پنجشنبه , آذر 22 1403

گفتار چهارم: طوق و یاره

گفتار چهارم: طوق و یاره

یک رده‌‌ی بسیار جالب توجه از آثار هنری دوران هخامنشی که به شکلی بسنده مورد توجه و پژوهش قرار نگرفته، آرایه‌‌هایی فلزی است که می‌‌توان آنها را بر اساس سنت هزار سال گذشته‌‌ی زبان پارسی، طوق و یاره نامید. طوق حلقه‌‌ای زرین بوده و بر دور گردن انداخته می‌‌شده و یاره حلقه‌‌هایی جفت بوده که دور بازو بسته می‌‌شده است. در بیشتر متون انگشت‌‌شماری که از این آرایه‌‌ها یاد کرده‌‌اند، آنان را چیزهایی بدیهی انگاشته‌‌اند که گویی در همه‌‌ی جوامع به شکلی ابداع می‌‌شوند. در حالی که این برداشت نادرست است و طوق و یاره آرایه‌‌هایی خاص بوده که در بافت سیاسی و اجتماعی ویژه‌‌ای معنا داشته و خاستگاه و سیر تحول‌‌شان هم مشخص است و کانونی معلوم دارد.

نمونه‌‌ای مشهور از یاره، یک جفت حلقه‌‌ی زرین بسیار زیباست که با سرهای شیر از لاجورد آراسته شده و در تخت جمشید یافته شده است. از این حلقه‌‌های زرین در دوران هخامنشی نمونه‌‌هایی فراوان سراغ داریم و روشن است که در هنر این دوران جایگاهی مشخص و شکلی استانده شده داشته و به شکلی سازمان یافته و در ابعاد وسیع تولید می‌‌شده است. طوق هم شکلی کمابیش همسان دارد، با این تفاوت که جفت نیست و طاق است و دور گردن بسته می‌‌شده است. طوق و یاره را اغلب با گردنبند و بازوبند همسان انگاشته‌‌اند و با توجه به توزیع جهانی زیورهایی مشابه، فرض کرده‌‌اند که این دو نیز در همه‌‌ی جوامع باستانی وجود داشته‌‌اند. این در حالی است که چنین تصوری نادرست است. گردن‌‌بندی که به صورت حلقه‌‌ای یکپارچه و زرین باشد و بازوبندهای زرین جفتی که با سنگهای گرانبها تزئین شده باشد، زیورهایی بدیهی با توزیع جهانی نبوده و در زمانی مشخص و در بافت سیاسی ویژه‌‌ای در اسناد باستان‌‌شناختی پدیدار می‌‌شوند.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\-500 Achaemenid bracelet.Reza Abbasi Museum,Tehran.jpg

دستبند طلا و لاجورد، موزه‌‌ی رضا عباسی، ایلام-تخت جمشید، حدود ۵۰۰ پ.م

در ابتدای کار و اواخر هزاره‌‌ی چهارم پ.م، زمانی که کهنترین تمدنهای کره‌‌ی زمین یعنی مصر و ایران شکل گرفتند، در هیچ یک نشانی از طوق و یاره وجود نداشت. در مصر عملا این آرایه‌‌ها با این ساخت و ترکیبی که در ایران می‌‌شناسیم هرگز تحول نیافت و تنها از دوران هخامنشی به بعد که مصر به استانی ایرانی تبدیل شد، نمونه‌‌هایی از آن در مصر نیز رواج یافت. در ایران هم در ابتدای کار این زیورها رواجی نداشتند. در آثار بازمانده از جیرفت که نمونه‌‌هایی پرشمار از پهلوانان و ایزدان و دیوهای باستانی را نمایش می‌‌دهد، هیچ نمونه‌‌ای از طوق و یاره یافت نمی‌‌شود و در میانرودان هم اوضاع به همین شکل است. یعنی اسناد سومری تا ثلث آخر هزاره‌‌ی سوم پ.م نشانی از این آرایه‌‌ها را ظاهر نمی‌‌کنند.

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-3000 Hittite representation of the goddess Astarthe; 3200 to 2000 B.C..jpg آناتولی، هزاره‌‌ی سوم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2700 harapa5.jpgپیکره‌‌ی برنزی رقاص، هاراپا، ۲۷۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-9500 The Urfa Man, believed to be eleven thousand years old,گوبک.jpgمرد عُرفه، اور، ۹۵۰۰ پ.م 

در آثار باستانی البته نمونه‌‌هایی از دستبند یا گردنبند یافت شده و این نکته درست است که این آرایه‌‌های خصلتی عام و توزیعی جهانی داشته‌‌اند. در قدیمی‌‌ترین تندیس انسانی کشف شده از عصر نوسنگی یعنی مرد عُرفه که قدمتش به ۹۵۰۰ پ.م باز می‌‌گردد، بدن یکسره برهنه‌‌ی مرد تنها یک زیور در ناحیه‌‌ی شانه و سینه دارد که به گردنبندی بزرگ و گشاد شبیه است. در پیکرک‌‌های زنانه‌‌ی گلی و سفالینی که در هزاره‌‌ی پنجم تا سوم پ.م در سراسر ایران زمین ساخته می‌‌شده هم گاه نمونه‌‌هایی از گردنبند می‌‌توان یافت. اما اینها به شکل حلقه‌‌هایی یکپارچه و بسته نیست و روشن است که چیزهایی را با نخ به گردن می‌‌آویخته‌‌اند. به همین ترتیب در پیکره‌‌ی برنزی زیبای زنی که از هاراپا به جا مانده یکی از دستان با چهارده النگوی کنار هم آراسته شده، اما اینها را نمی‌‌توان یاره نامید. چون در دو دست جفت نیست و شمارشان هم بسیار زیاد است. یعنی روشن است که با النگو به همان شکلی سر و کار داریم که هنوز هم نزد زنان آن منطقه و سایر نقاط ایران مرسوم است.

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2800 Elam_goddark.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2800 ایلامsculpture.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2800 Elam_god_3.jpgتندیسهای فلزی خدایان، ایلام، ۲۸۰۰ پ.م

طوق زودتر از یاره در اسناد تاریخی پدیدار می‌‌شود و خاستگاه آن هم به روشنی منطقه‌‌ی ایلام است. ایلام کانون فلزکاری و مرکز بی‌‌رقیب ساخت تندیهای زرین سیمین در جهان باستان بوده و از ابتدای هزاره‌‌ی سوم پ.م نمونه‌‌هایی بسیار زیبا و ظریف از مجسمه‌‌های فلزی را در این منطقه می‌‌ساخته‌‌اند. بیشتر این مجسمه‌‌ها خدایانی را بازمی‌‌نمودند که اندامهایشان ترکیبی از پیکر انسان و جانور بوده، و جالب آن که تقریبا همه‌‌ی این موجودات طوقی در گردن دارند. در نمونه‌‌هایی مثل مردی برهنه و شاخدار که کفشی با نوک برگشته بر پا دارد، این آرایه به صورت صفحه‌‌ی پهن و بزرگی است که گرداگرد گردن را گرفته و بخش بالایی سینه را می‌‌پوشاند. در دو تندیس دیگر که ظریفتر هم ساخته شده‌‌اند، طوق به صورت دو حلقه‌‌ی چسبیده به هم روی گردن نمایش داده شده و این احتمالا بدان معناست که طوق هم در ابتدای کار مثل یاره جفت بوده است. برای این که شکل خاص طوق و تمایزش با گردنبندهای عادی روشن شود. لازم است به تندیسهای زنانه‌‌ای از همین دوران بنگریم که گردنبند بر گردن دارند و روشن است که زیورشان نوعی سینه‌‌ریز است و نه طوقی یکپارچه از جنس فلز قیمتی.

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2700 Vallée de l'Indus, culture de Mehrgarh, ca. 2800-2600.jpgپیکرک سفالی زن، مهرگره، بلوچستان، ۲۷۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2700 Sumerian woman National Museum Iraq.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2700 Terracotta statue Babylon.jpgتندیس سفالین (بالایی) و سنگی (پایینی) زن، سومر، ۲۷۰۰ پ.م 

نمونه‌‌هایی چشمگیر و زیبا از این گردنبندها همچنین النگوها از سراسر ایران زمین کشف شده که مشهورترین‌‌اش گنجینه‌‌ی یافت شده در آرامگاه ملکه پو-اَبی در شهر اور است که قدمتش به ۲۶۰۰ پ.م باز می‌‌گردد. این آثار زیورهایی هستند که به ویژه برای آراستن تن زنان کاربرد داشته‌‌اند، ظریف و زیبا بوده‌‌اند، و از بخشهایی جزئی و پرشمار و کوچک (تارهای زر یا مهره‌‌های کوچک سنگی) تشکیل می‌‌شده‌‌اند که با نخ به هم متصل می‌‌شده است.

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2600 Queen Pu-abi's beaded cape.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2600 Queen Pu-abi's attendants, who were sacrificed to serve her in the afterlife.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2600 Two of Pu-abi's gold rings۴۳.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2600 Two of Pu-abi's gold rings.jpgگردنبندها (بالا) و النگوها (پایین) از آرامگاه پو-ابی، اور، ۲۶۰۰ پ.م

تقریبا همزمان با طوق، نخستین نمونه‌‌ها از یاره نیز در ایران شرقی (افغانستان امروزین) پدیدار می‌‌شود. این نمونه‌‌ی منحصر به فرد از جنس سنگ است و با سبک هنر جیرفت ساخته شده، که گستره‌‌اش تا میانه‌‌ی هزاره‌‌ی سوم پ.م تا بلخ هم کشیده می‌‌شده است. ابعاد این حلقه‌‌ی سنگی و شکل آن دقیقا همتاست با نمونه‌‌هایی مشابه که در جیرفت یافت شده و آثاری زرین که پس از دو هزار سال در عصر هخامنشی ساخته می‌‌شود.

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-3000  11 cm diameter and has been crafted from black chlorite افغانستان.jpgیاره با قطر ۱۱ سانتی‌‌متر، سنگ کلوریت سیاه، هرات و بلخ، ۳۰۰۰ پ.م

به این ترتیب طوق و یاره آرایه‌‌هایی بدیهی و همه‌‌گیر نبوده‌‌اند. این آثار در آغاز به جنوب ایران مرکزی یعنی منطقه‌‌ی جیرفت (یاره‌‌های سنگی) تا ایلام (طوقهای زرین) منحصر بوده و بعدتر از این ناحیه به نقاط دیگر انتشار می‌‌یابد. قدیمی‌‌ترین بازنمایی طوق در بافتی سیاسی به حدود سال ۲۳۰۰ پ.م باز می‌‌گردد و در نگاره‌‌ی بسیار مهم آنوبانینی بر سر پل ذهاب دیده می‌‌شود. در این نگاره ایزدبانوی نی‌‌نی که همتای ایشتار اکدی‌‌هاست، دشمنان شاه لولوبی را در بند کرده و حلقه‌‌ای در دست دارد و آن را به سمت شاهِ جنگاور و پیروزمند بالا گرفته است. آنوبانینی آرایه‌‌های مشهور و مهم شاهان بعدی ایران را داراست. یعنی کلاهی ایلامی بر سر، کمربندی پهن بر کمر، دو دستبند بر مچ دستان و گردنبندی بر گردن دارد، که آشکارا طوق نیست و دانه‌‌های بسیار دارد و از این نظر به گردنبندی می‌‌ماند که نمونه‌‌ی مجلل‌‌تر و بزرگترش را ایزدبانو بر گردن دارد. اما حلقه‌‌ای که نی‌‌نی در دست دارد به احتمال زیاد طوق است. چون ابعادش به گردنبند می خورد و تک است و نه جفت.

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2300 sar-e_pol-e_zahab_anubanini_drawing.jpg G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2300 Anubanini_relief_components.jpgصخره‌‌نگاره‌‌ی آنوبانینی، سر پل ذهاب، ۲۳۰۰ پ.م

این صحنه یعنی بخشیدن حلقه‌‌ی قدرت به شاه از سوی موجودی مقدس، مضمونی است که پس از این تا هزاران سال در هنر ایرانی تکرار می‌‌شود. هزار و هشتصد سال بعد داریوش بزرگ در بیستون نگاره‌‌ای به تقلید از آنوبانینی ساخت که در آن به همین ترتیب اهورامزدا حلقه‌‌ای را به سویش دراز کرده بود، و هشتصد سال پس از او شاهان ساسانی نقشی مشابه را ترسیم می‌‌کردند و شاهنشاه را در حال دریافت حلقه از اهورامزدای سواره نمایش می‌‌دادند.

طوق و یاره از این آغازگاه ایلامی-جیرفتی به تدریج در سراسر ایران زمین پراکنده شدند. روند انتشارشان در میانرودان را می‌‌توان با مرور آثار بازمانده از اواخر هزاره‌‌ی سوم پ.م بازسازی کرد. تا دوران شروکین اکدی و شکل‌‌گیری نخستین دولت پادشاهی متحد در سومر نه نشانی از طوق در این منطقه وجود داشته و نه یاره، و تا پایان همر دودمان شروکین نیز اوضاع به همین شکل است. پس از آن اما گوتی‌‌ها که مردمی همسایه و نزدیک به لولوبی‌‌ها بودند به میانرودان تاختند و برای صد سال بر سومر فرمان راندند. در این دوران است که نخستین نشانه‌‌ها از طوق در تندیسهای میانرودانی نمایان می‌‌شود. در این دوران کانون هنر سومری شهر لاگاش در جنوب میانرودان است که از امیرنشین‌‌های تابع گوتی‌‌ها محسوب می‌‌شده است. در هیچ یک از تندیسهای پرشمار بازمانده از گودِآ امیر این شهر نشانی از طوق نمی‌‌بینیم، اما در اواخر دوران حکومت او و در عصر جانشینان‌‌اش کم کم این عنصر در تندیسها نمایان می‌‌شود. در همان دوران شکلهایی از طوق در آثار ایلامی با ظرافت تمام دیده می‌‌شود، که نمونه‌‌اش سه طوق بزرگ بر گردن ایزدبانویی است که بر جامی ایلامی نقش شده است. با این حال همچنان بیشتر تندیسهای سومری فاقد طوق هستند.

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2200 inscription showing Elamite ladies in Elamite style dress; discovered in Marvdasht, Pars Provinc. circa Late 2200 BC,.jpgجام، مرودشت، ۲۲۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2300 Gudea_of_Lagash_Girsu.jpgگودآ، امیر لاگاش، ۲۱۴۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2300 Sumerian woman.jpg شاهزاده، لاگاش، ۲۱۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2300 Votive Statue, Khafajah.jpg  خفجه، ۲۳۰۰ پ.م

پس از رانده شدن گوتی‌‌ها از میانرودان طوق و دلالت سیاسی‌‌اش دقیقا به همان شکلی که در صخره‌‌نگاره‌‌ی سر پل ذهاب دیدیم، در میانرودان هم تکرار می‌‌شود. اور نَمو شاه سومری شهر اور خود را در حالتی بازنموده که دارد حلقه‌‌ی قدرت را از انلیل دریافت می‌‌کند، و این همان طوقی است که در دستان نی‌‌نی نمونه‌‌ی آغازین‌‌اش را دیدیم. همزمان با او تاردونی شاه کردستان عراق امروزین در کوههای منطقه‌‌ی هور شیخین در زاگرس نگاره‌‌ای از خود به جا گذاشته که در وضعیتی شبیه به آنوبانینی ایستاده و جالب آن که در غیاب ایزدی پشتیبان، طوقی نمایان بر گردن‌‌اش دیده می‌‌شود. در همین حدود صخره‌‌نگاره‌‌ی شاهی محلی به اسم دین سین را داریم که به بر قلمرو سیموروم در زاگرس فرمان می‌‌رانده و خود را دقیقا در همان وضعیت آنوبانینی تصویر کرده است. در این نگاره ایزدبانو دستش را به سمت او دراز کرده و اگرچه ناحیه‌‌ی دست او بر نگاره مخدوش شده، اما می‌‌توان این حدس را پذیرفت که مانند آنوبانینی حلقه‌‌ای را به سمتش دراز می‌‌کرده است.

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2000 کتیبه‌ی تاردونی در دریاچه Belula_Pass_Rock_Relief.jpg نگاره‌‌ی شاه تاردونی، شیخان، ۲۰۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2200 Ur-Namma (left) in the presence of Enlil.jpgنگاره‌‌ی اورنمو و انلیلِ نشسته بر اورنگ، اور، ۲۰۴۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2000 Rock_Relief_of_Iddin-Sin,_King_of_Simurrum,_c._2000_BC_(detail).jpgنگاره‌‌ی دین سین، سیموروم، زاگرس، ۲۰۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2000 HittiteGoddessAndChildAnatolia15th-13thCenturyBCE.jpg ایزدبانوی مادر هیتی، آناتولی، ۱۴۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2000 Gold seal - Ishtar as Mistress of Animals, Turkmenistan, ca 2000 BC.jpgایزبانوی آناهیتا نشسته بر اورنگ شیر، مرو، ۲۰۰۰ پ.م

به این ترتیب می‌‌توان پذیرفت که طوق و یاره در اوایل هزاره‌‌ی سوم پ.م به ترتیب در محور ایلام-گوتیوم و جیرفت-بلخ نمایان می‌‌شوند، و تا حدود ۲۳۰۰ پ.م به نمادی سیاسی تبدیل می‌‌شوند. آنگاه در جریان درآمیختگی سیاسی قلمرو ایلام و سومر تا پایان هزاره‌‌ی سوم پ.م این نماد در میانرودان نیز رواج پیدا می‌‌کند.

هرچند نقش طوق در پایان هزاره‌‌ی سوم پ.م در سراسر پهنه‌‌ی ایران جنوبی نمونه‌‌هایی از خود به جا گذاشته، اما چنین می‌‌نماید که همچنان وامگیری‌‌اش در میان سومری‌‌ها و اکدی‌‌ها موضعی و محدود بوده باشد. اکثریت مطلق نگاره‌‌ها و مجسمه‌‌های ساخته شده در قلمرو سومر و اکد همچنان فاقد این عنصر هستند و طوق بیش از هرجا در مناطق گوتی‌‌نشین و ایلام دیده می‌‌شود. این نکته هم جای توجه دارد که هنوز تا این تاریخ بازنمایی مشخصی از یاره در اسناد تاریخی دیده نمی‌‌شود.

جالب آن که در همین حدود زمانی در ایران شرقی نمونه‌‌هایی از طوق دیده می‌‌شود که یک اثر جالب توجه در این میان مُهری است که ایزدبانویی نشسته بر اورنگی شیرنشان را نمایش می‌‌دهد. همه‌‌ی منابع این ایزدبانو را با خطایی فاحش «ایشتار» نامیده‌‌اند. در حالی که ایشتار نام ایزدبانوی اکدی‌‌ها در میانرودان است و این سنت دینی ارتباطی با فرهنگ شکوفای بلخ و مرو و خوارزم ندارد، که ساکنانش آریایی بوده‌‌اند و ایزدبانوی نامدار و مقتدری با همین ریخت و شکل داشته‌‌اند که همان آناهیتای مشهور است. بنابراین این نقش را باید به آناهیتا متعلق دانست و جالب آن که او طوقی بر گردن دارد.

این در حالی است که در نگاره‌‌های میانرودانی ایشتار یا ایزدبانوهای همسان با او اغلب طوق بر گردن ندارند، هرچند گاهی حلقه‌‌هایی جفت را با دست بالا گرفته و هدیه می‌‌دهند. جفت بودن این حلقه‌‌ها شاید نشان آن باشد که ایزدبانو بخشنده‌‌ی یاره بوده است، و در برابرش ایزدان را داریم که همواره یک حلقه را هدیه می‌‌دهند و این بی‌‌شک طوق است. یعنی شاید تقسیم کاری جنسی و سلسله مراتبی از ارزش میان طوق و یاره وجود داشته باشد.G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1780 Hammura1.jpgنگاره‌‌ی حمورابی در برابر اورنگ شمش، بابل، ۱۷۴۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1750 The Burney Relief, aka Queen of the Night Relief, Old Babylonian period, ca. 1800-1750 BC.jpgنگاره‌‌ی لیلیث، آسورستان، ۱۸۰۰ پ.م 

کمی بعدتر در حدود سال ۱۸۰۰ پ.م در گوشه‌‌ی دیگر ایران زمین در منطقه‌‌ی فنیقیه یک همتای دیگر آناهیتا و ایشتار یعنی لیلیث را داریم که او نیز در نگاره‌‌ای با دو حلقه در دستانش بازنموده شده است. او در هر دست یک حلقه و یک قلم نی گرفته و اینها در آن هنگام نماد اقتدار سیاسی بوده‌‌اند، بدان شکلی که در نگاره‌‌ی اورنمو هم دیدیم. تکرار نقش ایزدبانویی که حلقه‌‌ای را می‌‌بخشد، و دلالت آشکارا سیاسی‌‌اش نزد گوتی‌‌ها پیشاهنگی نامنتظره برای آناهیتای تاج‌‌بخشی است که در آبان‌‌یشت توصیفش را می‌‌بینیم. آبان‌‌یشت از سرودهای اوستایی پیشازرتشتی است و احتمالا قدمتش به ۱۶۰۰ پ.م باز می‌‌گردد. در آنجا می‌‌بینیم که این ایزدبانوست که پیروزی در جنگها و اقتدار سیاسی را به شاهان و پهلوانان اهدا می‌‌کند. کمابیش نزدیک به نقشی که در میانرودان درباره‌‌ی اینانا-ایشتار می‌‌دیدیم. بنابراین می‌‌توان پذیرفت که سیمای ایزدبانوی زایندگی که در ضمن بخشنده‌‌ی پیروزی و اقتدار سیاسی هم بوده، با طوق در مقام نمادی سیاسی پیوند خورده و تا اوایل هزاره‌‌ی دوم پ.م در نقاط گوناگون ایران زمین تثبیت شده است. با این حال معلوم است که طوق هنوز آرایه‌‌ای رایج نبوده است. چون نمونه‌‌های چندانی از آن پیدا نشده و بازنمایی‌‌هایش در آثار هنری هم اگرچه مهم و برجسته هستند، اما کم‌‌شمارند و استثنایی.G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1600 Mesopotamian_deity_sitting_on_a_stool,_holding_the_rod-and-ring_symbol._Old-Babylonian_fire_clay_plaque_from_Southern_Mesopotamia,_Iraq.jpgایزد بخشنده‌‌ی طوق و قلم، بابل، ۱۶۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1600 SumerianGiantKing.jpgنبو اپلی ایدینا در برابر خدای خورشید شمش، ۸۶۰ پ.م 

با ورود آریایی‌‌ها به مناطق جنوبی از حدود سال ۱۶۰۰ پ.م چرخشی تازه در این روند دیده می‌‌شود. چنین می‌‌نماید که گویی آریایی‌‌ها این عناصر را پیشاپیش داشته یا دست کم حامل روایتهایی بوده‌‌اند که وامگیری سریع و گسترده‌‌ی مفهوم طوق را ممکن می‌‌ساخته است. از میانه‌‌ی هزاره‌‌ی دوم پ.م در آثار هیتی در آناتولی و هنر بلخ و مرو در ایران شرقی نمودهایی بیشتر و بیشتر از طوق در اسناد تاریخی نمایان می‌‌شود. نگاره‌‌ی شاه وارپالاواس در برابر ایزد تارخونت در آناتولی که به سال ۱‍۵۰۰ پ.م باز می‌‌گردد، نمونه‌‌ای از آن است، که در آن وارپالاواس طوق در گردن دارد.

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1600 Tarhunta_Warpalawas_IstArchMu.jpgوارپالاواس در برابر ایزد تارخونت، آناتولی، ۱۶۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1300 Baal God, bronze and gold Ugarit 14th-13th BCE.jpgتندیس ایزد بعل با یاره در بازوها، اوگاریت، ۱۳۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1500 teshub.jpg تِشوب خدای توفان هیتی‌‌ها با یاره، شرق آناتولی، ۱۵۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1500 tumblr_inline_pel5e7oS8f1sgvmpq_500.jpgعقرب‌‌مرد کمانگیر با یاره، نقش کودوروی کاسی، بابل، ۱۵۰۰ پ.م

تازه در این هنگام است که یاره هم در اسناد تاریخی نمایان می‌‌شود و همیشه به صورت جفت بر بازوی خدایان یا پهلوانان جنگاور دیده می‌‌شود. کهنترین آثاری که یاره را نمایش می‌‌دهند به هیتی‌‌ها یا کاسی‌‌ها تعلق دارند. یعنی به اقوامی آریایی یا آمیخته با آریایی ها مربوط می‌‌شوند که از شمال به آناتولی و آسورستان و میانرودان کوچیدند و در میانه‌‌ی هزاره‌‌ی دوم پ.م در آن مناطق دولتهایی تاسیس کردند. در مجسمه‌‌ها و نگاره‌‌های این دوران خدایانی که در حالت جنگی تصویر شده‌‌اند، یاره در دست دارند و این آرایه به خاطر جفت بودن و اتصالش با بازو نمایان است و متمایز از آرایه‌‌های دیگر. این نکته هم جای توجه دارد که تا این لحظه هیچ نشانی از یاره در آثار باستانی دیده نمی‌‌شده و بنابراین پیدایش یاره را باید یک و نیم هزاره دیرآیندتر از طوق دانست و چه بسا که مشتقی و تعمیمی از آن بوده باشد.

هرچند طوق و یاره تا این هنگام شکل گرفته و در بسیاری از نقشها تکرار می‌‌شوند، اما نباید آنها را فراگیر و تثبیت شده دانست. چون در بیشتر موارد هیچ نشانی از اینها در نگاره ها و مجسمه‌‌ها دیده نمی‌‌شود. مجموعه نقشهای صخره‌‌ای یازیلی کایا در آناتولی که برجسته‌‌ترین نمود هنر دینی هیتی‌‌هاست، به کلی فاقد طوق و یاره است و آثار میانرودانی هم اغلب وقتی ارتباطی با کاسی‌‌ها و آریایی‌‌ها پیدا می‌‌کنند چنین آرایه‌‌هایی را در تصاویر می‌‌گنجانند. در میان این آثار نقش ایزدی بالدار که بر حلقه‌‌ای نشسته و یاره بر بازو دارد جای توجه دارد. این نقش برجسته در قرن نهم پ.م در قلمرو اورارتو بر زره ساق مفرغینی ساخته شده است. کمی بعدتر در قرن هشتم و هفتم پ.م نمونه‌‌هایی چشمگیر از یاره‌‌های بزرگ زرین در اسناد تاریخی پدیدار میشوند که تقریبا همه‌‌شان به قلمرو ایلام تعلق دارند. یاره‌‌ی بزرگ یافته شده در تابوت ارجان فارس، یاره‌‌ی شیرنشان گنجینه‌‌ی زیویه و نمونه‌‌های مفرغین ساده‌‌تری که در شمار بیشتر در لرستان یافت شده‌‌اند، نشانگر موجی از ساخت یاره در ایران مرکزی هستند که دامنه‌‌اش به تدریج تا میانرودان و آناتولی نیز گسترش می‌‌یابد.

G:\pix\projects\iranzamin\1200-550\-1100 photo_2020-01-13_01-36-36.jpgیاره فلزی، لرستان، ۱۱۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\1200-550\-1000 ouroboros-pergamon-museum-berlin-photo-sanjin-dumisic.jpg یاره مفرغی، آناتولی، ۱۰۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\1200-550\-700 A MAGYAROK TUDÁSA NIMRÓD – az ősi NAPKIRÁLY.jpg یاره زرین، نمرود، ۷۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\1200-550\-800 لاماشتوAntigua Mesopotamia.jpegعفریت لاماشتو با یاره، بابل، ۸۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\1200-550\-800 زیرویه Armband mit Löwenköpfen aus Ziwiye.jpg G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1200 Elamite gold armlet ca1200 BCE , arjan-Behbahan.jpgیاره‌‌های زرین از گنجینه‌‌ی زیویه (بالایی) و تابوت ارجان (پایینی)، ۸۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\1200-550\-710 سارگون دوم و تارتانو=سپهسالار آشور کاخ نینوا.jpgشروکین دوم شاه آشور و سپهسالارش تارتانو، نینوا، ۷۱۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1200 آنو؟.jpg نقش ایزدی بالدار و آراسته به یاره بر بر زره اورارتویی، ارمنستان، قرن نهم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\1200-550\-710 اورنگ سارگون دوم.jpgحاملان اورنگ شروکین دوم، نینوا، ۷۱۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\1200-550\-750 Kilanuwa.jpgنگاره‌‌ی کیلانووا، نوهیتی، قرن هشتم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\1200-550\El rey gigante Gilgamés.JPGگیلگمش، بابل، حدود ۱۱۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\1200-550\-870 reliefs-pergamon-museum-berlin-photo-1-sanjin-dumisic.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\1200-550\-870 نمرودAssyrian king Ashurnasirpal II (r. ca. 883-859 B.C.) (234.3 x 233.7 x 11.4 cm).jpg

G:\pix\projects\iranzamin\1200-550\-870 reliefs-pergamon-museum-berlin-photo-2-sanjin-dumisic.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\1200-550\-870 نمرود.jpgدیوارنگاره‌‌های کاخ آشورنصیرپال دوم، نمرود، ۸۷۰ پ.م

همزمان با این تحول در ایلام و ساخت یاره‌‌های زیبا و گرانبها، در هنر آشوری هم تحولی نمایان رخ می‌‌دهد و برای نخستین بار در قلمرو میانرودان بخش عمده‌‌ی پیکره‌‌ها به طوق و یاره آراسته می‌‌شوند. این رواج ناگهانی آرایه‌‌هایی که پیشاپیش در بسامدی کمتر و توزیع جغرافیایی محدودتری وجود داشته، نشانگر تغییری در ساخت معنایی و بافت سیاسی منطقه است. این تغییر همزمان است با شکل‌‌گیری دولت مقتدر آشور و رواج کیش پرستش خدای جنگاور آشور. پیشتر شواهدی را گرد آورده و پیشنهاد کرده‌‌ام که آشوری که از میانه‌‌ی هزاره‌‌ی دوم پ.م در اسناد دینی میانرودان پدیدار می‌‌شود، ایزدی بومی نیست و همان اسورِه‌‌میثرَه یعنی مهر اوستایی است. رسم بخشیدن حلقه برای پیمان بستن و دست دادن جنگاوران و شاهان برای تحکیم عهد از همین هنگام در اسناد آشوری باب می‌‌شود و اینها همه نمادهایی میترایی است که پیشینه‌‌ی برخی‌‌شان –از همه مهمتر، بخشیدن حلقه- به دوران پیشاآریایی باز می‌‌گردد. یعنی در اینجا با رواج کیش آریایی پرستش مهر سر و کار داریم که در بافت اکدی شمال میانرودان با نام آشور شهرت یافته و رمزپردازی کهن ایلامی-گوتی-لولوبی برای عهد و پیمان را در خود جذب کرده و به شکلی نو بازتولیدش کرده است. G:\pix\projects\iranzamin\1200-550\-900  cylinder seal of the 9th cetury B.C. found at Babylon..jpgمردوک و اژدهای موشوشو، لول بابلی، قرن نهم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\1200-550\-870 Shalmaneser.jpg پیمان دوستی شلمناصر آشوری و شاه بابل، ۸۷۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\1200-550\-870 Mesopotamia, Nimrud (ancient Kalhu).jpg

G:\pix\projects\iranzamin\1200-550\-870 Nimrud (ancient Kalhu)4.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\1200-550\-870 e489c0dbc1904f4d2f3b6384c0e0dffb.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\1200-550\-850 A labaster wall panel showing tribute bearers. One has a North West Syrian type turban and raises clenched hands in token of submission; the second may be Phoenician and brings a pair of apes.jpgدیوارنگاره‌‌های کاخ نمرود، ۸۷۰ پ.م

در دیوارنگاره‌‌های زیبای آشوری که در قرون نهم تا هفتم پ.م در نینوا و نمرود پدید آمده‌‌اند، همه‌‌ی شاهان و خدایان طوق و یاره در بر دارند و علامت حلقه مدام تکرار می‌‌شود. در حدی که نقش خدای آشور به صورت مردی بالدار و برنشسته در حلقه‌‌ای بازنموده می‌‌شود، که تاثیرپذیری از هنر مصری و وامگیری نقش قرص بالدار خورشید از درگاه‌‌های معابد مصری را نیز نشان می‌‌دهد. این ایزد مهر-آشور، درست به همان شکلی که بعدتر در هنر هخامنشی در ارجاع به اهورامزدا می‌‌بینیم، حلقه‌‌ای را هدیه می‌‌دهد.

G:\pix\projects\iranzamin\1200-550\-870 ashurnasirpal2.jpgپیمان شاه آشور و سردارش، نمرود، ۸۶۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\1200-550\-800 god-Ashur-in-ancient-Iran.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\1200-550\-800 exopol_K_1e.jpgبازنمایی ایزد آشور در هنر میانرودان،۸۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\1200-550\-700 آشوری.jpgحامل هدایا، آشور، ۷۰۰ پ.م

نگاره‌‌ی سناخریب شاه بابل و متحدانش، آبراهه‌‌ی خینیس، ۷۰۰ پ.م 

در سراسر این دوران همچنان ایلام کانون اصلی ساخت یاره‌‌های گرانبها و زیباست و این سنتی است که در دوران هخامنشی هم تداوم می‌‌یابد و در واقع همان سبک هنری غالب در منطقه‌‌ی شوش و انشان و هگمتانه را به استخوان‌‌بندی زیبایی‌‌شناسی ملی پارسی تبدیل می‌‌کند. نفوذ این سبک هنری چندان بوده که تا سه قرن پس از فروپاشی دولت هخامنشی همچنان در دورافتاده‌‌ترین استانهای قدیم کشور پارس یاره‌‌هایی با همان سبک و شکل قدیم ساخته می‌‌شده است. نمونه‌‌اش یاره‌‌ی زیبای آمانی شاخِتو ملکه‌‌ی قلمرو اتیوپی (استان هخامنشی کوش) است که در حدود دوران زایش مسیح در این منطقه فرمانروایی داشته و از مقبره‌‌اش یاره‌‌ای با نقش کوروش چهاربال پیدا شده که مانند نمونه‌‌ی دشت مرغاب در پانصد سال پیش تاجی مصری بر سر دارد، اما این تاج شاخدار و آراسته به مار کبرا نیست و تاج سفید و سرخ مشهور فرعونهاست.

Amanishakheto, Warrior Queen of Nubia | Ancient kush, Ancient ...یاره‌‌ی زرین آمانی‌‌شاخِتو، ملکه‌‌ی کوش (اتیوپی)، ۱۰ پ.م تا حدود دوران مسیح

G:\pix\projects\iranzamin\1200-550\-600 روستای جوبجی در شهرستان رامهرمز استان خوزست.jpg یاره زرین جواهرنشان، رامهرمز، خوزستان، حدود ۶۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\1200-550\-650 اورارتوbracelet-silver-and-gold-from-urartu-7th-c-bc1.jpgیاره نقره و طلا، اورارتو، ارمنستان، قرن هفتم پ.م

نقش طوق و یاره در دوران هخامنشی با تحولی چشمگیر روبرو می‌‌شود و ساخت یاره و طوق به شکلی سازمان یافته و با پشتیبانی دربار پارس در ابعادی چشمگیر آغاز می‌‌شود. به شکلی که شمار یاره‌‌ها و طوقهای یافت شده از دوران دو و نیم قرنی هخامنشی از کل نمونه‌‌های یافت شده در دو هزار و پانصد سال پیش از آن بیشتر است. در دوران هخامنشی به ویژه یاره‌‌هایی زیبا و چشمگیر ساخته می‌‌شده که جنس‌‌شان همیشه از طلای خالص بوده و با سنگهای قیمتی آراسته می‌‌شده است. رمزپردازی این یاره‌‌ها دقیقا همان است که در جامها هم می‌‌بینیم. یعنی همان رده‌‌ها از جانوران در یاره‌‌ها و طوقها هم نمایان می‌‌شوند و سبک هنری ساخت‌‌شان هم یکسان است. در دو قرن منتهی به ظهور هخامنشیان، در ایلام ناگهان رونقی در ساخت جام و یاره می‌‌بینیم و جالب آن که در آن دوران هم این دو رده از اشیاء ریخت و قالبی همسان دارند و همزمان و پا به پای هم تحول پیدا می‌‌کنند. آرایه‌‌های جانوری یاره‌‌های ایلامی در دوران پیشاهخامنشی بیشتر با نقش شیر تزئین می‌‌شدند که مقدمه‌‌ایست بر تثبیت این نماد جانوری در مقام علامت ملی کشور پارس. جالب آن که در یاره‌‌های هخامنشی نقش شیر با چنین بسامد بالایی دیده نمی‌‌شود و بیشتر علامت باستانی بز و مشتقهای اساطیری‌‌اش را می‌‌بینیم.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\-450 East Greek. 5th century B.C. Gold and Agate.jpgطلا و سنگ آگات، آناتولی، قرن پنجم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\-350 bracelets. Ø 7,8 cm. 64 and 65 grs ca. 4th century BC..jpgدستبند، ۶۴ و ۶۵ گرم، ۷/۸ سانتی‌‌متر، قرن چهارم پ.م 

نمونه‌‌هایی از طوق که از این دوران به دست آمده نشان می‌‌دهد که این آرایه اندازه‌‌ای بزرگ و قطری کمتر داشته و به همین خاطر بیشتر مستعد شکسته شدن و تخریب در گذر زمان بوده است. شاید به همین خاطر است که نمونه‌‌های یافته شده از طوق شماری بسیار کمتر از یاره‌‌ها دارند. در حالی که در اسناد متنی و آثار تصویری یاره‌‌ها هم با همان بسامد و اهمیت یاره‌‌ها دیده می‌‌شوند و چنان که گفتیم شکل‌‌گیری‌‌شان هم هزاره‌‌ای پیشتر از یاره‌‌ها بوده است.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\-500 Achaemenid Gold Bracelets Cloisonne Inlay Gold with lapis lazuli and carnelian mid-6th-4th.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\-500 گردنبند (طوق) طلا، 26 سانتی متر، سده ی ششم تا چهارم پیش از میلاد، میهو.jpgطوق‌‌های زرین، ایلام و ایران مرکزی، میانه‌‌ی قرن ششم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\-500 Achaemenid_Golden_Armlet1_RezaAbbasiMuseum.jpgموزه‌‌ی رضا عباسی، حدود ۵۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\-500 From_Psargadae.jpgپاسارگاد، قرن ششم پ.م 

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\-500 21751475_716075751935103_5706465766069350141_n.jpgحدود ۵۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\-450 y.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\-400 Achaemenid_Bracelet_Gold_MIHO.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\-500 21761686_715759161966762_9061939647347157066_n.jpgموزه‌‌ی رضا عباسی، ایلام-تخت جمشید، قرن پنجم پ.م 

رواج نقش جانوری بز در دوران هخامنشی به معنای طرد شدن نماد شیر نیست. چون یاره‌‌هایی زیبا با نقش شیر هم فراوان وجود داشته‌‌اند. چنان که گفتیم نقش شیر در ابتدای کار در یاره‌‌ها رواجی بیشتر هم داشته و نخستین نمونه‌‌های یاره‌‌ی هخامنشی که در دوران کوروش و کمبوجیه ساخته شده‌‌اند هم اغلب با نقش شیر آراسته شده‌‌اند. یعنی چنین می‌‌نماید که برجسته شدن علامت بز و جانوران دیگر به دوران پس از استقرار داریوش بزرگ بر اورنگ گیتی مربوط باشد و این دورانی است که بر هم‌‌آمیزی سنتهای هنری گوناگون و بهره‌‌جویی از همه‌‌ی نمادهای قومی و محلی تاکیدی وجود داشته است.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\-550 Bracelet late 6th Century BC Etruscan The blue glass hoop.jpgشیشه و طلا، اتروسک، اواخر قرن ششم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\-450 bracelet from 5th century BCE. Greek origin.jpgبالکان، قرن پنجم پ.م 

جالب آن که در میان این نقش‌‌مایه‌‌ها علامت شیر است که بیش از بقیه در سرزمینهای حاشیه‌‌ی قلمرو هخامنشی وامگیری می‌‌شود و این درباره‌‌ی نقش سکه‌‌ها هم مصداق دارد. یعنی چنین می‌‌نماید که مردمان مستقر در حاشیه‌‌ی غربی و شرقی قلمرو هخامنشی که در شمال هند یا شمال ایتالیا یا جنوب بالکان می‌‌زیستند، در میان علامتهای جانوری رایج در هنر هخامنشی به ویژه به نقش شیر توجه و علاقه نشان داده باشند و این بسیار جای توجه دارد چون نشان دادیم که شیر بی‌‌شک از همان دوران علامت رسمی دولت پارس و نماد ملی ایران بوده است. این که همزمان با عصر زمامداری هخامنشیان و پس از فرو افتادن اقتدارشان اتروسکها و یونانی‌‌ها و رومی‌‌ها و هندی‌‌ها نقش شیر را بیش از همه در هنر رسمی و درباری‌‌شان تکرار می‌‌کنند، معنادار است و به مرجع بودن اقتدار سیاسی پارسیان در جهان باستان گواهی می‌‌دهد. به خصوص که در همه‌‌ی این سرزمینها شیر بومی نبوده و این مردمان بر خلاف مردم ایران اصولا شیر نمی‌‌دیده‌‌اند. برخی از این آثار مثلا گوشواره‌‌ی شیرنشانی که بلافاصله پس از فروپاشی دولت هخامنشی در یونان ساخته شده، رونوشتی دقیق از آثار همسان ایرانی است، و در نگاه نخست آن که در یونان ساخته شده «پارسی‌‌تر» از نمونه‌‌ی دویست سال پیش ساخت ایران به نظر می‌‌رسد.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\-320 Greek, Early Hellenistic Period, 320–200 B.C..jpgگوشواره، یونان، ۳۰۰-۳۲۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\-500 اقطر1.8 سانتیمتر ،وزن7.8 گرم هخامنشی.jpgگوشواره، قطر ۱/۸ سانتی‌‌متر، ۷/۸ گرم، احتمالا تخت جمشید، ۵۰۰ پ.م

به این ترتیب استفاده از طوق و یاره در سنت هنر ملی ایرانی از آغاز عصر هخامنشی تثبیت شد و تا هزار و پانصد سال بعد بی‌‌وقفه تداوم داشت. در هنر اشکانی و ساسانی نقش استانده‌‌ی طوق و یاره و علامت خداوندِ بخشنده‌‌ی حلقه‌‌ی پیمان فراوان دیده می‌‌شود و پس از دوران اسلامی و شکل‌‌گیری شعر پارسی دری هم اشاره‌‌های فراوان به این نمادها همچنان رونق بسیار داشته است. واژه‌‌های طوق و یاره برای این دو به دوران پس از اسلام تعلق دارند، اما آشکار است که به همان اشیاء در همان بافت معنایی اشاره می‌‌کنند. این متون پارسی بسیار ارزشمندند چون به شکلی زنده و روشن کاربرد طوق و یاره و معنای آن را در بافتی متنی نمایان می‌‌سازند و باید برای رمزگشایی از معنای فرهنگی این آرایه‌‌ها، موازی با اسناد تصویری و آثار هنری در نظر گرفته شوند.

غنی‌‌ترین متن برای فهم معنای طوق و یاره شاهنامه‌‌ی فردوسی است. چون این متن در عصر سامانیان تدوین شده و این شاهان نیکنام و بلندآوازه سنت سیاسی ایرانشهری را پس از دوران اسلامی دوباره زنده کرده بودند. با مرور شاهنامه روشن می‌‌شود که پیوند این حلقه‌‌ها با اقتدار سیاسی با شدت تمام همچنان تا قرن چهارم هجری پابرجا بوده است. فردوسی از طوق اغلب همراه با تاج یاد می‌‌کند و درباره‌‌ی فریدون می‌‌گوید:

ابا تاج و با طوق و با گوشوار         چنان چون بود در خور شهریار

یا منوچهر در مراسم تاجگذاری‌‌اش:

نشست از بر نامور تخت عاج         به سر بر نهاد آن فروزنده تاج

ابا یاره و گرزه‌‌ی گاوسر         ابا طوق زرین و زرین کمر

همین منوچهر وقتی می‌‌خواهد به زال خلعت بدهد، هدیه‌‌ای چندان چشمگیر به او می‌‌بخشد که مایه‌‌ی شگفتی درباریانش می‌‌شود و این هدیه‌‌ها در واقع نمادها و علایم شاهی هستند و روشن است که وی را پس از سام به شهربانی و فرمانروایی سیستان برمی‌‌کشد:

یکی خلعت آراست شاه جهان         که گشتند از آن خیره یکسر مهان

چه از تاج پرمایه و تخت زر         چه از یاره و طوق و زرین کمر

بعدتر هم که کیکاووس به پادشاهی می‌‌رسد، به رستم که برای دیدارش رفته هدایای مشابهی می‌‌بخشد:

سزاوار او شهریار زمین         یکی خلعت آراست با آفرین

یکی تخت پیروزه و میش‌‌سار         یکی خسروی تاج گوهرنگار

یکی دست زربفت شاهنشاهی         ابا یاره و طوق و با فرهنی

پس طوق و یاره یکی از آرایه‌‌هایی بوده که شاه با آن شناخته می‌‌شده است. همین فریدون وقتی به نبرد با ضحاک برمی‌‌خیزد سپاهی از گیله‌‌مردان به همراه دارد که با کلاه طوق زرین و کلاه سیاه‌‌شان شناخته می‌‌شوند:

همه گیل‌‌مردان چو شیر یله         ابا طوق زرین و مشکین کله

در داستان جنگهای کین‌‌خواهی سیاوش هم گودرز غنیمتی که یافته را به زال و رستم و گیو می‌‌بخشد که عبارتند از:

همه جامه‌‌های تنش برشمرد         نگه کرد یکسر به رستم سپرد

همان یاره و طوق کندآوران         همان جوشن و گرزهای گران

اسدی توسی در گرشاسپ‌‌نامه قدری دقیقتر پیوند میان این طوق و یاره‌‌ی جنگاوران و شاهان را شرح داده است. در آنجا که گرشاسپ به بهو می‌‌گوید:

به سر مر مرا تاج فرمان توست         به گردن درم طوق پیمان توست

و آشکار است که طوق نماد پیمان بوده است.

یعنی طوق و یاره‌‌ی جنگاوران در مقام غنیمت جنگی کالایی پرارزش در ردیف سلاح و جامه محسوب می‌‌شده است. یا در داستان کاموس کشانی می‌‌بینیم که پهلوانان پیل‌‌سوار کوشانی طوق بر گردن دارند:

ز افسر سر پیلبان پرنگار         همه پاک با طوق و با گوشوار

شبیه همین توصیف را در داستان خاقان چین هم درباره‌‌ی پیلبان‌‌ها می‌‌خوانیم:

بیاراسته گردن از طوق زر         میان بند کرده به زرین کمر

بنابراین جنگاوران و پیلبانان به خاطر نوع کلاه‌‌شان شناخته می‌‌شده‌‌اند و در ضمن طوق زرین بر گردن می‌‌بسته‌‌اند.

پس طوق نمادی برای پهلوانان و جنگاوران هم بوده است. در داستان سیاوش آنجا که کیکاووس برای مقابله با تورانیان توس را به فرمانداری خوارزم گسیل می‌‌کند، روشنتر بیان شده که این آرایه‌‌ها چه کارکردی داشته‌‌اند:

یکی توس را داد زآن تخت عاج         همان یاره و طوق و منشور چاچ

بنابراین طوق و یاره در مراسمی از سوی شاهنشاه به شاهان محلی یا پهلوانان بخشیده می‌‌شده و علامت واگذاری سرزمینی یا قدرتی به ایشان بوده، و این کاملا با بافت مراسم مهری برای عهد بستن جنگاورانه سازگاری دارد. در بخش تاریخی شاهنامه هم اشاره‌‌ی دیگری هست که ارتباط اینها با انگشتر را هم نشان می‌‌دهد. در داستان پادشاهی شاپور ذوالاکتاف می‌‌خوانیم که:

ز گفتار او شاد شهر شهریار         بخندید و دینار دادش هزار

دو یاره، یکی طوق و انگشتری         ز دیبای چینی و از بربری

اما جالب آن که این آرایه‌‌ها به مردان منحصر نبوده و زنان بلندمرتبه نیز طوق و یاره در بر می‌‌کرده‌‌اند. در آن بخش زیبایی از شاهنامه زال کمند می‌‌اندازد و بر کوشک رودابه فراز می‌‌رود، وقتی او را از نزدیک می‌‌بیند از آراستگی و زیبایی‌‌اش مبهوت می‌‌شود:

شگفت اندرو مانده بُد زال زر         بر آن روز و آن موی و بالا و فر

ابا یاره و طوق و با گوشوار         ز دینار و گوهر چو باغ بهار

در داستان سیاوش هم تشبیهی به کار رفته که نشان می‌‌دهد طوق از آرایه‌‌های زنان در مراسم عروسی بوده است:

چنان بد همه شهرها تا به چاچ         تو گفتی عروسی‌‌ست با طوق و تاج

جالب آن که این بیت یکی از نخستین اشاره‌‌های تاریخی به این رسم است که زن در لباس عروسی باید با تاج آراسته شود، و این قاعده‌‌ایست که در دنیای مدرن جهانگیر شده است.

در عین حال در همه‌‌ی موارد انگار پیوند میان حلقه و پیمان بدیهی و مشهور بوده باشد، و این احتمالا نیرویی بوده که طوق و یاره را در کنار انگشتر نامزدی به علامتی برای مهر زناشویی تبدیل می‌‌کرده و حضورش در لباس عروس را ضروری می‌‌ساخته است. گذشته از دلالتهای سیاسی که درباره‌‌ی ارتباط شاه و پهلوان دیدیم، طوق و یاره را همچون نمادی هستی‌‌شناسانه و یزدان‌‌شناسانه نیز داریم، کمابیش به همان شکلی که در سنت اوستایی رواج داشته است. نظامی در مقالت اول از مخزن الاسرار هنگام شرح آفرینش آدم می‌‌گوید:

شاهد نو فتنه‌‌ی افلاکیان         نو خط فرد آینه‌‌ی خاکیان

یاره‌‌ی او ساعد جان را نگار         ساعدش از هفت فلک یاره‌‌دار

از اینجا بر می‌‌آید که یاره داشتن نماد برخورداری از مهر و پیمان نیرویی برتر و موجودی بلندپایه‌‌تر محسوب می‌‌شده است. یاره در ضمن نمادی هویتی هم محسوب می‌‌شده و نشانگر بند بودن پهلوانی به شاهی یا کارگزاری به فرمانروایی بوده است. نظامی همین کتاب ضمن شرح داستان حاجی و صوفی می‌‌گوید:

دین سره نقدی‌‌ست به شیطان مده         یاره‌‌ی فغفور به سگبان مده

نظامی از معدود شاعرانی است که تعبیر یاره را به جا و زیاد به کار می‌‌برد و این در حالی است که پس از قرن چهارم این واژه دیگر به ندرت در متون دیده می‌‌شود، و معنایش با نوعی زیور برابر است و پیوندش با آیین مهر و آداب درباری و عهد سیاسی را از دست می‌‌دهد. شگفت‌‌ آن که در دوران جدید پروین اعتصامی است که کاملا درست و بجا بار دیگر عبارت یاره را فراوان به کار می‌‌گیرد.

جالب آن که خادمان و خدمتکاران هم طوق زرین در گردن می‌‌کرده‌‌اند. چنان که در توصیف بزمی در داستان منوچهر، فردوسی می‌‌گوید:

ز زرین ستام آوریدند سی         از اسپان تازی و از پارسی

ابا طوق زرین پرستنده شصت         یکی جام زرین هر یکی را به دست

یا در داستان سیاوش می‌‌خوانیم که:

غلامان همه با کلاه و کمر         پرستنده با یاره و طوق زر

همچنین در داستان کین‌‌خواهی خون سیاوش اشاره‌‌ی جالبی داریم که در آن کیخسرو می‌‌گوید شیده پسر افراسیاب را پس از مرگ محترم بشمارند و مومیایی کنند، و بخشی از این فرایند آن بوده که طوقی از جنس مشک به دور گردن مرده می‌‌بسته‌‌اند و جمجمه را در عنبر می‌‌پوشانده‌‌اند:

به رهام گفت این بدِ بدسگال         دلیر و سبکسر مرا بود خال

پس از کشتن‌‌اش مهربانی کنید         یکی دخمه‌‌ی خسروانی کنید

تنش را به مشک و عبیر گلاب         بشویید مغزش به کافور ناب

به گردنش بر طوق مشکین نهید         کله بر سرش عنبرآگین نهید

درباره‌‌ی جنس این آرایه‌‌ها هم توضیح دقیق و روشنی در دست است. طوق همیشه از جنس زر بوده، اما یاره انواع و اقسام داشته و انگار علاوه بر زری که داشته، بیشتر به خاطر گوهرهایی که رویش نشانده می‌‌شده اهمیت داشته است. در داستان سیاوش می‌‌خوانیم که

دو یاره ز یاقوت و طوقی به زر         به زر اندرون نقش کرده گهر

که در اینجا شاید منطور آن باشد که سراسر یاره‌‌ها را از جنس یاقوت تراشیده بوده‌‌اند، که در این حالت زیوری بسیار گرانبها از آب در می‌‌آمده است. اما از همینجا روشن است که یاره را جفت هدیه می‌‌داده‌‌اند. قیمت هنگفت برخی از این آرایه‌‌ها را از آنجا می‌‌توان دریافت که برخی‌‌شان نام شاهی که آنها را بخشیده بوده یا پهلوانی که دریافتش می‌‌کرده را همچنان بر خود حفظ می‌‌کرده‌‌اند:

همان طوق کیخسرو و گوشوار         همان یاره‌‌ی گیو گوهرنگار

جفت بودن یاره‌‌ها هم جای توجه دارد. در داستان پادشاهی انوشیروان دادگر می‌‌خوانیم که به هندوان چنین خلعت می‌‌دهد:

دو یاره بهاگیر و دو گوشوار         یکی طوق پرگوهر شاهوار

تا پایان قرن چهارم تعبیر طوق و یاره همه جا با همین دلالتها و به صورتی مثبت به کار گرفته می‌‌شود. ناصرخسرو در بافتی پندآموز در قصیده‌‌ی ۲۱۴ دیوانش می‌‌گوید:

دل درویش را گر هوشیاری         ز دانش طوق ساز از هوش یاره

و در قصیده‌‌ی ۲۴۲ به آرایه‌‌های لباس عروسان اشاره می‌‌کند:

نماند با عروسی روی‌‌بندی         نه طوق و یاره‌‌ای یا گوشواری

از قرن پنجم به بعد کاربرد طوق و یاره در شعر و نثر پارسی کاهشی چشمگیر پیدا می‌‌کند و این همزمان است با افول سیاست ایرانشهری و غلبه‌‌ی ترکان بر دولتهای مستقر بر ایران زمین. همچنان نظامی و پسینیان او این واژگان و تعبیرهای وابسته به آن را به کار می‌‌برند. اما روشن است که دیگر از امری انتزاعی و استعاری سخن می‌‌گویند و نه آیینی جاری و مرسوم که در برابر چشم مردمان زنده و نمایان باشد. مثلا نظامی گنجوی در سرآغاز مثنوی لیلی و مجنون در مدح پیامبر اسلام می‌‌گوید:

جبریل رسید طوق در دست         کز بهر تو آسمان کمر بست

بر هفت فلک دو حلقه بستند          نظاره‌‌ی توست هرچه هستند

و این آشکارا به هدیه دادن طوق و دو یاره هنگام پیمان بستن با قدرتی برتر اشاره می‌‌کند.

حافظ هم در غزل شماره‌‌ی ۳۵۰ می‌‌گوید:

به تخت گل بنشانم بتی چو سلطانی         ز سنبل و سمنش ساز طوق و یاره کنم

یا مولانا در غزل ۵۳۵ دیوان شمس می‌‌گوید:

هر مرغ جان چون فاخته در عشق طوقی ساخته         چون من قفس پرداخته سوی سلیمان می‌‌رود

و همو در غزل ۱۹۴۲ می‌‌گوید:

طوق زر عشق او هم لایق این گردن است         بشکند از طوق عشقش گردن گردن‌‌کشان

این از سکه افتادن معنای طوق و یاره همزمان است با هم‌‌معنی شدن طوق با یوغ و مترادف قرار گرفتن‌‌اش با زنجیری که در گردن محکومان یا دیوانگان می‌‌کرده‌‌اند. مولانای بلخی نمونه‌‌هایی از این مضمون را دارد و پیش از او عطار نیز در سرآغاز منطق‌‌الطیر می‌‌گوید:

مرحبا ای طوطی طوبی نشین         حله درپوشیده‌‌ی طوق آتشین

طوق آتش از برای دوزخی‌‌ست         حله‌‌ از بهر بهشتی و سخی‌‌ست

و در مظهر می‌‌گوید:

نماز و روزه‌‌ات بر هیچ باشد         ز طوق لعنت‌‌ات صد پیچ باشد

اما جالب است که نزد عطار همچنان طوق پیوندش را با مفهوم مهر حفظ کرده و طوق لعنتی که در گردن شیطان است در ضمن نماد عشق سوزان او به خداوند هم هست که او را به ابلیسِ عاشق و موحد اول تبدیل می‌‌کند. به ویژه در دفتر دوم مثنوی جوهرالذات که بحثی مفصل درباره‌‌ی گناه ابلیس و سجده نکردن آدم آمده، این تعبیر طوق لعنت بارها به کار رفته و همیشه به عهد و پیمان عاشقانه‌‌ی شیطان با خداوند اشاره می‌‌کند که در ضمن بلاخیز است و مایه‌‌ی طرد و نفرین ابلیس می‌‌شود. عطار در دفتر اول همین منظومه می‌‌گوید:

چو نور قدس حق پیرامنش بود         مثال طول اندر گردنش بود

چو طوق نور باشد عین رحمت          بود صد باره به از طوق لعنت

و در دفتر دوم در وصف شیطان می‌‌خوانیم که:

چنان در عشق محبوس و اسیر است          که اندر طوق لعنت بی‌‌نظیر است

چنان اندر جهان او خوار آمد          یقین در عشق برخوردار آمد

و در مثنوی مظهرالعجایب می‌‌گوید:

هر دلی کز درد تو بی‌‌ذوق شد         همچو شیطان گردنش در طوق شد

و طوق کم کم از همین دوران در معنایی منفی و به ویژه در ترکیب «طوق لعنت» زیاد به کار گرفته می‌‌شود. چنان که وحشی بافقی در ستایش میرمیران می‌‌گوید:

عدوی تو آن قابل طوق لعنت         به ابلیس آن رانده‌‌ی قهر یزدان

و همو در هجو کیدی شاعر:

هجوی‌‌ست که همچو طوق لعنت         بر گردن توست تا قیامت

و محمود شبستری در «گلشن راز» می‌‌گوید:

یکی هقتصد هزاران اله طاعت         به جای آورد و کردش طوق لعنت

 

 

ادامه مطلب: گفتار پنجم: اشارتی به معماری پارسی

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب