نخست: مجسمهها
چنان که دیدیم، یکی از کهنترین نمودهای هنر در عصر نوسنگی که تا به امروز باقی مانده، مجسمهسازی است. خوب است از همین جا به بحث وارد شویم و به تبارنامهی مجسمههای ایلامی-سومری بنگریم. چنان که در سبکهای هنری پیشین هم دیدیم، یکی از گرانیگاههای مهم هنر مجسمهسازی به ساخت پیکرکها یا مجسمههایی از بدن زنانه مربوط میشود. پیشتر در گوبکلیتپه نمونههایی از این هنر را دیدیم و در جلد پیشین این پژوهش به طور مفصل دربارهی پیکرکهای ننه که خاستگاه این سبک هنری هستند بحث کردیم.
چاتال هویوک، آناتولی، ۶۳۰۰-۶۰۰۰ پ.م
تل حلف، میانرودان، هزارهی ششم پ.م
در حوزهی ایلام-سومر مهمترین نکته آن است که پیوستگی چشمگیری میان این سبک با هنر آغازین آناتولی نمایان است. چنان که پیکرکهای زنانهی چاتال هویوک که در اواخر هزارهی هفتم و طی هزارهی ششم پ.م ساخته شده و ادامهی مستقیم هنر گوبکلی تپه است، در هزارهی ششم و پنجم پ.م تقریبا به همان شکل و یا با انتزاع بیشتر به فرهنگ حلف نیز دیده میشود. در مراکز استقراری ایران مرکزی نیز همزمان با چاتال هویوک و حتا مقدم بر آن پیکرکهای مشابهی را میبینیم که از نظر پرداخت هنری و سطح انتزاع کیفیت چشمگیری دارند و در میانشان ننهی سراب (مشهور به ونوس سراب) که احتمالا در میانهی هزارهی هفتم پ.م ساخته شده، شهرت بیشتری دارد.
سبک هنری ساخت این پیکرکها کمابیش یکسان است: تاکید بر پستانها و شکم و رانهای بزرگ و دستانی نمادین و نادقیق ترسیم شده، که اغلب پستانها را در دست گرفتهاند. همچنین بیتوجهی به سر و صورت و دراز بودن گردن و تاکید بر نمایش چشم در نمونههای دیرآیندتر نمودهایی است که این آثار را به پیکرکهای چشم شبیه میسازد. نهادن دست بر شکم یا گرفتن پستانها با دستان چنان که گفتیم احتمالا تاکید بر نیروی زاینده و خوراک دهندهی زنانه بوده است.
پیکرهی سفالی ایزدبانو، چاتال هویوک، حدود ۵۸۰۰ پ.م
ننههای چاتال هویوک، (نمونهی دست پایینی از سفال نقاشی شده)، حدود ۵۸۰۰ پ.م
ننههای چاتال هویوک، حدود ۵۸۰۰ پ.م
در میان قدیمیترین آثار بازمانده از این پیکرهای زنانه تندیس مادرخدای نشسته بر اورنگ که در چاتال هویک یافت شده جای توجه بسیار دارد. این تندیس از سفال پخته شده ساخته شده و قدمتش به ۵۸۰۰ پ.م باز میگردد. نمونهای که در همه جا تصویرش انتشار یافته، در واقع دقیق نیست و تحریف بزرگی در آن راه یافته است. چون وقتی جیمز مِلارت در سال ۱۳۴۰ (۱۹۶۱.م) آن را در چاتال هویوک پیدا کرد، سر و دست راستش از بین رفته بود و آنچه امروز در این بخش از تندیس میبینیم افزودههایی جدید هستند که به شکلی غیراصولی با رنگی متمایز بازنموده نشدهاند و اغلب با بخشی از اثر اصلی اشتباه گرفته میشوند.
این پیکر سفالی در شکل اصلیاش (بدون سر) ۵/۱۶ سانتیمتر بلندا داشته و بر دو سوی اورنگش پلنگهایی نشستهاند. اهمیت این نقشمایه در آن است که تقریبا به همین شکل تا شش هزار بعد در همان منطقه بازتولید میشود. مشهورترین نسخهی این آثار در دوران تاریخی به ایزدبانوی کوبِلِهی فریگی –لودیایی یا کوبابا- کوبالای هوری مربوط میشوند که دقیقا در همین منطقه و در مرکز و جنوب آناتولی پرستیده میشده و به صورت زنی نشسته بر اورنگی شیرنشان یا زنی ایستاده بر پشت شیری بازنموده میشده است. این البته نماد مشهور آناهیتای آریایی هم هست و اینها همه احتمالا در ابتدای دوران هخامنشی با هم ترکیب شده و به یک ایزدبانوی عام نمایندهی مادری و باروری تبدیل شدهاند. البته بر خلاف تصور مشهور، گواهی بر پرستش ایزدبانو در چاتال هویوک یافت نشده و از بیش از دو هزار پیکرک یافت شده در آنجا، تنها حدود ۵٪ به زنان تعلق دارند و اغلب جانوری هستند.
در همین میدان پیکرکهای سفالی کوچک دیگری داریم که پرداختی سادهتر دارند و همهی این ویژگیها را در پیکرکهایی تخت نشان میدهند که تمایلی دارند تا دوبعدی بازنموده شوند. در اینجا هم تاکید بر موی بافته شده و بلند، چشمهای درشت واغراقآمیز، گردن دراز و گردنبند نمایان ویژگیهایی است که عناصر پیکرکهای چشم نگار را به یاد میآورد. نکتهی مهم دربارهی این پیکرکها آن است که ساخته شدنشان به قلمرو ایلام و سومر یا ایران غربی محدود نیست و دقیقا با همین قالب در سراسر پهنهی ایران زمین نمونههایش را میبینیم.
میانرودان، ۲۴۰۰-۲۲۵۰ پ.م
بغداد، هزارهی ششم پ.م
شاعار جولان، فلسطین، آخر هزارهی ششم پ.م
پیکرک ننه از تپه سراب، هزارهی هفتم پ.م
پیکرکهای زنان سومری(به ترتیب از بالا به پایین): ۳۲۰۰ پ.م ؛ حدود ۲۰۰۰ پ.م ؛ حدود ۲۳۰۰ پ.م ؛ و اوایل هزارهی دوم پ.م از اشنونه
در گفتارهای بعدی نمونههایی با همین ریخت را خواهیم دید که در ایران شرقی و منطقهی بلوچستان و سیستان و درهی سند ساخته شدهاند. احتمالا خاستگاه این سبک هنری هم همان جا بوده باشد. یعنی در ساخت آثاری به نسبت ساده مثل پیکرکهای زنانهی سفالی و سنگی هم از ابتدای کار با آمیختگی چشمگیری در سبکها و وامگیریهایی پردامنه در مقیاس کل ایران زمین سر و کار داریم و این در کنار تداوم چند هزار سالهی سبکهای محلی مثل پیکرکهای چشم نگار قرار میگیرد.
پیکرکهای سفالی نامو و فرزندش انکی، فرهنگ عبید، اوایل هزارهی چهارم پ.م
از همین بدنهی باستانیِ ساخت پیکرکهای زنانه است که شاخهی تناور و مهمی میروید و سبکی هنری را شکل میدهد که در آن زنان به شکلی طبیعتگرا و اغلب در قالب تندیسهایی سنگی بازنموده میشوند. این سبک در اواخر هزارهی چهارم پ.م به طور همزمان در ایلام و میانرودان پدیدار میشود و طی هزارهی سوم پ.م در این منطقه شکوفا میگردد. شکل غالب در این هنر زنان را نشسته بر اورنگی نشان میدهد و بنابراین بازنماییهایی دینی از ایزدبانوان محلی است. زنان اغلب جامهای بلند و دامنی سنگین از الیاف گیاهی بر تن دارند و موهایشان همیشه بسته است و گاهی کلاه یا سرپوشی هم بر سر دارند. این زنان معمولا در یک دست جامی را گرفتهاند و در بسیاری از نمونهها لبخند میزنند. در سراسر پهنهی ایران زمین شباهت ساختاری و سبکی در ساخت این تندیسها چشمگیر است و قدیمیترین نمونههایش در شبکهی ایلام-سومر نمایان میشود اما شماری چشمگیر از آنها با هزار سال فاصله در مرو و بلخ و خوارزم ساخته میشوند.
بت ایزدبانوی ناروندی، ایلام، ۲۱۰۰ پ.م
پیکرک مرمرین بانوی نشسته، اور، اوایل هزارهی سوم پ.م
پیکرک ایزدبانو از اور، اوایل هزارهی دوم پ.م
پیکرک ایزدبانو از ماری در سومر، ۲۴۷۰ پ.م
پیکرک ایزدبانو از بلخ (۲۰۰۰ پ.م)
ایزدبانوی نشسته بر پلنگ و خانوادهی خفته، چاتال هویوک ۵۷۰۰ پ.م
مجسمهی زن از میانهی هزارهی سوم پ.م(به ترتیب از بالا به پایین): ایلام ؛ بابل ؛ ماری
علاوه بر مجسمهی ایزدبانوی نشسته که مضمونی عام و محبوب در هزارهی سوم پ.م در سراسر ایران زمین است، بازنمایی بسیار دیرینهی زنانی که پستان خود را در دست گرفتهاند نیز در هزارهی سوم و دوم پ.م دوام مییابد و به ویژه در ایلام و سومر به اوجی هنری دست مییابد. این بار زنان در حالتی واقعگرا مجسم شدهاند و از آن سادهسازی و انتزاعی که در پیکرکهای ننه میدیدیم نشانی دیده نمیشود. با این همه همچنان بر بازوها و رانهای فربه و پستانها تاکیدی دیده میشود.
پیکرکهای ایلامی یا بابلی اوایل هزارهی دوم پ.م
پیکرکهای ایلامی زن از میانهی هزارهی سوم پ.م
پیکرکهای زنان از اوایل هزارهی دوم پ.م(به ترتیب از بالا به پایین): میانرودان، شوش، ایلام
جالب آن که هرچند در ایلام نمونههایی با تاکید اغراقآمیز بر اندازهی پستان یافت شده، در کل این سبک به نشان دادن پستانهایی کوچک و باسن و رانی بسیار عظیم گرایش پیدا کرده است. تاکید بر موهای آراسته و گردنبند همچنان در این مجسمهها دیده میشود، اما عناصر شاخص در معبد چشم یعنی گردن دراز و چشمان بسیار بزرگ و غفلت از جزئیات چهره کنار گذاشته شده و با چهرهای واقعگرا سر و کار داریم که با ظرافت تراشیده شده است.
اور، قرن نوزدهم پ.م
اور، میانهی هزارهی سوم پ.م
خفجه، ۲۷۵۰ پ.م
زنان کاهن سومری از سنگ گچ، میانهی هزارهی سوم پ.م(به ترتیب از بالا به پایین): از معبد نینتو، لاگاش ، تندیس اوشومگال از نیپور، ۲۵۰۰ پ.م
بازنماییهای بدن زنان گذشته از اینها در میانرودان و ایلام شکلهای دیگری نیز داشته است. چندین پیکرهی سنگی ایستاده از زنان کاهن داریم که دستانشان را به علامت احترام در جلوی سینه به هم قفل کردهاند و موهایشان را از پشت بستهاند. این نکته جای توجه دارد که اغلب مجسمههای زنان در ایلام-سومر لبخند به لب دارند در حالی که در مجسمههای مردان چنین قاعدهای را نداریم.
مجسمهی زنان سومری(به ترتیب از بالا به پایین) : نیمتنهی سفالی، ایسین؟، ۲۰۰۰-۱۷۵۰ پ.م ؛ تندیس مرمرین، اور؟، حدود ۲۵۰۰ پ.م ؛ احتمالا لاگاش، حدود ۲۳۰۰ پ.م
تندیس مرمری بانوی سومری از میانهی هزارهی سوم پ.م
زن سومری، ۲۱۴۰ پ.م
ایزدبانوی اورنانشِه، معبد ایشتار در ماری، ۲۸۰۰ پ.م
مردانهی یافته شده در ایلام و سومر نیز از نظر سبک با نمونههای زنانه همسان هستند و باز در دو سوی رشته کوه زاگرس همانندی کاملی از خود نشان میدهند. مردان هم مانند زنان اغلب با دستانی در هم چفت شده روبروی سینه بازنموده شدهاند و سبک جامه و بازنمایی صورت و بدنشان با زنان همسان است. اما معمولا ایستادهاند و نمونههای نشسته در میانشان به ندرت یافت میشود. تاکیدی بر مو و ریش فر خوردهشان دیده میشود و چشمان درشت و ابروهای نمایانشان یادآور پیکرکهای چشم است. بسیاری از مجسمههای مردانه از کمر به بالا برهنه هستند و تنها دامنی شبیه به پوشش زنان پایینتنهشان را میپوشاند.
پیکرههای پیکرکهای مرمر ایلامی،اوایل هزارهی سوم پ.م
تندیس با بلندای ۵/۲۷ سانتیمتر، نیپور، ۲۵۵۰ پ.م
تندیسهایی از اور (بالایی) و تل اسوان (پایینی)
پیکرکهایی از اشنونه،۲۹۰۰-۲۶۰۰ پ.م
پیکرکهایی از تل اسمر- نیپور، ۲۹۰۰-۲۶۰۰ پ.م
پیکرههای سومری، اوایل هزارهی سوم پ.م
تندیس اِبیلایل، حاکم ماری، ۲۴۰۰ پ.م
تندیس اِئاناتوم، انسی لاگاش، ۲۶۰۰پ.م
مجسمه سنگ گچ با بلندای ۵/۷۳ سانتیمتر، خفجه، ۲۶۰۰ پ.م
دو تندیس سومری، حدود ۲۳۰۰ پ.م
دو تندیس از شاه ماری، اواخر هزارهی سوم پ.م
گودآ، شاه لاگاش، ۲۱۰۰ پ.م
اورنانشه، شاه لاگاش، ۲۴۰۰ پ.م
پیکرهی کاتب دودو اهدایی به نینگیرسو، لاگاش، ۲۱۰۰ پ.م
پیکرهی پیشکشی، خَفجه، میانهی هزارهی سوم پ.م
پیکرهی گیناک شاه اِدینی در شمال میانرودان، میانهی هزارهی سوم پ.م
تندیس آهکی کورلیل، معبد نینخورساگ، تل عبید، سومر، ۲۵۰۰ پ.م
پیکر اورنینگورسو حاکم لاگاش، ۲۱۵۰ پ.م
در میان پیکرهای سنگی سومری به ویژه تندیسهای گودآ حاکم لاگاش برجستگی و اهمیت دارند. در قرن بیست و دوم پ.م پس از فروپاشی دولت پادشاهی اکد یکی از اقوام شرق زاگرس یعنی گوتیها به سومر تاختند و آنجا را تسخیر کردند. شاهان گوتی برای یک قرن بر سومر فرمان راندند و در این مدت حاکمانی محلی که سومری بودند (با لقب اِنسی) زیر سلطهی ایشان بر دولتشهرهای این قلمرو حکومت میکردند. گودآ یکی از این امیران محلی بود که در ضمن کاهن بزرگ خدای جنگ دولتشهر لاگاش هم محسوب میشد. تندیسهای سنگی او اغلب به این ایزد که نینگیرسو نام داشت پیشکش شده است و این ایزدی است که همتای نینورتا به شمار میآید.
تندیسهای گودآ، انسی لاگاش، حدود ۲۱۰۰ پ.م
تندیسهای سنگی گودآ را اغلب اوج هنر سومری میدانند، ولی با این حال روشن است که در این دوران تحولی جامعهشناختی در قلمرو سومر رخ داده و نوعی جهش هنری رخ نموده است. برخی از نویسندگان این جهش را به قلمروهای بیرونی ایران زمین منسوب کردهاند و چون در دوران یاد شده اصولا جایی جز مصر «بیرون» از ایران نبوده، مثلا جنسن تناسب و زیبایی پیکرهی گودآ را تقلیدی از هنر مصری دانسته است.[1] در حالی که در دوران یاد شده هیچ ارتباط فرهنگی معناداری میان مصر و ایران زمین و به ویژه میانرودان نداشتهایم و اصولا این شیوه از بازنمایی هنری را در خود مصر هم نمیبینیم. نمایش حرکت در پیکرههای سومری (مثلا آبی که از جام در دست گودآ فواره زده) و همچنین نمایش انقباضهای عضلانی (مثلا در دست و شانهی برهنهی گودآ) در امتداد هنر قدیمیتر ایران غربی قرار میگیرد که بر حرکت تاکید میکرده و با تندیسهای ساکن و ایستای مصری متفاوت است.
خاستگاه این تحول هنری هم برای کسی که قدری تاریخ خوانده باشد کاملا روشن است. در قرن بیست و دوم پ.م که گودآ هم در میانهاش میزیست، سومر زیر سلطهی قوم گوتی بود که از لرستان به آن سوی زاگرس هجوم برده و دودمانی پایدار را در سومر تاسیس کرده بودند. کافی است به هنر قدیمیترِ ایلامی و پیکرکهای بعدی لرستان بنگریم تا آشکار شود که هنر سومری در این دوران زیر تاثیر سبکهای رایج در شرق زاگرس قرار داشته است. دلیل نابینایی به این الگوی روشن و شفاف آن است که مورخان یکی دو جملهی شاهان سومری بعدی که با گوتیها میجنگیدند را زیادی جدی گرفتهاند و گمان کردهاند این مردم واقعا «مارهای مهیب کوهستان» بودهاند، و بنابراین پیشفرضشان این بوده که هنری نداشتهاند. اما با مرور تاریخ این عصر در مییابیم که ساختار سیاسی گوتیها پیچیدهتر و پیشرفتهتر از سومریها بوده و بر انتخاب دورهای شاه تاکید داشته و به تعبیری کهنترین نظام دموکراتیک دنیا محسوب میشده است.[2]
نکتهای که نادیده انگاشته شدناش در میان مورخان هنر شگفتانگیز است، آن که پیکرههای گودآ نقطهی اوج سبکی هنری را نشان میدهند که از ابتدای کار در سراسر ایران زمین رایج بوده و از سویی پیکرههای شاه-کاهنان قدیم سومری را پدید میآورده و از سوی دیگر در فرهنگ هامون-هیرمند-سند تندیس مشابهی را پدید آورده است. یعنی از همان ابتدای هزارهی سوم پ.م سبکی هنری برای بازنمودن اقتدار شاهانه در ترکیب با معنویت و تقدس دینی وجود داشته که در هردو گوشهی جنوب شرقی و جنوب غربی ایران زمین نمونههایی از آن کشف شده است.
مجسمههای سومری اواخر هزارهی چهارم پ.م: بالا)سردیس تل اسمر، میان) کاهن سومری، پایین) شاه-کاهن اوروک
مرد-گاو اکدی، ۲۲۰۰ پ.م
نانا، خدای ماه، سومر، ۲۰۰۰ پ.م
گیناک، شاه اِدینی، آخر هزارهی سوم پ.م
نینکاسی، ایزدبانوی آبجو، حدود ۲۰۰۰ پ.م
اورنمو در حال بردن گل برای ترمیم معبد، اور، ۲۱۰۰ پ.م
پیکرههای گودآ ادامهی مستقیم همین سبک هنری است، که با عناصری از واقعگرایی ایلامی ترکیب شده و این بیشک نتیجهی نفوذ گوتیهایی است که در این عصر یک قرن بر میانرودان فرمان میرانند و از قلمرو فرهنگی ایلام به غرب زاگرس و جنوب میانرودان آمده بودند. نکتهی مهم آن که همین سبک هنری را بعدتر در عصر اشکانی در ایران شرقی باز مییابیم و این همان است که شالودهی هنر بودایی قرار میگیرد و برای بازنمایی پیکر بودا به کار گرفته میشود. با کنار هم قرار دادن این آثار و درک سیر تاریخی تحولشان است که میتوان به پیچیدگی و دیرینگی تحول سلیقهی هنری در نیمهی جنوبی ایران زمین پی برد، و خطاهایی سادهلوحانه –مثل یونانی پنداشتن تندیسهای بودا در گنداره- را مرتکب نشد!
پیکرک زن، ایلام، میانهی هزارهی سوم پ.م
بتی از آسورستان، ۱۸۰۰ پ.م
تندیس یافت شده در مرکز آیینی تل حَلَف، میانهی هزارهی ششم پ.م
تندیس سنگی ایلامی، اوایل هزارهی سوم پ.م
گاو سنگی، اوروک، ۳۵۰۰ پ.م
گاو سنگی، ایران مرکزی، حدود ۲۰۰۰ پ.م
پیکرک زن، چغامیش، ۳۳۰۰ پ.م
سنگ گچ، بلندا: ۸/۱۲ سانتیمتر، ماری، ۲۵۵۰ پ.م
پیکرک کاهن، سومر، ۲۵۰۰ پ.م
در میان مجسمههای سنگی بازمانده از جنوب غربی ایران زمین به ویژه پیکرکهای انسان-شیر اهمیت دارند که به طور خاص نمایندهی هنر ایلامی محسوب میشوند. این آثار ظرافت و زیبایی چشمگیری دارند و از نظر زمانی (عصر پیشاایلامی، ۳۳۰۰-۳۰۰۰ پ.م) پیشتاز هنر سومری محسوب میشوند. مهمترین اثر در این رده شیر گونول است که زنی با پیکر عضلانی و سر شیر را نشان میدهد که دستانش را بر سینه بر هم چفت کرده و سرش را به کناری چرخانده است. نمونهی دیگری از همین سبک هنری را داریم که با روش سنگهای ترکیبی ساخته شده و دامنی از جنس سنگ سیاه دارد و در مجموعهی الصباح کویت نگهداری میشود و آن نیز احتمالا در همین حدود زمانی در ایلام ساخته شده است.
پیکرکهای سنگی شیر پایینی) الصباح و هر۴تصویر بالایی) گونول، ایلام، حدود ۳۰۰۰ پ.م
گذشته از اینها مجموعهای از تندیسها و پیکرکهای جانوری سنگی از شوش و ایلام کشف شده که طیفی وسیع از سبکهای هنری را نشان میدهد و جالب آن که همهی اینها با آن که اغلب موجوداتی تخیلی را نمایش میدهند، رگهای نیرومند از واقعگرایی را در خود نمایش میدهند.
پیکرکهای کوچک از شوش و جیرفت، اواخر هزارهی چهارم پ.م
تندیسهای سنگی جانوری، شوش، حدود ۲۰۰۰ پ.م
گاو سنگی، سومر، ۳۱۰۰ پ.م
شیر مسی، آسورستان، حدود ۲۵۰۰ پ.م
پیکرک سنگی گاو، سومر، ۲۷۰۰ پ.م
در ایلام تندیسهای واقعگرای جانوری در میانهی هزارهی دوم پ.م به ساخت مجسمههای بزرگی از جنس سفال میانجامد و مشابه همین روند را در سومر داریم که مجسمههای سنگی کوچکی را نتیجه میدهد. بازنمایی موجودات تخیلی در هر دو قلمرو رواج داشته، هرچند تخیلی خلاقتر و موجوداتی متنوعتر را در قلمرو ایلام میبینیم که محورشان شیردالها و ابوالهولها هستند. در مقابل در میانرودان بیشتر ترکیب انسان و گاو را میبینیم که بعدتر به قالبی برای بازنمایی ایزد نرگال تبدیل میشود.
پلنگ ایلامی، سبک جیرفت
مرد-گاو سومری، میانهی هزارهی سوم پ.م
مرد-گاو سومری با سبک سنگنشانی جیرفت، حدود ۲۲۰۰ پ.م
مرد-گاو، سومر، حدود ۲۱۰۰ پ.م
آرایهی لوح برای برید دژ ایری-ساقرید ۲۰۲۸ پ.م
پیکرههای سفالی شوش، قرن چهاردهم و سیزدهم پ.م
پیکرک گاو با ابعاد ۷ در ۲/۱۰ سانتیمتر، ایران مرکزی، اوایل هزارهی دوم پ.م
مردی با سگش، سومر، هزاره دوم پ.م
قوچ برنزی، لرستان، اواخر هزارهی دوم پ.م
در میان این آثار مجموعهای از مجسمههای کوچک جانوری به ویژه جای توجه دارند. چون هم از نظر سبک هنری و هم از نظر مضمون عناصری شگفتانگیز را در خود جای میدهند. در میانشان تندیسی لاجوردی از قورباغه چشمگیر است که این جانور را با انتزاعی چشمگیر -همتای پیکرکهای انسانی- بازنمایی کرده است. دیگری بخشی از یک مجسمهی سنگی کوچک است که میمونی را نشان میدهد که مشغول مکیدن شست خود است. این یکی به ویژه از این رو اهمیت دارد که در سومرکشف شده و به اواخر هزارهی سوم پ.م تعلق دارد. مجسمهی واقعگرا و زیبای دیگری هم داریم که در همین حدود در ایلام ساخته شده و از جنس سنگ سیاه است و میمونی را نشان میدهد.
اما نکته در آنجاست که اصولا میمون در ایران بومی نیست و هیچ نمونهی وحشیای از میمون در سراسر ایران زمین نداشتهایم. میمون تنها در بخشهایی از گوشهی جنوب غربی قلمرو تمدن ایرانی دیده میشود، در آنجا که این تمدن به سمت شبه قارهی هند پیشروی کرده است. ساخته شدن این مجسمه نشان میدهد که از دورترین دورانها پیوندهای تجاری و فرهنگی میان گوشهی جنوبی غربی و جنوب شرقی ایران زمین برقرار بوده است، در حدی که جانوری که اصلا در میانرودان زندگی نمیکرده در این منطقه بازنموده میشده است. این شاهد در ضمن یکی از انبوه دادههایی است که نشان میدهد «تمدن سند» که در تصور مورخان پدید آمده چقدر بیپایه و تخیلی است، و این که حوزهی فرهنگی هیرمند و هامون و سند در پاکستان و شمال هند امروزین را باید از ابتدای بخشی از حوزهی تمدن ایرانی دانست.
طلسمهای لاجوردی: بالا) قورباغه، سومر، اوایل هزارهی سوم پ.م؛ میان) مرد-گاو به بلندای ۵/۱ سانتیمتر، سومر، قرن ۲۵ پ.م؛ پایین) شمایل انسان، ایلام، میانهی هزارهی سوم پ.م
پلنگسوار سنگی، جیرفت، ۳۰۰۰ پ.م
میمونی که شستش را میمکد، سومر، آخر هزارهی سوم پ.م
پیکرک سنگی زن، سومر، حدود ۲۸۰۰ پ.م
آوند به شکل گراز و تندیس گاو، پیشاایلامی، ۳۰۰۰ پ.م
- ۵۵ جنسن و جنسن، ۱۳۹۴: ۹۰-۹۱. ↑
-
۵۶ در این مورد بنگرید به فصل مربوط به سیاست پادشاهی انتخابی گوتیها در کتاب «کوروش رهاییبخش». ↑
ادامه مطلب: دوم: سردیسها
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب