بخش نخست تعريف انسان
فصل دوم: تکامل انسان
اجداد انسان
پ) ميمون جنوبی[1] و شبهانسان[2]
در اوايل دورهی پليوسن، موجودی در شرق آفريقای امروزين زندگی میكرد كه از ميمونهای دورهی ميوسن بسيار پيچيدهتر بود. در حدود 6/5 میلیون سال پیش جنس آردیپیتِکوس (گونهی آ. کادابا)[3] در آفریقا تکامل یافت، و تا 4/4 میلیون سال پیش گونهی دیگری از آن به نام آردیپیتکوس رامیدوس[4] در این منطقه حاضر بود.[5] اين موجود هنوز به ميمون شبيه بود، و در مورد اینکه حركت دوپايی يا چهارپايی داشته، ابهام وجود دارد. امروز اين موجود را به عنوان يكی از شاخههای فرعی درخت تكاملی انسان میشناسند. نخستين سنگوارهی كشفشده از اين خطراههی تكاملی، آروارهای بود كه در منطقهای موسوم به رَميد در حبشه كشف شد. به همين دليل هم كاشفانش آن را با نام آردیپیتکوس رامیوس[6] شناسايی كردند.[7] اين كشف، با وجود اینکه تبارشناسی نخستیهای شبيه به انسان را بسيار روشنتر میكرد، اما نشانی از نياكان مستقيم انسان نداشت. با وجود اين، بسياری از پژوهشگران اين نمونه را با ميمون جنوبی، كه از اجداد مستقيم انسان بوده، مرتبط میدانند.
يكی از قديمیترين آثار اجداد مستقيم انسان كنونی، در منطقهای به نام لايتولی كشف شد، كه در نزديك چهل كيلومتری منطقهی اولدووای[8] در شمال تانزانيا قرار دارد. در سال 1978 م. سنگوارهی ردپاهايی در اين منطقه كشف شد كه هيجان زيادی را در جوامع علمی برانگيخت. اين ردپاها بين 6/3 تا 7/3 ميليون سال قدمت داشتند[9] و در اثر عبور دو موجود انساننما از روی خاكسترهای آتشفشانی ايجاد شده بودند. ظاهراً در آن روزگاران دور، به دنبال آتشفشانی كه اين خاكسترها را به اطراف پراكنده بوده، بارانی در گرفته و اطراف محل فرورفتگی ردپاها را به مادهای سيمانمانند تبديل نموده، و به طور طبيعی آن را قالبگيری كرده بود. بر اين خاكسترهای آتشفشانی ردپاهای متنوع و فراوانی از جانوران گوناگون كشف شد، كه مهمتريناش به دو موجود انسانمانند تعلق داشت.[10]
بر اساس آنچه از تحليل ردپاها برمیآيد، دو موجود انسانمانندی كه به هنگام آتشفشان بر خاكسترها دويدهاند، اندازهی يكسانی نداشتهاند. شواهد نشان میدهد که ردپای سمت چپي به موجودي کوچکتر تعلق داشته كه توسط موجود تنومندتری همراهی میشده است.[11] يكی از آنها كه گويا ماده بوده، حدود صد و بيست سانتيمتر قد داشته و اندازهي ديگري كه احتمالاً نر بوده، به حدود صد و چهل سانتیمتر ميرسيده است.[12] امروز این ردپاها را به جنس میمون جنوبی مربوط میدانند.[13]
نكتهی اساسی در مورد صاحبان اين دو ردپا آن است كه هر دو روی دو پايشان راه میرفتهاند.[14] در تصوير بالا نموداري رايانهای از ردپاهای لايتولی را ميبينيد.
ردپاهای لايتولی، نخستين شاهد در مورد اجداد آفريقايی انسان نبود. مدتها پيش از كشف فسيلِ اين ردپاها، جمجمهای از يك كودك در آفريقای جنوبی كشف شد، كه گويا به گونهی مشابهی تعلق داشت. كاشف اين جمجمه، ديرينشناسی به نام ريموند دارت بود كه در هفتم فوريهی سال 1925 م. در مجلهی طبيعت مقالهای منتشر كرد و ادعا كرد كه سرنخی مهم از اجداد مستقيم انسان را يافته است.[15] بنابر ادعای او، سنگوارهای كه در دست داشت به اواخر گسست آخر ميوسن تعلق داشت، و بنابراين برگهای مهم در رديابی سير تكاملی انسان محسوب میشد.
ماجرا از اين قرار بود كه دارت در منطقهای موسوم به تاونگ[16]، جمجمهی تقریباً كامل كودكی را يافته بود كه در حدود سه ميليون سال قدمت داشت. او اين جمجمه را به گونهای جديد متعلق دانست و آن را با نام اوستراپیتکوس آفریکانوس[17] مشخص كرد. نامی كه بنابر ريشهی يونانیاش، «ميمون جنوبی آفريقايی» معنا میدهد. بر مبای تحليلهای جديدتر، جمجمهی تاونگ، به كودكی ده ساله تعلق داشته است. اگر اين كودك بالغ میشد، حجم مغزش به 550 ـ450 میلیلیتر میرسيد و وزن بدنش به سی و پنج كيلوگرم بالغ میشد.
ادعای دارت به دليل ناهمخوانیاش با پيشداوریهای علمی رايج در آن زمان برای مدت بيست و دو سال ناديده انگاشته شد. دانشمندان در آن دوره بر اين باور بودند كه در سير تكامل انسان ابتدا حجم مغز افزايش يافته و بعد دندانها به سمت ساده شدن و ظريف شدن پيش رفتهاند، در حالی كه در جمجمهی تاونگ، برعكس اين موضوع ديده میشد. موجودی كه صاحب اين جمجمه بود، به وضوح دندانهايی پيشرفته و شبيه به انسان داشت، و در عين حال حجم جمجمهاش كم بود. از سوی ديگر در آن زمان همه فكر میكردند منشأ اوليهی انسان آسياست، و قارهی سياه را بنا بر طرز تلقی نژادمدارانهی رايج در آن عصر، به قدر كافی برای پروردن نخستين آدميان، اصيل و نجيب نمیدانستند. به اين ترتيب، نظريهی دارت به دليل پيوند نخوردن به بافت مرسومِ علمی زمانهاش برای مدت دو دهه طرد شد. دانشمندان تا بيست و دو سال بعد، جمجمهی تاونگ را به نوعی بچه شامپانزه مربوط دانستند.[18]
دامنهي اين پيشداوري علمي تا حدي گسترده بود كه وقتي در سال 1912 م. جمجمهاي ساختگي و جعلي در انگلستان يافته شد كه اين ديدگاه عمومی را تقويت ميكرد، بدون نقد و بررسي دقيقي، به عنوان نمونهاي اصيل پذيرفته شد و دارندهي فرضياش انسان پيلتداون[19] نام گرفت.[20] اين جمجمه، در واقع، از سرهم كردن كاسهي سر انسان و فك ميمون ساخته شده بود و کاملاً با ديدگاه رايج كه افزايش حجم مغز را بر كوچك شدن دندانها مقدم ميدانست، همخواني داشت.[21] هویت کسی که این جمجمهی جعلی را ساخته بود همچنان ناشناخته باقی مانده، و به احتمال زیاد مردی به نام چارلز داوسون[22] که جمجمه را کشف کرد مسئول این خطاست. با وجود این، در میان فهرست مظنونهای این پرونده به نامهای مشهوری مثل تیار دو شاردن (فیلسوف مشهور فرانسوی) و آرتور کنان دویل (خالق شرلوک هولمز) برمیخوریم![23]
يكی از معدود دانشمندانی كه ادعای دارت را باور كرد و در آفريقا به دنبال اجداد انسان گشت، پژوهشگری بود به نام بلوم[24] كه به کاوشهايش در منطقه ادامه داد و به فاصلهی چند سال پس از انتشار مقالهی دارت، بقايای انساننمای درشت و تنومندی را كشف كرد. بلوم اين نمونه را پارانتروپوس[25] ناميد كه به زبان يونانی «شبهانسان» معنی میدهد. اين گونه به نامهای ديگری هم خوانده شده است اما اسم مشهور ديگر آن، اوسترالوپیتکوس روبوستوس[26] است كه یعنی «ميمون جنوبی تنومند». به هر صورت، دستاوردهای بلوم هم به همراه دارت ناديده گرفته شد، و جز در برخی از محافل علمی ويژه، بهای چندانی برايش قايل نشدند.
در سال 1956 م. يك ديرينشناس آمريكايی به نام لويس ليكی[27] به اتفاق همسرش مری ليكی برای کاوشهای ديرينشناختی به منطقهی اولدووی در تانزانيا سفر كرد. در طی اين پژوهشها بود كه خانم ليكی جمجمهای با قدمت 7/1 ميليون سال را در اين منطقه كشف كرد. او بر اساس نام فارسیِ سياهپوستان (زنگ/ زنج در عربی)، یا نام منطقه (زنگبار) كه آن هم از فارسی مشتق شده، اين نمونه را زینجانتروپوس[28] ناميد كه به معنای انسان زنگی است.[29] اين اسكلت به نخستی قویهيكلی تعلق داشت كه دندانهای بزرگ و محكمش برای شكستن دانههای گياهی سازگاری یافته بودند. خيلی زود معلوم شد كه اين موجود همان شبهانسان بلوم است و به اين ترتيب، وجود منشأ آفريقايی نياكان انسان به رسميت شناخته شد. امروز این گونه را شبهانسانِ بویسِئی (پارانتروپوس بویسئی) مینامند.[30] این گونه موجودی تنومند با چهرهای عضلانی و آروارهای نیرومند بوده و حجم مغزش به نیم لیتر (550 میلیلیتر) میرسیده است. بدن او برای زندگی در ساواناها و مناطق پردرخت سازش یافته و دوشکلی جنسی نمایانی در بدنش دیده میشود. به شکلی که نرها در این گونه 68 کیلوگرم و مادهها تنها 45 کیلوگرم وزن داشتهاند. آروارهی این نخستی برای جویدن گیاهان تخصص یافته و سطح دندان آسیای عقبیاش دو برابر انسان کنونی بوده است.[31] برای مدتها این ویژگیها را علامت آن میدانستند که این جانور از خوراک سخت و دانههای خشک و فشرده تغذیه میکرده است،[32] در حدی که برخی از نویسندگان او را به خاطر استخوانهای پهن و بزرگ دندان و ضخامت چشمگیر مینای دندانش، انسانِ فندقشکن مینامیدند. اما پژوهشهای تازه نشان داده که ساختار عاج دندان این گونه با آنچه در شبهانسان تنومند (پارانتروپوس روبوستوس) میبینیم تفاوت دارد و بنابراین رژیم غذایی عادی این موجود از میوه و خوراکهای گیاهی نرمتر تشکیل میشده و تنها در شرایط ضروری به خوردن مواد سختتر روی میآورده است.[33]
در سال 1973 م. پژوهشگری به نام دونالد جانسون[34] كه توجهش را از جنوب آفريقا به شمال شرقی اين قاره معطوف كرده بود، در منطقهای به نام آفار در اتيوپی، اسكلتی جديد را پيدا كرد. اين اسكلت جديد، كاملترين نمونهای بود كه تا آن هنگام از انساننماهای بعد از ميوسن كشف شده بود. جانسون صاحب اين اسكلت را با الهام از يك ترانهی گروه بيتلها كه در آن زمان مشهور بود، لوسی ناميد.[35] چهل درصد استخوانهای لوسی در جريان خاكبرداری منطقهی آفار كشف شد و این بدان معنا بود که تقریباً تمام ویژگیهای کالبدشناختی اسکلتش قابل بازسازی بود. با تحلیل این استخوانها روشن شد که لوسی در حدود بيست سالگی مرده بود. او در هنگام حيات 115 سانتیمتر قد و بيش از سی كيلوگرم وزن داشته است. جانسون اين نمونه را به عنوان گونهی اوسترالوپیتکوس آفارنسیس[36] نامگذاری كرد كه ميمون جنوبی آفاری معنا میدهد.
میمون جنوبی آفاری بومی شرق آفريقا بوده و در ساير نقاط اين قاره پراكنده نشده است. این گونه به مدت یک میلیون سال (از 9/3 تا 9/2 سال پیش) در این منطقه میزیسته است. در دوران یادشده، گونهای که نزدیکترین شباهت را به انسان کنونی داشته، این نخستی بوده است.[37] این موجود دندانهایی کوچکتر از نیاکانش داشته که همچنان از دندانهای انسان امروزین بزرگتر بودهاند. مغز این میمون جنوبی به نسبت کوچک بوده و حجم آن به 380 تا 430 میلیلیتر بالغ میشده، که با حجم مغز شامپانزه برابر است. تحلیل رفتن انگشت شست پا و از میان رفتن امکانِ گرفتن چیزها با پا، نشان میدهد که این جانور همواره بر دو پا راه میرفته و حرکتش به میمونهای امروزین شباهتی نداشته و انسانوار بوده است.[38]
در سال 2006 م. در منطقهای نزدیک به محل کشف شدن اسکلت لوسی، جمجمهای تقریباً کامل از یک دختر سه ساله از همین گونه کشف شد که نشان میداد ویژگیهای ریختی این گونه چیزی بین میمونهای جنوبی قدیمیتر و انسان بوده است.[39] دارندهی این سنگواره آن را با الهام از واژهای در زبان آمهاریِ حبشی، که صلح معنی میدهد، سالِم نام نهاد. در سال 2011 م. نیز یک استخوان کف پای 2/3 میلیون ساله در منطقهی هادار در اتیوپی پیدا شد که به روشنی نشان میداد این گونه قوسی در کف پایش داشته و بنابراین با حرکت دوپایی سازگار بوده است.[40]
جمجمهی سالم (میمون جنوبی آفاری)
از زمان كشف لوسي تا به حال، دو الگوي متفاوت از اسكلتبنديِ سنگوارهها در اين منطقه كشف شده است. يكي از اين انواع، اسکلتهايي كوچك و ظريف را شامل ميشود كه با الگوي دوم ــ يعني اسکلتهاي بزرگتر و زمختتر ــ تفاوت زيادی دارند. گروهی معتقدند كه هر دو اين ساختهای استخوانبندی به جنس نر و مادهی گونهی يكسانی (كه همان ميمون جنوبی آفاری باشد) مربوط میشوند. در اين صورت دو شكلی جنسی شديدی در اين گونه وجود داشته است.[41] گروهی ديگر، كه امروز در اقليت قرار دارند، تمايل دارند اسکلتهای ظریفتر را به انواع ابتدایی جنس انسان (هومو) نسبت دهد. در اين حالت هر دو جنس نر و مادهی ميمون جنوبی آفاری بدنی زمخت و تنومند پيدا میكنند، و تاريخ پيدايش جنس انسان يك ميليون سال عقب میرود. از ميان اين دو، نگرش نخستين امروز اعتبار بیشتری دارد و ما نيز در اينجا همان را ميپذيريم.
ميمون جنوبی آفاری، در حدود 3 تا 8/3 ميليون سال پيش در تانزانيا و حبشه میزيسته است و احتمالاً نيای ميمون جنوبی آفريقايی ــ كه دارت كشف كرد ــ بوده است. موجود اخير در حدود سه ميليون سال قدمت دارد و اگر فرضيهی مشتق شدنش از ميمون جنوبی آفاری راست باشد، نوعی مهاجرت در جهت جنوب را نشان میدهد. چرا كه سنگوارههای ميمون جنوبی آفريقايی را بيش از هر جا در آفريقای جنوبی يافتهاند. انگشت شست اين موجود خميدگياي داشته كه نشانهي استفاده از دست براي تاب خوردن بر درختان بوده است. با وجود آنکه شكل لگن خاصره و استخوانهاي پاي اين موجود شكي در دو پا راه رفتنش بر جا نميگذارد، شكل استخوان شست او نشان ميدهد كه هنوز تا حدودي عادات مربوط به زندگي در ميان درختان را هم حفظ نموده است.[42]
امروز ما شواهد كافی برای بازسازی دقیقتر درخت تكاملی ميمونهای جنوبی را در دست داريم. به نظر میرسد كه نيای قديمیتر ميمون جنوبی آفاری، موجودی به نام اوسترالوپیتکوس آنامِنِسیس[43] بوده باشد. اين نوع ميمون جنوبی در حدود 2/4 ميليون سال پيش در كنيای امروزين میزيسته و از روی بقايای آروارهاش شناسايی شده است.[44] این گونه تنها دویستهزار سال دیرتر از آردیپیتکوس رامیدوس میزیسته است. لیکی، که آن را یافته و نامگذاری کرده است، نام علمیاش را از آنام گرفته که واژهای به زبان محلیِ تورکانا است و دریاچه معنا میدهد.[45]
شاخهی فرعی ديگری كه گويا همزمان با ميمون جنوبی آفاری در بخشهای ديگر آفريقا زندگی میكرده، ميمون جنوبی بحرالغزلی[46] است[47] كه بقايايش به سال 1993 م. در منطقهی بحرالغزل در چاد كشف شد.[48] اين موجود بين 6/3 تا 3 ميليون سال پیش در این منطقه میزیسته است.[49] برخی از پژوهشگران آن را نمونهای خاص و جمعیتی حاشیهای از میمون جنوبی آفاری در نظر گرفتهاند،[50] اما کاشف آن همچنان بر اینکه گونهای مستقل را کشف کرده، پافشاری دارد.[51] این تنها نمونه از میمونهای جنوبی است که در آفریقای مرکزی یافت شده است. چنين مینمايد كه در تاريخ يادشده، ميمون جنوبی آفاری، بحرالغزلی، و ساير خويشاوندان ناشناختهشان در زيستگاههای آفريقايی میزيستهاند و با هم بر سر منابع رقابت میكردهاند.
اين دسته از ميمونهای جنوبی، به زودی به مجموعهای از گونههای فرزندی تحول يافتند كه ميمون جنوبی آفريقايی مشهورترينشان است. این نمونه بیشتر در جنوب آفریقا متمرکز بود و ویژگیهای انسانگونهی بیشتری را از خود نشان میدهد. نخستین نمونه از این گونه به کودکِ تاونگ تعلق دارد که در سال 1925 م. توسط ریموند دارت کشف شد. بقایای بازمانده از این گونه نشان میدهد که در حدود فاصلهی سه تا دو میلیون سال پیش، یعنی در اواخر دوران پلیوسن، فعال و پرشمار بوده است.[52] اما اين نمونه تنها نوادهی ميمون جنوبی آفاری نبود. دستكم يك گونهی خواهری ديگر به نام ميمون جنوبی گَرهی[53] هم وجود داشته كه در حدود دو و نيم ميليون سال پيش در حبشه زندگی میكرده و به ميمون جنوبی آفريقايی شباهت داشته است. این گونهی اخیر را در سال 1996 م. در اتیوپی کشف کردند و نامش را با الهام از کلمهی «گَرْهْ» انتخاب کردند که در زبان بومیان منطقه، «شگفتی» معنی میدهد. حجم مغز این گونه به 450 میلیلیتر میرسیده که در میان میمونهای جنوبی بیشینه است. این گونه بیشک به شاخهی ظریفترِ میمونهای جنوبی تعلق داشته، اما از بقیه تنومندتر بوده و برخی از ویژگیهای نزدیک به شبهانسان بویسئی (پارانتروپوس بویسئی) را نیز از خود نشان میدهد. میمون جنوبی گرهی از این نظر هم اهمیت دارد که دارندهی کهنترین شواهد و بقایای ابزارسازی است. در کنار اسکلت این موجود ابزارهای سنگیای یافت شده که تا حدودی به صنعت اولدوون شباهت دارد.
نظر غالب در قرن بیستم میلادی آن بود که انسانهای کنونی از میمون جنوبی آفریقایی مشتق شدهاند. اما امروز شواهدی در دست داریم که نشان میدهد جنس هومو زودتر یا همزمان با میمون جنوبی آفریقایی وجود داشته است. از این رو یا تاریخ جدا شدن این دو شاخهی تکاملی در سپیدهدم ظهور گونهی میمون جنوبی قرار داشته، و یا میمون جنوبی آفاری یا نمونهی ابتدایی دیگری ــ شاید کنیانتروپوس پلاتیوپس[54] که 5/3 ـ 2/3 میلیون سال پیش میزیست ــ جد جنس انسان بوده باشد. این گونهی اخیر را در سال 1999 م. در کنیا یافتند. لیکی آن را به عنوان کهنترین نمونهی جنس هومو ردهبندی کرده، اما پژوهشگران دیگر آن را در میان میمونهای جنوبی (و نزدیک به گونهی آفاری) میگنجانند.[55]
بازماندهی جمجمهی کنیانتروپوس پلاتیوپس
بازسازی چهرهی لوسی (میمون جنوبی آفاری)
بنابراين يكی از خطراهههای تكاملی اصلی اجداد انسان به ميمونهای جنوبی و گونههای خويشاوندش منتهی میشود. با وجود اين، اين خطراهه تنها مسيری نبود كه اجداد انسان تجربه كردند. شاخهی مهم ديگری از اين درخت تكاملی، به سوی تنومندتر شدن و افزايش حجم عضلات و نيرومندتر شدن آروارهها گرايش پيدا كرد. اين گروه شاخهای را تشكيل داد كه نخستين سنگوارهاش توسط بلوم يافته شد. اين موجودات در ابتدا با نام ميمونهای جنوبی تنومند شهرت يافتند، اما امروز بيشتر دانشمندان آنها را به عنوان جنس جديدی به رسميت میشناسند و به پيروی از بلوم به عنوان جنس پارانتروپوس[56] ردهبندیشان میكنند. بیشتر شواهد این حدس را تأیید میکند که جنس پارانتروپوس از نوعِ ظریفتر میمون جنوبی (جنس اوسترالوپیتکوس) مشتق شده باشد.[57] در واقع این گرایش روز به روز بیشتر میشود که نمونههای تنومند و متأخر را در زیر عنوان جنس پارانتروپوس و انواع ظریفتر و قدیمیتر را با نام جنس اوسترالوپیتکوس شناسایی کنند.[58]
وابستگان اين جنس، از 7/2 میلیون سال پیش بر صحنه پدیدار شدند و تا يك و نيم ميليون سال پيش، يعنی هم زمان با نخستين وابستگان به جنس انسان، در همسایگی ایشان زندگی میكردهاند. پس، بايد پذيرفت كه شايستگی زيستی اين موجودات تنومند به نسبت زياد بوده است. اين موجودات مدتها پس از انقراض ساير ميمونهای جنوبی در آفريقا باقی ماندند و تنها پس از پيدايش نخستين اجداد انسان راستقامت بود كه منقرض شدند. حجم مغز آنها از میمون جنوبی کهن بیشتر بوده و برخی از ابزارهای سنگی یافت شده در جنوب و شرق آفریقا را به ایشان منسوب کردهاند.[59]
قدیمیترین نمونهی کشف شده از این شاخهی تکاملی، شبهانسان اتیوپی (پارانتروپوس اتیوپیتکوس)[60] است که در سال 1968 م. یک جمجمهی به نسبت کاملش در اتیوپی یافت شد. این جمجمه به خاطر وجود املاح منگنز در زمین تیرهرنگ شده بود و از این رو آن را به نام جمجمهی سیاه میشناسند. دارندهی این جمجمه در حدود 7/2ـ 5/2 میلیون سال پیش میزیسته و بنابراین از قدیمیترین نمایندگان جنس پارنتروپوس به شمار میرود. شبهانسان اتیوپی بسیاری از صفات میمون جنوبی آفاری را در خود حفظ کرده است و از این رو به احتمال زیاد نوادهی مستقیم این گونه بوده است. پوزهی برآمده، قوسِ گونه و قوس ابروی برجسته، و حجم مغز به نسبت اندکِ 410 میلیلیتری عناصری است که آن را به نمونههای قدیمیتر شبیه میسازد. برخی از پژوهشگران این گونه را جدِ مشترک سایر شبهانسانها (بویسئی و تنومند) دانستهاند. اما شواهد موجود در این زمینه هنوز برای نتیجهگیری قطعی کافی نیست.
از تمام این شواهد بر میآید که ميمونهای انساننمايی كه پس از گسست ميوسن پديد آمدند، دارای چندين گونهی مهم بودهاند. تمام اين گونهها تقریباً به طور همزمان در آفريقا زندگی میكردهاند[61] و امروزه برخي از ديرينشناسان همه را در زيرخانوادهي اوسترالوپیتسینه[62] ردهبندي ميكنند. اوج فعاليت اين گونههای موازی ميمونهای جنوبی، بين يك و نيم تا دو ميليون سال پيش بوده است. اين موجودات در حدود يك و نيم متر قد داشتهاند و وجود يك تاج استخوانی برجسته در وسط پيشانی وابستگان به جنس شبهانسان، تا حدودی آنها را به گوريل شبيه میكرده است. وجود اين تاج استخوانی شاهدی است مبنی بر اینکه عضلات فك و دندانهای اين موجود، بسيار قوی و محكم بودهاند و برای تغذيه از دانههای سخت گياهی سازش يافته بودهاند.
بازمانده از پارانتروپوس: جمجمهی سیاه
بازمانده از پارانتروپوس: جمجمهی پارانتروپوس بویسئی
بازمانده از پارانتروپوس: جمجمهی پارانتروپوس بویسئی
تحلیل شیوهی فرسایش یافتنِ دندانهای دو شاخهی اوسترالوپیتکوس و پارانتروپوس نشان میدهد که رژیم غذایی این دو گروه متفاوت بوده است.[63] چنین مینماید که گونهای مانند پارانتروپوس روبوستوس بیشتر از دانهها و بخشهای سخت گیاهی تغذیه میکرده و در شرایط دشوار به خوردن بخشهای سفتِ دیگر نیز روی میآورده است. در حالی که اوسترالوپیتکوس آفریکانوس بیشتر گیاهخوار بوده است.[64] ناگفته نماند که شواهد تازه به دست آمده نشان میدهد که میمونهای جنوبی نیز گاه از لاشهی جانوران تغذیه میکردهاند و حتی از ابزارهای سنگی ابتدایی برای شکستن استخوانها و بریدن گوشت بهره میبردهاند. به این ترتیب، سابقهی نخستین اشکالِ ابزارسازی در نیاکان انسان به انواعِ پیشرفتهترِ میمون جنوبی در 4/3 میلیون سال پیش بازمیگردد.[65] حجم مغز وابستگان به اين گونه تا نيم ليتر میرسيده است، كه تقریباً با حجم مغز يك شامپانزه برابر است. در جدول زیر چكيدهای از اطلاعات پايه در مورد گونههای مهم اين موجودات آورده شده است.
پذيرفته شدن جايگاه ميمون جنوبی، تغييرات زيادی در نگرش رسمی دانشمندان نسبت به سير تكامل انسان پديد آورد. تا پيش از يافته شدن انسان زنگی، همه فكر میكردند رشد حجمی مغز پيش از كوچك شدن دندانها صورت گرفته است، اما با يافته شدن اين اسكلت، عكس آن ــ كه پيش از آن توسط دارت هم ادعا شده بود ــ تأييد شد.[66]
پس از يافته شدن لوسی، پيشفرض ديگری هم مردود اعلام شد. اين پيشفرض اين بود كه اجداد انسان ابتدا دستورزی كرده و به ابزارسازی روی آوردهاند، و بعد از آن حركت بر دو پا را آغاز كردهاند. اين پيشفرض بر مبنای مشاهداتی كه از موجودات چهارپای ابزارمند ــ مانند شامپانزه ــ در دست بود متكی بود. اما اسكلت به نسبت كامل لوسی، كه آشكارا دوپا و فاقد ابزار بود، اين پيشفرض را رد كرد. لوسی با وجود دوپا بودن، در حدود چهار ميليون سال سن داشت، و اين در حالی است كه تاريخ ساخته شدن نخستين ابزارهای انسانی به حدود دو ميليون سال پيش برمیگردد، پس، به اين ترتيب بار ديگر به نظر میرسد كه تكامل رفتاری از تكامل ريختشناختی و فيزيولوژيك پيروی كرده باشد و جلودار آن نباشد.[67]
در سالهای اخیر نمونههای جدیدی از گونههای نخستی دوپا کشف شده که نشان میدهد این ویژگی کاملاً مستقل از افزایش وزن مغز در نیاکان میمون جنوبی تکامل یافته است. مثلاً گونهی اورورین توگِنسیس[68] که به خانوادهی هومینیده تعلق داشته[69] و حدود شش میلیون سال پیش در کنیا میزیسته، به شکلی نمایان دو پا بوده است.[70]
بقایای استخوان کمر میمون جنوبی دوشکلی جنسی نمایانی را نشان میدهد. بر مبنای این تفاوت ریختی میتوان دریافت که مهرههای کمر زنان در این گونه برای حمل وزن جنین سازگاری داشته است و این تنها زمانی ضرورت مییابد که با گونهای دوپا سر و کار داشته باشیم. یعنی گونههایی که چهار دست و پا راه میروند، وزن جنین را بر کل مهرههای کمر و سینهی خود توزیع ميکنند. دادههای کالبدشناختی نشان میدهد که تمرکز وزن جنین بر مهرههای کمر تنها در گونههایی وجود دارد که دوپارو هستند. از این رو، تردیدی نیست که میمون جنوبی آفریقایی نیز بر دو پایش راه میرفته است.[71] با وجود این، برخی از صفات این گونه همچنان ابتدایی مینماید. مثلاً خمیدگی انگشتان دست که در میمونها سازشی برای تاب خوردن بر شاخهی درختان است، در این موجود نیز دیده میشده است. اندازهی دست آن هم کمی از پا بلندتر بوده که صفتی است که مشابهاش را در شامپانزهی امروزین میبینیم.
بازسازی چهرهی میمون جنوبی آفریقایی
بازسازی چهرهی پارانتروپوس بویسئی
جمجمهی کودک تاونگ
پژوهش جالبی که به تازگی با بررسی ایزوتوپ استرنسیوم در دندانهای پارانتروپوس روبوستوسِ نر و ماده انجام شده، نشان میدهد که ساختار خانوادگی این میمونها پدرسالارانه بوده است. یعنی زنان از زادگاه خود دور میشدهاند و برای زیستن به محل زندگی جفتِ نرینهی خود کوچ میکردهاند.[72] این نخستین شاهد در م
ورد «زن گرفتنِ» نیاکان انسان است و جدا شدن زن از خانوادهی مادری را در زمان ازدواج نشان میدهد.
بر مبنای شواهد فسيلشناختی كنونی، ميمون جنوبی نخستين جد مشترك آدميان است كه برخی از خصوصيات او را از خود نشان میداده است. سوراخ جمجمه[73] در اين موجودات در زير سر قرار ميگرفته، و اين نشانگر آن است كه براي راه رفتن هميشگي بر روي دو پا سازش يافته بودند. لگن خاصرهي اين موجودات هم شباهت زيادی با لگن انسان جديد داشته و آشكارا برای راه رفتن دوپايی سازش يافته است.[74] گذشته از این موارد، ریزهکاریهای کالبدشناختی دیگر نیز نشان میدهد که بیشک جد مشترک تمام آدمیان و سایر گونههای جنس هومو، میمون جنوبی بوده است.[75]
پيشفرض نادرست ديگر، اين بود كه اجداد انسان مانند شامپانزهها با تلوتلو خوردن، و به شكلی خميده[76] راه میرفتهاند، و روند ايستاده حركت كردنشان را از حالتی نيمهدوپا/ نيمهچهارپا آغاز كردهاند. مبناي اين طرز تلقي، شكل راه رفتن خميدهي شامپانزدهها و گوريلها بود، كه به اجداد انسان تعميم داده ميشد. فرض بر این بود که میمونهای اولیه مانند گوریل و شامپانزهی امروزین برای بالا رفتن از شاخههای عمودی سازش یافته بودند و به این ترتیب یاد گرفته بودند بر دو پایشان بایستند و با نهادن پشت دست بر زمین بخش عمدهی وزنشان را بر روی دو پا بیندازند. اين پيشداشت منجر به اين شده بود كه ديرينشناسان نيمهي اول قرن گذشته، ميمون جنوبی را موجودی خميده میدانستند كه از ايستاده راه رفتن عاجز بوده است. تحليلهای جديدتری كه بر روی استخوانهای لوسی و ساير ميمونهای جنوبی آفاری انجام شده، نشان میدهد كه پهن بودن لگن خاصره و كم بودن طول پای اين موجودات از نظر توانايی دوپارَوَی نقص مهمی محسوب نمیشده است. یعنی دو پاروی میمون جنوبی احتمالاً بهطور مستقیم از دوپارَوَی میمونهای درختزی مشتق شده است.[77] دستكم يك بررسی جديد نشان میدهد كه كارآيی اين شكل خاص از اندامهای حركتی كه در ميمونهای جنوبی ديده میشده، حتی از انسان امروزی هم برای دو پا راه رفتن بيشتر بوده است.[78]
ریچارد داوکینز در کتاب «داستان نیاکان» این نظریه را مطرح کرد که زمان جدایی شامپانزه و گوریل از شاخهي تکاملی انسان نسبت به زمان ظهور میمونهای جنوبی متأخرتر بوده است. یعنی گوریل از شاخهی پارانتروپوس و شامپانزه و بونوبو و انسان از شاخهی میمون جنوبی مشتق شدهاند.[79] این برداشت با این شاهد تقویت میشود که تناسب اندامهای شامپانزه و ریخت کلی بدن بهخصوص بونوبو کمابیش با آنچه در میمون جنوبی میبینیم برابر است.[80]
علاوه بر راه رفتن روي دو پا، چهرهی صاف و بدون پوزهی ميمون جنوبی هم، شباهتش را با انسانهای كنونی افزايش میداده است. اختلاف اصلی گونههای اوسترالوپیتسینه با آدمِ كنونی، تنومندی بدن و كوتاه بودن قامتش است. شكل قرارگيری دندانها و عضلات چهره هم شباهتی با ميمونهای بزرگ داشته است. به طور كلی دوشكلی جنسی در اين جانوران بيشتر از انسان بوده، و وزن جنس نر پارانتروپوس روبوستوس تا دو برابر مادهاش میرسيده است.
شكل جمجمهي چهار گونهي اصلي از ميمونهاي جنوبي و شبهانسانها، در مقايسه با جمجمهي انسان كنوني و پروكنسول، بدون رعايت اندازهي نسبي جمجمهها[81]
آخرین نمونههای میمون جنوبی که نمایندهی گونهی مجزایی هستند، میمون جنوبی سِدیبا[82] خوانده میشوند و در جایی به نام مالاپا در آفریقای جنوبی یافته شدهاند. بقایای دست کم چهار تن از این گونه (یک نرِ جوان، یک نر و مادهی بالغ و یک نوزاد هجده ماهه) تا به حال کشف شده که قدمتشان به کمتر از دو میلیون سال پیش باز میگردد.[83] نام این گونه از کلمهی سدیبا گرفته شده که در زبان تونگو به معنای چشمه است.[84] این گونه ویژگیهایی دارد که آن را به نمونهای حد واسط میمون جنوبی آفریقایی و انسان ابزارمند شبیه میسازد. حجم مغز این موجود 420 سانتیمتر مکعب بوده و دندانها و آروارهی آن ظریفتر و شکنندهتر از میمونهای جنوبی دیگر بوده است. استخوانهای دست این موجود بسیار به انسان کنونی شبیه بوده و نشان میدهد که میمون جنوبی سدیبا توانایی ساخت ابزار را داشته است. به احتمال زیاد این گونه جدِ جنس هومو نبوده، بلکه یکی از گونههای خواهریِ نزدیک به هومو بوده که همچنان ویژگیهای میمون جنوبی را در خود حفظ کرده و همزمان با نمونههای نوپای جنس هومو در آفریقا میزیسته است.[85]
چنانکه ديديم، دستكم چهار گونه از ميمونهای جنوبی در بازهی زمانی چهار تا يك و نيم ميليون سال پيش در آفريقا میزيستهاند. ميمون جنوبی و شبهانسان نشانگر دو خطراههی تكاملی هستند كه به ترتيب برای برگ/ميوهخواری و دانه/ پوستخواری تخصص يافتهاند. چنين مینمايد كه جنس انسان از تحول مسير نخست ــ يعنی ميمونهای جنوبی ــ پديد آمده باشد.
سه ديدگاه دربارهي روابط خويشاوندي ميمونهاي جنوبي با هم و با انسان (combride, 1992)
- Australopithecus ↑
- Paranthropus ↑
- A. kadabba ↑
- Ardipithecus ramidus ↑
- White et al, 2009: 75–86. ↑
- Ardipithecus ramius ↑
- Tattersal, 2000. ↑
- Olduvai gorge ↑
- Raichlen et al, 2010. ↑
- Leakey, 1981: 81-86. ↑
- Cambridge, 1992:325. ↑
- Tuttle, 2008: 158-165. ↑
- Tuttle et al., 1991: 193-200. ↑
- White and Suwa, 1987: 485-514. ↑
- Dart, 1925: 195-199. ↑
- – Taung ↑
- Australopithecus africanus ↑
- Lewin, 1999: 112. ↑
- – Piltdown ↑
- Feder, 2008: 73–101. ↑
- Gee, 1996. ↑
- Charles Dawson ↑
- de Bono, 2005. ↑
- – Bloom ↑
- Paranthropus boisei ↑
- Australopithecus robustus ↑
- – Louis Leaky ↑
- Zinjanthropus ↑
- Leaky and Lewin,1992. ↑
- Watson, 2002: 486–487. ↑
- McHenry and Coffingw 2000: 125–146. ↑
- Klein, 1999. ↑
- Ungar et al, 2008: e2044. ↑
- – Donald Johnson ↑
- Johanson, 2009: 693–697. ↑
- Australopithecus afarensis ↑
- Cartmill et al, 2009: 151. ↑
- Latimer et al, 1990: 125–33. ↑
- Wong, 2006. ↑
- Ward et al, 2011: 750. ↑
- McHenry, 1991. ↑
- Lewin, 1998:248-253. ↑
- Australopithecus anamensis ↑
- Leaky, 1995. ↑
- Leakey et al, 1998: 62–66. ↑
- Australopithecus bahrelghazali ↑
- Brunet, 1996. ↑
- Brunet et al, 1995: 273-275. ↑
- Lebatard et al, 2008: 3226-3231 ↑
- Schwartz and Tattersal, 2005. ↑
- Brunet et al, 1996: 907-913. ↑
- Herries and Shaw, 2011: 523-539. ↑
- Australopithecus gahri ↑
- Kenyanthropus platyops ↑
- Leakey et al. 2001: 433–440. ↑
- Paranthropus ↑
- Dawkins, 2004: 77. ↑
- Pilbeam, 1988: 104–143. ↑
- Susman, 1988: 781–4. ↑
- Paranthropus aethiopicus ↑
- Tattersal, 2000. ↑
- Australopithecinae ↑
- Grine, 1986: 783–822. ↑
- Scott et al, 2005: 693–695. ↑
- McPherron et al, 2010: 857–860. ↑
- Aiello,1993. ↑
- Pilbeam,1984. ↑
- Orrorin tugenensis ↑
- Senut et al, 2001: 137–144. ↑
- Haviland et al, 2007: 141. ↑
- Avasthi, 2007. ↑
- Copeland et al. 2011: 76–78. ↑
- – Foranum magnum ↑
- Lovejoy, 1988: 82–89. ↑
- Toth and Schick, 2005: 60. ↑
- Knuckle walking ↑
- Kivell and Schmitt, 2009: 14241–6. ↑
- Kramer,1999. ↑
- Dawkins, 2004. ↑
- Zihlman et al,. 1978: 744-6. ↑
- Cambridge, 1992:258. ↑
- Australopithecus sediba ↑
- Dirks et al. 2010: 205–208. ↑
- Berger et al. 2010: 195–204. ↑
- Balter, 2010: 154–155. ↑
ادامه مطلب: بخش نخست – فصل دوم – اجداد انسان – انسان ابزارمند
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب