پنجشنبه , آذر 22 1403

گفتار  دوم: هنر آناتولی و قفقاز

گفتار دوم: هنر آناتولی و قفقاز

حوزه‌‌ی جغرافیایی شمال غربی ایران زمین پس از فروپاشی عصر برنز در حدود سال ۱۲۰۰ پ.م به تدریج به سه حوزه‌‌ی فرهنگی متمایز آناتولی، قفقاز و آسورستان تقسیم می‌‌شود. اما تا پیش از این تاریخ در سراسر این ناحیه یک بافت فرهنگی درهم تنیده را داریم که از اواخر هزاره‌‌ی چهارم پ.م تا قرون پایانی هزاره‌‌ی دوم پ.م طی دوران طولانی دو هزار ساله‌‌ای یک بافت فرهنگی یکپارچه را بر می‌‌سازد. در این دوران ساکنان بومی این قلمرو که در اصل به نژاد قفقازی تعلق داشته‌‌اند و اقوامی مثل هوری‌‌ها و حاتی‌‌ها و جمعیتهای اژه‌‌ای را در بر می‌‌گرفتند، به تدریج با جمعیتهای آریایی شمالی مثل هیتی‌‌ها و لوویایی‌‌ها و میتانی‌‌ها ترکیب شدند و از جنوب هم با جمعیتهای سامی آموری و اکدی درآمیختند.

این حوزه‌‌ی فرهنگی در سراسر هزاره‌‌ی سوم پ.م و قرون آغازین هزاره‌‌ی دوم سازماندهی سیاسی چشمگیری نداشت و سازمان اجتماعی‌‌اش در سطح دولتشهرها تحول یافته بود. از حدود سال ۱۶۰۰ پ.م آریایی‌‌های شمالی ساخت سیاسی پادشاهی را در این قلمرو برپا کردند و دولت هیتی را در آناتولی و میتانی را در آسورستان و شمال میانرودان پدید آوردند که هردو تا پایان عصر برنز دوام آوردند و در قرن دوازدهم پ.م زیر فشار موجهای تازه‌‌ی جمعیتی فروپاشیدند. این موج تازه از آریایی‌‌های شمالی (سکاها و کیمری‌‌ها)، سامی‌‌های جنوبی (آرامی‌‌ها، کنعانی‌‌ها) و هند و اروپایی‌‌های غربی (یونانی‌‌ها، فریگی‌‌ها و ایلوری‌‌ها) تشکیل شده بود که در عصر آهن آغازین دولتشهرهای پراکنده‌‌ی نوهیتی را در سراسر این قلمرو پدید آوردند.

هنر منطقه‌‌ی آناتولی و قفقاز ادامه‌‌ی مستقیم جریانهایی فراهنگی بود که از جنوب و شمال شرقی ایران زمین سرچشمه می‌‌گرفت. این ناحیه به لحاظ جمعیتی نواحی شمال کویر مرکزی ایران و به ویژه گرداگرد دریاچه‌‌ی کاسپین پیوند خورده بود و این منطقه همچون واسطه‌‌ای عمل می‌‌کرد که جریانهای فرهنگی و نوآوری‌‌های فناورانه را از ایران مرکزی و ایران شرقی به این قلمرو می‌‌رساند.

فرهنگ آناتولی و قفقاز در ضمن سخت زیر تاثیر مناطق جنوبی یعنی حوزه‌‌ی فرهنگی میانرودان و ایلام بود و به ويژه نویسایی از این ناحیه به سمت شمال گسترش یافت. این دو جریان فرهنگی که از شمال شرق و جنوب غرب به سرزمینهای کوهستانی قفقاز و آناتولی وارد می‌‌شد، با بستری پیچیده و کهنسال ارتباط برقرار می‌‌کرد که از بومی‌‌های اصلی این سرزمین تشکیل یافته بود و اینان وارثان مستقیم فرهنگی بودند که در گوبک‌‌لی‌‌تپه آغاز شده و در قالب شبکه‌‌ی دولتشهرهایی گسترش یافته بود که از سویی تا ری و کاشان و از سوی دیگر تا دریاچه‌‌ی اورمیه و از آن سو تا مرزهای دریای سیاه تا آناتولی پیش می‌‌رفت.

سبکهای هنری این قلمرو علاوه بر این بستر دیرینه‌‌ی آغازین و آن دو جریان فرهنگی، که درونزاد بودند و به شبکه‌‌ی پویایی‌‌های اندرون تمدن ایرانی مربوط می‌‌شدند، با تنها تمدن بیرونی یعنی مصر نیز ارتباط برقرار می‌‌کرد و واسطه‌‌ی این پیوند منطقه‌‌ی آسورستان بود. در هزاره‌‌ی سوم پ.م این پیوندها بسیار جسته و گریخته و اندک بود و بیشتر مصریان بودند که از کالاها و نوآوری‌‌های قلمرو ایران زمین وامگیری می‌‌کردند یا در برابرش مقاومت می‌‌ورزیدند. اما از میانه‌‌ی هزاره‌‌ی دوم پ.م با روی کار آمدن فرعونهای سلسله‌‌ی هجدهم مصریان برای بهره‌‌مندی از درختان سرو لبنان در منطقه‌‌ی آسورستان پیشروی کردند و تجارتی پرسود را با دولتشهرهای ساحلی فنیقیه برقرار کردند که هم نفوذ فرهنگی مصر را به دنبال داشت و هم سبکهای هنری مصری را کم کم در این منطقه رایج ساخت. هنر آناتولی و قفقاز را هم به همان شیوه که درباره‌‌ی ایلام و میانرودان دیدیم می‌‌توان بر اساس ساختار به چند رده تقسیم کرد:

 

 

ادامه مطلب: نخست: مجسمه‌‌ها

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب