ششم: لولها و مُهرها
یکی از ردههای بسیار مهم از آثار ایران غربی که اغلب سویهی هنریاش نادیده انگاشته میشود، نشانها و مُهرهاست. کارکرد اصلی مهرها و لولها آن بوده که اسناد مالی نوشته شده بر گِل را با آن نشاندار میکردند و از این رو همچون امضای افراد عمل میکرده است. بر همین مبنا لولها و مهرها را باید نخستین نشانههای بروز فردیت در آثار هنری و همچنین در اسناد حقوقی در نظر گرفت. وجود مهر یا لول بدان معناست که فردی خاص هویتی مستقل و موقعیت حقوقی منفردی داشته و بر مبنای آن میتوانسته طرف قراردادی مالی قرار بگیرد. این سویه از کارکرد مهرها بسیار در تبارشناسی تاریخ ظهور «من» در جوامع باستانی اهمیت دارد و لحظهای را در تاریخ نشان میدهد که منهای خودمختار و خودآگاه، فراتر از کنش متقابل لحظهای و ارتباط گفتاریشان با دیگران، در زمینهای ثبت شده و مستند ردپایی شخصی از خود به جای میگذارند.
مهرها و لولها از این نظر در تاریخ هنر هم برگهای بسیار بسیار مهم هستند. چون تا پیش از این دوران ما هیچ نشانی از انعکاس فردیت در آثار هنری نمیبینیم. نقاشیهایی که در دوران باستان بر غارها کشیده میشدند یا آثار کلانسنگیای که نمونهاش را در گوبکلی تپه میبینیم، حاصل کار گروهی از افراد هستند و به همین خاطر امضای آفریننده یا مخاطبان را بر خود ندارند. در آثاری مثل سفال و تندیس و نقش برجسته هم ماجرا به همین شکل است و نه نشانهای از هویت خاص هنرمند در آن میبینیم و نه مخاطب. تنها ارجاعی که شاید بتواند در این میان مورد توجه قرار گیرد، آن است که در بیشتر جاها تندیسهای شاهان به امر خودشان ساخته میشده و از این رو احتمالا جلوهی ظاهری سفارش دهندهشان را بازنمایی میکند.
اما در مورد مهرها و لولها ما با تولید انبوه امضا سر و کار داریم. در اینجا هر اثر به فردی خاص ارجاع میدهد و اصولا جایگاه و نقش اجتماعی وی را بر اسنادی نوشتاری تثبیت میکند. از این رو لحظهی واقعی ظهور فردیت در هنر را باید با زادروز مهرها و لولها در ایران غربی همتا دانست. جالب آن که بر این مبنا میبینیم که هویت مخاطب زودتر از هویت هنرمند در آثار منعکس میشود، و این در بحثهای مربوط به فلسفهی هنر و زیباییشناسی میتواند پیامدهای جالب توجهی داشته باشد.
تا به حال تنها از میانرودان بیش از دو هزار لول کشف شده است. قاعدهای در باستانشناسی داریم که بر مبنای آن به ازای هر چیزی که در ردهای از اشیاء کشف میشود، صد برابرش طی تاریخ حفظ شده و در خاک پنهان است. بنابراین شمار کلی لولهایی که از میانرودان باقی مانده احتمالا به عدد شگفتانگیز دویست هزار تا بالغ میشود.[1] این کمابیش بدان معناست که استفاده از لول در جهان باستان رواجی چشمگیر داشته است. یعنی داشتن مهر و نشانه امری فردی بوده و منحصر به دیوانسالاران و کاهنان بلندپایه نبوده است.
لولها به خاطر سطح بیشتری که در اختیار هنرمند میگذارند، به دامنهی بزرگتری از مضمونها و نقشمایهها میدان میدهند. به همین خاطر در فاصلهی سالهای ۳۴۰۰-۲۹۰۰ پ.م طیف وسیعی از شکلها بر لولهای چغامیش و شوش و گودین تپه و اوروک و تل براک پدیدار میشود، که بوکانان انواعشان را در چهار کلمهی «پرستش، ثروت، جنگ و کار» خلاصه کرده است.[2]
ساختار و فناوری تولید این لولها از همان ابتدای کار در پهنهای گسترده یکدست و همریخت است. یکی از کهنترین کانونهای تولید لول شهر شوش بوده که از لایههای ۲۰ و ۲۱ آن نمونههایی با ردیف نقشهای جانوری و علامت ماهی کشف شده است. مشابه همین لولها را در تپه شرفآباد در همان نزدیکی میبینیم و دامنهی این آثار تا شهر اوروک (لایهی ۴) تا جنوب میانرودان و تل براک (نگار باستانی، لایهی حبوبه کبیره) کشیده میشود. این آثار در شوش تا لایهی ۱۷ب ادامه پیدا میکند و بعد ناپدید میشوند.[3]
لولها از همان ابتدای کار نقشهای منحصر به فرد و یگانهای داشتهاند و این نشانگر آن است که هویت فردی دارندهشان را نشان میدادهاند و بنابراین یکی از شاخصهای ظهور مفهوم «من» در معنای حقوقی و اقتصادی هستند. نکتهی جالب آن است که مهرها و لولها ویژهی تمدن ایرانی هستند. یعنی نه تنها زودتر از هرجای دیگر در ایران زمین تکامل یافتهاند، که اصولا در تمدنهای باستانی دیگر هرگز با این دامنه و تنوع تکامل نیافتند. در چین و مصر و اروپا لول هرگز تحول پیدا نکرد و تنها مهر را داشتهایم، و آن هم به تودهی مردم تعلق نداشته و تنها فرمانروا یا دیوانسالاران والامرتبهاش برای امضای اسناد دولتی از آن بهره میجستهاند. یعنی نشان بدان معنایی که در ایران زمین شکل گرفته و ارتباط میان یک من و دیگری را نشان میدهد، نه تنها در سایر تمدنها بسیار دیرآیندتر از ایران است، که اصولا شکلی درونزاد هم ندارد و در شکل بومیاش تنها روابط نهادها با کارگزاران دولتی را بازنمایی میکرده است.
لولها کاربردی شخصی داشته و برای مهر کردن اسناد مالی و حقوقی به کار گرفته میشده است. تقریبا در همهی موارد میانهاش را سوراخ میکردند تا با بندی به گردن یا کمربند آویخته شود. استفاده از مهرها در این شکل تا دوران معاصر در ایران رواج داشته، اما از عصر اشکانی به بعد به مهرهای مسطح تغییر شده داده و به جای آن که با بندی آویخته شود، بر رکاب انگشتری نشانده میشده است. به احتمال زیاد مهرهای مسطح زودتر از همه پدید آمده و نشاندن مهر مسطح بر انگشتر دیرآیندتر از دوتای دیگر باشد. اما برای بخش مهمی از تاریخ ایران هر سه نوع مهر وجود داشته و موازی با هم کاربردهای ویژهی متمایزی را برآورده میکرده است.
مُهر بنا به تعریف سطحی تخت و کوچک است که نقشی منفی بر آن کندهکاری شده و با نهاده شدن بر لوح گلی (و بعدتر پاپیروس و کاغذ و پارچه) نقشی را بر آن پدید میآورد. لول در مقابل ساختاری پیچیدهتر دارد و استوانهایست که بر سطح بیرونیاش نقشی مفصلتر کندهکاری شده است. برعکس مهر که با نهادن بر سند اثر خود را به جا میگذارد، لول را باید بر سطح مورد نظر چرخاند. به همین خاطر بر خلاف مهر که تنها بر سطحهای تخت و موازی با خودش کارکرد دارد، لول را بر سطوحی منحنی و کوژ و کاو نیز میتوان به کار برد. به همین خاطر حدس غالب آن است که لولها در پیوند با گویهای گِلیای تکامل یافتهاند که عناصری نمادین را در داخل خود حفظ میکرده و نخستین بار در ایلام باستان پیدا شده و سند مالی مربوط به داد و ستد بوده است. اندازهی مهرها کوچکتر است
یکی از مراکز مهمی که سیر تحول مهرها و استقلال تدریجی خط و نویسایی از زمینهی مهرها را به خوبی نشان میدهد، تپهی چغامیش در چهل کیلومتری جنوب شرقی دزفول از مراکزی است که در همسایگی چند تپهی باستانی دیگر (چغازنبیل در جنوب و چغا بنوت در غرب) قرار دارد و اینها بعدتر در گذر تاریخ شهر جندیشاپور و بعدتر دژپُل (دزفول) را شکل دادهاند.
آثار یکجانشینی و روستاهای اولیه در چغامیش به هزارهی هفتم پ.م باز میگردد. تپهی چغامیش در حدود ۴۸۰۰ پ.م خالی از سکنه شده[4] و این همزمان با شکلگیری مراکز سکونتی در شوش در همان نزدیکی است. متاسفانه آثار باستانی یافت شده در این مرکز باستانی که در قلعه خلیل در نزدیکی تپه نگهداری میشد در جریان انقلاب اسلامی مورد حملهی انقلابیون قرار گرفت و بخش عمدهی آثار از میان رفت و برخی نیز غارت شد. چنین مینماید که جریانهای ایرانستیز عمدی در نابودی این منطقهی باستانی داشته باشند، چون طی سالهای اخیر هم تپههای باستانی وابسته به این مجموعه فاقد حریم و نگهبان بوده و مدام مورد تعرض کشاورزان و سودجویان محلی قرار میگرفتهاند.
این تپهی باستانی از این نظر اهمیت دارد که نخستین نشانههای خط جهان در آن یافت شده است. این آثار به قرنها پیش از نخستین نمونههای مشابه در میانرودان تعلق دارند و گویهایی سفالین هستند که درونشان اشیایی هندسی مثل گلوله یا مخروط از جنس گل نهاده میشده و رویش با نقش برجستههایی جانوری پوشانده میشده است. این سیستم ثبت دادهها که نخستین نمونهی «نوشتن» اطلاعات در جهان محسوب میشود، در حدود سال ۳۵۰۰ پ.م در چغامیش شکوفا بوده و طیفی وسیع از آثار را پدید آورده که ۱۵۰ نمونهی سالمش تا به امروز باقی مانده است. نمونههایی مشابه در میانرودان و به خصوص شهر اوروک نیز کشف شده که چند قرن جدیدتر هستند و باید آن را وامگیریای از چغامیش در نظر گرفت.
گوی چغامیش و عناصر درونش، حدود ۳۵۰۰ پ.م
گوی مشابه از اوروک، حدود ۳۲۰۰ پ.م
این گویها که از چند سانتیمتر تا چند ده سانتیمتر قطر دارند، حامل حجمهایی هندسی هستند که احتمالا تعدادی مشخص از کالایی را بازنمایی میکرده است. این حجمها در کل تا جایی که پژوهشها نشان میدهد، ۱۴ نوع داشتهاند و همچون نوعی نظام رمزگذاری مفهومی و عددی عمل میکردهاند. مثلا حدس زدهاند که هرمهای کوچک علامت عدد ۲۰ بوده باشند. گوی گلیای که این حجمها را در خود جای میداده با یک یا دو نقش آراسته میشده که احتمالا اصلیاش به خریدار یا مالک آن اموال مربوط میشده و دیگری علامت فروشنده بوده است.
بالایی) یک گوی شکسته با چهار گلوله و یک مخروط درونش؛ پایینی) تصویری گرفته شده با CT-scan از یکی از گویها که عناصر نهاده شده درونش را نشان میدهد.
یک گوی گلی از چغامیش و عکس CT-scan از عناصر نمادین نهاده شده در درونش
نقش روی گوی گلی چغامیش که احتمالا هویت دارنده یا خریدار کالاها را نشان میداده است.
نمونهی از اشیای نمادین نهاده شده: بالایی و میانی) در گویهای گِلین چغامیش؛ پایینی) در شوش، ۳۵۰۰ پ.م
دادههای باستانشناختی نشان میدهد گویهای سفالین حامل رمزگان حسابداری در ایران مرکزی پدیدار شده و از آنجا به منطقهی میانرودان و آسورستان گسترش یافته است. نمونههایی از این خط اولیه که در اوروک پیدا شده که ساخت مناطق مرکزی ایران هستند و احتمالا در پی روابط تجاری میان مناطق همسایهی چغامیش و جنوب میانرودان به این منطقه وارد شدهاند.[5]
دربارهی پیوند مهر و لول و زمانبندیشان بحثهای زیادی در جریان است. پژوهشگرانی مثل استفن برتمن[6] میگویند مهرها زودتر از لولها پدید آمدهاند، و این معقول هم هست. چون لولها ساختار پیچیدهتر و محتوای هنری پیشرفتهتری دارند. از نظر بایگانی تاریخی هم پیدایش مهرها اندکی زودتر از مهرها بوده است. با این حال بر این نگرش دو نقد وارد است. یکی آن که فاصلهی زمانی پیدایش این دو چندان نیست که تعیین کننده باشد، و انگار هردو همزمان شکل گرفتهاند. دیگر آن که گویهای گلی که با لول پیوند دارند زودتر از لوحها تکامل یافتهاند. به همین خاطر پژوهشگران دیگری مثل گویندالین لِیک[7] هردو را همزمان میدانند و به پیش و پس بودن یکیشان باور ندارند.
به احتمال زیاد لولها به خاطر پیچیدهتر بودنشان قدری دیرتر از مهرها پدیدار شده باشند. اما نکته در آن است که برای هزاران سال هردو در کنار هم به کار برده میشدهاند، و رواج بیشتر یکیشان در نقطهای تنها نشانگر سنت کاتبان آن منطقه بوده و زمینهای که قرار بوده نشانهگذاری شود. در کل چنین به نظر میرسد که خاستگاه جغرافیایی مهر منطقهی آسورستان و خاستگاه لول ایلام بوده باشد. با این حال در میانرودان سنت شکوفای هنریای داریم که بر محور لول استوار شده است. احتمالا این بدان خاطر بوده که استفاده از گوی گلی در جنوب غربی ایران زمین بیشتر رواج داشته و در آسورستان که لوح اهمیت بیشتری پیدا میکند، نشانهگذاری هم کم کم به انحصار مهرها در میآید. همچنین پیشرفتهتر بودن نظام دیوانسالاری در مناطق جنوبی و به ویژه اوروک را هم دلیلی برای رونق بیشتر لولها در این منطقه دانستهاند.[8]
گذشته از آثار دیگر، دو لول در چغامیش کشف شده که بسیار اهمیت دارند و نخستین سندهای تاریخی دربارهی دریانوردی و موسیقی به مثابه نهادی اجتماعی محسوب میشوند. مهری که مضمونی سیاسی دارد، شاهی پیروزمند را نشسته بر زورقی نشان میدهد در حالی که اسیری در بند زیر پایش نشسته است. دیگری صحنهی بزمی را نشان میدهد که گروهی از همنوازان با چنگ و شیپور و طبل در آن به نواختن موسیقی مشغولاند.
نقش کشتی بر لوحی از شوش، حدود ۳۰۰۰ پ.م
نقش کشتی چغامیش
از نظر هنری مهمترین نمونهها در ردهی مهرها به استوانههایی کندهکاری شده از جنس سنگ یا عاج و استخوان مربوط میشوند که با تصویرهایی منفی کندهکاری شده و با غلتاندنشان بر لوحهای گِلی نقشی برجسته از آن به جا میمانده است. این مهرهای استوانهای که در واقع یک ماشین کوچک تولید نقش برجسته بوده را به خاطر همین شکل لولهمانندشان «لول» مینامیم.
این مهُرها معمولا از سنگهای قیمتی یا نیمه قیمتی ساخته میشدهاند و بنابراین فناوری ساخت و نوع پرداختشان در ردهی جواهرسازی جای میگرفته است. لولها اغلب سه چهار سانتیمتر درازا دارند. هرچند نمونههایی با ابعاد دو سانتیمتر تا هفت سانتیمتر هم در میانشان دیده میشود. مهرها در مقابل کوچکتر هستند و میانگین اندازهشان تنها دو سانتیمتر است. به همین خاطر نقش مهرها ساده و به نمادهایی تک محدود است. در حالی که لولها به خاطر در اختیار داشتن سطحی گستردهتر و قابی مستطیلی، میتوانستهاند روایتی را در خود بگنجانند و به همین خاطر سیستم تصویری پیچیدهتری دارند.
در بیشتر منابع خاستگاه لول را سومر باستان دانستهاند. اما این فرضیه دو ایراد اساسی ندارد. نخست آن که قدیمیترین لولها در مناطق شمالیتر و در آسورستان کشف شده است، و دیگری آن که فناوریهای جهان باستان همگی در پیوند با مواد خام بومی شکل میگرفته است. یعنی مثلا سنگی بودن سازهی گوبکلی تپه یا خشتی بودن بناهای سومری به اقلیم و منابع خام موجود در هر منطقه باز میگشته است. دربارهی لولها هم قاعدتا مکانی در نزدیکی منابع سنگ قیمتی و نیمهقیمتی باید خاستگاهش بوده باشد.
این را میدانیم که سنگهایی مثل لاجورد و اوبسیدین و هماتیت و آمتیست که برای ساخت لول مورد استفاده قرار میگرفته در در میانرودان وجود نداشته و اغلبشان از ایران شرقی و گاه (دربارهی اوبسیدین) از آناتولی به این ناحیه صادر میشده است. از این رو روشن است که فناوری ساخت لول نیز خاستگاهی بیرون از میانرودان داشته است. هرچند خیلی زود در دولتشهرهایی مثل اوروک استفاده از آن باب میشود.
دو مُهر از فرهنگ عبید، حدود سال ۴۰۰۰ پ.م: دو بالایی) با نقش بز از تل عبید، پایینی) با نقش پهلوان شیرگیر از گیرسو (لاگاش)
کهنترین مُهرها به هزارهي ششم پ.م تعلق دارند و همزمان در چندین کانون یکجانشینی در ایران غربی پدیدار میشوند. در فرهنگ حلف در میانرودان، در تپه سیلک و در مراکزی جنوبیتر مثل جیرفت و چغامیش نشانههایی از مهر یافت شده که کهنترین شیوههای رمزگذاری مالکیت را نشان میدهد و از قشربندی اقتصادی جامعه حکایت میکنند. این مهرها البته بسیار ساده هستند و به اشکالی هندسی یا هاشورهایی محدود هستند. در هزارهی پنجم پ.م در سراسر ایران غربی استفاده از مهرهای مسطح رواج مییابد و نقشهای جانوری و انسانی پدیدار میگردد. در اواخر هزارهی چهارم پ.م نوآوری مهمی –احتمالا در قلمرو ایلام- رخ میدهد و آن ساخت لول است. یعنی سطح حامل فرو رفتگیها که قرار است بر گل نقش برجستهای درست کند، به جای آن که بر سطحی تخت کندهکاری شود گرداگرد یک استوانهی سنگی حکاکی میشود.
پیدایش لولها تا حدودی پیامد پیدایش فناوری مته کردن سنگها بود که هم در ساخت آوندهای سنگی تحولی ایجاد کرد و هم سوراخ کردن میانهی لول و رد کردن بند از آن را ممکن ساخت. در سومر باستان کسانی که لول میتراشیدهاند را بورگول مینامیدند و همین کلمه است که در اکدی به پورکولّو تبدیل میشود و مُهرساز معنی میدهد. دادهها نشان میدهد که یک مهرساز میبایست پیش از آن که دکان مستقل خود را بزند، برای چهار سال پیش استادی شاگردی کرده باشد.
همچنین از دادهها چنین بر میآید که ساخت استوانهی سنگی شغلی جداگانه بوده باشد و مهرسازان لولهای آماده و خام را از کسانی دیگر خریده و تنها کار هنری بر رویش را انجام میدادهاند. با این حال نمونههایی از لولهای نقشدار را هم داریم که سوراخ میانیشان کامل نیست. بنابراین به احتمال زیاد مته کردن میانهی لول که کار دشواری هم هست، در آخرین مرحله انجام میپذیرفته و این زمانی بوده که سازنده اطمینان داشته اثری کامل و ارزشمند را خلق کرده است.لول سومری، اوروک، میانهی هزارهی چهارم پ.م
مُهر با نقش بز و پرنده، شمال آسورستان یا جنوب آناتولی، میانهی هزارهی پنجم پ.م
هرچند لولها همچنان از نظر روش کندهکاری و سبک هنری کلی ادامهی مستقیم مهرهای مسطح قدیمی محسوب میشوند، آن مهرهای مسطح با این ابداع تازه از میدان به در نشدند و موازی با لولها کارکرد خود را حفظ کردند. یکی از مهمترین پیامدهای پیدایش لول نه به خودِ مُهر، که به زمینهی پذیرندهی نقش آن مربوط میشد. مهر مسطح به سطحی کوچک و تخت از گل نیاز داشت تا نقش خود را بر آن به جا گذارد و این معمولا با بستن نخی دور ظرفهای سفالی و مهر کردنشان با قطعهی کوچکی از گِل انجام میشد. اما با ظهور لولها، «چرخاندن لول» جای «نهادن مهر» را گرفت.
لول را میشد بر سطحی گسترده چندین بار غلتاند و زنجیرهای از شکلها را پدید آورد که به لحاظ نظری میتوانست تا بینهایت ادامه پیدا کند. در نتیجه سطوحی که برای مهر کردن به کار گرفته میشد گسترش پیدا کرد و سطح بیرونی گویهای سفالیای برای این کار مورد استفاده قرار گرفت که حاوی اشیای هندسی نمادینی بودند که شکل مقدماتی خط محسوب میشد.
لولهای ایلامی، آکروپلیس، دورهی شوش ۲،میانهی هزارهی چهارم پ.م
در واقع شکلگیری لول با ظهور نخستین بارقههای نویسایی یعنی گویهای حامل اشکال نمادین هندسی همزمان و همسایه بود و باید هردوی اینها را سویههایی متفاوت از یک طرح ذهنی یکپارچه در نظر گرفت که احتمالا برای نخستین بار در قلمرو ایلام و چغامیش و نواحی اطرافش پدیدار شدهاند. این طرح ذهنی در هزارهی پنجم پ.م برای نخستین بار پدیدار شد و تا پایان هزارهی چهارم پ.م تداوم یافت و در پهنهای که از ایلام تا جنوب میانرودان و از آنجا تا شمال آسورستان ادامه داشت، همزمان تکامل یافت و در نهایت به صورت ترکیب لول و لوح گلی حامل خط میخی تحول پیدا کرد.
ابداعی که گذار از آن گویهای گلی به لوحهای سفالی را نمایش میداد، لوحهایی است که عناصری هندسی را همچون نشانههایی در خود نمایش میداد و با لول امضا میشد. این نوع لوحها را در اواخر هزارهی چهارم پ.م در مراکز ایلامی و جنوب میانرودان (اوروک) و شمال آسورستان داریم، اما مرکزش ظاهرا شوش بوده چون بیشترین تعداد از آن (۱۱۵ تا) در این منطقه یافت شده است.[9]
در میان آثار کشف شده در ایران غربی، طبق معمول بیشترین پژوهشها دربارهی میانرودان انجام شده است. برخی از لولها به سادگی صحنههای طبیعی را بازنمایی میکنند و ادامهی مستقیم مهرهای مسطحی هستند که طرحهایی ساده از این دست را نمایش میدادند. این آثار معمولا بر نقشهای جانوری تمرکز یافتهاند، و در مقابل برخی دیگر انتزاعیتر و دورتر از طرحهای طبیعی هستند.
لولهای یافت شده از سومر باستان را بر اساس ساختار هنریشان به دو ردهی سبک اوروک و سبک جمدتنصر تقسیم میکنند. سبک اوروک به خاطر پرداخت ظریف، بازنمایی واقعگرایانهی جانوران، و توازن زیباییشناسانهشان ممتاز هستند. در این آثار اغلب نقشهایی از چشماندازهای شهری را هم میبینیم. یعنی معبد، اجرای مناسک و سلسله مراتب اجتماعی در آن بازنموده شده است. در مقابل سبک جمدتنصر زمختتر و سادهتر است و نقشها در آن فاقد جزئیات هستند و اغلب با خطوطی راست یا خمیده و متهکاری سطح سنگ تولید میشود، و جالب آن که با بسامدی بسیار بیشتر نقش زنان را بازنمایی میکنند. به همین خاطر نیسِن[10] حدس زدهاند که شاید دارندگان برخیشان زنانی بوده باشند که در معبدها نقشی و کاری بر عهده داشتهاند.[11] سوزان پولاک[12] هم سبک جمدت نصر (نگارههای زیر) را نشانگر تاثیر انقلاب شهرنشینی بر زنان میداند. چون در آنجا زنان چهار زانو نشسته اغلب در حال کار کردن نمایش داده شدهاند.[13]
لولهای جمدت نصر، با ابعاد ۱۷ تا ۲۵ میلیمتر، حدود ۳۰۰۰ پ.م
به لحاظ باستانشناختی، دورهی اوروک (۴۰۰۰ تا ۳۱۰۰ پ.م) قدیمیتر از جمدت نصر (۳۱۰۰-۲۹۰۰ پ.م) است. اما این ردهبندی سبکی تاریخی نیست و جغرافیایی است. یعنی شکل غالب لولها در شهر اوروک و تپهی باستانی جمدت نصر را توصیف میکند و نه دورههای زمانی را. اما تمایز جالبی که در این میان هست، آن که خودِ لولهای جمدت نصر در شمار بیشتری یافته شدهاند، در حالی که نقششان بر اسناد به نسبت کمیاب است، و در مقابل نقش سبک اوروک را فراوان بر اسناد میبینیم، و در مقابل خودِ لولها اندک یافت شدهاند.
به همین خاطر حدس زدهاند که احتمالا تمایز میان این دو کارکردی بوده[14] و به مکان یا زمان مربوط نباشد. یعنی لولهای سبک جمدتنصر به افراد تعلق داشته و به همین خاطر کار کمتری رویش میشده و تفاوتهای بینابینی بیشتری داشته و مضمونهایی شخصیتر را هم نمایش میداده است و بر شمار کمتری از اسناد به کار میافتاده است. در مقابل لولهای سبک اوروک بیشتر به دیوانسالاران و مقامات معبدی یا درباری تعلق داشته و به همین خاطر به جانشین یا وارثشان به ارث میرسیده و زمانی طولانیتر و به شکلی گستردهتر مورد استفاده قرار میگرفته و به همین ترتیب هزینه و نیروی بیشتری هم برای ساخته شدناش صرف میشده است. در مقابل سوزان پولاک که بیشتر بر موقعیت زنان در لولهای جمدت نصر تمرکز کرده، میگوید این نشانها برای وابستگان فروپایهی به معبدها و نهادهای اجتماعی کاربرد داشته و بنابراین فردیتشان را نشان نمیداده است، در مقابل سبک اوروک که به نمایندگان تشخص یافتهی دیوانسالاری و دربار مربوط میشدهاند.[15]
لول از آهک سفید، اوروک، حدود ۳۵۰۰ پ.م
لول بازالتی، معبد سین در خفجه، میانرودان، ۳۳۰۰-۲۹۰۰ پ.م
یکی از مضمونهای مهم در طرح لولها، نبرد پهلوانی با هیولایی است. گاه این پهلوان انسانی و گاه نیمهخدایی مثل گیلگمش، و در بسیاری از موارد هم ایزدی مثل مردوک است که بر هیولایی مثل تیامت غلبه میکند. نقش مشهور پهلوانی که با دو دستش دو جانور را گرفته است هم بر لولها فراوان تکرار میشود.
پهلوان شکارچی چهار بز
پهلوان شاخدار شیراوژن
پهلوان و شیردال، آشور، میانهی هزارهی دوم پ.م
پهلوان شکارچی و پلنگ
گیلگمش و انکیدو
پهلوان و شیردالها
پهلوان و شیردالها
لول به بلندای ۳/۴ سانتیمتر، اور، ۲۳۰۰ پ.م
لول لاجورد سومری، میانهی هزارهی سوم پ.م
لول چهار فصل، اکد، اواخر هزارهی سوم پ.م
نقش ترکیبی پهلوان شکارچی و شیر آهوکُش، سومر، ۲۱۰۰ پ.م
مرد-پرنده و شکار هیولا
در برخی موارد پهلوانی که با هیولا میستیزد، خود نوعی هیولاست و مثلا بال دارد (نگارههای بالا). مثلا نقش مرد-عقرب کمانگیر در این میان به نسبت رایج بوده و معمولا در حال نشانه گرفتن شیردالی بوده است. این برجستگی تصویر مرد-عقرب تا حدودی مضمونهای میانرودانی را به آثار همزمان و گاه کهنتر جیرفت مربوط میسازد که این نقشمایه زیاد در آن تکرار میگردد.
غلبهی مرد-عقرب بر آنزو، آشوری میانه (۱۲۰۰-۱۴۰۰ پ.م)
ابوالهول بالدار شکارچی با نقش ستارهی ایشتار
نبرد مرد-عقرب با اسب، آشور، حدود ۱۳۰۰ پ.م
برخی از لولها صحنههایی آیینی را نمایش میدهند و ارزش مردمشناسانه و جامعهشناسانه دارند. مثلا یکی از مضمونهایی که در بسیاریشان تکرار میشود، کلبهی نئین گنبدی شکلی است که گویا برای درمان بیماران مورد استفاده قرار میگرفته است و در آن بیماری خفته بر بستر بازنموده شده که ایزد درمانگری به نام دامو بر بالای سرش ایستاده است.
دامو ایزد درمانگر و مادرش بائو و نینورتا
دو لول با نقش دامو و بائو در خیمهی مرگ
دو لول با نقش نقش اینانا و درخت اوهوپو
صحنهی رایج دیگر، همان بار یافتن نزد خداوند است که نقش برجستههایش را هم فراوان میبینیم. الگوی کلی تصویر دقیقا همان است که در نقشبرجستهها رایج بوده، و تنها به خاطر کوچکی فضای کار خطوط ساده و بیجزئیات ترسیم شدهاند. در این نقشها خدایی بلندپایه بر اورنگی نشسته و کسی که ممکن است شاه یا کاهن یا خدایی فروپایهتر باشد، نزد او بار مییابد. معمولا یکی از خدایان کهتر نزدیک به آن خدای بزرگ هم در صحنه حاضر است و معمولا مچ دست فرد اخیر را گرفته و او را به نزد خداوند راهنمایی میکند. ساخت کلی این تصویر با دلالتهای سیاسیاش کمابیش همان است که بعدتر در نقش برجستههای تخت جمشید هم میبینیم.
لول سومری با نقش انکی، اوایل هزارهی سوم
پ.م لول بابلی از حدود ۱۸۰۰ پ.م
نقش اینانا بر لول بابلی، میانهی هزارهی دوم پ.م
بار یافتن شاه نزد اینانا در حضور اوتو و نینشوبور
نانشه، اینانا، نینگال
لول با نقش ایزدبانوی نشسته، از ایلام (بالایی) و سومر (پایینی) میانه تا اواخر هزارهی سوم پ.م
لول سومری، بار یافتن به پیشگاه نینخورساگ، اواخر هزارهی سوم پ.م
دو لول از حدود ۱۸۰۰ پ.م: بالایی) اور شولپای، سوکال ماخ (فرماندار) ایلامی؛ و پایینی) آراد زو در حضور خداوند
لول ایلامی، قرن چهاردهم پ.م
لول هِماتیت، شاه به شمش پیشکش میدهد، بابل، حدود ۱۸۰۰ پ.م
بار یافتن کاهن نزد انکی
مرد پرنده (زو) در برابر ائا، ۲۲۰۰ پ.م
بار یافتن اورنمو (شاه اور) نزد خدا، ۲۰۴۰ پ.م
لول خاشامِر، حاکم (انسی) ایشکونسین، ۲۱۰۰پ.م
لول کاریگالزوی دوم، شاه کاسی بابل، قرن ۱۴ پ.م
لول کاریانداش شاه کاسی، حدود ۱۴۱۰ پ.م
مضمون رایج دیگری که در لولها زیاد دیده میشود، نقش خدایان است. در بسیاری از موارد خدایان به صورت گروهی و خانوادگی تصویر شدهاند و گاهی جزئیاتی در تصویر کردنشان رعایت شده که شگفتانگیز است. یکی از مضمونهای رایج در این میان نقش خدای خورشید (اوتو، شمش) است که با ارهای دارد افق کوهستانی را میبُرد و با شانههایی که از آن شعاعهای آفتاب بیرون زده، از آن پشت بیرون میآید. نقش انکی (ائا) با دو جریان آب که از شانههایش بیرون زده و ماهیهایی در آن هستند هم بارها تکرار شده است.
دو لول بابلی نشانگر اوتو (خورشید) هنگام طلوع
لول آدا: از چپ به راست: نینورتا، ایشتار، شمش، ائا،۲۲۵۰ پ.م
اواخر هزارهی سوم پ.م: پایینی) ائا و نینخورساگ هنگام آفرینش انسان؛ بالایی) شاه در حضور اینانا و پسرش نینورتا
ایزدی که دارد آبجو مینوشد، سومر، میانهی هزارهی سوم پ.م
اِدینموگی وزیر خدایی به نام گیر
اینانا بر فراز زیگورات در برابر مردوک یا انلیل، بابل، حدود ۱۶۰۰ پ.م
ایزدبانو نیسابا و ایزد هایا،لول سومری، ۲۵۰۰ پ.م
لولهای سومری،۱۶۰۰-۱۸۰۰ پ.م
دو لول با نقش نیسابا، نینلیل، انلیل و هایا
نیسابا، نینلیل، انلیل و هایا
اینانا، نینلیل و نیسابا
نیسابا و هایا
اینانا، نینلیل، هایا و نیسابا
نوسکو (چراغ) پسر انلیل
نینلیل و هایا و انلیل در برابر نیسابا
لول ایشتار
انلیل با داس و نینلیل در برابر ایزدبانو نیسبا که بر اورنگ نشسته
انلیل و انکی و نوسکو
نینورتا، عداد، انلیل، نوسکو
ایزدبانو نینشوبور ندیم ایشتار
آپکالو (ایزد تطهیر کننده) و درخت حیات
ایشتار بر اورنگ و نینشوبور
انلیل بر مرکب بالدارش
نینورتا، نین خورساگ، اینانا و نینشوبور
اینانا و نینشوبور با ایزدان نگهبان کاپکولا
مارتو، نینسون، نانار و پسرش اوتو
نینلیل، انلیل و نوسکو
نینورتا، زنش بائو و برادرش مارتو
نینخورساگ و مارتو
گیلگمش، مارتو و اوتو
نینخورساگ و برادرش مارتو
مارتو، نینسون و نینگال
ایزدبانو نانشه بر اورنگ
اوتو، ائا و اینانا
نانشه و همسرش نیندارا
ایزدبانو نانشه و پرندگان در کنار اورنگش
نانشه در قالب ایزدبانوی بالدار؟؟
نینشوبور در برابر ایشتار ایستاده بر پشت شیر
نینشوبور دستیار اینانا
نرگال، میانهی هزارهی دوم پ.م
نقش لولهای عصر میانهی بابل از ایشتار، اوایل هزارهی دوم پ.م
بزم خدایان، با خمرهي آبجو در میان
اینانا و درخت هولوپّو، ۲۳۰۰ پ.م
مُهر کاتبی به نام اورکونونا، بابل، حدود ۱۸۰۰ پ.م
نینخورساگ و پسرش نینورتا در برابر اینانا، ۲۳۰۰ پ.م
برخی از این بازنماییهای خدایان آشکارا به متنهایی خاص اشاره میکنند. مثلا نبرد مردوک و تیامت صحنهای مهم در منظومهی انوماالیش است که اسطورهی آفرینش بابلیها را به یاد میآورده است، یا صحنههایی که گیلگمش را به همراه انکیدو در حال نبرد با گاو آسمانی یا هومبابا نشان میدهند، برگرفته از متن حماسهی گیلگمش هستند. دربارهی روایت «رویای دوموزی» هم داستان به همین شکل است و چند نقش داریم که گریزهای پیاپی این ایزد از مرگ را نشان میدهد و گرفتار شدن نهاییاش را بازنمایی میکند.
اوتو هنگام دفاع از دوموزی در برابر دشمنانش، اوایل هزارهی سوم پ.م
لول سومری، دوموزی دست بسته در برابر پهلوانی مارگیر، حدود ۲۳۰۰ پ.م
اِتانا شاه کیش سوار بر عقاب به آسمان میرود، سومر، ۲۳۰۰ پ.م
گیلگمش و انکیدو، اور، ۲۶۰۰ پ.م
لول بابلی (پایینی) و هیتی (بالایی) از اینانا در جهان زیرین با ارشکیگال ایزدبانوی مردگان و ندیمش نامتار، هزارهی دوم پ.م
اینانا توسط ارشکیگال در جهان زیرین زندانی میشود، لول سومری، ۲۳۰۰ پ.م
غلبهی گیلگمش و انکیدو بر هومبابا، میانهی هزارهی دوم پ.م
دوموزی چوپان، سومر، میانهی هزارهی دوم پ.م
سه لول از نبرد گیلگمش و انکیدو با هومبابا، سومر، میانهی هزارهی سوم پ.م
داستانهای روایت شده در برخی از لولها درست دانسته نیست. مثلا در لولهای یافته شده در شهر اِبلا در فنیقیه نقشهایی از شیر گاو کش را به همراه موجوداتی میبینیم که هریک را یاری میکنند و در گوشهای از تصویر هیولایی که مار بر شانههایش پیچیده، گوی عجیبی را به هوا بلند کرده که از ترکیب چهار چهرهی متفاوت تشکیل یافته است.
نقش لولهایی از اِبلا
در این میان نقشمایههای سیاسی هم فراوان دیده میشوند. بسیاری از این لولها شاه یا شاه کاهنی را نشان میدهند که به آباد کردن زمین همت گماشته است و این بار علف دادن به رمه یا کاشتن زمین و شخم زدن کشتزار نمایش داده میشود. کارکرد آیینی شاه در مقام پشتیبان باروری کشتزار و رمه و نگهبان سبک زندگی کشاورزانه در این آثار به خوبی بازنموده شده است.
کاهن-شاه به رمه خوراک میدهد، لول سومری، اوایل هزارهی دوم پ.م
کاهن-شاه آبادگری که زمین را شخم میزند، سومر، میانهی هزارهی سوم پ.م
مضمون رایج دیگری که احتمالا دربار را نشان میدهد، به بزم مربوط میشود و عنصر چشمگیر در این میان کوزهی بزرگی از آبجوست و نیهایی که برای نوشیدناش مورد استفاده قرار میگرفته است. برخی از این تصویرها مهمانیهای انسانی و دربارهای شاهان دولتشهرهای ایران غربی را نشان میدهند و برخی دیگر نمایانگر بزم بغ هستند، یعنی جشنی و همخوراک شدنی که خدایان هم در آن شرکت دارند. این مفهوم بزم بغ همان است که بعدها در آیین مهر ارج و ارزشی فراوان پیدا میکند و در کانون مراسم جمعی قرار میگیرد و بعدتر در امپراتوری روم توسط مسیحیان وامگیری میشود و در قالب مراسم عشای ربانی کاتولیکها هنوز اجرا میشود.
نقش برم بغ و خمرهی آبجو در بالا و پهلوان شیراوژن در زیر
بزم بغ در پلاک سومری، میانهی هزارهی سوم پ.م
نقش بزم بغ بر لولهای یافت شده در مقبرهی پواِبی، سومر، میانهی هزارهی سوم پ.م
ملکه پوابی و ندیمانش
مُهر استوانهای ملکه پوابی
لول نشانگر بزم بغ، ایلام، قرن هفدهم پ.م
- Bertman, 2005: 231. ↑
- Ross, 2013: 304-305. ↑
- Matthews, 1997: 55-56. ↑
- Alizadeh and Mahfroozi, 2004-2005. ↑
- Ross, 2013: 303-304. ↑
- Stephen Bertman ↑
- Gwendolyn Leick ↑
- Reichel, 2012: 34. ↑
- Ross, 2013: 306. ↑
- Nissen ↑
- Lewis and Feldman, 2015: 11-12. ↑
- Susan Pollock ↑
- Lewis and Feldman, 2015: 12. ↑
- Lewis and Feldman, 2015: 12. ↑
- Lewis and Feldman, 2015: 12. ↑
ادامه مطلب: هفتم: نقاشیها
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب