پنجشنبه , آذر 22 1403

گفتار نخست: سبک  سکا  و هنر چینی

گفتار نخست: سبک سکا و هنر چینی

یکی از غنی‌‌ترین و شکوفاترین سبکهای هنری تکامل یافته در ایران زمین، هنر آریایی سکاهاست که آن را همچون برچسبی عام برای سراسر نیمه‌‌ی شمالی ایران زمین می‌‌توان به کار گرفت. هنگام بررسی هنر سکایی باید به این نکته توجه داشت که سکاها در زمان تولید این آثار هنری یکی از اقوام ایرانی بودند که در چند استان کشور پارس می‌‌زیستند. سکاها از نظر زبانی، نژادی و دینی از خالص‌‌ترین شاخه‌‌های مردمان آریایی کهن و نماینده‌‌ی شاخه‌‌ی ایرانی در برابر شاخه‌‌ی جنوبی‌‌تر و شرقی‌‌ترِ هندی بودند. زبان‌‌شان به خانواده‌‌ی زبانهای ایرانی شرقی تعلق داشت و دین‌‌شان اغلب چند خدایی کهن آریایی بود، که بقایایش در یشت‌‌های کهن به یادگار مانده است، هرچند بعدتر به تدریج بدنه‌‌ی جمعیت‌‌شان در ایران زمین زرتشتی شدند.

قلمروی که در آن می‌‌زیستند هم در اسناد هخامنشی با نام خودشان نامگذاری شده و پهنه‌‌ای چندان گسترده را در بر می‌‌گرفته که با نام دو استان سکاهای تیزخود (تیگرَه‌‌خَئودَه) و هوم‌‌خوار (هَئومَه‌‌وَرگَه) خوانده می‌‌شده است. قلمروی که کشورهای امروزین قزاقستان و قرقیزستان و تاجیکستان و همچنین بخش بزرگی از استان ترکستان (در حال حاضر سین‌‌کیانگِ چین) را زیر پوشش می‌‌گرفته‌‌ است. گذشته از این منطقه، سکاها در استانهای بلخ و خوارزم و سغد و مرو جمعیتی چشمگیر داشتند و در سمت غرب هم در قفقاز و آناتولی با اقوام کهن هوری و هیتی و در تراکیه با کیمری‌‌ها در تماس و همسایه بوده‌‌اند.

با توجه به این تبارنامه‌‌ی روشن و صریح شگفت‌‌انگیز است که در کتابهای تاریخ هنر و حتا تاریخ‌‌های عمومی طوری به سکاها اشاره می‌‌کنند که گویی مردمی غیرایرانی بوده‌‌اند و ارتباطی با کشور تازه یکپارچه شده‌‌ی پارس نداشته‌‌اند. همین کوشش برای ایرانی‌‌زدایی از تاریخ باعث شده آثار هنری سکایی هم به شکلی پرخطا در انزوا تفسیر شوند و به خاطر قطع بند نافش با زمینه‌‌ی جغرافیایی و هویتی اطرافش، در عمل به اشیایی تجملی و زیبا ولی تهی از معنا فرو کاسته شوند. این در حالی است که بخش عمده‌‌ی این آثار هنری نه تنها مضمونهای صریح ایرانی را بازنمایی می‌‌کنند، که احتمالا در بخشهای درونی فلات ایران ساخته شده و بعدتر به گنجینه‌‌های یافت شده در سرزمینهای پیرامونی شمالی انتقال یافته‌‌اند.

غنی‌‌ترین منبع برای شناخت هنر سکا، گورتپه‌‌هایی است که در دو گوشه‌‌ی کشور پارس قرار داشته است: در شرق استانهای سکائیه‌‌ی تیزخود و سکائیه‌‌ی هوم‌‌خوار (برابر با قزاقستان تا مغوستان امروز) و در غرب استانهای تراکیه و ارمنستان (برابر با قفقاز و بالکان و بلغارستان).

آثار مورد نظرمان در دورانی پیشاهخامنشی هیچ پیشینه‌‌ای در این منطقه ندارند، و همه‌‌شان در دوران هخامنشی پدید می‌‌آیند. قلمرو مورد نظرمان هم در آن دوران بخشی از کشور یکپارچه‌‌ی پارس بوده است. از این رو جای شگفتی دارد که نویسندگان هنگام اشاره به این آثار با چه سرسختی و وسواسی از بردن نام ایران پرهیز می‌‌کنند. در حدی که در موزه‌‌ی آرمیتاژ که غنی‌‌ترین این آثار را در خود جای داده، آنها را زیر عنوان جعلی و بی‌‌معنای «فرهنگ سیبری» به نمایش گذاشته‌‌اند.

در موزه‌‌های ترکستان و ختا و ختن (استانهای شین‌‌جیان، شی‌‌نینگ، شاآن‌‌شی) که امروز در چین جای گرفته، دقیقا با همین الگو از بردن نام ایرانیان و آریایی‌‌ها پرهیز شده و چون مومیایی‌‌هایشان آشکارا ربطی به مردم چین ندارند، آنها را «نژادی اروپایی‌‌وار» نامیده‌‌اند![1] در حالی که هرکس اندکی با تاریخ چین آشنا باشد می‌‌داند که هزار سال اول این تمدن در کشمکش با قبایل ایرانی سکا و تخاری‌‌ (به چینی: شیونگ‌‌نو و یوئِه‌‌چی) گذشته که ستون فقرات تاریخ‌‌نگاری چینیان را هم تشکیل می‌‌دهد.

گورتپه‌‌های سکاها را امروز کورگان می‌‌نامند، و این عبارت است از تپه‌‌هایی بزرگ و مصنوعی که همچون کمانی خمیده بر روی گوری بزرگ ساخته می‌‌شده است. اتاقکی چوبی بدنه‌‌ی گور را می‌‌ساخته و در آن علاوه بر بدن سرکرده‌‌ی قبیله، حجمی چشمگیر از آثار هنری و پیشکشهای آیینی را دفن می‌‌کرده‌‌اند. در بیشتر کتابها سازندگان این گورتپه‌‌ها بادیه‌‌نشینانی بربر و دشمنان شاهنشاهان هخامنشی معرفی شده‌‌اند.[2] در حالی که شواهد باستان‌‌شناختی نشان می‌‌دهند که چنین نبوده است.

این منطقه بخشی حاشیه‌‌ای در یکی از کهنترین کانونهای شهرنشینی کشاورزی در جهان بوده که از سغد و خوارزم شروع می‌‌شده و تا قفقاز و شمال دریای سیاه ادامه پیدا می‌‌کرده است. یعنی مردمش بی‌‌شک بربر و وحشی نبوده‌‌اند و این به روشنی از هنرشان نمایان است. با دولت هخامنشی هم بی‌‌شک دشمنی نداشته‌‌اند. چون در سراسر دوران دو و نیم قرنی عصر هخامنشی تنها یک بار و آن هم یکی از شاخه‌‌هایشان (سکاهای تیزخود) شورش می‌‌کنند که رهبرشان اسکونخَه به سرعت از داریوش بزرگ شکست می‌‌خورد و دیگر بعد از آن نشانی از سرکشی از آنها ظاهر نمی‌‌شود. پس از حمله‌‌ی اسکندر هم شاهنشاه هخامنشی به سوی آنها می‌‌شتابد تا یاری بگیرد، و بعدتر هم همان‌‌ها هستند که در قالب اشکانیان بار دیگر وحدت ایران را ممکن می‌‌کنند و مقدونیان را می‌‌رانند و روشن است که از ابتدای کار خود را دنباله‌‌ی هخامنشیان می‌‌دانسته‌‌اند.

در واقع کورگان‌‌هایی که هنر سکایی را در خود جای داده‌‌اند، بخشی از سپهر پهناور استپهای اوراسیا هستند که مانند کمربندی از شمال دو افق جغرافیایی اصلی اوراسیا (قلمرو خاوری و میانی) را به هم متصل می‌‌سازند و فضای واسط میان سه تمدن ایرانی و چینی و اروپایی محسوب می‌‌شود. این منطقه زادگاه آریایی‌‌ها بوده و اساطیر ایرانی با ارجاع به آن منطقه صورتبندی شده و دولتهای کهن آریایی (هیتی، میتانی، بلخ، ماد، پارس) هم در اثر کوچ همین مردم به جنوب پدید آمده است. منطقه‌‌ی مورد نظرمان بنابراین بخشی از زیستگاه دیرینه‌‌ی آریایی‌‌هاست، که در دوران هخامنشی به اندرون قلمرو سیاسی کشورِ تازه متحد شده‌‌ی ایران کشانده می‌‌شود و دقیقا در همان نقاطی که چنین سیطره‌‌ی سیاسی‌‌ای وجود داشته، کورگان‌‌های مجلل و آثار هنری مورد بحثمان را می‌‌یابیم.

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/a/a3/Scythian_cultures.jpgقلمرو فرهنگ سکا، ۱۰۰۰-۱۰۰ پ.م

مردمی که این کورگان‌‌ها را پدید آورده‌‌اند احتمالا کوچگرد بوده‌‌اند. چون نشانی از شهر در اطراف گورتپه‌‌ها پیدا نشده است. با این حال سبک و ساختار آثار یاد شده با آنچه که در شهرهای شمالی قلمرو ایران زمین می‌‌بینیم یکسان است. به ویژه آثار بلخ و مرو و سغد و خوارزم که از نیمه‌‌ی هزاره‌‌ی سوم پ.م شهرنشین بوده‌‌اند، همچون پیشگامی برای این آثار جلوه می‌‌کنند. یعنی چنین می‌‌نماید که آثار سکاهای کوچگرد شمالی ادامه‌‌ای جمعیتی و دنباله‌‌ای فرهنگی از این هسته‌‌ی مرکزی در ایران شمال شرقی باشد.

غنای اشیای یافت شده در گورتپه‌‌های سکاها نشان می‌‌دهد که از اوایل دوران هخامنشی ارتباط تجاری میان ایران زمین و سرزمینهای همسایه برقرار بوده است و سامان اقتصادی‌‌ شگفت‌‌انگیزی که پارسیان بر اساس گسترش راههای بازرگانی بنا نهاده بودند، خیلی زود به بار نشسته بود. طوری که در این مناطق دوردست هم چندان انباشتی از زر و سیم و فراورده‌‌های هنری وجود داشته که ساخت کورگان‌‌هایی چنین مجلل را ممکن می‌‌ساخته است.

Reconstruction of the Berel 11 burial mound (after Samashev et al., 2000, p. 13). بازسازی گورتپه‌‌ی بِرِل-۱۱[3]

گورتپه‌‌های سکایی از این رو اهمیت دارند که اجساد مومیایی شده‌‌ای هم در آنها یافت شده است. این مومیایی‌‌ها با نمونه‌‌های مصری تفاوت دارد و جسدهایی را در بر می‌‌گیرد که به شکلی طبیعی حفظ شده‌‌اند. چون بسیاری‌‌شان در سرزمینهایی شمالی با یخبندان‌‌های طبیعی دیرپا ساخته می‌‌شده و برخی دیگر در بیابانهای خشک و گرم شمال ترکستان جای داشته که بافت بدن را منجمد یا خشک می‌‌کرده است. نمونه‌‌های مشهور از این مومیایی‌‌ها عبارتند از «بانوی یخی» که در سال ۱۳۷۲ (۱۹۹۳.م) در منطقه‌‌ی اوکوک در جمهوری خودمختار آلتای در مرز شمالی ترکستان و مغولستان کشف شد.

بر اساس داده‌‌های برآمده از این جسدها چند نکته درباره‌‌ی سازندگان این کورگان‌‌ها روشن شده است. نخست آن که این مردم بی‌‌شک ایرانی و آریایی بوده‌‌اند. جسدهای جای گرفته در کورگان‌‌ها به مردمانی بلند قامت و تنومند با پوست سپید و موی بور تعلق داشته که شاخص‌‌های هاپلوگروهی‌‌شان با ایرانیان امروزین همسان بوده است.[4]

بر مبنای داده‌‌های ژنتیکی روشن شده که خاستگاه این مردمان کمربند پهناوری در سراسر شمال ایران زمین بوده که دو فرهنگ مهم را در هزاره‌‌ی دوم پ.م پدید آورده است. یکی در غرب که به شکل‌‌گیری فرهنگ سْروبنایا انجامیده است. این فرهنگ در عصر مفرغ در میانه‌‌ی دریاچه‌‌ی خزر و دریای سیاه شکل گرفته[5] و دولتهای آریایی هیتی و میتانی نتیجه‌‌ی پیشروی‌‌اش به درون فلات ایران و ادامه‌‌ی جنوبی آن محسوب می‌‌شده‌‌ است.

G:\pix\-1800 Srubnaya_culture.jpgقلمرو فرهنگ سروبنایا، ۱۸۰۰-۱۲۰۰ پ.م

دیگری – فرهنگ آندرونُوو – در شرق و در فاصله‌‌ی دریای خزر و دریاچه‌‌ی خوارزم تحول یافته و پیوند ژنتیکی‌‌اش با آریایی‌‌ها -مردم ایران امروز و سکاهای باستانی- اثبات شده است.[6] این شاخه‌‌ی شرقی جمعیتی کهنتر و دیرپاتر از جمعیتهای آریایی را نشان می‌‌دهد که همزمان با شاخه‌‌ی غربی به درون فلات ایران پیشروی کردند و شبکه‌‌ی باستان‌‌شناختی مرو و بلخ را پدید آوردند و فرهنگ اوستایی و ودایی دستاورد مهم‌‌شان بود. در نهایت دولتهای پارسی و اشکانی را هم همین شاخه تاسیس کرد و از این رو گرانیگاه سیاسی و فرهنگی جمعیتهای آریایی‌‌ای که سکاهااز درون‌‌شان برخاستند را باید ایران شرقی دانست. هرچند مرکزی مهم در ایران غربی هم وجود داشته که به خاطر تماس با مراکز سیاسی ایران غربی در تاسیس دولت و نویسا شدن شتابزده‌‌تر عمل کرده است.

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/b/b8/Indo-Iranian_origins.pngقلمرو فرهنگ آندرونوو، ۲۰۰۰-۹۰۰ پ.م

گرانیگاه جمعیتی سکاها هم احتمالا همین شاخه‌‌ی شمال شرقی بوده است. چون استانهای اصلی سکائیه در عصر هخامنشی در این منطقه جای داشته و سنتهای رایج میان سکاها – و سایر آریایی‌‌ها- از جمله گرفتن عصاره‌‌ی هوم و مقدس شمردن این گیاه در این منطقه ریشه داشته است.[7] اسطوره‌‌ی باستانی سه پسر فریدون که با هم ستیزه می‌‌جویند، احتمالا بازتابی از تاریخ شفاهی این مردم بوده است. شاخه‌‌ی غربی این مردم که از همان میانه‌‌ی هزاره‌‌ی دوم پ.م در آناتولی (روم شرقی) مستقر می‌‌شوند احتمالا با سلم یکتا انگاشته می‌‌شده و شاخه‌‌ی شرقی که ترکستان و توران را در اختیار داشته، با تور. ایرج هم که نماینده‌‌ی فره شاهی و اقتدار سلطنتی مشروع است، در میانه یعنی در قلمرو ایران زمین جای می‌‌گرفته و شاخه‌‌ای که به جنوب کوچیده‌‌اند را نمایندگی می‌‌کرده است.

سکاها تا پیش از دوران هخامنشی خزانه‌‌ای چندان غنی از آثار باستانی را پدید نیاورده‌‌اند، و دقیقا از ابتدای دوران هخامنشی است که ناگهان همچون قومی هنرمند بر صحنه‌‌ی تاریخ پدیدار می‌‌شوند و گرانبهاترین گنجینه‌‌های یافت شده در شمال قلمرو شاهنشاهی هخامنشی را در گورتپه‌‌های خود برایمان به یادگار می‌‌گذارند. یعنی درباره‌‌ی پیوند سکاها و به ویژه هنرشان با سیاست ایرانشهری و شکل‌‌گیری دولت یکپارچه‌‌ی ایرانی تردیدی نیست، و ظهور این سبک هنری تنها وقتی معنا پیدا می‌‌کند که آن را همچون شاخه‌‌ای قومی و زیرسیستمی محلی از هنر ایرانی عصر هخامنشی در نظر بگیریم.

آثار هنری آفریده شده یا گرد آمده در قلمرو سکاها از نظر رده‌‌بندی، سبک، فناوری و محتوا بخشی جدایی‌‌ناپذیر از هنر حوزه‌‌ی تمدن ایرانی محسوب می‌‌شود. این هنر را به همان شیوه‌‌ای که درباره‌‌ی هنر ملی هخامنشی دیدیم، می‌‌توان بر اساس چند ویژگی سبک‌‌شناختی از زیرسیستم‌‌های دیگر متمایز ساخت:

نخست: تاکید بر هنر بدن‌‌آرایی

سکاها تاکیدی چشمگیر بر سویه‌‌ی زیبایی‌‌شناسانه‌‌ی بدن داشته‌‌اند و این هم از آرایه‌‌ها و جامه‌‌های باشکوه‌‌شان معلوم می‌‌شود و هم از دستکاری‌‌هایی که بر بدن خویش روا می‌‌داشته‌‌اند. هنر بدن‌‌آرایی سکاها نشانگر پیچیدگی و شکوفایی فنون مربوط به نگهداری و آراستن بدن است و جالب آن که نسبت به سبک بدن آرایی آریایی‌‌های مستقر در ایران مرکزی پیچیده‌‌تر و دست‌‌ و پا گیرتر به نظر می‌‌رسد. این نکته البته روشن است که «پارسیان» به خاطر جامه‌‌های زیبا و باشکوه، کفشهای خوش‌‌ساخت، کلاههای نمادین و آرایش چهره و آرایه‌‌هایی مثل گردنبند و انگشتر و گوشواره از سایر مردم متمایز بوده‌‌اند. به ویژه یونانیان در این زمینه گزارشهایی مفصل و آمیخته به اعجاب به دست داده‌‌اند. با این حال سکاها در این زمینه‌‌ها از ایشان هم پیشی گرفته بوده‌‌اند.

قاعده‌‌ی عمومی آن است که فناوری بدن در مرکز بیشتر از پیرامون باشد و انضباط حاکم بر تن با پیچیدگی آراستن و پیراستن آن ارتباط مستقیم داشته باشد. در این شرایط این نکته جای تأمل دارد که گورکان‌‌های سکا در دورافتاده‌‌ترین نقاط پیرامونی قلمرو هخامنشی چنین پیچیدگی عظیم و شگفت‌‌انگیزی از وسواس زیبایی‌‌شناسانه را نمایان می‌‌سازد. اگر این شواهد را با داده‌‌های متنی بازمانده از اوستا کنار هم بگذاریم، به این نتیجه می‌‌رسیم که قبایل آریایی مستقر در ایران شرقی از دیرباز نظامی استوار و پیچیده و منسجم از ساماندهی تن را ابداع کرده و از انضباط پیکری چشمگیری برخوردار بوده‌‌اند.

وسواس متون اوستایی درباره‌‌ی پاکیزگی، دقت و ریزبینانه بودن واژه‌‌بندی و مفهوم‌‌سازی‌‌ها درباره‌‌ی عادتهای بدنی در یشت‌‌های قدیم و وندیداد که به نسبت جدید است، نشان می‌‌دهد که یک سنت بسیار دیرینه و بسیار دیرپا در این منطقه و میان قبایل آریایی ایران شرقی وجود داشته است. هنر سکاها و فنون تن‌‌آرایی‌‌شان در همین بافت پدید آمده و آن را می‌‌توان همچون بازتابی دیرآیندتر و هنرمندانه از نوآوری‌‌های مفهومی اوستایی دانست.

با توجه به این زمینه‌‌ی تاریخی است که ظهور دین زرتشتی در این منطقه فهمیدنی می‌‌شود. دقت شگفت‌‌انگیز زرتشت در تفکیک عواطف و هیجانهای گوناگون از هم و دقت اخلاقی‌‌اش در تنظیم کردار قاعدتا پشتوانه‌‌ای فرهنگی داشته و این را در همین فنون بدن‌‌آرایی و تنظیم تن باید جستجو کرد.

در هنر سکایی عصر هخامنشی دو رده‌‌ی متفاوت از شواهد برای تایید این گزاره داریم. یکی شکوفایی جواهرسازی و ساخت زیور و جامه‌‌ و پوشاک، و دیگری دستکاری مستقیم تن.

جامه‌‌های سکاها به خاطر اقلیم سردسیر یا خشکی که گورتپه‌‌ها در آن جای دارند، به نسبت سالم و دست نخورده تا روزگار ما باقی مانده و از قدیمی‌‌ترین نمونه‌‌های پارچه و نساجی تاریخ محسوب می‌‌شود. بخش مهمی از جامه‌‌هایی که طی دو هزاره‌‌ی بعدی در سراسر قلمرو ایران زمین رواج دارد، در میان این مردم وجود داشته است: قبا، شلوار، پیراهن، انواع کلاهها، دامن و همچنین چکمه‌‌ها و کفشهای گوناگون نمونه‌‌هایی از این لباسها هستند. این جامه‌‌ها به خاطر موقعیت شمالی زیستگاه سکاها و سردسیر بودن محیطشان نسبت به آنچه که در استانهای جنوبی شاهنشاهی می‌‌بینیم پیچیده‌‌تر و گرمتر هستند. با این حال همان چارچوب عمومی را از خود نشان می‌‌دهند.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\inside%20traditional%20clothing.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\inside%20number%201.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\inside%20burial%20and%20womans%20clothes.jpgنمونه‌‌ای از جامه‌‌های کشف شده در گورکان‌‌های ترکستان

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکا\pazyryk03.jpgکلاههای بلند سکاهای تیزخود و آرایه‌‌های مشابه زنان‌‌شان

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکا\gold earrings Around 350 BC. e. کول اوبا.jpgگوشواره، کول‌‌اوبا، ۳۵۰ پ.م

یکی از عناصری که شاید بتوان آن را مشتقی از جامه در نظر گرفت و برای نخستین بار در همین قلمرو نمونه‌‌های باستان‌‌شناسانه‌‌اش کشف شده، قالی است. فرش و قالی البته فراورده‌‌هایی بسیار آسیب‌‌پذیر و میرا هستند و به همین خاطر در اسناد تاریخی به سادگی باقی نمی‌‌مانند. به همین خاطر پیدا شدن قالی در قلمرو یخزده و سردسیری سکاها را بیشتر باید امری اقلیمی و بوم‌‌شناسانه دانست، و تقریبا قطعی است که این مردم ابداع کننده‌‌ی مفهوم قالی نبوده‌‌اند و این دستاوردی بوده که از ایران مرکزی به آن سو انتقال یافته است. با این حال این حقیقت که سکاها قالی را می‌‌شناخته و از آن استفاده می‌‌کرده‌‌اند، نشان می‌‌دهد سبک زندگی این مردم کوچگرد تا چه اندازه پیچیده و پیشرفته بوده است.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکا\pazyrykdtl.jpg

قدیمی‌‌ترین قالی جهان در یکی از همین گورتپه‌‌ها در پازیریک کشف شده و قدیمی‌‌ترین نشانه‌‌ها از حشیش و مواد روانگردان را نیز در همین مقبره‌‌ها می‌‌بینیم. قالی پازیریک چندان بزرگ و باشکوه و پیچیده است که از سنتی دیرینه در بافت قالی حکایت می‌‌کند و بی‌‌شک آغازگاه تاریخی این هنر نبوده است. قالی اصولا بافتی ظریف و فروپاشنده دارد که در گذر زمان دچار فرسایش می‌‌شود و نمی‌‌پاید، و اگر قالی پازیریک هم در آن اقلیم یخبندان شمالی منجمد نمی‌‌شد، احتمالا تا روزگار ما باقی نمی‌‌ماند. این قالبی با ابعاد چشمگیرش (۲۰۰ در ۱۸۳ سانتی‌‌متر) و ظرافت خیره کننده‌‌اش (۳۶۰ هزار گره بر متر مربع) نشانگر نقطه‌‌ی اوج یک سنت هنری دیرپاست و نه آغازگاهی زمخت و خامدستانه.

https://i.dailymail.co.uk/i/pix/2017/02/01/17/3CBC098C00000578-0-image-a-17_1485968910284.jpgقالی پازیریک (ترمیم شده)

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکا\pazyrykfull.jpgبالا) قالی پازیریک ترمیم نشده؛ زیر) قطعات نمدی زین‌‌افزار

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکا\-450 پازیریک (2).jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکا\saddlecloth1.jpg

 

G:\pix\-450 پازیریک One of the carpets - 21 ft by 15 ft.jpgقالی بزرگ پازیریک (۷ در ۵ متر) با نقش شهسوار و بانوی نشسته بر اورنگ، که احتمالا پوشش دیوار بوده و نه فرش

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\450px-PazyrikHorseman.JPG

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکا\Pazyrykfelt2.jpg

 

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکا\altai24.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکا\721px-Pazyryk_felt_carpet.jpgنقش هیولا و سیمرغ بر قالی پازیریک

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکا\P1016751.JPG

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\220px-Scythiancarpet.jpgحاشیه‌‌های جانوری قالی پازیریک

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکا\pazyryk saddle 1.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکا\-450 Tillia Tepe - Pazirik, Altáj hegység.jpgقطعات زین‌‌افزار نمدی، پازیریک

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکا\Swan Pazyryk Culture, 5th-4th century BC The Hermitage Museum.jpgقوی نمدی، پازیریک

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکا\Mask for a Horse Pazyryk Culture, 5th century BC.jpgکلاه نمدی گوزن‌‌سان برای اسب، پازیریک، قرن پنجم پ.م

گذشته از زیورهای پیچیده و جامه‌‌های زیبای یافت شده در قلمرو سکاها، گواهانی داریم که نشان می‌‌دهد خودِ بدن هم زمینه‌‌ای برای آفرینش هنری محسوب می‌‌شده است. مومیایی شدن برخی از بدن‌‌های سکا بایگانی‌‌ای بسیار ارزشمند فراهم آورده که آن را تا حدودی می‌‌توان به سایر جمعیت‌‌های ایرانی نیز تعمیم داد. مشهورترین نمونه‌‌ها در این مورد به جسدهای یافت شده در گورکان پازیریک مربوط می‌‌شوند. در این گورتپه پنج جسد پیدا شده که پوست همگی‌‌شان خالکوبی‌‌های پیچیده‌‌ای داشته است. در میان‌‌شان کسی که سرکرده‌‌ی قبیله‌‌ی سکاها بوده و ساکن اصلی گورتپه محسوب می‌‌شده به ویژه شایان توجه است. او مردی بلند قامت و تنومند با پیکری نیرومند و عضلانی بوده که در حدود پنجاه سالگی در گذشته است.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Pazyryk%20Mummy%20tattoo%202.jpg

Ancient Tattoos of the Pazyryk Nomads

Scythian - Pazyryk tattoo. C.2400yrs old. Cultural memory and identity develops as civilizations transmit their cultic practices across time and space [by mikeyfreedom71, via Flickr]

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\-450 okuk5.jpgگوزن کمرشکسته بر خالکوبی بازوی بانو و شکل بازسازی شده‌‌اش

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Pazyryk%20Mummy%20tattoo.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\-450 پازیریک خالکوبی.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\-450 okuk.jpgنقش خالکوبی‌‌ها بر بدن سرکرده‌‌ی پازیریک، ۴۵۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\c8b28190e9ec673ea9c03118c735ece8.gif pazyryk

Horse tattoos on three Pazyryk bodies (after Vitebsky, 2005, p. 10). (A) Man from Pazyryk 2; (B) Woman from Ak-Alakha 3-1; (C) Man from Verh-Kaldzhin 2-1.  https://i.pinimg.com/236x/e6/0e/3b/e60e3bac34183d18de29d93e7b86e204.jpg

تفاوت جایگیری خالکوبی‌‌ها بر تن زن و مرد در پازیریک، در نگاره‌‌ی چپ، نقش اسب بیشتر بر تن مردان (A: پازیریک، C: وِر-کالژین) و گوزن بیشتر بر تن زنان (B: آق-آلاخا) دیده می‌‌شود.

Altay princess's other tattoos.

 

Pazyryk Tattoo Design found on ancient mummy More

 

The tattooed Altai Mountain royals were entombed in ice in their burial mound, preserving their remains for thousands of years. Now researchers are using scanning technology to reveal new details.

Tattooed Owners of the World's Oldest Carpets Get Health Check After 2,200 Years | Ancient Originsخالکوبی بر دست و پای جسدی در پازیریک، 450 پ.م

دوم: بازنمایی انسان

یکی از بسترهای مهم برای تحلیل هنر سکایی، به بازنمایی انسان در آن مربوط می‌‌شود. در این بافت از هشت ویژگی‌‌ای که برای نمایش انسان در هنر ملی هخامنشی برشمردیم، شش‌‌تایش در هنر سکایی هم تکرار می‌‌شود: غیاب بازنمایی خدایان، تمرکز بر پیکر انسان، زمینی و گیتیانه بودن آدمیان، تشخص افراد و طبیعت‌‌گرایی، تاکید بر مفهوم منِ پارسی و جنگاور آرمانی، و اشاره به نمادهای سلطنتی هخامنشیان.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Scythian god Tagimasad.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Scythian goddess Argimpasa پازیریک.jpg در میان این عناصر، برخی ماهیتی لایه لایه دارند و به این ترتیب هنر قومی سکاها پیش از تشکیل کشور متحد ایران را نشان می‌‌دهند و به کمک‌‌شان می‌‌توان به دامنه‌‌ی تاثیر هنر ملی هخامنشی بر هنر قومی سکاها پی برد. مثلا در اغلب آثار هنری سکا به رسم رایج در هنر ملی پارسی، خدایان بازنمایی نمی‌‌شوند. اما نمونه‌‌های انگشت‌‌شماری که هم از نظر بافت هنری و هم فن ساخت به کلی با سایر آثار تفاوت دارد. مثل نگاره‌‌ی زرین ایزد تاگی‌‌ماساد و ایزدبانوی آرگیم‌‌پاسا در گورکان پازیریک (نگاره‌‌های بالا) که از سویی به هنر قدیمی قلمرو بلخ-مرو و از سوی دیگر به سبک قفقاز-آناتولی شباهت دارند و این با توجه به آن که سکاها از راه شمال واسطه‌‌ای میان این فرهنگهای محلی بوده‌‌اند، دور از انتظار نیست.

تاثیر هنر ملی پارسی زمانی روشن می‌‌شود که شیوه‌‌ی بازنمایی تن در این آثار را با نمونه‌‌های دیگری مقایسه کنیم که همزمان در همان سنت قومی اما در بافت نو ساخته شده‌‌اند.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Scythians_shooting_with_bows_Kertch_antique_Panticapeum_Ukrainia_4th_century_BCE.jpgکمانگیران سکا، اوکراین، قرن چهارم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Nasovaya plaque Horse Scythian Gold. State Historical Museum,.jpgپلاک زرین ناسووایا، قرن پنجم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Scythian culture, 5th century BC, Crimean Hermitage Museum.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Gold, 4th century B.C.E. Kul-Oba burial mound.jpgگورکان کول‌‌اوبا، قرن چهارم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\471d507693beea5a412301a8b2507c50.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\430–390 B.C. سولوخا کورگان اوکراین.jpgگورکان سولوخا، اوکراین، ۴۳۰-۳۹۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Treasures of the Ukraine Diadem with cult scenes (Scythians, Cherkasy region.jpgنیمتاج سکا، چِرکاسی، اوکراین، قرن پنجم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\female headdress. Gold. State History Museum,.jpgنیمتاج زنانه، قرن ششم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Gold Scythian pectoral, Tolstaya Mogila, Ordžonikidze, 2nd half of the 4th century BC.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\f1f3141e94e552882469a273af46c7a4.jpgسینه‌‌بند زرین سکا، تولستایا موگیلا، نیمه‌‌ی دوم قرن چهارم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\end of the 5th BC. Hermitage Museum, Chertomlyk, near Nikopol..jpgهنر کیمری، چِرتوملیک، نزدیک نیکوپولیس، اواخر قرن پنجم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Casque scythe de parade - IVe siècle avant J.-C.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Scythian Gold (Gold helmet of Perederijewa Mogila, 4thc BC, اوکراین.jpgکلاهخود پِرِدِری‌‌جیوا موگیلا، اوکراین،‌‌ قرن چهارم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\e40e4ac5ebccd085fbfef9926c9fd6d4.jpg G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\afa0288528a6a435edb7bd9210425e03.jpgکلاهخود زرین سکایی، قرن چهارم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\400 - 375 BC. e. Silver; gilding. Found on excavations in 1913 in the Mound of Solokha (Pridneprovye)..jpgآوند سیمین طلاکاری شده

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Panagyurishte Treasure found in 1949, gold, late 4th - early 3rdc BC.jpgآوند زرین، پاناگیوریشته، اواخر قرن چهارم پ.م 

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Scythian_Warriors.jpg G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Scythian jewelry priestesses mound Karagodeuashkh, IV-III century. BC..jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\4 century BC. e. Electrum; chasing..jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Scythian gold vessel with mythical scene from Kuban, 4th century BC..jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\9237790ba24fdfe864cdcdc7905b20f7.jpg

آوند زرین کول‌‌اوبا، نیمه‌‌ی قرن چهارم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\MOGILANSKA MOGILA - Thracian treasures.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Mogilanskata mogila (Mogilanska mound), found in 1965 in the centre of Vratsa, Bulgaria.jpgگنجینه‌‌ی تراکی، موگیلانسکاتا موگیلا، قرن چهارم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Kul-Oba burial mound, IV century. BC on Yandex.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Kurgan Kul-Oba, Crimea..jpgکورگان کول‌‌اوبا، کریمه، قرن پنجم پ.م

شباهت این آثار با باقی سبکهای محلی در ایران عصر هخامنشی زمانی بهتر نمایان می‌‌شود که این نمونه‌‌ها را با آثار همزمان‌‌شان مقایسه کنیم، به ویژه در مواردی که مضمونی مشترک مد نظر بوده است.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\4th-5th C. BCE. Achaemenid-Persian empire, Gold Plaque of a Magian.jpgمغ برسم به دست بر پلاکی زرین، ایران غربی، اواخر قرن پنجم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\scepter found at Numantia, the last stronghold of the Iberian.jpgهنر کیمری، کریمه، قرن پنجم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Scythian jewelry priestesses mound Karagodeuashkh, IV-III century. BC..jpg قاراگودوآخش، قرن چهارم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Oxus Treasure - Gold statuette of bearded man.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Oxus treasure of the Achaemenid Persian 4.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Oxus treasure of the Achaemenid Persian.jpgپیکرک زرین مغ‌‌ها در گنجینه‌‌ی وخش، قرن چهارم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\-460 Silver statuette from the court of Artaxerxes I (464-424 BCE), Susa.jpgتندیس نقره‌‌ی اردشیر اول،‌‌ شوش، ۴۶۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Anahita, British Museum, 500 BCE.jpgآناهیتا، شوش (؟)، حدود ۵۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\-450 Tesoro di OxusCollezione di Oro e Argento dell’Impero Achemenide.jpgگنجینه‌‌ی آمودریا، حدود ۴۵۰ پ.م 

سوم: نقش‌‌های جانوری پویا

یکی از مهمترین ویژگی‌‌های سبکی هنر سکا به شیوه‌‌ی بازنمایی جانوران مربوط می‌‌شود. در هنر سکا نوعی شیفتگی به نقشهای جانوری دیده می‌‌شود و برخلاف آثار ایران جنوبی (جیرفت، ایلام، هیرمند-سند، میانرودان) که تعادلی میان نقشهای گیاهی و جانوری می‌‌دیدیم، در نواحی شمالی و به ویژه در هنر سکایی غلبه‌‌ی کامل جانوران بر گیاهان را می‌‌بینیم. جانوران در هنر سکا از سویی واقع‌‌بینانه و از سوی دیگر انتزاعی و ساده‌‌ شده بازنمایی می‌‌شوند. این شیوه از گرایش به انتزاع و اغراق البته ویژه‌‌ی سکاها نیست و سبکی فراگیر است که در سراسر استانهای شمالی شاهنشاهی هخامنشی دیده می‌‌شود. چنان که برخی از بهترین نمونه‌‌هایش را در سغد و خوارزم یافته‌‌اند.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\6 century BC. e. Gold. The State Hermitage Museum.jpg گوزن زرین، سغد و خوارزم، قرن ششم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Gold plaque with animal combat motif, Warring States period, being exhibited at The Road of Bronze Exhibition at Xinjiang Museum, China.jpgنبرد شیرو عقاب، ترکستان، عصر هخامنشی

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\7th century B.C.E.jpgقرن هفتم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Scythian-Siberian Civilization, 3rd Century BC.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Scythians۳۳.jpgقزاقستان، اواخر قرن چهارم و قرن سوم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Scythian Gold Panther head. ca 3rd century BC.jpg G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\1200px-31._Catlike_predator_with_protomas_of_two_elk_burial_mound_Berel_(IV.-III._B.C.)_Kazakhstan.JPGپلنگ سکا، قرن سوم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Scythian hare.jpgگورتپه بِرِل، قزاقستان، اواخر قرن چهارم پ.م 

برای هنر جانوری سکایی چند ویژگی می‌‌توان برشمرد و جالب آن که این عناصر در بازنمایی بدن انسان به کار گرفته نمی‌‌شوند. یعنی روشن است که سکاها انسان را در بافت سبک ملی پارسی بازنمایی می‌‌کرده‌‌اند، اما در نمایش جانوران به سبک محلی خودشان وفادار بوده‌‌اند. نخستین ویژگی این سبک محلی آن که در تصویر کردن بخشهایی از بدن که خطوطی نمایان دارد، اغراقی دیده می‌‌شود و این ماجرا مثلا درباره‌‌ی خطوط بدن ببر یا شاخ گوزن بیشتر به چشم می‌‌خورد. این تقریبا همتاست با الگویی که دو هزار سال پیشتر در هنر جیرفت و بعدتر در بلخ می‌‌دیدیم. اما این ویژگی در مناطق جنوبی به سمت تفکیک کردن عضلات در قالب حجمهای برجسته تحول یافت. در حالی که انگار در شمال همان تقید باستانی به خطوط را حفظ کرده باشد. به این ترتیب عضلات بدن و اجزای چهره معمولا با خطوطی خمیده و تزئینی بازنموده می‌‌شوند، بی آن که لزوما اصراری برای نمایش حجمی عضلات به شکلی واقع‌‌گرایانه در کار باشد.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\4th century B.C. کورگان قزاقستان.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Filippovka, kurgan 1, treasure pit 1 ق ۴ پ م.jpgگورتپه‌‌ی فیلیپووْکا، قرن چهارم پ.م 

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\cerf de marche 4ème siècle avant JC , Adighe , aul Ulyap , kurgan 1 Caucase du Nord.jpgگورکان قزاقستان، قرن چهارم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Scythian gold.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\scythian stag.jpg

ویژگی دوم هنر جانوری سکایی تنفر از فضای خالی است. این شیوه‌‌ای هنری‌‌ست که نخست در جیرفت ابداع شد و در آن تمایلی بود تا فضاهای خالی با نقشهای تکرار شونده پوشیده شوند. با مرور پیشینه‌‌ی هنر در ایران شرقی روشن می‌‌شود که هنر بلخ و مرو و خوارزم واسطه‌‌ی انتقال این سلیقه‌‌ی زیبایی‌‌شناسانه به میان سکاها بوده است. چون همین الگو طی هزاره‌‌ی دوم پ.م در ایران شرقی نهادینه می‌‌شود و پس از آن نمودهایش را در هنر سکایی می‌‌بینیم که در همسایگی مجموعه‌‌ی بلخ و مرو و سغد قرار داشته و از نظر جمعیتی ادامه‌‌ی پیوسته‌‌ی ساکنان آن منطقه محسوب می‌‌شده است.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Bracelet Gold; cast and chased. 8.4x7 cm Sakae Culture. 4th century BC Siberian.jpgدستبند زرین، اول‌‌اولیاپ، شمال قفقاز، قرن چهارم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\b5f24ad874448696682cc75bc1412bbf.jpgدستبند زرین، ۸ در ۷/۴ سانتی‌‌متر، قرن چهارم پ.م

ویژگی دیگر هنر جانوری سکایی، گرایش به قرینه‌‌سازی است. قاعده‌‌ای که که از دیرباز در هنر ایرانی فراگیر بوده، و در هنر سکایی هم نمود دارد. هرچند این قانون به اندازه‌‌ی سبکهای جنوبی سختگیرانه رعایت نمی‌‌شود. برخی از این تقارن‌‌سازی‌‌ها بر مبنای نقشهایی جانوری استوار شده که به سبک ایلامی-میانرودانی تعلق دارند و بومی نمی‌‌نمایند. بخش مهمی از این آثار احتمالا در همان مناطق جنوبی هم ساخته شده‌‌اند و از راه هدایای شاهانه یا تجارت به این سرزمینهای شمالی انتقال یافته‌‌اند.G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Berel stage Eastern Kazakhstan V-IV centuries BC.JPGشرق قزاقستان، قرن پنجم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکا\Thracian treasures.jpgتراکیه، قرن پنجم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Bridle plaque in the form of a reclining deer (Series V c. BC.jpgآرایه‌‌‌‌ی ساز و برگ اسب، قرن پنجم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Achaemenid golden piece.jpgقبضه شمشیر، احتمالا شوش، قرن پنجم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Achaemenid Gold Roundel c. 5th-4th Century BC.jpgزیور شیرسان، احتمالا ایلام، قرن پنجم پ.م 

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Achaemenid Art (astrological Leo).jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Achaemenid Golden Decor Piece [263x400].jpgآرایه‌‌های زرین، ایلام – تخت جمشید، حدود ۵۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\-400 Tillya Tepe, Afganistán.jpegطلا‌‌تپه، هرات، ۴۰۰ پ.م

ویژگی هنر جانوری سکا پویایی و تحرک چشمگیر آن است. سبک سکایی از این نظر با هنر جیرفت و حتا بلخ و مرو تفاوت دارد. نوعی خیالپردازی وحشیانه و اغراق در خطوط و فرمها در این هنر دیده می‌‌شود که رگه‌‌هایش را پنج شش قرن پیشتر در مفرغ لرستان هم می‌‌بینیم. اما در هنر سکا به اوجی زیبایی‌‌شناسانه دست یافته است.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Achaemenid Style Gold Sculpture Depicting.jpg G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\82c2eddc8fd0cebf2794d05d2631599f.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Scythian-art ق ۵ پ م.jpgقرن پنجم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Siberia, 4th-3rd C. BCE.jpgقرقیزستان، اواخر قرن چهارم پ.م 

در این میان تاثیر چشمگیر سبک هنر ملی هخامنشی هم آشکارا نمایان است و در بسیاری از موارد فرم‌‌های واقع‌‌گراتر، متین‌‌تر و ایستاتری در این بافت پدید آمده و گاه با عناصر بومی سکایی ترکیب شده است. چنان که مثلا در همان گورتپه‌‌ی فیلیپوکا که گوزن انتزاعی و اغراق شده‌‌ی زرین را دیدیم، گلدان زرینی هم با دسته‌‌هایی به شکل قوچ داریم که کاملا در بافت هنر ملی هخامنشی پرداخت شده‌‌اند و دنباله‌‌ی مستقیم آثار ایلامی محسوب می‌‌شوند

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Achaemenid Persian Gold Earring of Bes as Master of the Animals period Sixth Century BC.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Achaemenid civilization, Gold earring with relief depicting a god , 6-4th century BC, Louvre.jpgآویزهای زرین با نقش تلفیقی ایزدی مصری (بِس) و جانورانی با سبک ملی هخامنشی

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Gold Rhyton In The Shape Of A Deer -- Scythian -- 5th Century BCE.jpgجام زرین سکایی، قرن پنجم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Filippovka, kurgan 1, treasure pit 2 هخامنشی قرن ۵ پ م.jpgگورتپه‌‌ی فیلیپووْکا، قرن چهارم پ.م 

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\From_Psargadae.jpg دستبند زرین، پاسارگاد، قرن ششم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Gold rhyton Thracians.jpgجام زرین سکایی-کیمری، تراکیه، قرن پنجم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\5th-3rd Century BC Scythian, Western Asia.jpgآهوی زرین، خوارزم، عصر هخامنشی

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\cast copper alloy figure of a reclining calf; hollowed body with slot for attachment.jpgپیکرک توخالی مسی

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Achaemenian, 6th-5th Century BC, bronze, Overall - h16.90 w6.50 d11.70 cm.jpgسردیس مفرغی بز، با ابعاد ۱۶/۹ در ۱۱/۷ در ۶/۵ سانتی‌‌متر ‍‍ 

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Achaemenid. ca. 6th–4th century B.C..jpg G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Achaemenid_Golden_ibex_head_sculpture.jpg

 

 

  1. ۶۱ اینها را نگارنده با مشاهده‌ی مستقیم طی سالهای ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۸ دیده است.
  2. Samashev and Francfort, 2002.
  3. Samashev et al., 2000: 13.
  4. Keyser et al., 2009: 395–410.
  5. Juras, 2017: 43950.
  6. Keyser et al., 2009: 395–410.
  7. Erdosy, 2012: 371.

 

 

ادامه مطلب: گفتار دوم: هنر هرات و گنداره  و هند

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب