی در غار آلتامیرا
نقاشیهای یافت شده در سواحل مدیترانهای اسپانیا که هنر صخرهای لوانتی[52] هم خوانده میشوند، ساختاری متفاوت با هنر پارینهسنگی دارند و به همین خاطر اغلب در میان هنر عصر میانسنگی ردهبندی میشوند. هرچند احتمالا مردمی که آن را پدید آوردهاند همچنان در عصر پارینهسنگی میزیستهاند. این آثار در فاصلهی ۸۰۰۰ تا ۳۵۰۰ سال پیش از میلاد ترسیم شدهاند و این زمانی است که هنوز موج انقلاب کشاورزی به این منطقه نرسیده بوده و قبایل گردآورنده و شکارچی با سبک قدیم پارینهسنگی و میانسنگی ساکن این اقلیم بودهاند. نقشهای انسانی در هنر این دوران و مکان برجستگی بیشتری دارد و آثاری بیانگرتر و ظریفتر را شامل میشود.
رقاصان در اَل کوگول[54]
گردآورندهی عسل از غار آرانا[53]
نقاشی در والتورتا[55]
رقصیدن ۹ زن و یک مرد در ال کوگول
برخی از بیانگرترین نقشهای انسانی در غار ماگورا[56] در بلغارستان یافت شدهاند. این نقوش بین ده تا هشت هزار سال قدمت دارند و صحنههایی از شکار و رقصهای آیینی از جمله مراسمی مربوط به جادوی باروری را نمایش میدهند و در کنارشان نقشهای انتزاعی فراوانی هم قرار گرفته است. بر دیوارههای این غار در کل ۷۵۰ نقش یافت شده که برخیشان به دوران مفرغ و عصر تاریخی مربوط میشوند (نگارههای زیر).
چهارم: نقشهای انتزاعی
گذشته از دستوارهها، نقشهای جانوری و طرحهای انسانی که همگی به نوعی بازنمایی امر طبیعی محسوب میشوند، ردهی دیگری از تبلور هنرهای تجسمی را هم داریم که به اشکال انتزاعی و نقوش هندسی باز میگردد و پا به پای نقاشیهای پیکروار از ابتدای کار در تاریخ هنر وجود داشتهاند.
دربارهی خاستگاه این طرحهای انتزاعی نظریهها و دیدگاههای گوناگونی وجود دارد. یک نظریه آن است که در اینجا هم با شکلی از بازنمایی پدیدارهای طبیعی سر و کار داریم، اما با شیوهای بسیار ساده شده که به انتزاع پهلو میزند. به عنوان مثال احتمالا بخش بزرگی از نقشهای انتزاعی یافت شده در غارهای پارینهسنگی شکلهایی ساده شده از پدیدارهای طبیعی بودهاند. نمونهاش غار پشمرل است که در آن نقطهگذاریهای روی سقف شاید بازنمایی تصویری از ستارگان شبانه باشند (نگارههای زیر).
یک نمونهی بسیار بحث برانگیز دیگر در این زمینه آتشفشانی است که بر دیوار غار شووه نقش شده و در دورانهای بعدتر با نقش یک گوزن شاخبلند[57] پوشیده شده است. این نقش را میتوان به کوهی در حال فوران آتشفشانی تشبیه کرد، که مشابهش در زمان ترسیم این نقاشی در چشمانداز رویاروی غار وجود داشته و بین نوزده تا چهل و سه هزار سال پیش آتشفشانی فعال هم بوده است.
جالب آن که در این غار یک نقاشی مشابه دیگر هم وجود دارد و بعید نیست که در این حالت با کهنترین نقاشی منظرهی طبیعی سر و کار داشته باشیم (نگارههای زیر). نقاشی گوزنی که روی آتشفشان را پوشانده به ۳۴ تا ۳۶ هزار سال پیش تعلق دارد و بنابراین نقاشی یاد شده باید پیشتر از آن کشیده شده باشد.[58] نقاشی مشابهی که بسیار جدیدتر است، در چاتال هویوک آناتولی یافت شده و ۸۶۰۰ سال قدمت دارد و آن هم آتشفشانی را نشان میدهد که در همان حدود زمانی در آن حوالی فعال بوده است.[59]
آتشفشان غار شووه پس از پاک کردن نقش گوزن رویش
اغلب نقشهای انتزاعی در ترکیب با هم دیده میشوند و به ندرت تکی اجرا میشوند. مثلا در سراسر غار شووه آثاری از نقطهگذاریها، هاشورها، و اشکال هندسی نقاشی شده است (نگارههای بالا). گاهی هم شبیه نمونههای غار پشمرل ترکیب نقشهای جانوری و ترسیمهای انتزاعی را میبینیم. این همنشینی طرحهای انتزاعی در بسیاری از موارد به وضعیتی گیج کننده منتهی میشود. مثلا در غار لاسکو حجرهی به نسبت کوچکی با قطر ۵/۴ متر و بلندای سقف ۶/۱ تا ۷/۲ متر وجود دارد که محراب[60] خوانده میشود و چندان از نقشهای متداخل و تصویرهای انتزاعی پوشانده شده که سطح خام چندانی در آن باقی نماند است.
نظریهی دوم دربارهی خاستگاه این طرحها، آنها را به آیینهای شمنی مربوط میکند. نایجل اسپایوی[61] که استاد نامدار تاریخ هنر در دانشگاه کمبریج است، در مجموعهی نامدار «چگونه هنر دنیا را ساخت»[62] که در سال ۱۳۸۴ (۲۰۰۵.م) با پشتیبانی شبکهی بی بی سی درست شد، به این نکته توجه کرد که نقشهای انتزاعی تشکیل یافته از نقطهها و خطوط متقاطع که اغلب بر بدن جانوران نقش میشوند با آنچه که در تجربهی خلسه مشاهده میشود همسان است.
کسانی که از داروهای روانگردان استفاده میکنند یا در مراسمی آیینی از راه رقصیدن و ضرباهنگ موسیقی از خود بیخود میشوند اغلب دیدن چنین طرحوارههایی را گزارش میکنند و حدس اسپایوی آن است که هنرمندانی که این نقاشیها را پدید آوردهاند هم نقاشی جانوران و هم نقوش انتزاعی وابسته به آنها یا مستقل از آنها را در جریان یا به دنبال مراسمی پرهیجان و خلسهآور از این دست پدید میآوردهاند.
این برداشت با نظریهی دیوید لویس ویلیامز سازگار است که بر اساس شواهدی مردمشناسانه این نقاشیها را با مراسم شمنی مربوط میداند. این دیدگاه با بررسی نقاشیهای دیواری جدیدی که قبایل گردآورنده-شکارچی امروزین پدید میآورند شکل گرفته است. در این قبایل شمنها هنگام اجرای مراسم جادوییشان نقاشیهایی را بر دیوارها و سنگها ترسیم میکنند و حدسی که بر این اساس شکل گرفته آن است که نقاشیهای غاری عصر پارینهسنگی نیز در چنین بستر اجتماعی و در پیوند با آیینهایی مشابه خلق شدهاند.[63]
سومین دیدگاه در این مورد آن است که در اینجا با نوعی طرح عملیاتی و نقشهی اجرایی سر و کار داریم. یعنی در ادامهی روند «نقاشی برای اجرای جادو» که خاستگاه اصلی همهی نقاشیهای غاری بوده، کم کم برخی از کارکردهایی که برآورده شدناش انتظار میرفته به صورت خطوط انتزاعی تبلور یافته و به این شکل ترسیم شده است. شاهد پشتیبان این نظریه را در غار لاسکو میتوان یافت که در آن برخی از نقشهای انتزاعی که حالتی هاشور خورده یا خاردار دارند، احتمالا به سلاحهای شکارچیان مربوط میشدهاند و نمادی از کارکردش در شکار را به نمایش میگذاشتهاند. چون چنین نمادهایی در اطراف نقاشیهای جانوران خطرناک مثل گربهسانان بزرگ یا گاومیشهای غولپیکر بیشتر ترسیم شدهاند.[64]
غار ال کاستیلو، سی تا ده هزار سال پیش
پنجم: نقشتراشی
در کنار نقاشیهایی که با رنگ بر دیوارها کشیده شدهاند، نمونههای دیگری داریم که با خراشیدن دیوارهها با ابزارهای سنگی تولید شدهاند. آثاری از این دست را میتوان در غار کوساک[65] در فرانسه یافت که قدمتشان به ۲۵ هزار سال پیش میرسد (نگارههای بالا). نمونههای دیگری از نقاشیهای حک شده بر دیوارههای سنگی را در غار کومبارِل[66] در فرانسه خراشیده شدهاند. این غار بین ششصد تا هشتصد نقش را در خود جای داده که بین یازده تا سیزده هزار سال پیش کشیده شدهاند (نگارههای زیر).
نقاشیهای غار کومبارِل
قدیمیترین آثاری که از این دست در اختیار داریم، همان هنر نقاشی دیواری را تقلید میکنند و با خراشیدن و ایجاد فرو رفتگی نقش مورد نظرشان را پدید میآورند. زمینهی مناسب برای انجام این کار میتوانسته دیوار غارها باشد، اما به ویژه عاج و استخوان و شاخ به خاطر نرم بودنشان برای این کار مناسبتر مینمودهاند و به همین خاطر آثاری از همین دست را بر این بسترها هم میبینیم.
نقاشیهای واد الدَرعه که درهی مشرف بر بلندترین رود مراکش است
نقاشی ماموت بر عاج (۸۳ در ۳۲ میلیمتر) فرهنگ مالتینسکو-بروتسکایا[67] با قدمت ۲۳-۱۹ هزار سال، سایت مالتا
امروز با کاوشهای تازهتر روشن شده که تصور اروپامدارانهی قبلی که هنر اروپایی را دیرینهتر از باقی جاهای دنیا قلمداد میکرد، نادرست است و آثار مشابه در همهی نقاط مسکونی زمین پدید آمده است. زنجیرهای از مکانهای باستانی در کرانهی جنوبی صحرای بزرگ آفریقا قرار دارند که هنر صخرهای چشمگیری در آن دیده میشود (تصویرهای بالا). این آثار از دوازده هزار سال پیش آغاز میشوند و تا دو هزار سال پیش و دوران کشاورزی ادامه مییابند. از نظر مکانی هم از شرق غار شناگران و غار جانوران در مصر را به تیبِستی و عِنِدی در چاد و تدرارت اکاکوس و مِساک سِتافِط در لیبی و تاسیل در الجزایر را به هم متصل میسازد. بیشتر این آثار بین دوازده تا شش هزار سال پیش ترسیم شدهاند.
آهوی طین تغیرت در تاسیل
صخرهنگارهی مساک ستافط در لیبی
به ویژه نمونههایی از نقاشی صخرهای که در آن خراشیدن سنگها باب بوده، در شمال آفریقا کشف شده است. نمونهاش هنر صخرهای فکیک[68] واقع در شرق مراکش و نزدیک مرز الجزایر است که مجموعهای از آثار نوسنگی را شامل میشود. شمار این آثار بر اساس آمار سال ۱۳۵۶ (۱۹۷۷.م) به ۲۵۰ تا میرسید.
این آثار بخشی از مجموعهای گستردهتر هستند که در منطقهی البیاض، عین الصفراء، تاهرت و افلو در الجزایر ادامه دارد و هزاران نگارهی صخرهای را در بر میگیرد. کل این آثار را نگارههای اوران جنوبی مینامند که قدمتشان به شش تا هفت هزار سال پیش میرسد. قدیمیترین این آثار شباهتی با آثار اولیهی مصری دارند و نسبت به آن تقدم زمانی دارند. هانری لوت که بانفوذترین تحلیل دربارهی این نقوش را به دست داده، از تکرار نقش گوسفند و نزدیکیاش به انسان استنتاج کرده که نوعی آیین دینی با محوریت گوسفند در این منطقه رواج داشته است. از دید او این آیین دنباله و انعکاسی از دین پرستش آمون در مصر نبوده و چه بسا خاستگاه آن بوده باشد.[69]
برخی از دیوارنگارههای اوران جنوبی
احتمالا قدیمیترین آثار این ناحیه به نقشهای واقعگرای جانوری مربوط میشوند که در ابعادی بزرگ ترسیم میشده و در میانشان گاومیش فراوان دیده میشود. همچنین نخستین نقاشی از سگ هم احتمالا همان است که در این منطقه یافت شده است. نقشهای انتزاعیتر و کوچکتر احتمالا به زمانی نزدیکتر به امروز تعلق دارند و آنها را مکتب تزینه مینامند. بر یکی از صخرهها در کودیه عبدالحق صخرهای هست که بر آن آهویی روی یک نقش فیل کشیده شده است. جدیدترین مرحله آن است که در آن نقش انسان همراه با رمههایش به ویژه گاو اهلی دیده میشود (نگارههای زیر).
نگارههای صخرهای مشهور دیگری در منطقه جلفه[70] در الجزایر یافت شدهاند که میتوان آنها را دنبالهی آثار اوران جنوبی در نظر گرفت. قدیمیترین آثار جلفه هم از نظر زمان و هم شکل و محتوا با آنچه در آن منطقه میبینیم همسان است و نقاشیهایی جانوری در ابعاد ۵/۱ تا ۵/۲ متر را در بر میگیرد. این آثار به حدود ۷۵۰۰ سال پیش مربوط میشوند. در این آثار نقشهای انسانی با دقت بیشتری ترسیم شده و ارتباطشان با جانورانی که به تدریج اهلی میشدند، بازنموده شده است. برخی از آثار این ناحیه جدیدتر هستند و به دوران تاریخی مربوط میشوند.
دیوارنگارههای جلفه
اهمیت این نقشها که با خراشیدن دیوارهها و کندهکاری عاج و استخوان پدید آمدهاند، در این است که میتوان آنها را شکلی حدواسط بین مجسمهسازی و نقاشی در نظر گرفت. به ویژه خراشیدن دیوارههای سنگی مقدمهی هنر بسیار شکوفا و مهمی است که در ابتدای عصر تاریخی در ایران زمین پدیدار میگردد و زنجیرهای عظیم از دیوارنگارههای باشکوه را پدید میآورد که از نگارهی آنوبانینی و بیستون در ایران غربی تا بوداهای بامیان و دیوارنگارههای بلوچستان و شمال هند در ایران شرقی کشیده میشوند و به ویژه در جهت خاوری در قلمرو چین به صورت هنر بودایی راه ابریشم ادامه پیدا میکنند.
گذار از خراشیدن صخرهها به ایجاد نقش برجسته در حدود ۱۴-۱۵ هزار سال پیش و همزمان با عصر مگدالنی در کمربندی پهناور از شمال شرقی ایران زمین تا اروپای جنوب غربی تحقق مییابد. طبق معمول بیشتر آثاری که در این مورد کشف و مستند شده به قلمرو اروپا باز میگردد اما مشابه آنها را در کاوشهای جسته و گریختهی مناطق خاوری نیز میتوان بازیافت، و آشکار است که در این برش زمانی با نوعی گذار هنری روبرو هستیم و تراشیدن صخرهها – و نه فقط خراشیدنشان- رواجی پیدا میکند.
نگارههای دیوارهی صخرهی جادوگران[71] در فرانسه، دورهی مگدالنی میانی (۱۴-۱۵ هزار سال پیش)
کندهکاری اسب و گاو وحشی از دورهی مگدالنی (۱۵ هزار سال پیش)
نگارهی بدن زن برهنه (۱۴ هزار سال پیش)
ناگفته نماند که در اروپای شمالی در سراسر این دوران اثری از آثار هنری چشمگیر نمیبینیم و چنان که از گزارشمان نمایان است، آثار اصلی تنها به مناطق گرمسیرتر جنوبی مثل فرانسه و ایتالیا و اتریش محدود میشوند. از این نظر تراکم آثار در جنوب سیبری و به ویژه مناطق شمال شرقی ایران زمین (قزاقستان و قرقیزستان) جای توجه دارد. چرا که در دوران مورد نظرمان این مناطق هم مثل اروپای شمالی درگیر اقلیمی سرد و نامساعد بوده، و حتا احتمالا شرایط زیست در آن ناگوارتر هم بوده است. این تمایز به آنجا باز میگردد که اصولا جمعیتی که اروپا را مسکونی ساخت در سه موج جمعیتی از مدیترانه و مناطق شمالی ایران زمین به آن سو کوچید و قاعدتا توزیع آثار هنری در اروپا را هم باید در این بستر پویایی جمعیتها تحلیل کرد.
یکی از نمودهای این ماجرا، غیاب آثار هنری کهن در انگلستان است. تنها نمونه از هنر جانوری پارینهسنگی که در انگلستان کشف شده نقش حکاکی شدهی اسبی است که بر استخوان دنده کندهکاری شده است (نگارهی بالا). این اثر ۷۳ میلیمتر درازا دارد و قدمتش به ۱۲۵۰۰ سال پیش باز میگردد، و پژوهشگران حدس میزنند که در اصل در انگلستان ساخته نشده باشد. احتمالا این یکی از آثار یافت شده در اسپانیا یا فرانسه است که در دوران جدید به عمد به غار رابینهود در دربیشایر منتقل شده و در آنجا نهاده شده تا بعدا کشف شود. مسبب این کار هم قاعدتا کسی بوده که هم در کاوش و کشف و شاید دلالی آثار هنری باستانی دستی داشته و هم انگلیسی ناسیونالیستی بوده که از غیاب آثار هنری کهن در کشورش رنج میبرده است، و از شیوهی مرسوم امپراتوری معظماش در تاریختراشی پیروی میکرده است.
چنان که گفتیم ترسیم نقشها از راه خراشیدن و تراشیدن شیوهای بوده که با مجسمهتراشی پیوند داشته است. چنان که دربارهی همین سر اسب دیدیم، تمایز میان نقش حک کردن و مجسمهسازی در بسیاری از جاها از میان میرود. نمونههای خوبی از این گذار را در آثاری میبینیم که بر استخوان و عاج پیادهسازی شدهاند. نمونهاش کندهکاریایست که بر دندهی کرگدن پشمالو (Coelodonta antiquitatis) اجرا شده و به دوازده هزار سال پیش مربوط میشود. این کندهکاری پنج سانتیمتر درازا دارد و انسانی را نشان میدهد و بر استخوانی با درازای بیست سانتیمتر حک شده است.
نمونههای نقاشی با خراشیدن استخوان از حدود ۱۲ هزار سال پیش: سر اسب (بالا) و انسان (زیرین)
بسیاری از این کندهکاریهای بر روی اشیایی انجام شده که برای مردمان گردآورنده-شکارچی باستانی کاربردی روزانه داشته و بخشی از اموال بسیار محدودشان محسوب میشده است. مثلا نیزهافکن ماموت که در پناهگاه صخرهای مونتاستروک[72] در فرانسه یافت شده، از شاخ گوزن تراشیده شده و دوازده سانتیمتر بلندا دارد و زمانی بخشی از یک ابزار مربوط به شکار بوده است. نیزهافکن اهرمی ساده و بنددار است که برای پرتاب نیزه به کار میرود و استفاده از آن از حدود بیست هزار سال پیش در اروپا رواج یافت. قدمت این نمونه به دوران مگدالنی (۱۲۵۰۰ سال پیش) باز میگردد و بر آن پیکرکی پویا از یک ماموت حک شده است. در نزدیکی محل کشف همین اثر سنگی آهکی با درازای ۲۳ سانتیمتر مربوط به یازده هزار سال پیش یافت شده که بر آن نقش انسانی (احتمالا زنی) کندهکاری شده است. دو نیزهانداز دیگر که قدری جدیدتر هستند (۱۱-۱۲ هزار سال پیش) هم در آبری دولامادلن[73] در همان منطقه یافت شدهاند. اینها از شاخ گوزن ساخته شده و نقش چند اسب بر آنها حکاکی شده است.
نیزهافکن مونتاستروک و کندهکاری نقش زن
نیزهافکنهای آبریدولامادلن
گوزنهای شناگر برونیکل[74] (فرانسه) حک شده بر عاج ماموت با قدمت ۱۲۵۰۰ سال، و پیکرک آهو از همین عصر ماگدالنی
- Leang Tempuseng ↑
- Bantimurung ↑
- Aubert et al., 2014: 223–227. ↑
- Pettakare ↑
- Pitaloka, 2014. ↑
- Henri Cosquer ↑
- Clottes et al., 2005. ↑
- Hughes, 2013. ↑
- Arcy-sur-Cure ↑
- Grottes de Gargas ↑
- Chauvet-Pont-d’Arc Cave ↑
- Anita et al., 2016: 4670-4675. ↑
- Lewis-Williams, 2002. ↑
- Cueva de La Pasiega ↑
- Leroi-Gourhan, 1984. ↑
- Shul’gan-Tash ↑
- Kapova ↑
- Coliboaia ↑
- Zorich, 2012. ↑
- Font-de-Gaume ↑
- Daubisse et al., 1994: 8. ↑
- Nawarla Gabarnmang ↑
- McGuirk, 2012. ↑
- Grotte de Niaux ↑
- Pech Merle ↑
- Lascaux ↑
- Nechvatal, 2011: 74–76. ↑
- equines ↑
- Henri Breuil ↑
- Curtis, 2006: 96–102. ↑
- Tauxe, 2007: 177-266. ↑
- O’Hara, 2014. ↑
- Wolfgang Erich Wendt ↑
- Mason, 2006: 76-89. ↑
- de Bruxelles, 2012. ↑
- Gray, 2009. ↑
- de Bruxelles, 2012. ↑
- Smith, 2012. ↑
- Minotaur ↑
- Schiller, 1972: 51–55. ↑
- Bhimbetka ↑
- Gwion Gwion ↑
- Bradshaw ↑
- Kimberley region ↑
- Wandjina ↑
- Gillespie, 2004: 97-101. ↑
- Akerman, K. and Willing, T., An ancient rock painting of a marsupial lion, Thylacoleo carnifex, from the Kimberley, Western Australia. Antiquity 83; 2009. ↑
- Pedra Furada↑
- uKhahlamba-Drakensberg ↑
- Mire, 2008: 153–168. ↑
- Gifford-Gonzalez, 2013: 1–20. ↑
- Levantine Rock Art ↑
- Cuevas de la Araña ↑
- El Cogul ↑
- Valltorta ↑
- Magura ↑
- Megaloceros ↑
- Callaway, 2016.↑
- Schmitt et al.,2014. ↑
- Abside ↑
- Nigel Spivey ↑
- How Art Made The World ↑
- Whitley, 2009: 35. ↑
- d’Huy et Le Quellec, 2010: 161-170. ↑
- Grotte de Cussac ↑
- Les Combarelles ↑
- Maltinsko-buretskaya ↑
- Figuig ↑
- Lhote, 1970: 180. ↑
- Djelfa ↑
- Roc-aux-Sorciers ↑
- Montastruc ↑
- Abri de la Madeleine ↑
- Bruniquel ↑
ادامه مطلب: گفتار چهارم: مجسمههای پراکنده
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب