بخش دوم: اسطورهی معجزهی جغرافیایی یونان
گفتار نخست: داستان سرزمین یونان
یونان امروزین، سرزمینی است کوچک و کوهستانی در کنارهی غربی دریای اژه، با وسعت کمی بیش از 130 هزار کیلومتر مربع. در دوران باستان، یک سوم شمالی این منطقه زیر سلطهی ایران بوده و بیشتر جزيرههاي دریای اژه هم در قالب مجموعهی دولتشهرهای ایونی تابع دولت ایران محسوب میشدهاند. در عصر کلاسیک یونانی، که موضوع پژوهش ماست، سرزمينهاي خالکیدیه، تراکیه، و مقدونیه، که امروزه بخشهایی از آن به یونان پیوستهاند، بخشهایی از شاهنشاهی هخامنشی بودهاند. بنابراین در جهان باستان، یونان سرزمینی بوده که کمتر از نود هزار کیلومتر مربع مساحت داشته است، و این تقريباً برابر است با مساحت استان سمنان. یونان سرزمینی کوهستانی است با هوای گرم و معتدل، که در تابستان به خشکی میگراید و در زمستان بارانهای شدیدی بر آن فرو میریزد، برف، تنها در ارتفاعات آن میبارد که بلندترینش قلهی المپ (اولومپوس) است و 2917 متر ارتفاع دارد. فقط یک پنجم شبهجزیرهی یونان قابل کشاورزی است. در فاصلهی میان شبهجزیرهی یونان و سواحل آسیای صغیر، حدود دو هزار جزیرهی کوچک و بزرگ وجود دارد که بزرگترینشان کرت است.
بر خلاف سرزمینهایی مانند چین، هند، و مصر که توسط مرزهایی طبیعی از جهان اطرافشان جدا شدهاند، هیچ مرز طبیعیای در خشکی سرزمین یونان را از همسایگانش جدا نمیکند.
راز وحدت فرهنگی و استقلال چین از جهان خارجش را میتوان حضور یکی از بزرگترين صحراهای جهان – صحرای مغولستان و گوبی- و بلندترین رشتهکوه جهان – هیمالیا – در مرزهای شمالی و غربیاش دانست. مصر نیز به همین ترتیب با بیابانهای لیبی و صحرای بزرگ آفریقا در غرب و مناطق کوهستانی اتیوپی در جنوب از سایر بخشهای آفریقا جدا میشود. به همین ترتیب شبهقارهی هند نیز با جنگلهای انبوه هندوچین در شرق و رشتهکوههای هندوکوش در شمال از سایر سرزمينهاي همسایه جدا شده است. اما یونان هیچ مرز طبیعی مشخصی با مناطق همسایهاش ندارد. عوارض طبیعی مقدونیه، بلغارستان، آلبانی، و ترکیهی امروزین که همسایگان یونان هستند، همچنان تا داخل این سرزمین ادامه مییابند و به همین دلیل هم یونان در طول تاریخش مدام مورد حملهی قومهاي همسایه قرار میگرفته و تا عصر جدید از وحدت سیاسی بیبهره بوده است.
در کل، اگر بخواهیم کلیت تاریخ سه هزار سالهی سرزمین یونان را در نظر بگیریم، چیزی به نام دولت و کشور یونان، تا سدهي نوزدهم که یونان از عثمانی مستقل شد، وجود نداشته است. یونان، همواره، سرزمینی کوچک بوده که به صورت بخشی از دولتهاي ایران، روم، اموی- عباسی، بیزانس، و عثمانی تعریف میشده است. در وقفههایی هم خلا قدرتی در این سرزمین به وجود میآمده که به کشمکش میان شهرها و قبيلههاي مقیم این سرزمین میانجامیده و به پیدایش ساختار سیاسی متحد و متمرکزی نمیانجامیده است. در واقع، مفهوم دولت یونان و ملت یونان، به لحاظ جغرافیایی و سیاسی، مفهومی مدرن است.
بنابراین یونان در طول تاریخ هرگز قلمرو جغرافیایی تفکیک شده و متمایزی نبوده که همچون بستر يكپارچهای برای هویتسازی ساکنانش عمل کند. یونان همواره سرزمینی کوچک در میانهی قدرتهایی بزرگ بوده است. جمعیت دریانورد آن در پیوند با کوچنشینهای همزبانشان، که در گسترهای بزرگ از آناتولی تا اسپانیا پراکنده شده بودند، تعریف میشدهاند. به زودی خواهیم دید که این منطقه حتی در این «قلمرو شهرهای یونانی» هم مرکزیت نداشته است و قلب تپندهی مدنیت این مردم در ایونیه و آسیای صغیر قرار داشته است، نه شبهجزیرهی یونان.
ادامه مطلب: بخش دوم: اسطورهی معجزهی جغرافیایی یونان – گفتار دوم: داستان نژاد یونانی
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب