پنجشنبه , آذر 22 1403

بخش دوم: پارس و بیرون؛ اندرکنش هنرهای ایرانی و سرزمینهای همسایه – پیش‌‌گفتار

بخش دوم: پارس و بیرون ؛ اندرکنش هنرهای ایرانی و سرزمینهای همسایه

پیش‌‌گفتار

پرسش مهمی که هنگام ترسیم جغرافیای زیبایی‌‌شناسی عصر هخامنشی اهمیت دارد، به حد و مرزهای انتشار سبکهای هنری مربوط می‌‌شود. تردیدی در این گزاره نیست که در دوران دو و نیم قرنی زمامداری هخامنشیان تمدن ایرانی تنها گرانیگاه مهم تولید زیبایی بر کره‌‌ی زمین بوده است، و با جهشی سیستمی در پیچیدگیِ تولید و مصرف هنر، از سویی یک هنر ملی ایرانی را در مقیاسی بسیار پهناور مستقر ساخته و از سوی دیگر هنرهای محلی را در پیوند با هم و در اندرکنش با این سبک ملی شکوفا ساخته و نوعی جنبش هنری فراگیر و بنیادین را رقم زده است. هرکس که به اسناد و داده‌‌های تاریخی بنگرد و بدون پیش‌‌داشتهای ایدئولوژیک آثار هنری باستانی را مرور کند، تا اینجای کار را خواهد پذیرفت.

اما پرسش اصلی تازه از اینجا آغاز می‌‌شود. حوزه‌‌ی تمدن ایرانی در عصر هخامنشی نوعی انبساط شدید جغرافیایی را از سر گذراند و نه تنها تمدن همسایه و دیرینه و رقیب‌‌اش یعنی مصر را در خود جذب کرد، که در جهتهای جغرافیایی گوناگون گسترش یافت و از سویی تا ترکستان و از سویی دیگر تا اروپای شرقی را زیر چتر خود گرفت. وقتی قصد بازسازی تاریخ هنر در این دوران را داریم، باید به مرزبندی این سیستم اجتماعی بنگریم و پرسشهایی دقیق را درباره‌‌ی گستره‌‌ی نفوذ فرهنگی و هنری هخامنشیان طرح کنیم. این پرسشها را به طور فشرده می‌‌توان در این بندها خلاصه کرد:

نخست: در جغرافیای هنر عصر هخامنشی، مرز میان درون و برون قلمرو فرهنگ ایرانی کجا بوده است؟ آیا مناطقی که از سلیقه‌‌ی هنری نوپدیدِ ملی ایرانیان تاثیر می‌‌پذیرفته و تقلید می‌‌کرده‌‌‌‌اند، با مرزهای سیاسی دولت هخامنشی منطبق بوده؟ یا چنان که بین مورخان فرنگی یونان‌‌مدار مرسوم است، این قلمرو چروکیده‌‌تر و کوچکتر از گستره‌‌ی جغرافیای سیاسی ایران بوده؟ و یا آن که از آن سرریز می‌‌شده و قلمروی بزرگتر از دایره‌‌ی اقتدار شاهنشاهان پارسی را زیر پوشش می‌‌گرفته است؟

دوم: هنرهای تکامل یافته در تمدنهای همسایه‌‌ی ایران چطور با هنر ایرانی ارتباط برقرار می‌‌کرده‌‌اند؟ این اندرکنش درباره‌‌ی قلمروی باستانی و پخته و نیرومند مثل مصر که در کشور پارس ادغام می‌‌شود چگونه بوده؟ این الگوی ادغام و پیوند با آنچه در تمدنهای چین و اروپا می‌‌بینیم چه شباهتها و تفاوتهایی داشته است؟ ‌‌یعنی دو حوزه‌‌ی تمدنی اروپایی و چینی که در این هنگام حدود هزار سال پیشینه داشته‌‌اند، اما هنوز دولت مقتدر مرکزی‌‌ای پدید نیاورده بودند، چطور با هنر ایرانی طرف شدند و چه داد و ستدی با آن برقرار کردند؟

برای پاسخگویی به این دو پرسش، باید به داده‌‌ها و شواهد عینی بنگریم و داوری‌‌ام آن است که اسناد و شواهدی بیش از آنچه لازم است در اختیار داریم، در حدی که می‌‌توان با قاطعیت پاسخهایی استوار برای این پرسشها پیشنهاد کرد. تا اینجای کار بحثمان بر سبک ملی پارسی متمرکز بود و بسته به مورد چگونگی انتشار رسانه‌‌های هنری نوظهوری مثل جام و سکه به قلمروهای بیرونی را وارسی کردیم. در این بخش به دو زیرسیستم قومی سکایی و فنیقی خواهیم نگریست و چگونگی اثرگذاری‌‌شان بر هنرهای تحول یافته در تمدن چینی و اروپایی را بررسی خواهیم کرد.

 

 

ادامه مطلب: گفتار نخست: سبک  سکا  و هنر چینی

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب